حرکت سینوسی امواج الکترومغناطیس
Re: حرکت سینوسی امواج الکترومغناطیس
در مورد میدان مغناطیسی باید عرض کنم به محض حرکت ذره باردار همانطور که میدانید ایجاد میشود،شار مغناطیسی که بین دو قطب یک آهنربا ایجاد میشود و همانطور که میدانید ملکولهای ترکیبی آهن قطبیده میشوند در شمال مثلا طرف بارهای منفی و در جنوب طرف بارهای مثبت جمع میشوند که تمایل چسبیدن موقت بستگی به اندازه و ملکولهای آهنربا دارند ،وقتی دو قطب فاصله میگیرند در فضای مابین تمایلی مثل اختلاف ولتاژ ایجاد میشود مثل لامپ تصویر تلویزیون یا دو سر شمعهای ماشین،که در نهایت با ایجاد محیط پلاسما تخلیه میشود ،ولی اگر این تمایل کم باشد بصورت شار که یک طرفه است خود را نشان میدهد و ذره درحال حرکت مابین دو قطب به سمت بار مخالف متمایل میگردد،همان سه انگشت،اما در مورد جریان مغناطیسی در موج،باید بدانیم که امواج الکترومغناطیسی یک پیش ماده است،در آزمایشی که در اینترنت هم سرچ فرمائید میبینید،با برخورد دو موج قوی ایکس یک ضد ماده تشکیل شد،یعنی اگر قدرت موج بحدی بالا باشد که در طول موج کم دامنه بسیار بالا تشکیل گردد که نیاز به انرژی بسیار بالاست مثل سلاح لیزری،در نهایت تشکیل یک زیر ماده را خواهد داد،میدان مغناطیسی تمایل آن حامل موج به حالت ایستا و تخلیه بار است ،میدان مغناطیسی میتواند امواج رادار را منحرف کند،یا استحاله کند،بنده با فرمول کار ندارم با ماهیت کارکرد اجسام که جلویش را گرفتند کار دارم،یک آزمایش،یک نور لیزر را به نقطه ایی در مثلا ده ده متری بتابانید،یک آهنربا به نزدیک چشمه نور یا ابتدای مسیر نور بدون تداخل نزدیک کنید،یک نفر نقطه نورانی را رصد کند،خواهید دید میدان مغناطیسی تغییراتی در محل ایجاد خواهد کرد،البته در این مورد هیچ جا نوشته نشده،ولی آزمایش کنید دونفره،اثرش رو ببینید،با آهنربای قویتر حالا آزمایش کنید،اثرش را ببینید،اگر دیدید که میبینید مانند خودم،که نقطه تغییر محل کرد یا تغییراتی در آن ایجاد شد،بدانید موج اوج و حضیضش خود بارهای اولیه ایجاد شده کیهان هست،بله یکی مثبت و در مینیمم منفی،شار مغناطیسی آنرا منحرف میکند،همین اوج و حضیض ها فوتون هستند و بار ضعیف اولیه کیهان،که اگر بسیار بسیار قوی باشد مثل مدتی بعد از بیگ بنگ انرژی آن تجمیع شده و به ماده تبدیل میشود،ماده هم امواج انرژی بسیار متراکم است که میتواند به هم تبدیل شود،مغناطیس جاذبه و دافعه ذرات باردار چه اولیه در اوج و حضیض موج یا فوتونهای قطبیده، چه الکترون و پروتون و زیر ماده آنهاست،فرمول تا کنون فکر کردید چرا فرمول E=MC^2 چرا به فرمول انرژی جنبشی E=1/2MV^2 نزدیک است اگر V به اندازه سرعت نور باشد؟ممنون دوست عزیز
- rohamavation
نام: roham hesami radرهام حسامی راد
محل اقامت: 100 مایلی شمال لندن جاده آیلستون، لستر، لسترشر. LE2
عضویت : سهشنبه ۱۳۹۹/۸/۲۰ - ۰۸:۳۴
پست: 3288-
سپاس: 5494
- جنسیت:
تماس:
Re: حرکت سینوسی امواج الکترومغناطیس
کاربر محترم ماشین زمان گفته چرا تو معادلات ماکسول میدان الکتریکی عمود بر میدان مغناطیس هست.
برای اینکه محصول اسکالر بین دو بردار صفر باشد یا یکی از آنها بردار صفر است یا عمود بر هم هستند. بنابراین ، میدان های الکتریکی و مغناطیسی عمود هستند.پاسخ اصلی: چرا میدانهای الکتریکی و مغناطیسی در یک موج الکترومغناطیسی عمود هستند؟ میدان الکتریکی همیشه عمود بر میدان مغناطیسی است و هر دو میدان در راستای جهت انتشار موج در زاویه های راست قرار دارند. در واقع ، موج در جهت انتشار می یابد.برای ادامه تابش الکترومغناطیسی ، دو میدان الکتریکی و مغناطیسی باید در جهت عمود به یکدیگر انتشار یابند ، امواج EM از میدان های الکتریکی و مغناطیسی در حال نوسان تشکیل شده اند. طبق درک من از فیزیک ، یک میدان الکتریکی ساکن نمی تواند هیچ میدان مغناطیسی ایجاد کند.چه رابطه ای بین میدان الکتریکی و میدان مغناطیسی وجود دارد؟
میدان الکتریکی در واقع نیرو در هر بار بار است که توسط یک بار نقطه متحرک در هر مکان مشخصی در این زمینه تجربه می شود ، در حالی که میدان مغناطیسی توسط نیرویی که به سایر ذرات مغناطیسی وارد می کند و بارهای الکتریکی متحرک شناسایی می شود.چرا میدان الکتریکی عمود بر سطح بالقوه است؟
یک سطح برابری در دو بعدی دایره ای است. از آنجا که خطوط میدان الکتریکی به طور شعاعی از بار دور می شوند ، بنابراین در مقابل خطوط برابری قرار دارند. بنابراین ، میدان الکتریکی عمود بر سطح بالقوه است.خوب در خصوص عمود بودن و معادلات ماکسول بگم که در درس مدار ویلیام هیت اشاره شده این را می توان با معادلات ماکسول توضیح داد. که برای آن نیاز به دانستن اصول محاسبات بردار ، شیب ، واگرایی و حلقه است.
در صورت نبود شارژ $\begin{aligned}
c\nabla\times \boldsymbol E(\boldsymbol r,t) + \partial_t \boldsymbol B(\boldsymbol r,t) = 0\\
\nabla\cdot \boldsymbol B(\boldsymbol r,t) = 0 \\
c\nabla\times \boldsymbol B(\boldsymbol r,t) - \partial_t \boldsymbol E(\boldsymbol r,t) = 0\\
\nabla\cdot \boldsymbol E(\boldsymbol r, t) = 0
\end{aligned}
{"Equations of Roham Maxwell}$
جایی که ، E و B به ترتیب قدرت میدان الکتریکی و القای مغناطیسی هستند و c سرعت نور در فضای آزاد است.
از تناوب مکانی و زمانی تابش برای نوشتن معادلات ماکسول به شکل تبدیل شده فوریه استفاده می شود:
$\begin{aligned}
c\boldsymbol q\times \boldsymbol E(\boldsymbol q,\omega)− \omega B(\boldsymbol q,\omega) = 0 \\
\boldsymbol q \cdot \boldsymbol B(\boldsymbol q, \omega) = 0 \\
c\boldsymbol q\times \boldsymbol B(\boldsymbol q,\omega)+\omega \boldsymbol E(\boldsymbol q,\omega) = 0\\
\boldsymbol q \cdot \boldsymbol E(\boldsymbol q, \omega) = 0
\end{aligned}
{"Equations of Roham Maxwell}$
که در آن q یک بردار موج است.
از معادله سوم به دست می آوریم
$\omega \boldsymbol B(\boldsymbol q, \omega)=c\boldsymbol q\times \boldsymbol E(\boldsymbol q, \omega)
$
اکنون محصول اسکالر را با $\omega\boldsymbol E(\boldsymbol q, \omega)\cdot \boldsymbol B(\boldsymbol q, \omega) = c\omega\boldsymbol E(\boldsymbol q, \omega)\cdot \boldsymbol q\times \boldsymbol E(\boldsymbol q, \omega)
$ می گیریم اما از معادله اول می دانیم که $i\boldsymbol q \cdot \boldsymbol E(\boldsymbol q, \omega) = 0
$
از این رو،
$\boldsymbol E(\boldsymbol q, \omega)\cdot \boldsymbol B(\boldsymbol q, \omega) = 0
$برای اینکه محصول اسکالر بین دو بردار صفر باشد یا یکی از آنها بردار صفر است یا عمود بر هم هستند.
بنابراین ، میدان های الکتریکی و مغناطیسی عمود هستند.
همچنین ، برای یک موج EM انتشار ، زمینه های E و B همیشه در یک محیط همگن ، خطی ، ناهمسانگرد عمود هستند. این نوع رسانه شامل موارد زیادی مانند هوا ، آب ، شیشه (بدون استرس یا تعدیل) است. با این حال ، در محیطهای غیرهمگن ، غیرخطی یا ایزوتروپیک ، قسمتهای E و B ممکن است عمود نباشند ، به عنوان مثال در یک کریستال (که ایزوتروپ است).
اگرچه این ریاضی سوال شما را توضیح می دهد ، من همچنین اضافه می کنم که فقط طراحی خداوند این است که این دو انرژی عمود بر یکدیگر هستند آیا نمونه ای وجود دارد که میدان های الکتریکی و مغناطیسی عمود نباشند؟ماکسول یک تئوری علمی برای توضیح امواج الکترومغناطیسی ایجاد کرد. وی متوجه شد که میدانهای الکتریکی و میدانهای مغناطیسی می توانند با هم جفت شوند و امواج الکترومغناطیسی را تشکیل دهند. اصطلاحات نور ، امواج الکترومغناطیسی و تابش همه به همان پدیده فیزیکی اشاره دارند: انرژی الکترومغناطیسی. این انرژی را می توان با فرکانس ، طول موج یا انرژی توصیف کرد. هر سه از نظر ریاضی به هم ربط دارند که اگر یکی را می شناسید ، می توانید دو مورد دیگر را محاسبه کنید. یک مدل ذره و یک موج برای تابش الکترومغناطیسی وجود دارد و همانطور که می دانیم تابش الکترومغناطیسی ماهیت دوگانه دارد. برای ادامه تابش الکترومغناطیسی ، دو میدان الکتریکی و مغناطیسی باید در جهت عمود به یکدیگر انتشار یابند ، امواج EM از میدان های الکتریکی و مغناطیسی در حال نوسان تشکیل شده اند $\nabla \times \vec E = - {{\partial \vec B} \over {\partial t}}
$$i\vec k \times \vec E = i\omega \vec B{\rm{ }}
$$(\vec k \times \vec E) \cdot \vec E = \omega \vec B \cdot \vec E
$$0 = \vec B \cdot \vec E
$
طبق درک من از فیزیک ، یک میدان الکتریکی ساکن نمی تواند هیچ میدان مغناطیسی ایجاد کند. طبق نظر فارادی برای وجود یک میدان مغناطیسی ، باید یک الکتریکی مختلف وجود داشته باشد (که با گذشت زمان متفاوت است). یک مثال ساده ، باتری متصل به سیم پیچ است که در نزدیکی گالوانومتر به داخل و خارج منتقل می شود ، انحراف را نشان می دهد (گالوانومتر دستگاهی است که مغناطیسی را با اتصال مغناطیسی که در مجاورت آن با سیم پیچ قرار دارد تشخیص می دهد و در داخل آن دارای آهنربا است که در امتداد جهت زمین قرار دارد. سوزن متصل به کوپلینگ اتصال میدان مغناطیسی به دلیل EMF القا شده در آن ، یک گشتاور را تجربه می کند و در جهتی قرار می گیرد که میدان مغناطیسی زمین و مغناطیسی کوپل شده عمود بر یکدیگر هستند.
مطابق با انیمیشن بالا اندازه میدان الکتریکی (E) در راستای y و اندازه میدان مغناطیسی (B) در راستای z با زمان تغییر میکنند. موجی که در بالا شرح داده شد، نمونهای از یک موج تخت محسوب میشود. همچنین با توجه به این که هر دو میدان به جهت انتشار عمود هستند، به این نوع از موج، موج عرضی نیز گفته میشود. در امواج عرضی، جهت انتشارِ موج، در جهت بردار یکه E×B است.hope I help you I hope I help you understand the question. Roham Hesami
برای اینکه محصول اسکالر بین دو بردار صفر باشد یا یکی از آنها بردار صفر است یا عمود بر هم هستند. بنابراین ، میدان های الکتریکی و مغناطیسی عمود هستند.پاسخ اصلی: چرا میدانهای الکتریکی و مغناطیسی در یک موج الکترومغناطیسی عمود هستند؟ میدان الکتریکی همیشه عمود بر میدان مغناطیسی است و هر دو میدان در راستای جهت انتشار موج در زاویه های راست قرار دارند. در واقع ، موج در جهت انتشار می یابد.برای ادامه تابش الکترومغناطیسی ، دو میدان الکتریکی و مغناطیسی باید در جهت عمود به یکدیگر انتشار یابند ، امواج EM از میدان های الکتریکی و مغناطیسی در حال نوسان تشکیل شده اند. طبق درک من از فیزیک ، یک میدان الکتریکی ساکن نمی تواند هیچ میدان مغناطیسی ایجاد کند.چه رابطه ای بین میدان الکتریکی و میدان مغناطیسی وجود دارد؟
میدان الکتریکی در واقع نیرو در هر بار بار است که توسط یک بار نقطه متحرک در هر مکان مشخصی در این زمینه تجربه می شود ، در حالی که میدان مغناطیسی توسط نیرویی که به سایر ذرات مغناطیسی وارد می کند و بارهای الکتریکی متحرک شناسایی می شود.چرا میدان الکتریکی عمود بر سطح بالقوه است؟
یک سطح برابری در دو بعدی دایره ای است. از آنجا که خطوط میدان الکتریکی به طور شعاعی از بار دور می شوند ، بنابراین در مقابل خطوط برابری قرار دارند. بنابراین ، میدان الکتریکی عمود بر سطح بالقوه است.خوب در خصوص عمود بودن و معادلات ماکسول بگم که در درس مدار ویلیام هیت اشاره شده این را می توان با معادلات ماکسول توضیح داد. که برای آن نیاز به دانستن اصول محاسبات بردار ، شیب ، واگرایی و حلقه است.
در صورت نبود شارژ $\begin{aligned}
c\nabla\times \boldsymbol E(\boldsymbol r,t) + \partial_t \boldsymbol B(\boldsymbol r,t) = 0\\
\nabla\cdot \boldsymbol B(\boldsymbol r,t) = 0 \\
c\nabla\times \boldsymbol B(\boldsymbol r,t) - \partial_t \boldsymbol E(\boldsymbol r,t) = 0\\
\nabla\cdot \boldsymbol E(\boldsymbol r, t) = 0
\end{aligned}
{"Equations of Roham Maxwell}$
جایی که ، E و B به ترتیب قدرت میدان الکتریکی و القای مغناطیسی هستند و c سرعت نور در فضای آزاد است.
از تناوب مکانی و زمانی تابش برای نوشتن معادلات ماکسول به شکل تبدیل شده فوریه استفاده می شود:
$\begin{aligned}
c\boldsymbol q\times \boldsymbol E(\boldsymbol q,\omega)− \omega B(\boldsymbol q,\omega) = 0 \\
\boldsymbol q \cdot \boldsymbol B(\boldsymbol q, \omega) = 0 \\
c\boldsymbol q\times \boldsymbol B(\boldsymbol q,\omega)+\omega \boldsymbol E(\boldsymbol q,\omega) = 0\\
\boldsymbol q \cdot \boldsymbol E(\boldsymbol q, \omega) = 0
\end{aligned}
{"Equations of Roham Maxwell}$
که در آن q یک بردار موج است.
از معادله سوم به دست می آوریم
$\omega \boldsymbol B(\boldsymbol q, \omega)=c\boldsymbol q\times \boldsymbol E(\boldsymbol q, \omega)
$
اکنون محصول اسکالر را با $\omega\boldsymbol E(\boldsymbol q, \omega)\cdot \boldsymbol B(\boldsymbol q, \omega) = c\omega\boldsymbol E(\boldsymbol q, \omega)\cdot \boldsymbol q\times \boldsymbol E(\boldsymbol q, \omega)
$ می گیریم اما از معادله اول می دانیم که $i\boldsymbol q \cdot \boldsymbol E(\boldsymbol q, \omega) = 0
$
از این رو،
$\boldsymbol E(\boldsymbol q, \omega)\cdot \boldsymbol B(\boldsymbol q, \omega) = 0
$برای اینکه محصول اسکالر بین دو بردار صفر باشد یا یکی از آنها بردار صفر است یا عمود بر هم هستند.
بنابراین ، میدان های الکتریکی و مغناطیسی عمود هستند.
همچنین ، برای یک موج EM انتشار ، زمینه های E و B همیشه در یک محیط همگن ، خطی ، ناهمسانگرد عمود هستند. این نوع رسانه شامل موارد زیادی مانند هوا ، آب ، شیشه (بدون استرس یا تعدیل) است. با این حال ، در محیطهای غیرهمگن ، غیرخطی یا ایزوتروپیک ، قسمتهای E و B ممکن است عمود نباشند ، به عنوان مثال در یک کریستال (که ایزوتروپ است).
اگرچه این ریاضی سوال شما را توضیح می دهد ، من همچنین اضافه می کنم که فقط طراحی خداوند این است که این دو انرژی عمود بر یکدیگر هستند آیا نمونه ای وجود دارد که میدان های الکتریکی و مغناطیسی عمود نباشند؟ماکسول یک تئوری علمی برای توضیح امواج الکترومغناطیسی ایجاد کرد. وی متوجه شد که میدانهای الکتریکی و میدانهای مغناطیسی می توانند با هم جفت شوند و امواج الکترومغناطیسی را تشکیل دهند. اصطلاحات نور ، امواج الکترومغناطیسی و تابش همه به همان پدیده فیزیکی اشاره دارند: انرژی الکترومغناطیسی. این انرژی را می توان با فرکانس ، طول موج یا انرژی توصیف کرد. هر سه از نظر ریاضی به هم ربط دارند که اگر یکی را می شناسید ، می توانید دو مورد دیگر را محاسبه کنید. یک مدل ذره و یک موج برای تابش الکترومغناطیسی وجود دارد و همانطور که می دانیم تابش الکترومغناطیسی ماهیت دوگانه دارد. برای ادامه تابش الکترومغناطیسی ، دو میدان الکتریکی و مغناطیسی باید در جهت عمود به یکدیگر انتشار یابند ، امواج EM از میدان های الکتریکی و مغناطیسی در حال نوسان تشکیل شده اند $\nabla \times \vec E = - {{\partial \vec B} \over {\partial t}}
$$i\vec k \times \vec E = i\omega \vec B{\rm{ }}
$$(\vec k \times \vec E) \cdot \vec E = \omega \vec B \cdot \vec E
$$0 = \vec B \cdot \vec E
$
طبق درک من از فیزیک ، یک میدان الکتریکی ساکن نمی تواند هیچ میدان مغناطیسی ایجاد کند. طبق نظر فارادی برای وجود یک میدان مغناطیسی ، باید یک الکتریکی مختلف وجود داشته باشد (که با گذشت زمان متفاوت است). یک مثال ساده ، باتری متصل به سیم پیچ است که در نزدیکی گالوانومتر به داخل و خارج منتقل می شود ، انحراف را نشان می دهد (گالوانومتر دستگاهی است که مغناطیسی را با اتصال مغناطیسی که در مجاورت آن با سیم پیچ قرار دارد تشخیص می دهد و در داخل آن دارای آهنربا است که در امتداد جهت زمین قرار دارد. سوزن متصل به کوپلینگ اتصال میدان مغناطیسی به دلیل EMF القا شده در آن ، یک گشتاور را تجربه می کند و در جهتی قرار می گیرد که میدان مغناطیسی زمین و مغناطیسی کوپل شده عمود بر یکدیگر هستند.
مطابق با انیمیشن بالا اندازه میدان الکتریکی (E) در راستای y و اندازه میدان مغناطیسی (B) در راستای z با زمان تغییر میکنند. موجی که در بالا شرح داده شد، نمونهای از یک موج تخت محسوب میشود. همچنین با توجه به این که هر دو میدان به جهت انتشار عمود هستند، به این نوع از موج، موج عرضی نیز گفته میشود. در امواج عرضی، جهت انتشارِ موج، در جهت بردار یکه E×B است.hope I help you I hope I help you understand the question. Roham Hesami
Re: حرکت سینوسی امواج الکترومغناطیس
در مقدمه این مقاله میخوانیم: «ارسطو میپنداشت که جهان از چهار لایه، متشکل از چهار عنصر ساخته شده است: خاک، آب، هوا، آتش. وی بر این عقیده بود که جهان در آن سوی این لایهها، از عنصر پنجمی کامل و غیرخاکی تشکیل شده است که وی آن را اثیر (اتر) نامید.
اما آنچه از اتر مدنظر ماست، رویکرد فیزیکدانان نیمه دوم سده نوزدهم است؛ یعنی وقتی جیمز کلارک ماکسول معادلههای الکترومغناطیس خود را تنظیم کرد و نتایج این معادلهها وی را مجبور و مصمم به استفاده از مفهوم مادهای مرموز و ساختگی به نام اتر کرد.
بدیهی است که برداشت و استفاده ماکسول از اتر با ارسطو و پیشینیانش کاملاً متفاوت بود. از جمله نتایج معادلههای ماکسول، این بود که نور مرئی، به همراه بسیاری از امواج دیگر (از جمله پرتوهای X، ریزموجها، فروسرخ، فرابنفش، رادیویی و...) جزئی از امواج الکترومغناطیسی هستند، که همگی با سرعتی ثابت حرکت میکنند. این نتیجه، سرآغاز دردسر عظیمی شد: اولین مشکلی که مطرح شد، این پرسش بود که محیطی که امواج الکترومغناطیسی در آن منتشر میشوند، چیست؟
دومین مشکل، عبارت «سرعت ثابت انتشار امواج الکترومغناطیسی» بود: نسبت به چه؟ به عبارت دیگر، بیان سرعت بدون ذکر چارچوب مرجع، بیمعنا تلقی میشود و به همین دلیل، ماکسول از این ابهام، آشفته شده بود. ماکسول، راه حل این مشکل را در توسل به مادهای فرضی (اتر) یافت که همه جا حضور دارد. در این صورت، هر دو مشکل ظاهراً حل میشد: اتر، محیطی بود که آشفتگی و انتقال انرژی در آن، امواج الکترومغناطیسی را تعریف میکند و از سوی دیگر، مرجعی را فراهم میکرد تا عبارت سرعت ثابت نور، نسبت به آن سنجیده شود.»
نویسنده مقاله در ادامه به توضیح مشکلات این موضوع و نگاه اینشتین به آن اشاره کرده است.
این خلاصه مقاله ایی از اینترنت است که البته اتر را ماده فرضی در نظر گرفته،در حالیکه اتر قدیم یا اتر جدید با تعریف جدید که بنده آنرا اتر نو میخوانم نه ماده است و نه انرژی. مطلب دیگری در مورد ماهیت اتر میگذارم،خواهشمندم هدفمند جواب فرمائید،باز هم عرض میکنم مطالب فیزیک آکادمیک ما واقعیت موضوع را بیان نمیکند،واقعیت همانطور که گفته شد،انحصاری است،آنچه آکادمیک میخوانیم را سر در گم کردند.
آزمایش مایکلسون-مورلی یکی از مهمترین و مشهورترین آزمایشهای تاریخ فیزیک است که در سال ۱۸۸۷ میلادی آلبرت مایکلسون و ادوارد مورلی انجامش دادند. این آزمایش راه را برای پذیرش نظریهٔ نسبیت خاص که اینشتین در سال ۱۹۰۵ ارائه داد، هموار کرد. آزمایش مایکلسون-مورلی را معمولاً نخستین شاهد قوی برای رد نظریهٔ اثیر میدانند. آلبرت مایکلسون به خاطر این آزمایش جایزه نوبل فیزیک را در سال ۱۹۰۷ از آن خود کرد.
https://fa.m.wikipedia.org/wiki/%D9%BE% ... ometer.svg
شکل شیوه آزمایش مایکلسون و مورلی
اشتباه آزمایش در آنست که این دو اتر را ماده فرض کردند،و تاثیر آن را با آینه ها سنجیدن،که اشتباه بچه گانه و فاحشی است،۱۹ سال بعد هم نوبل گرفتند،هدف از آن زمان شروع انحراف فیزیک در جهان بود و بس.
لطفا دقیق مطالعه فرمائید،تمام فرضیاتی که اتر نوین را رد میکند،به نوعی آنرا ماده فرض میکنند،اینکه جاذبه و کشش دوبار الکتریکی غیر همنام ،و بسیاری از تاثیرات اجسام بر هم در نبود اتر و قطع هر گونه رابطه چطور بوجود میاید،نقض رد اتر است،بدنبال ماده تاریک که ۹۵ درصد جهان را اشغال کرده دنبال چه میگردیم،غیر از اتر؟؟؟؟؟
مقاله ای دیگر در مورد اتر
نشانههایی از مادهای که پیش از جهان وجود داشته به دست آمده، ولی دانشمندان خوشبین نیستند
هیأت تحریریه 1399/09/07 علوم طبیعی, فیزیک
کرونوس – دو دانشمند ادعا کردهاند شواهدی از چیزی یافتهاند که به طور مساوی در سراسر جهان توزیع و موجب شده روند قطبی شدن پس از انفجار بزرگ روی دهد. تأیید این اثر، منجر به بازنگریهای اساسی در دانش فیزیک ما شده و احتمالاً اولین بینش واقعی دربارهی ماهیت انرژی تاریک را به ما میدهد. در حال حاضر، اکثر کیهانشناسانی که اظهار نظر کردهاند، شواهد را جالب میدانند؛ اما این شواهد آنقدر قوی نیستند که بتوان بر اساس آنها زیاد هیجانزده شد.
فیزیکدانان نظری مدتهاست درگیر ایدهای به نام «اثیر» (quintessence) هستند. مادهای اسرارآمیز یا شاید نسخهی بهروزشدهی مفهوم «اتر» که اینشتین برای درک آن به نظریهی نسبیت رسید. عدهای ادعا کردهاند که اثیر در همهجای جهان پخش شده، نه اینکه فقط در کهکشانها به عنوان مادهی تاریک یا مرئی انباشته شده باشد. این ممکن است توضیحی برای انرژی تاریک باشد.
تأثیر اثیر بر روی کهکشانها آنقدر نیست که بتوان به سادگی آن را اندازه گرفت؛ زیرا این اثر در سایهی تأثیر چیزهای دیگر به چشم نمیآید. در نتیجه، میتوان رد پای آن را در تابش زمینه مایکروویو کیهانی (CMB) که نور باستانی باقیمانده از بیگ بنگ است مشاهده کرد. با توجه به مسافت زیادی که CMB برای رسیدن به ما طی کرده است، به نظر میرسد بسیار بیش از چیزهای دیگری که ما میتوانیم مطالعه کنیم تحت تأثیر این نیرو که به طور یکسان در جهان توزیع شده قرار داشته است. در حال حاضر مقالهای در Physical Review Letters ادعا میکند که چیزی در حال به چرخش درآوردن CMB است و این چیز ممکن است انرژی تاریک باشد.
ستارهشناسان علائم تغییر در زاویه قطبش ناشی از هر چیزی که CMB در سفر خود از آن عبور کرده باشد را بررسی کردند. این تغییرات به عنوان زاویه دوشکستی کیهانی (β) شناخته می شود. مقدار β باید بر مبنای مدل استاندارد فیزیک ذرات صفر باشد. این مقدار هر چیزی غیر از صفر باشد به این معناست که CMB در حال دوران است، مدل استاندارد نیاز به بازسازی دارد و حتی ممکن است انرژی تاریک را پیدا کرده باشیم.
طی اندازهگیریهای CMB تخمینهایی از β ایجاد شد که هیچیک صفر نبودند؛ اما با حاشیه خطای به اندازه کافی بزرگ، باز هم β = 0 یک احتمال دور به نظر میرسد. به نظر میرسد «خطا در اندازهگیری» در سایهی عدم قطعیتهای مورد انتظار توضیح بسیار محافظهکارانهتری است نسبت به چیزی که مدل استاندارد را بکل سرنگون میکند. با این حال، دکتر یوتو مینامی از سازمان شتابدهنده پرانرژی ژاپن و پروفسور ائیچیرو کوماتسو از انستیتوی اخترفیزیک ماکس پلانک ادعا میکنند که این موارد عدم قطعیت را تا حدی بسط دادهاند که β = 0 دیگر درون آنها قرار نمیگیرد.
مینامی و کوماتسو اندازهگیریهای CMB توسط تلسکوپ فضایی پلانک را با قطبش گردوغبار درون کهکشان راه شیری، که در آن مقدار β باید ناچیز باشد مقایسه کردند. آنان به این ترتیب ادعا میکنند که خطاهای سیستماتیک دستگاههای آشکارگر Plank را که در آنها برآورد عدم قطعیت β میباشد را حذف کردهاند (زیرا این مورد برای منابع محلی نیز اعمال می شود). در نتیجه آنان ادعا میکنند 99.2 درصد اطمینان دارند که β صفر نیست (برآورد آنان 0.14 ± 0.35 درجه است).
اگر این واقعیت داشته باشد، یقیناً تبیین اثیر ضروری به نظر میرسد. جالبترین احتمال این است که این اثر همان انرژی تاریک باشد، نیرویی مرموز که جهان را وادار به انبساط هرچه بیشتر میکند. دو دهه پس از تأیید وجود انرژی تاریک، ما همچنان اطلاعات زیادی در مورد آن نداشتهایم.
پروفسور شان کارول از انستیتوی فناوری کالیفرنیا در سال ۱۹۹۸ پیشنهاد کرد که از قطبش CMB برای آزمایش اثیر استفاده شود. وی در واکنش به کار مینامی و کوماتسو به Nature News گفت اگر انرژی تاریک یک اثیر باشد، فرضیات ما در مورد آن به چالش کشیده میشود و «ما دوباره به موقعیتی بازمیگردیم که در آن تصور درستی از پایان جهان نداریم.»
پروفسور كوماتسو در بیانیه ای گفت: «پرواضح است كه ما هنوز شواهد قطعی برای این فیزیك جدید پیدا نكردهایم؛ برای تأیید این سیگنال به دقت آماری بالاتری نیاز است.
اما آنچه از اتر مدنظر ماست، رویکرد فیزیکدانان نیمه دوم سده نوزدهم است؛ یعنی وقتی جیمز کلارک ماکسول معادلههای الکترومغناطیس خود را تنظیم کرد و نتایج این معادلهها وی را مجبور و مصمم به استفاده از مفهوم مادهای مرموز و ساختگی به نام اتر کرد.
بدیهی است که برداشت و استفاده ماکسول از اتر با ارسطو و پیشینیانش کاملاً متفاوت بود. از جمله نتایج معادلههای ماکسول، این بود که نور مرئی، به همراه بسیاری از امواج دیگر (از جمله پرتوهای X، ریزموجها، فروسرخ، فرابنفش، رادیویی و...) جزئی از امواج الکترومغناطیسی هستند، که همگی با سرعتی ثابت حرکت میکنند. این نتیجه، سرآغاز دردسر عظیمی شد: اولین مشکلی که مطرح شد، این پرسش بود که محیطی که امواج الکترومغناطیسی در آن منتشر میشوند، چیست؟
دومین مشکل، عبارت «سرعت ثابت انتشار امواج الکترومغناطیسی» بود: نسبت به چه؟ به عبارت دیگر، بیان سرعت بدون ذکر چارچوب مرجع، بیمعنا تلقی میشود و به همین دلیل، ماکسول از این ابهام، آشفته شده بود. ماکسول، راه حل این مشکل را در توسل به مادهای فرضی (اتر) یافت که همه جا حضور دارد. در این صورت، هر دو مشکل ظاهراً حل میشد: اتر، محیطی بود که آشفتگی و انتقال انرژی در آن، امواج الکترومغناطیسی را تعریف میکند و از سوی دیگر، مرجعی را فراهم میکرد تا عبارت سرعت ثابت نور، نسبت به آن سنجیده شود.»
نویسنده مقاله در ادامه به توضیح مشکلات این موضوع و نگاه اینشتین به آن اشاره کرده است.
این خلاصه مقاله ایی از اینترنت است که البته اتر را ماده فرضی در نظر گرفته،در حالیکه اتر قدیم یا اتر جدید با تعریف جدید که بنده آنرا اتر نو میخوانم نه ماده است و نه انرژی. مطلب دیگری در مورد ماهیت اتر میگذارم،خواهشمندم هدفمند جواب فرمائید،باز هم عرض میکنم مطالب فیزیک آکادمیک ما واقعیت موضوع را بیان نمیکند،واقعیت همانطور که گفته شد،انحصاری است،آنچه آکادمیک میخوانیم را سر در گم کردند.
آزمایش مایکلسون-مورلی یکی از مهمترین و مشهورترین آزمایشهای تاریخ فیزیک است که در سال ۱۸۸۷ میلادی آلبرت مایکلسون و ادوارد مورلی انجامش دادند. این آزمایش راه را برای پذیرش نظریهٔ نسبیت خاص که اینشتین در سال ۱۹۰۵ ارائه داد، هموار کرد. آزمایش مایکلسون-مورلی را معمولاً نخستین شاهد قوی برای رد نظریهٔ اثیر میدانند. آلبرت مایکلسون به خاطر این آزمایش جایزه نوبل فیزیک را در سال ۱۹۰۷ از آن خود کرد.
https://fa.m.wikipedia.org/wiki/%D9%BE% ... ometer.svg
شکل شیوه آزمایش مایکلسون و مورلی
اشتباه آزمایش در آنست که این دو اتر را ماده فرض کردند،و تاثیر آن را با آینه ها سنجیدن،که اشتباه بچه گانه و فاحشی است،۱۹ سال بعد هم نوبل گرفتند،هدف از آن زمان شروع انحراف فیزیک در جهان بود و بس.
لطفا دقیق مطالعه فرمائید،تمام فرضیاتی که اتر نوین را رد میکند،به نوعی آنرا ماده فرض میکنند،اینکه جاذبه و کشش دوبار الکتریکی غیر همنام ،و بسیاری از تاثیرات اجسام بر هم در نبود اتر و قطع هر گونه رابطه چطور بوجود میاید،نقض رد اتر است،بدنبال ماده تاریک که ۹۵ درصد جهان را اشغال کرده دنبال چه میگردیم،غیر از اتر؟؟؟؟؟
مقاله ای دیگر در مورد اتر
نشانههایی از مادهای که پیش از جهان وجود داشته به دست آمده، ولی دانشمندان خوشبین نیستند
هیأت تحریریه 1399/09/07 علوم طبیعی, فیزیک
کرونوس – دو دانشمند ادعا کردهاند شواهدی از چیزی یافتهاند که به طور مساوی در سراسر جهان توزیع و موجب شده روند قطبی شدن پس از انفجار بزرگ روی دهد. تأیید این اثر، منجر به بازنگریهای اساسی در دانش فیزیک ما شده و احتمالاً اولین بینش واقعی دربارهی ماهیت انرژی تاریک را به ما میدهد. در حال حاضر، اکثر کیهانشناسانی که اظهار نظر کردهاند، شواهد را جالب میدانند؛ اما این شواهد آنقدر قوی نیستند که بتوان بر اساس آنها زیاد هیجانزده شد.
فیزیکدانان نظری مدتهاست درگیر ایدهای به نام «اثیر» (quintessence) هستند. مادهای اسرارآمیز یا شاید نسخهی بهروزشدهی مفهوم «اتر» که اینشتین برای درک آن به نظریهی نسبیت رسید. عدهای ادعا کردهاند که اثیر در همهجای جهان پخش شده، نه اینکه فقط در کهکشانها به عنوان مادهی تاریک یا مرئی انباشته شده باشد. این ممکن است توضیحی برای انرژی تاریک باشد.
تأثیر اثیر بر روی کهکشانها آنقدر نیست که بتوان به سادگی آن را اندازه گرفت؛ زیرا این اثر در سایهی تأثیر چیزهای دیگر به چشم نمیآید. در نتیجه، میتوان رد پای آن را در تابش زمینه مایکروویو کیهانی (CMB) که نور باستانی باقیمانده از بیگ بنگ است مشاهده کرد. با توجه به مسافت زیادی که CMB برای رسیدن به ما طی کرده است، به نظر میرسد بسیار بیش از چیزهای دیگری که ما میتوانیم مطالعه کنیم تحت تأثیر این نیرو که به طور یکسان در جهان توزیع شده قرار داشته است. در حال حاضر مقالهای در Physical Review Letters ادعا میکند که چیزی در حال به چرخش درآوردن CMB است و این چیز ممکن است انرژی تاریک باشد.
ستارهشناسان علائم تغییر در زاویه قطبش ناشی از هر چیزی که CMB در سفر خود از آن عبور کرده باشد را بررسی کردند. این تغییرات به عنوان زاویه دوشکستی کیهانی (β) شناخته می شود. مقدار β باید بر مبنای مدل استاندارد فیزیک ذرات صفر باشد. این مقدار هر چیزی غیر از صفر باشد به این معناست که CMB در حال دوران است، مدل استاندارد نیاز به بازسازی دارد و حتی ممکن است انرژی تاریک را پیدا کرده باشیم.
طی اندازهگیریهای CMB تخمینهایی از β ایجاد شد که هیچیک صفر نبودند؛ اما با حاشیه خطای به اندازه کافی بزرگ، باز هم β = 0 یک احتمال دور به نظر میرسد. به نظر میرسد «خطا در اندازهگیری» در سایهی عدم قطعیتهای مورد انتظار توضیح بسیار محافظهکارانهتری است نسبت به چیزی که مدل استاندارد را بکل سرنگون میکند. با این حال، دکتر یوتو مینامی از سازمان شتابدهنده پرانرژی ژاپن و پروفسور ائیچیرو کوماتسو از انستیتوی اخترفیزیک ماکس پلانک ادعا میکنند که این موارد عدم قطعیت را تا حدی بسط دادهاند که β = 0 دیگر درون آنها قرار نمیگیرد.
مینامی و کوماتسو اندازهگیریهای CMB توسط تلسکوپ فضایی پلانک را با قطبش گردوغبار درون کهکشان راه شیری، که در آن مقدار β باید ناچیز باشد مقایسه کردند. آنان به این ترتیب ادعا میکنند که خطاهای سیستماتیک دستگاههای آشکارگر Plank را که در آنها برآورد عدم قطعیت β میباشد را حذف کردهاند (زیرا این مورد برای منابع محلی نیز اعمال می شود). در نتیجه آنان ادعا میکنند 99.2 درصد اطمینان دارند که β صفر نیست (برآورد آنان 0.14 ± 0.35 درجه است).
اگر این واقعیت داشته باشد، یقیناً تبیین اثیر ضروری به نظر میرسد. جالبترین احتمال این است که این اثر همان انرژی تاریک باشد، نیرویی مرموز که جهان را وادار به انبساط هرچه بیشتر میکند. دو دهه پس از تأیید وجود انرژی تاریک، ما همچنان اطلاعات زیادی در مورد آن نداشتهایم.
پروفسور شان کارول از انستیتوی فناوری کالیفرنیا در سال ۱۹۹۸ پیشنهاد کرد که از قطبش CMB برای آزمایش اثیر استفاده شود. وی در واکنش به کار مینامی و کوماتسو به Nature News گفت اگر انرژی تاریک یک اثیر باشد، فرضیات ما در مورد آن به چالش کشیده میشود و «ما دوباره به موقعیتی بازمیگردیم که در آن تصور درستی از پایان جهان نداریم.»
پروفسور كوماتسو در بیانیه ای گفت: «پرواضح است كه ما هنوز شواهد قطعی برای این فیزیك جدید پیدا نكردهایم؛ برای تأیید این سیگنال به دقت آماری بالاتری نیاز است.
Re: حرکت سینوسی امواج الکترومغناطیس
هیچ فیزیکدانی ریاضیدان نیست،کار فیزیک ارائه فرضیات بر اساس ریاضی و فرمول نیست،بلکه فیزیک دان فرض خود را ارايه میدهد و در تیم تحقیقی او ریاضی دادن برای آن فرمول بندی میکند،ارائه فرمول دلیل بر حقانیت فرضیات نیست،ارائه الگوهای ارائه شده دلیلی بر حقانیت فرض یا تئوری نیست،همانطور که در انتهای پست قبلیم عرض کردم اخیرا فیزیکدانان بر آنچه در چند مورد شناخت جهان با این فرضیات و تئوریها ارائه داده بودند،شک کردند!!!! دوست عزیز بنده فرضم را ارائه دادم که باقیست،منظورم جواب دادن با فرمولها و فرضیات و تئوریهای فیزیکدانان نیست،بلکه نظر شخصی است،تئوریها مرتب تغییر میکنند،و این مطالب در اینترنت هست،بنده خواستم خط بطلانی بر فرضیات و تئوریهای دروغی که از اوایل قرن بیستم به دلایل عرض شده در بالا کم کم وارد فیزیک کردند و بجز مشتی فرمول و نظریاتی ابتر و غیر قابل فیزیک را بازی دادند بکشم،ابتدا با رد فرضیه اتر بعد گفتن اینکه فیزیک به ماهیتها نمیپردازد و فقط آثار را بررسی میکند ،سوم آوردن دو نظریه دروغ و غیر قابل فهم نسبیت،که خاص آن کاملا علمی تخیلی و غیر قابل آزمایش است البته بعضیها هر چیزی را به غلط نشان از آن میدانند،در حالیکه همان زمان نحوه شکاف هسته ای را نگفتند ،در چند دهه اخیر کشورهای دیگر یاد گرفتند و همگانی شد،چهارم ورود علم عدم قطعیت در فیزیک که کلا فیزیک را مشتی آمار و احتمالات کرد،یعنی در کل فیزیک آکادمیک جهان سوم و غیر خودیها را چیز بی ارزشی کردند،با انبوهی از فرمول که بکار مان نمی آید،کلا فیریکدانان غیر خودی را دنبال نخود سیاه فرستادند.ممنون از راهنماییهای شما
- rohamavation
نام: roham hesami radرهام حسامی راد
محل اقامت: 100 مایلی شمال لندن جاده آیلستون، لستر، لسترشر. LE2
عضویت : سهشنبه ۱۳۹۹/۸/۲۰ - ۰۸:۳۴
پست: 3288-
سپاس: 5494
- جنسیت:
تماس:
Re: حرکت سینوسی امواج الکترومغناطیس
ریاضیات راه تفکر سازمان یافته و منطقی را به بشر میآموزد و انسان می تواند با بکار گیری این روش تفکر به نتایج فوقالعادهای نائل شود.وش علمی تحقیق در واقع روشی است که در آن برای پی بردن به اسرار طبیعت، روش تفکر ریاضی به کار گرفته شده است.
روش علمی این است که ابتدا بر اساس مشاهدات باید فرضیهای ساخت و بعد، با آزمایشهایی دقیقاً طراحی شده آنها را امتحان کرد، اگر نتایج آزمایش با فرضیه در تضاد بود، فرضیه رد میشود، اما اگر سازگار بود فرضیه اثبات نمیشود زیرا هنوز این تردید وجود دارد که آیا نمیتوان نتیجه را با روش دیگری توصیف کرد؟ اگر توصیف دیگری بیابیم، یعنی فرضیهای تازه و متفاوت با فرضیۀ نخست پیدا کنیم ،باید آزمایش دیگری ترتیب دهیم تا معلوم شود کدام یک از این دو فرضیه، نادرست است، اگر نتیجه آزمایش دوم ،بار دیگر در تائید فرضیۀ نخست ولی در تضاد با فرضیۀ دوم بود آنگاه باید فرضیۀ دوم را کنار گذاشت یا دستکم تغییر داد.
پس از هر آزمایشی که با فرضیه در تضاد باشد میتوان تناقص را رفع کرد، اما هر آزمایشی که نتیجهاش براساس فرضیۀ ما قابل پیشبینی باشد و نیز با تناقضات گفته شده سازگار نباشد میتواند فرضیۀ ما را تائید کند.
تعداد زیادی از این آزمایشهای تائید کننده میتواند ما را به صحت فرضیهمان متقاعد کند،هر چند که عملاً اثبات قطعی دردست نباشد پس ریاضیات عبارت است از اثبات بدیهی ترین چیز به نابدیهی ترین روش ممکن من توصیه میکنم فیزیک و طبیعت؛ نگاه فیزیکدان به طبیعت» نوشتۀ «وِرنِر کارل هایزِنبرگ» را بخونید.فیزیک: علمی است که هدف آن شناخت عالم طبیعت است. فیزیکدانان از دو راه به مطالعه ی طبیعت می پردازند. 1) گردآوری داده های بدست آمده از مشاهده، تجربه و آزمایش. 2) فرضیه های پشتیبانی شده توسط نظریه ها، در این روش از ریاضیات به عنوان وسیله و ابزار استفاده می شود.
ریاضیات: این علم به دو گروه عمده تقسیم می گردد: 1) ریاضیات محض: اثبات در داخل یک نظام صوری شامل قانون های معین و بدون تعبیر فیزیکی 2)ریاضیات کاربردی: کاربرد در سایر علوم، از نشانه هایی استفاده می کند که براساس کاربردشان تعبیر می شوند، مانند سرعت و شتاب و …که به صورت ریاضی تعبیر می شوند.در فیزیک، نظریه ها در تولید فرضیه ها به کار گرفته می شوند، بدین ترتیب فرضیه ها مورد آزمون قرار می گیرند و یک چارچوب فضا زمانی برای تعریف نظریه ایجاد می کنند. ولی در ریاضیات، نظریه ها با طرح های منطقی مجرد سر و کار دارند و برای آنها چارچوب فضا زمانی در نظر گرفته نمی شود. از این رو مطالعات ریاضیاتی محدودیت های موجود در فیزیک، محدودیت های تطابق با جهت اطراف را ندارد و ریاضی دان،خود قاعده ها را انتخاب کرده و رابطه ها را اثبات می کند. کارل فریدریش گاوس: « ریاضیات ملکه ی علوم است و نظریه ی اعداد سلطان آن.»
سیمون لاپلاس: « تمام آثار طبیعت نتایج ریاضی چند قانون تفسیر ناپذیرند.»آلبرت اینشتین: « فیزیک اساسا یک علم مشاهده مدار و قابل لمس است و ریاضیات صرفا وسیله و ابزاری برای بیان قوانین حاکم بر پدیده هاست.»
نیلز بور: « ریاضیات، علم ساختارهاست و تمام چارچوب های ممکن برای پیدا کردن رابطه های پدیده ها را به ما می دهد. »
به عبارت دقیق تر ، یک موج مکانیکی انتقال حرکت از طریق ماده است ، مانند یک موج دار که از طریق یک دریاچه حرکت می کند. سرعت ، اندازه و شکل موج به خصوصیات مکانیکی محیط و از ابتدا به نیرویی که باعث وقوع موج شده بستگی دارد.سه نوع امواج مکانیکی کدامند؟
موج مکانیکی اختلالی است که از طریق شکلی از محیط پالس می کند: یک جامد ، مایع یا گاز ، حامل انرژی اصلی است و انرژی را از یک مکان به مکان دیگر آغاز می کند. امواج مکانیکی سه نوع دارند: عرضی ، طولی و مرزی.تفاوت موج مکانیکی و موج الکترومغناطیسی چیست؟
امواج الکترومغناطیسی امواجی هستند که هیچ محیطی برای حرکت ندارند در حالی که امواج مکانیکی برای انتقال آن به یک محیط احتیاج دارند. امواج الکترومغناطیسی در خلا حرکت می کنند در حالی که امواج مکانیکی چنین کاری نمی کنند. ... در حالی که یک موج الکترومغناطیسی فقط یک اغتشاش نامیده می شود ، یک موج مکانیکی یک اختلال دوره ای محسوب می شود.شباهت های امواج مکانیکی و الکترومغناطیسی چیست؟
شباهت های زیادی بین امواج نور و امواج مکانیکی وجود دارد. هر دو را می توان با دامنه ، طول موج و فرکانس اندازه گیری کرد. هنگامی که آنها با ماده برهم کنش داشته باشند ، می توانند منعکس ، منتقل شده ، جذب شوند ، شکسته شوند و یا پراکنده شوند.امواج مکانیکی موج طولی نوع اصلی دیگری از امواج است که در طبیعت وجود دارد. همان اصول دینامیکی موج در مورد امواج طولی اعمال می شود. در یک موج طولی ، نوسانات ذرات موازی با جهت انتشار است. این بدان معنی نیست که ذرات با موج در حال حرکت هستند. ذرات فقط در مورد یک نقطه تعادل ثابت در فضا نوسان می کنند. از آنجا که نوسانات به موازات حرکت هستند ، اختلاف فشار ایجاد می شود. موج طولی همچنین می تواند به عنوان موج فشار در نظر گرفته شود زیرا انرژی از طریق فشار منتقل می شود. لازم به ذکر است که برخلاف امواج عرضی ، امواج طولی تنها یک جهت نوسان دارند. حداکثر جابجایی از نقطه تعادل با دامنه موج برابر است و متناسب با انرژی موج است. امواج صوتی بهترین نمونه امواج طولی است. اختلاف فشار بین گوش و خارج ما به دلیل تغییر فشار ایجاد شده توسط موج صدا متفاوت است. این باعث می شود که دیافراگم گوش نوسان کند و سپس توسط نورون های سنجش صدا تشخیص داده شودامواج طولی، برای انتشار به محیط مادی (جامد، مایع، یا گاز) نیاز دارند. بنابراین، این امواج نمیتوانند در خلأ منتشر شوند. موج عرضی در محیط مادی موجب جابجایی ذرات محیط عمود بر جهت انتشار موج میشود. موج حاصل از انداختن سنگ در برکه یا تکان دادن طنابی که سر دیگرش ثابت شده است نمونههایی از موج عرضی هستند. موجیست که در آن جهت نوسان عمود بر جهت انتشار موج است. امواج الکترومغناطیس از جمله نور نمونهای از موج عرضی هستند.
امواج الکترومغناطیسی.
امواج ماده
امواج طولی
در یک موج طولی، حرکت ذرات جرم، هم راستا با راستای انتشار موج است. به طور دقیقتر میتوان گفت در این حالت ذرات ماده میتوانند در جهت و یا در خلاف جهت انتشار موج، حرکت کنند. انیمیشن زیر نحوه انتشار ذرات در یک موج طولی را نشان میدهد.
موج اولیه در زلزله (P-Wave)، نمونهای از موج طولی محسوب میشود. این نوع از موج در محیطهای الاستیک ایجاد شده و نسبت به دیگر امواج مکانیکی دارای سرعت بیشتری است؛ برخلاف امواج طولی، در امواج عرضی راستای حرکت ذرات ماده، عمود بر راستای انتشار موج است. در هنگام وقوع زلزله موج عرضی چندین ثانیه پس از موج طولی احساس میشود.اگر یک سمت از طنابی را در یک نقطه ثابت کنید و سمت دیگر آن را نوسان دهید، موج ایجاد شده در آن نمونهای از موج عرضی است؛ این در حالی است که برای نمونه موج صوتی، موجی طولی محسوب میشود.احتمالا تاکنون متوجه شدهاید که طولی یا عرضی بودن یک موج وابسته به حرکت نسبی ذرات ماده نسبت به مسیر انتشار موج است. به طور دقیقتر در امواج طولی، حرکت ذرات و موج در یک راستا ولی در امواج عرضی عمود بر هم بودند. نوعی دیگر از امواج ترکیبی وجود دارند که تحت عنوان موج ریلی (Rayleigh Wave) شناخته میشوند. این نوع از امواج در ابتدا در مواد جامد مشاهده شد. در این موج، ذرات ماده در مسیری بیضی شکل به حرکت در میآیند. در موج ریلی، جهت انتشار در راستای قطر کوچک بیضی است.
موج ریلی در یک محیط الاستیک، نسبت به امواج سطحی ایجاد شده در آب یک تفاوت اساسی دارد. در موج سطحی آب، تمامی ذرات آب، به صورت ساعتگرد یا پادساعتگرد حرکت میکنند. این در حالی است که در موج ریلی، جهت چرخش ذرات در سطح و در عمق با هم متفاوت هستند.
تفاوت بین امواج مکانیکی و الکترومغناطیسی چیست؟اول از همه ، موج چیزی است که در طول انتشار خود گسترش می یابد و دوره ای است. از نظر ریاضی ، این را می توان با مجموعه خاصی از فرمول های ریاضی ، کاملاً مستقل از معنای فیزیکی ، به زیبایی توصیف کرد. بنابراین ، شباهت های زیادی بین امواج صوتی و نوری ، اما همچنین تفاوت هایی که مختص هر یک از آن پدیده های فیزیکی است.
تفاوت بین امواج صوتی و نوری چیست و چرا یکی به یک رسانه احتیاج دارد
تابش نور / الکترومغناطیسی به تنهایی نوعی انرژی است. پس از "ایجاد" ، می تواند به تنهایی وجود داشته باشد تا زمانی که به شکل دیگری از انرژی تبدیل شود ، به عنوان مثال وقتی موج در ماده جذب می شود. از طرف دیگر موج صوتی حرکت دوره ای ماده است (هوا هنگام مکالمه ، مولکول های آب وقتی به صدای پروانه های کشتی فکر می کنید ، اگر در فکر ارتعاشاتی هستید که با ضربه زدن به یک سندان به یک سندان می اندازید آهن). اگر هیچ مولکولی وجود نداشت ، ارتعاش اولیه چیزی را جابجا نمی کند ... و بنابراین موج صوتی ایجاد نمی شود.
صدا مدولاسیون چگالی دوره ای ماده است. بنابراین به وجود ماده نیاز دارد و ماده واسطه ای است که موج عبور می کند. نور نوعی انرژی است که می تواند به تنهایی وجود داشته باشد. بنابراین برای وجود آن به واسطه ای احتیاج ندارد.
چرا امواج الکترومغناطیسی می توانند در یک محیط حرکت کنند
پاسخ پیچیده است ، زیرا امواج الکترومغناطیسی نمی توانند "فقط در هر محیطی حرکت کنند". این را خودتان می توانید آزمایش کنید: در یک روز آفتابی و روشن ، دست خود را جلوی چشمان خود قرار دهید و صورت خود را به سمت راست خورشید برگردانید. آیا می توانید از طریق دست خود را ببینید؟ نه ، نمی توانید بنابراین ، نور خورشید از طریق دست شما عبور نمی کند.
نور به عنوان یک موج الکترومغناطیسی می تواند توسط "اجسام" الکترومغناطیسی تحت تأثیر قرار گیرد - و اینها به وفور در هر نوع ماده ای وجود دارند ، زیرا مولکول ها و اتم ها از بارهای الکتریکی تشکیل شده اند. این بارهای الکتریکی را می توان به روش های مختلفی ترکیب کرد. بعضی از آنها اجازه عبور نور را می دهند ، بعضی دیگر این کار را نمی کنند. به بیان اصطلاحات بسیار ساده (اما امیدوارم که بهتر قابل درک باشد): به طور معمول نور از مولکول ها و اطراف آن خارج می شود. به دلیل این جهش ، نور کند می شود ، یعنی سرعت نور در ماده کمتر از خلا است. مورد دیگری که غالباً اتفاق می افتد این است که نور فقط فرکانس مناسبی دارد و پس از برخورد به یک مولکول مناسب ، تمام انرژی آن از بین می رود. سپس انرژی به ارتعاش و چرخش مولکول تبدیل می شود - و نور خودش از بین می رود و بنابراین نمی تواند دیگر ماده را عبور دهد. این همان اتفاقی است که در آزمایش کوچکی که در ابتدای این بخش ارائه شده است ، اتفاق می افتد. اگر اتفاقاً موضوعی دارید که نور می تواند از آن عبور کند ، می توانید مولکول هایی را به عنوان دریافت آنتن در نظر بگیرید که با فرکانس صحیح تنظیم نشده اند. موج نور آنتن ها را "نمی بیند" و فقط بین آنها عبور می کند (و فضای زیادی بین مولکول ها وجود دارد).
بنابراین ، اگر ماده از نظر جسمی چنین اجازه ای را بدهد ، نور فقط می تواند در ماده حرکت کند. به طور معمول ، اینطور نیست. نور می تواند جذب ، منعکس یا انتقال یابد. این به نوع نور (به عنوان مثال فرکانس تابش الکترومغناطیسی) و نوع ماده ای که با آن تعامل دارد بستگی دارد.
آیا همه امواج الکترومغناطیسی کوانتیزه می شوند؟ آره. آن ها هستند. همچنین تابش گرما. گرما موضوعی حیاتی است ، زیرا نوعی گرما که ما انسانها می توانیم احساس کنیم "حرکت غیرمنسجم مولکولها" است که می تواند توسط ماده و تابش ایجاد شود. مورد آخر همان است که شما می خواستید.
بله ، آنها هستند.
آیا امواج هر نوع می توانند طول موج یکسانی داشته باشند؟ بله ، این کاملاً امکان پذیر است ، اما برخی از محدودیت های جسمی باید رعایت شوند. یعنی منطقی نیست که یک موج صوتی داشته باشد که طول موج آن کوتاهتر از اندازه مولکولهایی باشد که محیط آن از آن ساخته شده است. مطمئناً ، عوامل محدود کننده دیگری نیز در مثال موج صدا وجود دارد که مربوط به اینرسی مولکول ها ، ویسکوزیته و غیره است ... اما فرض کنید موج صوتی با 440 هرتز دارید ... داشتن موج الکترومغناطیسی مشکلی ندارد با این فرکانس شما فقط آن را نخواهید دید و احساس نمی کنید ، به دلیل فرکانس پایین ، که کاملاً کمتر از هر چیزی است که ما انسانها می توانیم درک کنیم.
روش علمی این است که ابتدا بر اساس مشاهدات باید فرضیهای ساخت و بعد، با آزمایشهایی دقیقاً طراحی شده آنها را امتحان کرد، اگر نتایج آزمایش با فرضیه در تضاد بود، فرضیه رد میشود، اما اگر سازگار بود فرضیه اثبات نمیشود زیرا هنوز این تردید وجود دارد که آیا نمیتوان نتیجه را با روش دیگری توصیف کرد؟ اگر توصیف دیگری بیابیم، یعنی فرضیهای تازه و متفاوت با فرضیۀ نخست پیدا کنیم ،باید آزمایش دیگری ترتیب دهیم تا معلوم شود کدام یک از این دو فرضیه، نادرست است، اگر نتیجه آزمایش دوم ،بار دیگر در تائید فرضیۀ نخست ولی در تضاد با فرضیۀ دوم بود آنگاه باید فرضیۀ دوم را کنار گذاشت یا دستکم تغییر داد.
پس از هر آزمایشی که با فرضیه در تضاد باشد میتوان تناقص را رفع کرد، اما هر آزمایشی که نتیجهاش براساس فرضیۀ ما قابل پیشبینی باشد و نیز با تناقضات گفته شده سازگار نباشد میتواند فرضیۀ ما را تائید کند.
تعداد زیادی از این آزمایشهای تائید کننده میتواند ما را به صحت فرضیهمان متقاعد کند،هر چند که عملاً اثبات قطعی دردست نباشد پس ریاضیات عبارت است از اثبات بدیهی ترین چیز به نابدیهی ترین روش ممکن من توصیه میکنم فیزیک و طبیعت؛ نگاه فیزیکدان به طبیعت» نوشتۀ «وِرنِر کارل هایزِنبرگ» را بخونید.فیزیک: علمی است که هدف آن شناخت عالم طبیعت است. فیزیکدانان از دو راه به مطالعه ی طبیعت می پردازند. 1) گردآوری داده های بدست آمده از مشاهده، تجربه و آزمایش. 2) فرضیه های پشتیبانی شده توسط نظریه ها، در این روش از ریاضیات به عنوان وسیله و ابزار استفاده می شود.
ریاضیات: این علم به دو گروه عمده تقسیم می گردد: 1) ریاضیات محض: اثبات در داخل یک نظام صوری شامل قانون های معین و بدون تعبیر فیزیکی 2)ریاضیات کاربردی: کاربرد در سایر علوم، از نشانه هایی استفاده می کند که براساس کاربردشان تعبیر می شوند، مانند سرعت و شتاب و …که به صورت ریاضی تعبیر می شوند.در فیزیک، نظریه ها در تولید فرضیه ها به کار گرفته می شوند، بدین ترتیب فرضیه ها مورد آزمون قرار می گیرند و یک چارچوب فضا زمانی برای تعریف نظریه ایجاد می کنند. ولی در ریاضیات، نظریه ها با طرح های منطقی مجرد سر و کار دارند و برای آنها چارچوب فضا زمانی در نظر گرفته نمی شود. از این رو مطالعات ریاضیاتی محدودیت های موجود در فیزیک، محدودیت های تطابق با جهت اطراف را ندارد و ریاضی دان،خود قاعده ها را انتخاب کرده و رابطه ها را اثبات می کند. کارل فریدریش گاوس: « ریاضیات ملکه ی علوم است و نظریه ی اعداد سلطان آن.»
سیمون لاپلاس: « تمام آثار طبیعت نتایج ریاضی چند قانون تفسیر ناپذیرند.»آلبرت اینشتین: « فیزیک اساسا یک علم مشاهده مدار و قابل لمس است و ریاضیات صرفا وسیله و ابزاری برای بیان قوانین حاکم بر پدیده هاست.»
نیلز بور: « ریاضیات، علم ساختارهاست و تمام چارچوب های ممکن برای پیدا کردن رابطه های پدیده ها را به ما می دهد. »
به عبارت دقیق تر ، یک موج مکانیکی انتقال حرکت از طریق ماده است ، مانند یک موج دار که از طریق یک دریاچه حرکت می کند. سرعت ، اندازه و شکل موج به خصوصیات مکانیکی محیط و از ابتدا به نیرویی که باعث وقوع موج شده بستگی دارد.سه نوع امواج مکانیکی کدامند؟
موج مکانیکی اختلالی است که از طریق شکلی از محیط پالس می کند: یک جامد ، مایع یا گاز ، حامل انرژی اصلی است و انرژی را از یک مکان به مکان دیگر آغاز می کند. امواج مکانیکی سه نوع دارند: عرضی ، طولی و مرزی.تفاوت موج مکانیکی و موج الکترومغناطیسی چیست؟
امواج الکترومغناطیسی امواجی هستند که هیچ محیطی برای حرکت ندارند در حالی که امواج مکانیکی برای انتقال آن به یک محیط احتیاج دارند. امواج الکترومغناطیسی در خلا حرکت می کنند در حالی که امواج مکانیکی چنین کاری نمی کنند. ... در حالی که یک موج الکترومغناطیسی فقط یک اغتشاش نامیده می شود ، یک موج مکانیکی یک اختلال دوره ای محسوب می شود.شباهت های امواج مکانیکی و الکترومغناطیسی چیست؟
شباهت های زیادی بین امواج نور و امواج مکانیکی وجود دارد. هر دو را می توان با دامنه ، طول موج و فرکانس اندازه گیری کرد. هنگامی که آنها با ماده برهم کنش داشته باشند ، می توانند منعکس ، منتقل شده ، جذب شوند ، شکسته شوند و یا پراکنده شوند.امواج مکانیکی موج طولی نوع اصلی دیگری از امواج است که در طبیعت وجود دارد. همان اصول دینامیکی موج در مورد امواج طولی اعمال می شود. در یک موج طولی ، نوسانات ذرات موازی با جهت انتشار است. این بدان معنی نیست که ذرات با موج در حال حرکت هستند. ذرات فقط در مورد یک نقطه تعادل ثابت در فضا نوسان می کنند. از آنجا که نوسانات به موازات حرکت هستند ، اختلاف فشار ایجاد می شود. موج طولی همچنین می تواند به عنوان موج فشار در نظر گرفته شود زیرا انرژی از طریق فشار منتقل می شود. لازم به ذکر است که برخلاف امواج عرضی ، امواج طولی تنها یک جهت نوسان دارند. حداکثر جابجایی از نقطه تعادل با دامنه موج برابر است و متناسب با انرژی موج است. امواج صوتی بهترین نمونه امواج طولی است. اختلاف فشار بین گوش و خارج ما به دلیل تغییر فشار ایجاد شده توسط موج صدا متفاوت است. این باعث می شود که دیافراگم گوش نوسان کند و سپس توسط نورون های سنجش صدا تشخیص داده شودامواج طولی، برای انتشار به محیط مادی (جامد، مایع، یا گاز) نیاز دارند. بنابراین، این امواج نمیتوانند در خلأ منتشر شوند. موج عرضی در محیط مادی موجب جابجایی ذرات محیط عمود بر جهت انتشار موج میشود. موج حاصل از انداختن سنگ در برکه یا تکان دادن طنابی که سر دیگرش ثابت شده است نمونههایی از موج عرضی هستند. موجیست که در آن جهت نوسان عمود بر جهت انتشار موج است. امواج الکترومغناطیس از جمله نور نمونهای از موج عرضی هستند.
امواج الکترومغناطیسی.
امواج ماده
امواج طولی
در یک موج طولی، حرکت ذرات جرم، هم راستا با راستای انتشار موج است. به طور دقیقتر میتوان گفت در این حالت ذرات ماده میتوانند در جهت و یا در خلاف جهت انتشار موج، حرکت کنند. انیمیشن زیر نحوه انتشار ذرات در یک موج طولی را نشان میدهد.
موج اولیه در زلزله (P-Wave)، نمونهای از موج طولی محسوب میشود. این نوع از موج در محیطهای الاستیک ایجاد شده و نسبت به دیگر امواج مکانیکی دارای سرعت بیشتری است؛ برخلاف امواج طولی، در امواج عرضی راستای حرکت ذرات ماده، عمود بر راستای انتشار موج است. در هنگام وقوع زلزله موج عرضی چندین ثانیه پس از موج طولی احساس میشود.اگر یک سمت از طنابی را در یک نقطه ثابت کنید و سمت دیگر آن را نوسان دهید، موج ایجاد شده در آن نمونهای از موج عرضی است؛ این در حالی است که برای نمونه موج صوتی، موجی طولی محسوب میشود.احتمالا تاکنون متوجه شدهاید که طولی یا عرضی بودن یک موج وابسته به حرکت نسبی ذرات ماده نسبت به مسیر انتشار موج است. به طور دقیقتر در امواج طولی، حرکت ذرات و موج در یک راستا ولی در امواج عرضی عمود بر هم بودند. نوعی دیگر از امواج ترکیبی وجود دارند که تحت عنوان موج ریلی (Rayleigh Wave) شناخته میشوند. این نوع از امواج در ابتدا در مواد جامد مشاهده شد. در این موج، ذرات ماده در مسیری بیضی شکل به حرکت در میآیند. در موج ریلی، جهت انتشار در راستای قطر کوچک بیضی است.
موج ریلی در یک محیط الاستیک، نسبت به امواج سطحی ایجاد شده در آب یک تفاوت اساسی دارد. در موج سطحی آب، تمامی ذرات آب، به صورت ساعتگرد یا پادساعتگرد حرکت میکنند. این در حالی است که در موج ریلی، جهت چرخش ذرات در سطح و در عمق با هم متفاوت هستند.
تفاوت بین امواج مکانیکی و الکترومغناطیسی چیست؟اول از همه ، موج چیزی است که در طول انتشار خود گسترش می یابد و دوره ای است. از نظر ریاضی ، این را می توان با مجموعه خاصی از فرمول های ریاضی ، کاملاً مستقل از معنای فیزیکی ، به زیبایی توصیف کرد. بنابراین ، شباهت های زیادی بین امواج صوتی و نوری ، اما همچنین تفاوت هایی که مختص هر یک از آن پدیده های فیزیکی است.
تفاوت بین امواج صوتی و نوری چیست و چرا یکی به یک رسانه احتیاج دارد
تابش نور / الکترومغناطیسی به تنهایی نوعی انرژی است. پس از "ایجاد" ، می تواند به تنهایی وجود داشته باشد تا زمانی که به شکل دیگری از انرژی تبدیل شود ، به عنوان مثال وقتی موج در ماده جذب می شود. از طرف دیگر موج صوتی حرکت دوره ای ماده است (هوا هنگام مکالمه ، مولکول های آب وقتی به صدای پروانه های کشتی فکر می کنید ، اگر در فکر ارتعاشاتی هستید که با ضربه زدن به یک سندان به یک سندان می اندازید آهن). اگر هیچ مولکولی وجود نداشت ، ارتعاش اولیه چیزی را جابجا نمی کند ... و بنابراین موج صوتی ایجاد نمی شود.
صدا مدولاسیون چگالی دوره ای ماده است. بنابراین به وجود ماده نیاز دارد و ماده واسطه ای است که موج عبور می کند. نور نوعی انرژی است که می تواند به تنهایی وجود داشته باشد. بنابراین برای وجود آن به واسطه ای احتیاج ندارد.
چرا امواج الکترومغناطیسی می توانند در یک محیط حرکت کنند
پاسخ پیچیده است ، زیرا امواج الکترومغناطیسی نمی توانند "فقط در هر محیطی حرکت کنند". این را خودتان می توانید آزمایش کنید: در یک روز آفتابی و روشن ، دست خود را جلوی چشمان خود قرار دهید و صورت خود را به سمت راست خورشید برگردانید. آیا می توانید از طریق دست خود را ببینید؟ نه ، نمی توانید بنابراین ، نور خورشید از طریق دست شما عبور نمی کند.
نور به عنوان یک موج الکترومغناطیسی می تواند توسط "اجسام" الکترومغناطیسی تحت تأثیر قرار گیرد - و اینها به وفور در هر نوع ماده ای وجود دارند ، زیرا مولکول ها و اتم ها از بارهای الکتریکی تشکیل شده اند. این بارهای الکتریکی را می توان به روش های مختلفی ترکیب کرد. بعضی از آنها اجازه عبور نور را می دهند ، بعضی دیگر این کار را نمی کنند. به بیان اصطلاحات بسیار ساده (اما امیدوارم که بهتر قابل درک باشد): به طور معمول نور از مولکول ها و اطراف آن خارج می شود. به دلیل این جهش ، نور کند می شود ، یعنی سرعت نور در ماده کمتر از خلا است. مورد دیگری که غالباً اتفاق می افتد این است که نور فقط فرکانس مناسبی دارد و پس از برخورد به یک مولکول مناسب ، تمام انرژی آن از بین می رود. سپس انرژی به ارتعاش و چرخش مولکول تبدیل می شود - و نور خودش از بین می رود و بنابراین نمی تواند دیگر ماده را عبور دهد. این همان اتفاقی است که در آزمایش کوچکی که در ابتدای این بخش ارائه شده است ، اتفاق می افتد. اگر اتفاقاً موضوعی دارید که نور می تواند از آن عبور کند ، می توانید مولکول هایی را به عنوان دریافت آنتن در نظر بگیرید که با فرکانس صحیح تنظیم نشده اند. موج نور آنتن ها را "نمی بیند" و فقط بین آنها عبور می کند (و فضای زیادی بین مولکول ها وجود دارد).
بنابراین ، اگر ماده از نظر جسمی چنین اجازه ای را بدهد ، نور فقط می تواند در ماده حرکت کند. به طور معمول ، اینطور نیست. نور می تواند جذب ، منعکس یا انتقال یابد. این به نوع نور (به عنوان مثال فرکانس تابش الکترومغناطیسی) و نوع ماده ای که با آن تعامل دارد بستگی دارد.
آیا همه امواج الکترومغناطیسی کوانتیزه می شوند؟ آره. آن ها هستند. همچنین تابش گرما. گرما موضوعی حیاتی است ، زیرا نوعی گرما که ما انسانها می توانیم احساس کنیم "حرکت غیرمنسجم مولکولها" است که می تواند توسط ماده و تابش ایجاد شود. مورد آخر همان است که شما می خواستید.
بله ، آنها هستند.
آیا امواج هر نوع می توانند طول موج یکسانی داشته باشند؟ بله ، این کاملاً امکان پذیر است ، اما برخی از محدودیت های جسمی باید رعایت شوند. یعنی منطقی نیست که یک موج صوتی داشته باشد که طول موج آن کوتاهتر از اندازه مولکولهایی باشد که محیط آن از آن ساخته شده است. مطمئناً ، عوامل محدود کننده دیگری نیز در مثال موج صدا وجود دارد که مربوط به اینرسی مولکول ها ، ویسکوزیته و غیره است ... اما فرض کنید موج صوتی با 440 هرتز دارید ... داشتن موج الکترومغناطیسی مشکلی ندارد با این فرکانس شما فقط آن را نخواهید دید و احساس نمی کنید ، به دلیل فرکانس پایین ، که کاملاً کمتر از هر چیزی است که ما انسانها می توانیم درک کنیم.
آخرین ویرایش توسط rohamavation یکشنبه ۱۴۰۰/۵/۳ - ۰۸:۴۸, ویرایش شده کلا 2 بار
Re: حرکت سینوسی امواج الکترومغناطیس
دوست عزیز مهم است که نظرتان را در مورد انتهای پست بنده و نتایج آزمایشات جدید در مجله نیچر و شک ایجاد شده در فیزیکدانان در مورد مشابهت اثیر و ماده تاریک ارائه فرمائید
پست شنبه ساعت ۹:۲۲ ،بسیار ممنون
پست شنبه ساعت ۹:۲۲ ،بسیار ممنون
- rohamavation
نام: roham hesami radرهام حسامی راد
محل اقامت: 100 مایلی شمال لندن جاده آیلستون، لستر، لسترشر. LE2
عضویت : سهشنبه ۱۳۹۹/۸/۲۰ - ۰۸:۳۴
پست: 3288-
سپاس: 5494
- جنسیت:
تماس:
Re: حرکت سینوسی امواج الکترومغناطیس
پیشنهاد من حتما اصل انگلیسی مقاله را در چند جا مشاهده کنید دوم منم چند مورد را ترجمه کردم چون قبلا گفتم من در زمینه نسبیت و فیزیک مدرن چیزی نمیدونم منم با همون مکانیک کلاسیک مبنی با اخرین دستاوردهای بشری در حوزه مکانیک و دینامیک پرواز سرکار دارم اما با همون فرمولهای کلاسیک چون نیازی نداریم مگر در روشهای عددی مورد استفاده در دینامیک سیالات محاسباتی(CFD یا نرمافزارهای تحلیلی مکانیک.انسیس،آباکوس،کامسول،فلوئنت از این قبیل و تازه محاسبات کوانتومی این پتانسیل را دارد که بتواند تغییر پارادایم در فیزیک پرواز را انجام دهد نهایت ما با کتاب کتاب محاسبات عددی سرکار داریم لذا نیازی به دونستن ان مفاهیم نداریم و اما در مورد گفته شما من اره چند مطلب ترجمه کرده و گذاشتم.
آیا می توان ماده تاریک (و انرژی تاریک) را اشتباه دانست مانند اتر؟ آیا ممکن است که ما در حقیقت نحوه جاذبه را اشتباه درک کنیم و مدل فعلی ما اشتباه باشد؟ این واقعیت که برای کارکرد قوانین فیزیک به یک ماده نامرئی نیاز داریم ، به نظر می رسد کاری است که با اتر انجام داده ایم. از آنجا که به نظر نمی رسد قوانین فیزیک در مقیاس میکروسکوپی یا کهکشان کار می کنند (یا حداقل ما به قوانین مختلفی نیاز داریم) ، آیا ممکن است که این موارد در مقیاس ما نیز کار کنند زیرا این همان قانونی است که هنگام ایجاد آنها در آن بودیم؟بله ، این امکان وجود دارد و مقالاتی وجود دارد که ادعا می کنند بسیاری از تأثیرات معمول ماده تاریک را به سایر قسمتهای فیزیک جدید مانند MOND - گرانش اصلاح شده نیوتنی - توضیح می دهند. آنها یا زمینه های جدید و فعل و انفعالات محلی جدید یا فعل و انفعالات کاملا غیر محلی را اضافه می کنند ، یا شاید سعی می کنند این اخبار را با اصل هولوگرافی یا سایر ایده های جالب فیزیک پیوند دهند.
اما فیزیكدانان معمولاً تصور می كنند كه همه این مدلهای جایگزین بسیار نامطلوب هستند. برخی مشاهدات از حرکت ماده تاریک "تقریباً مستقیم" به نظر می رسند. در مکانهای کلی کیهان ، ماده تاریک تقریباً "مستقل" از ماده مرئی و غیره به نظر می رسد.
به همان اندازه مهم ، فیزیکدانان عمدتاً تصور شما (و دیگران) راجع به اینکه ماده تاریکی اشتباه است - که این یک افزودنی مصنوعی جدید است که به طور معمول نباید انتظار داشت - را به اشتراک نمی گذارند. ماده تاریک فقط برخی از مواد است که مشاهده آن از طریق تابش الکترومغناطیسی آسان نیست. هیچ چیز مصنوعی در آن وجود ندارد. در واقع ، تصور اینکه همه اشکال ماده ممکن است تقریباً توسط همان فناوری / زمینه ای که در چشم ما استفاده می شود ، کاملاً قابل مشاهده باشد ، غیر طبیعی خواهد بود.
اگر بار الکتریکی ذرات جدید صفر باشد ، فعل و انفعالات آنها با میدان الکترومغناطیسی بسیار کاهش می یابد. و نظریه هایی وجود دارد که به طور طبیعی ، در بعضی موارد ، کل بخشهای ذرات در زیر میدان الکتریکی تخلیه نمی شوند اما در غیر این صورت شارژ می شوند ، و غیره پیش بینی می کنند.
برخی از کلاسهای خاص ماده تاریک ممکن است منتفی یا ناخوشایند باشد ، شاید حتی WIMP مانند نوتالینو نیز به آن مرحله برسد. اما موارد دیگری نیز وجود دارند که ماندگار هستند ، محورها ، جاذبه ها و غیره. فیزیک فقط در صورت وجود شواهد جدید به سمت نظریه های جایگزین شما حرکت می کند - به عنوان مثال اندازه گیری مستقل انحراف از قانون جاذبه نیوتن. من فکر می کنم بسیار بعید است ، به این معنی که بسیار محتمل است که تئوری های ماده غیر تاریک از پدیده های مشابه ، برای سالهای آینده نظریه های حاشیه ای تلقی شوند. و ممکن است با کشف برخی جزئیات در مورد ترکیب ماده تاریک تقریباً به طور کامل کشته شوند. دوست گرامی هنوز ماده تاریک هم .واقعا کشف نشده دیده نشده ماده تاریک
برخلاف ماده عادی ، ماده تاریک با نیروی الکترومغناطیسی تعامل ندارد. این بدان معناست که نور را جذب نمی کند ، منعکس نمی کند یا از آن ساطع نمی شود ، و تشخیص آن بسیار دشوار است. در حقیقت ، محققان فقط از اثر گرانشی که به نظر می رسد روی ماده مرئی دارد ، توانسته اند وجود ماده تاریک را استنباط کنند. به نظر می رسد ماده تاریک تقریباً از ماده قابل مشاهده بیش از شش تا یک است و حدود 27٪ از جهان را تشکیل می دهد. این یک واقعیت هوشیارانه است: موضوعی که ما می دانیم و همه ستارگان و کهکشان ها را تشکیل می دهد فقط 5٪ محتوای جهان را تشکیل می دهد! اما ماده تاریک چیست؟ یک ایده این است که می تواند حاوی "ذرات فوق متقارن" باشد - ذرات فرضی که شرکای آنهایی هستند که قبلاً در مدل استاندارد شناخته شده اند. آزمایش در برخورد دهنده بزرگ هادرون (LHC) ممکن است سرنخ های مستقیم تری در مورد ماده تاریک فراهم کند.تمام آزمایش میشلسون مورلی نشان داد که اتر متغیر لورنتس نیست ، بنابراین هر اتر برای ادامه یافتن به عنوان یک مفهوم و سازگاری با آزمایش باید متغیر لورنتس باشد و ناقل امواج الکترومغناطیسی باشد. از آنجا که ماده تاریک تاریک نامیده می شود زیرا هیچ نوری از آن نمی آید ، نمی توان آن را با امواج الکترومغناطیسی متصل کرد.مهم است که هنگام گفتن اینکه نظریه های اتر بی اعتبار هستند ، منظور دقیقاً منظور از "اتر" چیست.
به طور خاص ، مفهوم محیطی که شخص می تواند در اصل حرکت خود را نسبت به آن تشخیص دهد ، چیزی است که با آزمایش منتفی شده است. متوسط هایی مانند آب برای امواج صوتی در این گروه قرار می گیرند: معادله موج صوتی وقتی در حالت حرکت یکنواخت نسبت به محیط قرار می گیرد ، شکل خود را تغییر می دهد. در مقابل ، معادلات ماکسول از این طریق شکل خود را تغییر نمی دهند.
همه آزمایشات تاکنون از اصل نسبیت گالیله پشتیبانی می کنند - هیچ آزمایشی وجود ندارد که فرد بتواند اندازه گیری هایی را در آزمایشگاه خود انجام دهد که بتواند حرکت یکنواخت آزمایشگاه را نسبت به قاب دیگر تشخیص دهد. برای درک دقیقتر معنای گالیله در اینجا ، به تمثیل کشتی سالویاتی مراجعه کنید. بیشتر تصورات قرن نوزدهم در مورد اتر خلاف این اصل است زیرا درمورد حرکت نسبت به آب ، آنها راهی آسان برای تشخیص اینکه آیا ما نسبت به محیط حرکت می کنیم به ما می دهند.
با این حال ، اتری که اصل گالیله را برآورده کند ، به طور تجربی منتفی نیست. در واقع یک نظریه اتر وجود داشت ، یعنی نظریه نظریه اتر لورنتس که در پیش بینی های تجربی خود با نسبیت خاص یکسان است. کاربرجناب رامین در پاسخ خود در اینجا خلاصه این نظریه و چرایی ترجیح SR را بیان می کنم.
نسبیت عمومی این مفهوم را به ذهن متبادر می کند که "فضای خالی" به طور واضح و به روشی کاملاً چهره ای شما خالی نیست: در GR "فضای خالی" دارای خصوصیات مشخصی است که از مکانی به مکان دیگر متفاوت است: به عنوان مثال: آن هندسه - و نتایج آزمایشات برای تشخیص این هندسه - می تواند با یک تانسور انحنای ناپایدار متفاوت باشد. تئوری میدان کوانتومی مدرن فراتر می رود: فضای خالی موجودی واقعی ، "مادی" است و فیزیک مدرن تصور می کند که در حالت پایه خود از میدان های کوانتومی ساخته شده است: فیزیک مدرن نیازی به مفهوم اضافی و خم کننده ذهن "خالی" ندارد فضا "تا حوزه های کوانتومی که واقعیت را می سازند.
بنابراین ، اگرچه باید مراقب کلمه aether بود تا از مواردی که اصل گالیله را نقض می کند و پیش بینی های ثابت لورنتس را ایجاد نمی کند ، به عنوان مغایرت با آزمایش ، احتیاط کرد ، من شخصاً این کلمه را به عنوان استعاره از فضای خالی دوست دارم تا بر دستاوردهای قرن بیستم تأکید کنم نظریه نسبیت عام و میدان کوانتومی - سایپرز ، باشگاه دانش ما می توانیم توصیف کنیم که چگونه فضای خالی هندسه مختلف را از طریق معادلات میدان انیشتین می گیرد. تلاش برای جاذبه کوانتوم را می توان در تلاش برای درک مکانیسم ها و ماشین آلات فضای خالی که منجر به توصیف EFE می شوند ، تصور کرد: گرانش کوانتومی را می توان تلاشی برای یافتن چگونگی عملکرد "اتر" لورنتس ثابت دانست.
توجه به این نکته مهم است که حتی در فیزیک نیوتنی "فضای خالی" دارای خصوصیات مشخصی است به طوری که از نظر فلسفی ، تمایز بین فضای خالی و خالی در اینجا هنوز بسیار واقعی است ، اما ظریف تر است.
ماده تاریک چه تفاوتی با اتر دارد؟
انرژی تاریک از نظر مفهومی به ایده اتر نزدیکتر است - مانند اتر ، این یک ذره نیست ، بلکه یک جز صاف است که فضا را پر می کند. برخلاف اتر ، "قاب استراحت" ندارد (تا آنجا که می توانیم بگوییم). انرژی تاریک بدون توجه به اینکه چگونه از طریق آن حرکت می کنید ، یکسان به نظر می رسد.آیا ماده تاریک همان اتر است؟
Dark Matter و اتر در واقع همان مورد را توصیف می کنند ، "میدان کوانتوم". خیر ، تفاوتی وجود ندارد ، اما اگر اتر را سوپی از ذرات بدانید ، باید درک کنید که فضا و ذرات هر دو جنبه داربست میدان کوانتوم هستند که همه چیز را در بر می گیرد.پاسخ اصلی: تفاوت ماده تاریک و "اتر" چیست؟ قرار نبود که اتر تحت تأثیر گرانش قرار گیرد ، در حالی که ماده تاریک از طریق نیروی جاذبه با ماده معمولی در تعامل است. ثانیا ، اتر قرار بود به طور مساوی در همه جا وجود داشته باشد ، اما ماده تاریک در توده های مشخص وجود دارد.نکته اصلی این است که جهان ما بیشتر از مواد منظم ساخته شده است ، بنابراین ضد ماده نمی تواند به مدت طولانی بچسبد. خیلی زود پس از ایجاد ضد ماده ، به ماده منظم برخورد کرده و دوباره از بین می رود. ... ماده تاریک ماده ای است که برهم کنش الکترومغناطیسی ندارد و بنابراین با استفاده از نور نمی توان آن را دید.به طور خلاصه ، ماده تاریک سرعت انبساط جهان را کاهش می دهد ، در حالی که انرژی تاریک آن را سرعت می بخشد. ... انرژی تاریک نیروی بسیار غالب این دو است و تقریباً 68 درصد از کل جرم و انرژی جهان را تشکیل می دهد.
در فیزیک ، نظریه اتر اینشتین ، که اتریا نیز نامیده می شود ، یک تغییر کلی متغیر از نسبیت عام است که زمان فضایی را توصیف می کند که دارای یک متریک و یک واحد بردار زمانی مشابه به نام اتر است. این تئوری دارای یک چارچوب مرجع ترجیحی است و از این رو عدم لورنتس را نقض می کند.آیا اتر ماده تاریکی است؟
برای یک تیم ، اتر یک حلقه مرده برای ماده تاریک است. برای دیگری ، این می تواند انرژی تاریک را توضیح دهد. برای دیگران هنوز هم ممکن است هر دو باشد. این شکار اکنون ادامه دارد تا ببیند آیا واقعاً در آنجا وجود داردhope I help you I hope I help you understand the question. Roham Hesami
آیا می توان ماده تاریک (و انرژی تاریک) را اشتباه دانست مانند اتر؟ آیا ممکن است که ما در حقیقت نحوه جاذبه را اشتباه درک کنیم و مدل فعلی ما اشتباه باشد؟ این واقعیت که برای کارکرد قوانین فیزیک به یک ماده نامرئی نیاز داریم ، به نظر می رسد کاری است که با اتر انجام داده ایم. از آنجا که به نظر نمی رسد قوانین فیزیک در مقیاس میکروسکوپی یا کهکشان کار می کنند (یا حداقل ما به قوانین مختلفی نیاز داریم) ، آیا ممکن است که این موارد در مقیاس ما نیز کار کنند زیرا این همان قانونی است که هنگام ایجاد آنها در آن بودیم؟بله ، این امکان وجود دارد و مقالاتی وجود دارد که ادعا می کنند بسیاری از تأثیرات معمول ماده تاریک را به سایر قسمتهای فیزیک جدید مانند MOND - گرانش اصلاح شده نیوتنی - توضیح می دهند. آنها یا زمینه های جدید و فعل و انفعالات محلی جدید یا فعل و انفعالات کاملا غیر محلی را اضافه می کنند ، یا شاید سعی می کنند این اخبار را با اصل هولوگرافی یا سایر ایده های جالب فیزیک پیوند دهند.
اما فیزیكدانان معمولاً تصور می كنند كه همه این مدلهای جایگزین بسیار نامطلوب هستند. برخی مشاهدات از حرکت ماده تاریک "تقریباً مستقیم" به نظر می رسند. در مکانهای کلی کیهان ، ماده تاریک تقریباً "مستقل" از ماده مرئی و غیره به نظر می رسد.
به همان اندازه مهم ، فیزیکدانان عمدتاً تصور شما (و دیگران) راجع به اینکه ماده تاریکی اشتباه است - که این یک افزودنی مصنوعی جدید است که به طور معمول نباید انتظار داشت - را به اشتراک نمی گذارند. ماده تاریک فقط برخی از مواد است که مشاهده آن از طریق تابش الکترومغناطیسی آسان نیست. هیچ چیز مصنوعی در آن وجود ندارد. در واقع ، تصور اینکه همه اشکال ماده ممکن است تقریباً توسط همان فناوری / زمینه ای که در چشم ما استفاده می شود ، کاملاً قابل مشاهده باشد ، غیر طبیعی خواهد بود.
اگر بار الکتریکی ذرات جدید صفر باشد ، فعل و انفعالات آنها با میدان الکترومغناطیسی بسیار کاهش می یابد. و نظریه هایی وجود دارد که به طور طبیعی ، در بعضی موارد ، کل بخشهای ذرات در زیر میدان الکتریکی تخلیه نمی شوند اما در غیر این صورت شارژ می شوند ، و غیره پیش بینی می کنند.
برخی از کلاسهای خاص ماده تاریک ممکن است منتفی یا ناخوشایند باشد ، شاید حتی WIMP مانند نوتالینو نیز به آن مرحله برسد. اما موارد دیگری نیز وجود دارند که ماندگار هستند ، محورها ، جاذبه ها و غیره. فیزیک فقط در صورت وجود شواهد جدید به سمت نظریه های جایگزین شما حرکت می کند - به عنوان مثال اندازه گیری مستقل انحراف از قانون جاذبه نیوتن. من فکر می کنم بسیار بعید است ، به این معنی که بسیار محتمل است که تئوری های ماده غیر تاریک از پدیده های مشابه ، برای سالهای آینده نظریه های حاشیه ای تلقی شوند. و ممکن است با کشف برخی جزئیات در مورد ترکیب ماده تاریک تقریباً به طور کامل کشته شوند. دوست گرامی هنوز ماده تاریک هم .واقعا کشف نشده دیده نشده ماده تاریک
برخلاف ماده عادی ، ماده تاریک با نیروی الکترومغناطیسی تعامل ندارد. این بدان معناست که نور را جذب نمی کند ، منعکس نمی کند یا از آن ساطع نمی شود ، و تشخیص آن بسیار دشوار است. در حقیقت ، محققان فقط از اثر گرانشی که به نظر می رسد روی ماده مرئی دارد ، توانسته اند وجود ماده تاریک را استنباط کنند. به نظر می رسد ماده تاریک تقریباً از ماده قابل مشاهده بیش از شش تا یک است و حدود 27٪ از جهان را تشکیل می دهد. این یک واقعیت هوشیارانه است: موضوعی که ما می دانیم و همه ستارگان و کهکشان ها را تشکیل می دهد فقط 5٪ محتوای جهان را تشکیل می دهد! اما ماده تاریک چیست؟ یک ایده این است که می تواند حاوی "ذرات فوق متقارن" باشد - ذرات فرضی که شرکای آنهایی هستند که قبلاً در مدل استاندارد شناخته شده اند. آزمایش در برخورد دهنده بزرگ هادرون (LHC) ممکن است سرنخ های مستقیم تری در مورد ماده تاریک فراهم کند.تمام آزمایش میشلسون مورلی نشان داد که اتر متغیر لورنتس نیست ، بنابراین هر اتر برای ادامه یافتن به عنوان یک مفهوم و سازگاری با آزمایش باید متغیر لورنتس باشد و ناقل امواج الکترومغناطیسی باشد. از آنجا که ماده تاریک تاریک نامیده می شود زیرا هیچ نوری از آن نمی آید ، نمی توان آن را با امواج الکترومغناطیسی متصل کرد.مهم است که هنگام گفتن اینکه نظریه های اتر بی اعتبار هستند ، منظور دقیقاً منظور از "اتر" چیست.
به طور خاص ، مفهوم محیطی که شخص می تواند در اصل حرکت خود را نسبت به آن تشخیص دهد ، چیزی است که با آزمایش منتفی شده است. متوسط هایی مانند آب برای امواج صوتی در این گروه قرار می گیرند: معادله موج صوتی وقتی در حالت حرکت یکنواخت نسبت به محیط قرار می گیرد ، شکل خود را تغییر می دهد. در مقابل ، معادلات ماکسول از این طریق شکل خود را تغییر نمی دهند.
همه آزمایشات تاکنون از اصل نسبیت گالیله پشتیبانی می کنند - هیچ آزمایشی وجود ندارد که فرد بتواند اندازه گیری هایی را در آزمایشگاه خود انجام دهد که بتواند حرکت یکنواخت آزمایشگاه را نسبت به قاب دیگر تشخیص دهد. برای درک دقیقتر معنای گالیله در اینجا ، به تمثیل کشتی سالویاتی مراجعه کنید. بیشتر تصورات قرن نوزدهم در مورد اتر خلاف این اصل است زیرا درمورد حرکت نسبت به آب ، آنها راهی آسان برای تشخیص اینکه آیا ما نسبت به محیط حرکت می کنیم به ما می دهند.
با این حال ، اتری که اصل گالیله را برآورده کند ، به طور تجربی منتفی نیست. در واقع یک نظریه اتر وجود داشت ، یعنی نظریه نظریه اتر لورنتس که در پیش بینی های تجربی خود با نسبیت خاص یکسان است. کاربرجناب رامین در پاسخ خود در اینجا خلاصه این نظریه و چرایی ترجیح SR را بیان می کنم.
نسبیت عمومی این مفهوم را به ذهن متبادر می کند که "فضای خالی" به طور واضح و به روشی کاملاً چهره ای شما خالی نیست: در GR "فضای خالی" دارای خصوصیات مشخصی است که از مکانی به مکان دیگر متفاوت است: به عنوان مثال: آن هندسه - و نتایج آزمایشات برای تشخیص این هندسه - می تواند با یک تانسور انحنای ناپایدار متفاوت باشد. تئوری میدان کوانتومی مدرن فراتر می رود: فضای خالی موجودی واقعی ، "مادی" است و فیزیک مدرن تصور می کند که در حالت پایه خود از میدان های کوانتومی ساخته شده است: فیزیک مدرن نیازی به مفهوم اضافی و خم کننده ذهن "خالی" ندارد فضا "تا حوزه های کوانتومی که واقعیت را می سازند.
بنابراین ، اگرچه باید مراقب کلمه aether بود تا از مواردی که اصل گالیله را نقض می کند و پیش بینی های ثابت لورنتس را ایجاد نمی کند ، به عنوان مغایرت با آزمایش ، احتیاط کرد ، من شخصاً این کلمه را به عنوان استعاره از فضای خالی دوست دارم تا بر دستاوردهای قرن بیستم تأکید کنم نظریه نسبیت عام و میدان کوانتومی - سایپرز ، باشگاه دانش ما می توانیم توصیف کنیم که چگونه فضای خالی هندسه مختلف را از طریق معادلات میدان انیشتین می گیرد. تلاش برای جاذبه کوانتوم را می توان در تلاش برای درک مکانیسم ها و ماشین آلات فضای خالی که منجر به توصیف EFE می شوند ، تصور کرد: گرانش کوانتومی را می توان تلاشی برای یافتن چگونگی عملکرد "اتر" لورنتس ثابت دانست.
توجه به این نکته مهم است که حتی در فیزیک نیوتنی "فضای خالی" دارای خصوصیات مشخصی است به طوری که از نظر فلسفی ، تمایز بین فضای خالی و خالی در اینجا هنوز بسیار واقعی است ، اما ظریف تر است.
ماده تاریک چه تفاوتی با اتر دارد؟
انرژی تاریک از نظر مفهومی به ایده اتر نزدیکتر است - مانند اتر ، این یک ذره نیست ، بلکه یک جز صاف است که فضا را پر می کند. برخلاف اتر ، "قاب استراحت" ندارد (تا آنجا که می توانیم بگوییم). انرژی تاریک بدون توجه به اینکه چگونه از طریق آن حرکت می کنید ، یکسان به نظر می رسد.آیا ماده تاریک همان اتر است؟
Dark Matter و اتر در واقع همان مورد را توصیف می کنند ، "میدان کوانتوم". خیر ، تفاوتی وجود ندارد ، اما اگر اتر را سوپی از ذرات بدانید ، باید درک کنید که فضا و ذرات هر دو جنبه داربست میدان کوانتوم هستند که همه چیز را در بر می گیرد.پاسخ اصلی: تفاوت ماده تاریک و "اتر" چیست؟ قرار نبود که اتر تحت تأثیر گرانش قرار گیرد ، در حالی که ماده تاریک از طریق نیروی جاذبه با ماده معمولی در تعامل است. ثانیا ، اتر قرار بود به طور مساوی در همه جا وجود داشته باشد ، اما ماده تاریک در توده های مشخص وجود دارد.نکته اصلی این است که جهان ما بیشتر از مواد منظم ساخته شده است ، بنابراین ضد ماده نمی تواند به مدت طولانی بچسبد. خیلی زود پس از ایجاد ضد ماده ، به ماده منظم برخورد کرده و دوباره از بین می رود. ... ماده تاریک ماده ای است که برهم کنش الکترومغناطیسی ندارد و بنابراین با استفاده از نور نمی توان آن را دید.به طور خلاصه ، ماده تاریک سرعت انبساط جهان را کاهش می دهد ، در حالی که انرژی تاریک آن را سرعت می بخشد. ... انرژی تاریک نیروی بسیار غالب این دو است و تقریباً 68 درصد از کل جرم و انرژی جهان را تشکیل می دهد.
در فیزیک ، نظریه اتر اینشتین ، که اتریا نیز نامیده می شود ، یک تغییر کلی متغیر از نسبیت عام است که زمان فضایی را توصیف می کند که دارای یک متریک و یک واحد بردار زمانی مشابه به نام اتر است. این تئوری دارای یک چارچوب مرجع ترجیحی است و از این رو عدم لورنتس را نقض می کند.آیا اتر ماده تاریکی است؟
برای یک تیم ، اتر یک حلقه مرده برای ماده تاریک است. برای دیگری ، این می تواند انرژی تاریک را توضیح دهد. برای دیگران هنوز هم ممکن است هر دو باشد. این شکار اکنون ادامه دارد تا ببیند آیا واقعاً در آنجا وجود داردhope I help you I hope I help you understand the question. Roham Hesami