پارسی را پاس بداریم

مدیران انجمن: parse, javad123javad

نمایه کاربر
خروش

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۸۶/۱/۲۳ - ۱۲:۱۵


پست: 3009

سپاس: 2067

Re: پارسی را پاس بداریم

پست توسط خروش »

معما = چیستان
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست

نمایه کاربر
Otherup

عضویت : چهارشنبه ۱۳۹۰/۹/۳۰ - ۱۹:۲۳


پست: 67

سپاس: 23


تماس:

Re: پارسی را پاس بداریم

پست توسط Otherup »

به نام خدا

Otherup نوشته شده:به نام بخشنده بخشایشگر

درود بر پارسی یاران؛ smile072

پیشنهادی دارم و آن پیشنهاد این است که جستاری (تاپیکی) راه اندازی کنیم که در آن تازه های دانش های پایه ( و دانش های کاربردی و فناوری) را به کمک کاربران گرامی پارسی زبان، به زبان پارسی ناب بازگو کنیم.

به امید گسترش واژگان پارسی...
...
خدانگهدار
درود smile072
کسی آمادگی برای این کار ندارد؟
می توانیم از نوشتار ها و تازه های خود این تارنما در آغاز به کار ببریم اگر آمادگی داشته باشید...
امیدوارم که کاربران دلبند، برای انجام این کار کمک کنند.
با سپاس smile072
پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله) :
انسانها چه زود فراموش میکنند برای مدتی محدود میهمان دنیایند؛
بنا میکنند آنچه را در آن سکونت نمیکنند
جمع میکنند، آنچه را که نمیخورند.
و آرزو میکنند، آنچه را که به آن نمیرسند.

نمایه کاربر
کیهان-97

نام: کیهان

عضویت : جمعه ۱۳۹۱/۱۲/۴ - ۱۷:۲۵


پست: 18

سپاس: 2

جنسیت:

Re: پارسی را پاس بداریم

پست توسط کیهان-97 »

درود، آیا واژه ی کرسی ریشه ی پارسی دارد یا تازی است؟

اگر ریشه ی تازی دارد به جز چهار پایه، چه همسان پارسی دیگری دارد؟
آخرین ویرایش توسط کیهان-97 جمعه ۱۳۹۱/۱۲/۴ - ۲۲:۱۱, ویرایش شده کلا 1 بار
تصویر تصویر

نمایه کاربر
کیهان-97

نام: کیهان

عضویت : جمعه ۱۳۹۱/۱۲/۴ - ۱۷:۲۵


پست: 18

سپاس: 2

جنسیت:

Re: پارسی را پاس بداریم

پست توسط کیهان-97 »

نوآور نوشته شده:دورود به پيشگاه پارسي دوستان؛ اگر بخواهيد برابر پارسي «وزارت ارتباطات و فن آوري اطلاعات» را بيان نمائيد ، چه مي گوئيد؟
دیوان پیوند ها و فن آوری داده ها
تصویر تصویر

نمایه کاربر
نوآور

محل اقامت: اصفهان

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۹۱/۸/۱۶ - ۱۹:۱۵


پست: 948

سپاس: 1323

جنسیت:

Re: پارسی را پاس بداریم

پست توسط نوآور »

کیهان-97 نوشته شده:دیوان پیوند ها و فن آوری داده ها
سپاس، ديوان پيام رساني و فن آوري داده پردازي هم يك گزينه پيشنهادي است.
ایران تبدیل شده به واحه ای دانشگاهی در میان یک برهوت صنعتی

نمایه کاربر
خروش

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۸۶/۱/۲۳ - ۱۲:۱۵


پست: 3009

سپاس: 2067

Re: پارسی را پاس بداریم

پست توسط خروش »

واژه ی "وزیر" پارسی است ( از ویچیر پهلوی) كه تازیان از آن وزارت و وزراء !! درست كرده اند:> وزارت= وزیری ( روستا زادگان دانشمند، به وزیریّ پادشا رفتند[سعدی])/ وزارتخانه = وزیرخانه، وزیرسرای/ وزراء = وزیران
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست

نمایه کاربر
خروش

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۸۶/۱/۲۳ - ۱۲:۱۵


پست: 3009

سپاس: 2067

Re: پارسی را پاس بداریم

پست توسط خروش »

سوال = پرسش
سوال کردن = پرسیدن
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست

نمایه کاربر
اماتور

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۹۰/۱۲/۲۵ - ۱۲:۴۳


پست: 2909

سپاس: 2151

جنسیت:

تماس:

Re: پارسی را پاس بداریم

پست توسط اماتور »

تجربه = آروین
experience
Erfahrung
واجب است كه فرضیه ها به طریق تجربی، امتحان و اثبات گردند = بایسته است كه نگره ها، به شیوه ی آروینی، آزمون و پایوَر شوند.
با تجربه = آروینمند، كاركــُـشته، ...
پایور paayvar = ثابت
پایور کردن = ثابت کردن
بایسته = واجب
بایستگی = وجوب
بایا = اجباری
بلندا = ارتفاع
پهنا = عرض
درازا = طول
ژرفا = عمق
گـُنجا = حجم
گـُنجایش = ظرفیت
پهنه = مساحت
جرم = تنمایه ( تن + مایه)
انرژی =کارمایه /توانمایه
(پتانسیل = توانمایه)
اختلاف سطح پتانسیل(انرژی) = ناترازی توانمایه
الکترومغناطیس= آهنکهربا
امواج الکترومغناطیسی = خیزه های آهنکهربایی
موج = خیزه
موج آب/دریا = خیزاب
ناف= وسط، مركز
آژگاه = مركز
پیكره = جسم،
پیكره ها = اجسام، اجرام
سه‌برسنجی = مثلثات
آبگینه= بلور
ترانـما = شفــّـاف
فرجام = نتیجه ی پایانی
مهاد mehaad = اصل
مهاد پایایی ماده = اصل بقای ماده ( انرژی ، جرم ،..)
مهاد پایایی تکانه = اصل بقای ایمپولس
مهاد پایایی گشتاور = اصل بقای مومنتوم چرخشی
هومن = انسان ( هو = خوب + من = از منش، منیدن --> نیک منش، انسان)
هومنی = انسانیت
مهاد های هومنی = اصول انسانی (اخلاقی)
هومن‌ستیز = ضد بشر
آزادی ستیز = ضد آزادی
دادستیز = ضد عدالت
مفتاح = ابزار گشاینده -> کلید
فاتحه = گشاینده ( مادینه)
سؤال = پرسش
کلمه = واژه
کلمات = واژگان
جواب = پاسخ
بعدش = سپس
توضیح = روشنگری
ارائه کردن = نشان دادن، پیش آوردن، در دید نهادن
جـُـستار= مطلب
راستا = جهت
نیا= جد
نیایی = اجدادی
جهت = راستا
جهت(سَمت) = سوی
موازی = همراستا
متنافر = هَم‌گــُـریز
تنافر = همگریزی
تقارن = همسنجی
متقارن = همسنج
نا متقارن = ناهمسنج
ادعیه = نیایش ها
هومن = انسان ( هو = خوب + من = از منش، منیدن --> نیک منش، انسان)
هومنی = انسانیت
مهاد های هومنی = اصول انسانی (اخلاقی)
هومن‌ستیز = ضد بشر
برگی از واژه نامه پهلوی، زبان کهن ایراینان در باره ی ( "هومنی" = انسانیت ( نیکخواهی و نیک منشی ) )
خلیج = شاخاب
موجود : existent = هستومند (Adj.)
موجودات = باشندگان (Nom.)
موجود ( چم مهادین در تازی ) = یافته
موجود بودن = هستی داشتن
ماست موجود است = ماست هست
موجود (زنده) = animal = جانور
موجودات بحری = دریازیان، جانداران آبزی
مجودات برّی = خاکزیان ، جانداران خاکزی
وجود : هستی
علت : انگیزه (Phil.)
معلول : انگیخته (Phil.)
دلیل (بیّنه . حجت) : آوند، نشانه، رهنمون
دلیل : رهنما
واجب : بایسته، بایا
واجب (اجباری) : ناچار، بی گزیر
آپشن : گزینه
فیلتر : پالند
فلان پیج فیلتر است = بهمان تاربرگ، پالند شده
داف : هيهات‌، عند ذلك ضلّ علم العلماء‌»
داف فول آپشن = داف پر گزینه !
واجب الوجود = هستیه بایسته ... یا .... باینده هستی ...
مخش فیلتره = پالاندن خردش را ...
او را در خیال مجسم کردم = او را در پندار، انگاشتم
خیال کردم رفته = گمان کردم رفته
مضر = زیان آور، زیان بخش
مفید= سودآور، سودمند، سود بخش
حركت های آزادیخواهانه در ممالك عربی به نفع ماست؟= جنبش های آزادیخواهانه در كشورهای عربی به سود ماست؟
حركت های آزادیخواهانه در ممالك عربی به نفع ماست؟=جنبش های آزادیخواهانه در كشورهای عربی به سود ماست؟
فواید و مضرات شرابخواری در چیست؟=سود (ها) و زیان (های) باده نوشی در چیست؟
فربود = واقعیت
مطلب = جــُستار
اتمسفر:وای.هوابار.پناد (panaad)
آخرالزمان:پسین زمان
آخه:چون
آدامس:ژاژک.وینجی.ژارک
آدرس:نشانی
اذان:گوش ها
آرمیچر:سیم آسه
ابله:هزاک.نادان.نابخرد.گول.گاوریش.کودن.کم خرد
(" کوا" در کوالیته و " هو" = خوب) از یک ریشه اند
مواقع - بعضی اوقات = گاهی
بعضی = برخی - گروهی
عسل = انگبین انگور - انگوم - انجیر ... ( پیشوند انگ - به چم شیرین بوده )
صبح به خير = بامداد خوش، روزخوش ( پگاه به چم سحر ( فجر) است نه صبح )
جرم = تنمایه tanmaaye
انرژی =توانمایه tavaanmaayeh
فضا= اسپاش spaash
مختصات= (سیستم مختصات = دستگاه همارا)-> دستگاه همارای سپهری = سیستم مختصات کروی hamaaray
مختصات = همارایه
حرکت = جنبش jombesh
سکون = ایستایی، ماند maand
جرم سکون = ماندمایه maandmaaye
ماده = ماده پارسی است ( ماتک) به عربی رفته
جسم = پیکره
ذره = ریزک reezak
نقطه = تیل
خط = رج ( خط راست)
دایره = پرهون parhoon
مساحت = پهنه
حجم = گـُنجا gonjaay
علت = انگیزه
معلول = انگیخته
استدلال = فرنود farnood
برهان = آوند aavand
تعریف = کران‌نمایی
منطق = فرنودسار، چیمیک
فَر داشت = قضیه
بُن داشت = اصل، آكسیوم، پُستولات
همفزود = مجموع
زینه = درجه zine
پهلو = ضلع
ذاتی = سرشتین- زادی
عرضی = دریافتی
نوع = گونه
جنس = عربی نیست از یونانی گنوس است = گـِن gen--> hamgen = hamjens
فصل= بند - بخش - فصل سال- سالگاه
عام = هام
منشور حقوق بشر کوروش کبیر = دادنامه ی هومنی کوروش بزرگ
به باریکی = به دقت
ویر = ذهن
ترزبان = مترجم، ترجمه
فرزان = حکمت
هو = خوب
گاها = گاهی
خواهشا = به خواهش - خواهشنامه
ناچارا = به ناچار
تلگرافا = تلگرافی
تلفنا = تلفنی
خانوادتا = خانوادگی
تکامل طبیعی انواع = فرگشت
انسان در طی میلیونها سال تکامل به مرتبه ی فعلی رسید = هومن در روند میلیونها سال فرگشت به جایگاه کنونی رسید.
مهند = مهم
وقیح = بی شرم
مواد = ماده ها ( ماده های گندزدا ( مواد ضد عفونی ) ، ماده های پرتوزا ( مواد رادیواکتیو ) )
نسل = زادمان
ذخیره = انبار ( این فایل را ذخیره کنید= این فایل را انبار کنید )
ذخیره کردن = انباشتن
اطلاع = آگاهی
اطلاعات = آگاهی، آگاهی ها
مطلع = آگاه
عدم اطلاع! = ناآگاهی
اطلاعات عمومی = آگاهی پایه ای، همگانی
اطلاع موجب قدرت است = آگاهی مایه ی توانایی( سروری) است.
ثروت=دارایی، خواسته، نوا، توانگری
ثروتمند=دارا، دارنده, توانگر، چیزمند
مالكیت= دارندگی
دنیا به دو جمعیت ثروتمندان و فقراء تقیسم میشود = جهان به دو گروه دارا و ندار بخش میشود
کلمه ی عبور = گذرواژه
قوّت - قوّه = نیرو
گاندی: درد من تنهایی نیست؛ بلكه مرگ ملتی است كه گدایی را قناعت، بیعرضگی را صبر، و با تبسمی بر لب این حماقت را
حكمت خداوند مینامند = گاندی : درد من تنهایی نیست، بلكه مرگ زادبـُنی است كه گدایی را خرسندی، ناشایستگی را شكیبایی و با لبخندی بر لب، این بیخردی را فرمان و فرزان یزدان مینامند.
ذلّت - ذلیل = خوار - پست
خلیج فارس = شاخاب پارس
تـَرابـُـردن = انتقال دادن
استفاده = کاربرد
استفاده کردن = بکار بردن - بکار گرفتن - سود جستن
استفاده شد = به کار گرفته شد، بهره برده شد
استفاده کرد = به کار گرفت، بهره گرفت ، بهره برد
مورد استفاده قرار گرفت = به کار برده شد، بهره برده شد
بلا استفاده، غیر قابل استفاده،بی استفاده = ناکار، ناکارا، بیکاربرد، بی بهره
با استفاده = پرسود، پرکاربرد، پربهره
استفاده داشتن = به کار آمدن، توانایی داشتن
مضاف و مضاف الیه = فزوده و برفزوده
حاصلخیز = باروَر
وفور = فراوانی
به وفور = فراوان، بسیار
وبسایت = رایانه جا - تارانه
ایمیل = نامه برقی
مانیتور = نمایانه
کیبورد = دکمه گاه
اسکنر = عکس برگردان
دیسک = گردالی
دیسکت = گردکی
هارد دیسک = سخت گردالی
لینک = چسبانک
فوتوشاپ = عکاسخانه
برهان نظم = پروهان سامان
عزیز = گرامی ، ارجمند
عظیم = بزرگ ، سترگ
تولد = زادروز
قلب = دل
قلبآ = از ته دل
قطره = چکه
مرض = بیماری
مریض = بیمار
منظومه ی شمسی = سامانه ی خورشیدی
کریه = زشت
کسالت = ناخوشی ، نا توانی
کلمه = واژه
ظلم = ستم
ظالم = ستمگر
کذب = دروغ
تکذیب = رد کردن ، دروغ شمردن
مجبور = وادار ، ناگزیر
محبت = مهربانی ، دوستی
محبوب = دوست داشتنی
محترم = بزرگوار ، ارجمند
احترام = گرامی داشت ، ارجمندی
شهادت دادن = گواهی دادن
تفکر = اندیشیدن ، پنداشت
عمامه = دولبند
سلول = ياخته
اولآ = نخست ، نخست اینکه ، یکم
ثانیآ = دوم ، دوم اینکه
ثالثآ = سوم ، سوم این که
جمعآ = روی هم رفته
خداحافظ = خدانگه دار
مزاح = شوخی
مضحک = خنده دار
خوف = ترس ، هراس ، بیم
دنیا = جهان ، گیتی
ظن = گمان
سوء ظن = گمان بد
حریق = آتش سوزی
حزن = اندوه ، افسردگی
تحجر = واپس گرایی ، سنگ شدن
متحجر = واپس گرا ، سنگ شده ، سخت سر
باطل = نادرست ، تباه
بطلان = نادرستی ، تباهی
بطالت = بیهودگی
واجب = ناگزیر ، بایسته ، ناچار ، باید
فقدان = کمبود
حیف = دریغا ,افسوس
صاحب جستار = جستارمند ، پدید آورنده یا آغاز گر جستار , جستاردار
موافق = هم نگر , هم اندیش , هم سو , هماهنگ,همراه
مشابه = همانند , همسان , هم نما
منتقل کردن = بر فرستادن , جابجا کردن
امکان داشتن = شدنی , انجام پذیر
موتور = پیشرانه ,جنباننده
مخفی= نهان پنهان
وب =جهان تار
جذاب = دلربا ، گیرا
جذابیت = گیرایی
مترادف = هم چم ، برابر
محبوب = دوست داشتنی ، نامدار ، دلبر
صراط مستقم = راه راست
تقویم = سالنامه
جاهل = نادان ، بی خرد
بحث = گفتگو ، گفتمان
بحث کردن = گفتگو کردن
ارتجاع = واپس گرایی ، واپس گرا
عزا = سوگ
آپاندیس = فزون روده ,فُزون رودگی,آویز آماس,آماس آویزه
آت = آشغال
آخرین لحظه = واپسیندم,واپسین دم
آداب و رسون = آیین و روش
آدم و حوا = مشی و مشیانه
آرامش طلب = آرامش جو,آسایش خواه
اذان = گوش ها
آلت تناسلی = شرم گاه ,زهار
آلبوم عکس = نگارخانه,نگار نامه,جُنگ
آمبولانس = بیمار بر
آن را باطل کردم = آن را تباه کردم
بمحض = همین که
بموقع = بهنگام , به هنگام
بنّا = والاد گر,گلیگر
به احتمال زیاد = به گمان بسیار
بلیط = گذرانه,پروانک,پته
بلوا = هنگامه,غوغا,آشوب,شورش
بلند مدت = دیر زمان
بنیان = بنیاد
بنوبت = به پستا
بنزین = نفتک
بنا نهادن = بنیان نهادن
بنی آدم = فرزندان آدم,آدمیزانگان
به اشتراک گذاشتن = همخوان کردن,همبهر کردن
به عزم = به باور
به سرعت = به شتاب,به تندی
رآیش = ریاضی
اَنگارِش = ریاضی
رایشگری = ریاضیات
رایشگر = ریاضیدان
رایشمند = ریاضیدان
بَرازه = شعاع
نیمکران = شعاع
کران = قطر
مقیاس = پیمانه - سنجش - سنجه
آمایش = قیاس
آرم = نشانه,سر کاغذ
آرمیچر = سیم آسه
آروغ = باد گلو
آسانسور = بالابر ,آسان بر
آسوده خاطر = دل آرام,آسوده دل
آزمایشات = آزمایش ها
آژانس بین المللی انرژی اتمی = بنگاه جهانی کارمایه هسته ای
آژانس مسافرتی = سفر گذار,گشتگزاری
آسم = شش تنگی,دم تنگی,تنگدمی
آکواریوم = آبزیدان,ماهیخانه
آلت موسیقی = ساز,ساز موسیقی
آیات = نشانی ها
ابتدا = نخست ,سرآغاز,آغازیدن
ابتدایی = ساده,دبستان ,نخستین
ابتذال = بی بندوباری,خوارگرایی
ابداع = نوسازی,نو ساخته,نو آفرینی
ابدیت = جاودانگی,پایندگی
ابهت = شکوه,بزرگی
ابهام = گنگی,سربستگی,پیچیدگی ها
ابراز کردن = نمایان کردن,آشکار کردن
اتم = هسته
اتمام = فرجام
اجابت = پذیرفتن,پاسخ دادن
علم = دانش
عالم = دانشمند
علمی = دانشیک
هرآینه = البته
چم = معنی و مفهوم
تسلّی (تسلّا) = دلداری
تسلیت گفتن = دلداری دادن- همدردی
قدرت = توان
قدرتمند = توانمند، توانا
بوسیله = بدست
حاضر ،موجود = باشنده
اجازه = پَرَک
زینت = آراستن
فارغ التحصیل = دانش آموخته
راضی = خشنود
احساس = سِهیدن ، سهش
تأثیر = فَرجاد
مقدس = ورجاوند ، اسپند ، سپنت ، سپنتا
دلیل و علت : شُوَند
حقیقت = آمیغ
هویت یا ماهیت = چِبود
ضامن = پایندا
تحقیق = پژوهش
تعلیم و تعلم = آموزش و پرورش
استبداد = خودکامگی
مجسمه = تندیس( خود مجسمه را عرب به کار نمی برد و تمثال می گوید.)
منظم = بسامان
عادت = خوی
اجداد = نیاکان
صفحه = سات ، رویه
خصومت = دشمنی ، ستیز
قرن = سده
معما = چیستان
غیر قابل اشتعال = نسوز
غیر قابل معالحه = بی درمان
خلقت = آفرینش
اقتصاد = اندازه داری
نصیحت = اندرز، پند
عضو = اندام ، هموَند
فرضیة = انگاره
خداحافظ = بدرود
سلام علیکم = درود بر شما
استعمال = به کارگیری
اکتفاء = بسنده کردن
جمعیت یا حزب = باهَماد
سوء ظن = بد گمانی
اطراف = پیرامون
مضیقه = تنگنا
ممانعت = جلوگیری
مطبوعات = چاپاک ها
اغماض = چشم پوشی
امواج = خیزاب ها
امضا کردن = دستینه نهادن
عمیق = ژرف ، گود
متشکر = سپاسگزار
طریقه = شیوه
معجزة : نتوانستنی ، نیارستنی
ظهر: نیمروز
فجر: پگاه
صبح: بامداد
خصوصیات: ویژگی ها
خاص: ویژه
اقتدار: یارایی
اول: نخست ، یکم
شبیه: مانند ، همچو ، چون ، به سانِ
التماس: لابه
بشارت: مژده
وساطت: میانجیگری
اجتماعات: گردهمایی ها
علم هیأت: ستاره شناسی
ریاضت: سختی کشی
صورت و ظاهر : رویه
مشکل: دشوار
مبارک : خجسته
مشتق: برگرفته
میثاق: پیمان
حوادث: رویدادها
قابل رؤیت: بیناک
مسؤول: پاسخ ده
تبادل افکار : هم اندیشی
مسألت : درخواست
مرئی/نامرئی : پدیدار / ناپدیدار
رعیت : بازیار
قافیه : پَساوَند
شاعر : چامه گو ، سخن سرا ، سراینده
نقد: دَستادَست
نسیه : پَستادَست
مُقِــرّ/ مُعتَرِف : خُستو
تدریس خصوصی = آموزش (دهی) خودینه
میخواهم با تو صحبت کنم = میخواهم با تو همسخن باشم، همسخنی کنم
میخواهم با تو حرف بزنم = میخواهم با تو سخن بگویم، گفتگو کنم
ذهن = ویر ( برای نمونه تیزویر/کـُـندویر = تیزذهن و تیزهوش /کندذهن )
متجاوز = تاراجگر- چپاولگر
قاعده, فرمول = راهکار- ساختاره
غیر پارسی = ناپارس- بیگانه
ضربه مغزی = سر,مغز کوبش
سونوگرافی لاتین = آوانگاری
متخصص اطفال تازی = ویژه گرا ی کودکان - فرهیخته ی کودکان
حاملگی تازی = بار داری- آبستنی
برادی کاردی لاتین = کند تپشی
شریان تازی = سرخرگ
گلبول لاتین = گویچه
کیسه صفرا تازی = زرداب دان
کبد تازی = جگر
طحال تازی = اسپرز
کلیه تازی = گرده
لیپو ساکشن لاتین = چربی کشی چربی زدایی
ورید تازی = سیه رگ
عضله تازی = ماهیچه
عمل جراحی تازی گزاره ای است دو بخشی که از عمل= کار و جرح= زخم کردن درست شده است
بجای آن بهتر است از تن شکافی بهره گیریم پس عمل جراحی = تن شکافی
تر میم دندان = بهسازی دندان
حالب تازی = میزنای
مثانه تازی = پیشآبدان
فعالیت تازی = پرکاری
غده تازی = دژپیه
غده تیرویید = کار پیه ی پروانه= آژخ پروانه
دیابت = فراکندی
سرطان تازی = خرچنگ- بدخیمی
آپاندیس لاتین= کور رودک
ریه تازی = شش
حلق تازی = گلو
ژنتیکی لاتین= وراثتی تازی = نیاماند
نرمال لاتین = طبیعی تازی= بهنجار - روبراه - درستکار
کروموزوم لاتین = ریخت رشته
مورفولوژی = ریخت شناسی
آل زایمر لاتین = خرد فرسایش
سکته ی قلبی تازی = دل مرگی
احیاء تازی = زنده سازی
دیالیز لاتین = بدن پالایی
توضیح = افزونه
تاندون لاتین = زرد پی
غضروف تازی = نرم سخوان
عصب تازی = پی
فوق تخصص تازی = فرا فرهیخته
جراحی اثنی عشر تازی = شکافتن دوازدهه
مفصل تازی = بند - پیوند
آرتروز لاتین = بند فرسودگی
ژن لاتین = نیا رشته
رحم تازی = زِهدان
جنین تازی = زه
آندوسکپی لاتین = درون بینی
رادیو لوژی لاتین = پرتونگاری
امراض اورژانسی = بیماریهای شتابخواه
آنژیوکت = رگ شکاف
سلول = یاخته
ادم لاتین, تورم تازی = آماس
ماده بی حس کننده = مایه ی کرختگر
متوهم = گمان پریش
دکتر معالج = پزشک درمانگر
مریض = بیمار - درمانجو
نرس = پرستار- داروگر
انما ی لاتین تنقیه تازی = روده روبی , روده شویی
سونداژ = لوله گذاری
غده پروستات = مرد آژخ
واژه ی دین پارسی از دئنا می اید = دین - وجدان یا باور درونی
حرارت = دما - گرما
عذر - معذرت = پوزش
پانصد هزار = کرور
دایره =پرهون
قطر = كران
( اقطار = كران ها)
شعاع ( دایره) = نیمكران
محیط = پیرامون
مساحت = پهنه
سؤال = پرسش
سؤال کردن = پرسیدن
مسئله = پرسمان
هلال احمر = داس سرخ
سيسموني = نوزادافزار - نوزادانه
دایناسور= دیو سوسمار - غول سوسمار
رولت = غلتک - چرخانک
تراکتور= کشت آما
قرینه = یکسنج ( سیم= یک + متری = سنج)
ریاضی = افمار ( مزداهیک هم گفته اند)
مثبت (در افمار) = فزایند
منفی (در افمار) = کاهند
نمونه منفی در مثبت میشود منفی = کاهند در فزایند، میشود کاهند
اگر منفی سه را با منفی دو جمع کنید میشود منهای پنچ = اگر کاهند سه را به کاهند دو بیفزاییم. میشود برابر کاهند پنج
جواب او منفی بود= پاسخ او نایی بود
عکس العمل او مثبت بود= واکنش او هایی بود
نایستن = نفی کردن
بایستن = واجب کردن، واجب شدن
هایستن = تایید کردن و پاسخ مثبت دادن
مثبت به چم اثبات کننده = بایی
مثبت به چم ثبت شده ( در تاریخ و دفتر و ..) = آگاشته
زند ( تفسیر) + ایک = زندیک = زندیق ( کسی که پیرو تفسیر است)
تاژ (= چادر بیابانی) + ایک = تاژیک (تاجیک)/تازی) = چادر نشین
فرزام = کامل، تمام
درازپا = طولانی مدت
تنز = رقص
کارساز =عامل factor
گـُزیردن = تصمیم گرفتن
گـُـزیرش = تصمیم
درونداد = ورودی input
برونداد = خروجی output
بایستگی = لزوم، اجبار
برابرسنگ = هم وزنه، دارای موازنه
زیستبوم = محیط زیست
به نگر آمدن = به نظر رسیدن
گزینش = انتخاب
گرانسنگ = وزین، مهم
گرانسنگی = وزنه و اهمیت
سـَـهیدن /سـُهیدن = احساس کردن
سـَـهش = احساس
تارواره نورونی = شبکه ی نورونی
رجگون = خطی linear
آمودن = ترکیب کردن
آموده = مرکب، ترکیب شده
دِگــَــرسان = متفاوت
هـَـمـسان = شبیه
یکسان = مساوی، دارای شباهت تامّ
دگرسانی = تفاوت
همسانی = شباهت
نصب = کارگذاری ( کارگذاشتن)
نصاب -> حد نصاب = تراز ارزمندی
جسم متحرک --> متحرک؟ = پیکره جنبنده
دقت کنید = بهوشید(هشدار)، دربنگرید(درنگریستن) -- دقت = باریکی (باریک بینی )- دقیقه = باریکه
سطح دسترسی = تراز دسترسی
جامعه‌ی کاربری (Community) = همبود کاربری
شبکه‌ی اجتماعی (Social Network)
نظریه =نگره
قضیه = فرداشت
آکسیم = بـُنداشت
تبریک = شادباش ( شادباش نوروزی)
پیغام خطا (Error) = پیام ایرنگ
مدیریت = گردانندگی - سرپرستی
مدت = دیرا
طولانی = دراز ( مکان)، دیرپا ( زمان)
ترجمه = برگردان، ترزبان
امکان دادن = شایاندن - دادن شایندگی ( امکان داشتن = شایستن)
اجازه دادن = پروانه دادن، روا دیدن- روا داشتن
مثلاً = برای نمونه، نمونه
اعمال کردن = بکار بردن ( کاربرد)
به طور دقیق => به طور => = شیوه -بطور دقیق = باریکبینانه، باریکمندانه
ورود=درون آمدن، اندرشُد-ورودی = اندرگاه
( فیلد = شـَـنـْـب)
تغییر دادن = دگریستن

نمایه کاربر
اماتور

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۹۰/۱۲/۲۵ - ۱۲:۴۳


پست: 2909

سپاس: 2151

جنسیت:

تماس:

Re: پارسی را پاس بداریم

پست توسط اماتور »

اختصاص دادن = ویژگی دادن
تعیین کردن = ( مشخص کردن)
پادکست
ویدئوکست
محروم = بی‌بهره
تحریم
مسدود = بند, فروبسته
عضویت =هموندی hamvandi
عضو = هموند hamvandi
عضو شدن
اعتبار = ارزمندی، باورپذیری
استفاده کردن =بکار بردن، بهره جستن، سود بردن
شرایط = سامه ها
شروط (= شرط‌ها) = سامه ها
مشکل (~ مسئله) = دشواری، گرفتاری، گیر، پرسمان (مسئله)
تأیید (~ تصدیق)
تصویر (= عکس) = فرتور ( نگاره = نقاشی)
مرورگر فایرفاکس --> مرورگر؟ = یوزشگر ( دریوزه = جستجوی در ها )
توسط علی --> ‌توسط؟ = بدست، از سوی
به وسیله علی --> به وسیله؟= بدست، از سوی
عبارتند از = چنین هستند
عبارت = گزاره
ذخیره کردن = انباشتن، انبار کردن ( بینبار = ذخیره کن)
توضیح (= شرح)
ممکن = شاینده، شدنی
باقیمانده = بجای مانده، مانده
بقیه (= مابقی) = مانده
فرض = انگار/ انگاشت
پیش‌فرض = پیش‌انگار
مؤلفه => (همنه؟)
ثبت کردن = آگاشتن، /ثبت نام = نام نویسی، / دفترینه کردن
مندرج=آگاشته، درنگاشته
جعبه = تبنگو
البته = هرآینه
پنل= پهنه
فرضیه = انگاره
طولانی = درازمند
قدبلند = درازمند - بالا بُرز
دقیق = موی نگر- موشکاف
دقت کن = نیک بنگر
تنظیم = آراستن
فاصله = دوری
خطا = لغزش
لوگو = نماد -درفش
موردنظر = نامبرده- در پندار
متخصص = ویژه گرا- کار آزموده
تعیین کردن = بر گماشتن - ویژه ی کاری کردن
صدا = دنگ
فقیر = تنگدست
ان شاءالله = به امید خدا - به خواست خدا
حسن عباس زاده = خوشروی اخموزاده
داگ = به پهلوی = روز
اور توپد = استخوان پزشک
اورتو دنسی = دندان آرایی
متخصص جراحی پلاستیک= پیرا پزشک ---چرا که کار پیراستن, سامان دادن و زیبا سازی را انجام می دهد
جراح = کارد پزشک ---تن شکاف
سرم = آب دارو
کیسه صفرا = زردابدان
مرض اورژانسی= بیماری شتابخواه
هد تروما= سر آسیب,--- سر کوبه
طحال = اسپرز
لطفا= مِهر مندانه
ترومبوز = خون بندان
آمبولی = رگ بندان
آریتمی قلبی= دل آشوبه
بطن راست قلب = راست سراچه سراچه ی راست
سونوگرافی = فرا آوانگاری , آوانگاری
پانسمان = زخم بانی , زخم بندی
آنژیوکت = رگ شکاف
سرنگ = آبگیرک, آب دزدک آب کشک
وراثتی= نیاماند , چیزی که از نیاکان برای کسی مانده باشد
تزریق= درون ریزی تهی کردن دارو در رگ یا ماهیچه یا زیر پوست و چون اینها
افتالموسکپ اتو سکپ= چشم نگر گوش نگر, چشم و گوش بین
مریض ویزیت شد = بیمار دیده شد
اطاق انتظار = اتاق چشم براهی
مطب = بیمارگاه
جراح = کارد پزشک - تن شکاف
سرم = آب دارو
مرض اورژانسی = بیماری شتابخواه
متواضع = فروتن
مغرور ( بجا) = فراتن
مغرور ( بیجا) = خودبین، خودفریفته
قناعت=ghann'at=کم هزینگی/خرسندی =kam hizinegi
او به چیزهای گرانبها هیچ دلبستگی ندارد و تنها با کم هزینگی زندگی را می گذراند. خرسندی بهترین شادمانی است.
ورطه=varte=منجلاب=manjalaab
او با کارهای ننگینش به منجلاب رسوایی و بدنامی کشیده شده است.
پارامتر (کمیت متغیر) = پراسنج
يك نكته: وا‍ژه «كنكاش» ، به وارون آنچه در آغاز به ذهن مي رسد، واژه اي پارسي نيست و برگرفته از مغولي است آنهم نه به مفهوم جستجو ؛ بلكه بيشتر در معني «مشورت» و رايزني ( به همين ترتيب، واژگاني مانند بهادر و يا تومان نيز برگرفته از مغولي هستند).
موضوع = فرهشت
،مطلب = جــُـستار
پروفایل = نمایه
شخصی = خودینه
عنوان = فرنام (لقب هم هست)
قلم عربی نیست از یونانی است = نوشته ی ، به کلک، به خامه ی
ایمیل = رایانامه
ادامه = دنباله
تماس = پساوش، پیوند
دو رج همراستا به ان دو رجی میگویند که دورای آنها از هم، همواره یکسان باشد.
رج = خط راست
دورا = فاصله
راستا = جهت
همراستا = موازی
متلاشی = ازهم پاشیدن - فروریختن
شمال = گفته میشود که از ریشه ی "شم" = سرما و پسوند آل است. در پارسی نیز میتوان گفت "اپاختر"(apaakhtar)
جنوب = نیمروز، رپی وین ( rapiwin )
دیکته = فرموده ( از ریشه ی لاتین dictare = گفتن، فرمودن ) --> ( دیکتاتور= فرماوند - فرماینده)
صادرات = در پارسی کنونی این واژه نیست ولی در پّارسی کهن "اوزبـُـرد"(=export ) میشود (ریشه ی واژه پورت در پارسی همان

بـُـرد از بردن است) بدینگونه، واژه ی واردات Import هم در پارسی اندربـُـرد است.

واجب = بایان، بایسته ( بسنجید با: شایان = ممکن، شایسته = مستحب، لایق، دارای امکان )
انشاء = سخن آفرینی (واژه ی انشاء در عربی در بیخ به چم آفریدن و بیرون آوردن و پدید آوردن چیزی است. )
درس انشاء = آیین نگارش
عميق = ژرف - ولی جای عمیق = ژرفنا - همچنین عمق = ژرفا- همچنین: نامواژه ی عمق = ژرفه
قطب = سرگاه : زمین دارای دو سرگاه است، سرگاه کمانیک (arctique) و سرگاه پادکمانیک (antarctique)

چگونه گوناگونی میان واژگان مغولی و پارسی را از هم بدانیم؟

1 راه بهتري از بكارگيري واژه نامه هاي پارسي همانند فرهنگ دهخدا و واكاوي ريشه واژگان، پيش روي نمي بينم.

2 بیشتر واژه هایی که "قاف" دارند ولی در کالبد های تازی نیستند، ترکی-مغولی هستند.از سوی دیگر، یک نسک (کتاب)

گرانمایه بنام " واژه های مغولی در پارسی "، نوشته ی استاد بزرگ آلمانی در دست است که اینگونه واژگان را فهرست نموده.

برای نمونه واژه ی قایق، مغولی است (در زبان اسکیمو ها که آنها هم از نژاد آلتایی/مغولی هستند به آن قایاق میگویند که در

انگلیسی رفته شده "کایاک" )

در جاهایی، "تمام" را می‌توان "همه" نوشت.
تمامِ دوستان = همهِ دوستان، همه ِی دوستان / ( تمام مردم دنیا طالب راحتی اند = همه مردم گیتی خواستار اسایشن اند )

مناطق آزاد = آزادگاه ها
مناظره = گفتمان
منتخب = برگزيده
منتظر =چشم به راه
منتقدان = خرده گيران
منجر شدن = انجاميدن
منجر شده = انجاميده
منجم ب= اختر شناس
منجمد = يخ بسته
منحصر به فرد = بي همتا
منحل شد = برچيده شد
منحل كردن = برچيدن
منزل = خانه
منزه = پاك
منزوي ساختن = گوشه نشين ساختن
منسجم = هماهنگ
منشاء = سرآغاز
منصفانه = دادگرانه
منصوب كردن = گماردن - گماشتن
منطقه آزاد تجاري = آزادگاه بازرگاني
منطقي = بخردانه
منظره = چشم انداز
منظومه شمسي = كهكشان خورشيدي
منع = بازداري
منفعت = سود - هوده
منفك = جدا
منقل = آتشدان
منهدم = نابود
منوط به = وابسته به
منكر شد = زيرش زد
مهاجرت = كوچ
مهارت = چيرگي
مهلك = كشنده
مهيا = آماده
مواجه = روبرو
موازنه = برابري
موازنه قدرت = برابري نيروها
موافقم = همداستانم
موثر = كارساز
موجب = مايه
موجب نگراني شد ب= مايه نگراني شد
موجبات = زمينه ها
موجه = پذيرفتني
مورخ = گذشته نگار
مورد = باره
مورد نظر = دلخواه
موزه =ديرين كده
موسس = بنياد گذار
موسسه = بنياد - نهاد - سازمان
موضوع = جستار
موعد = زمان - سر رسيد
موفق باشيد = پيرزو باشيد
موفق = كامياب
موفقيت = كاميابي
موقت = گذرا - زودگذر
موقع = هنگام
مولود = فرزند
مومن = باورمند
مونث = ماده
مكانيزم = ساز وكار
مكث = درنگ
مكرمه = گرامي
مكروه = ناپسند - زشت
مكشوف = يافته
مكشوفه = نو يافته
مكلف = ناچار - وادار
ميادين = ميدان ها
ميسر است = شدني ست
ميلاد = زادروز
مينياتور = ريز نگاره
مينياتوري = ريز نگارگي
مينياتوريست = ريز نگارنده
مسلط = چيره
مسلما = بي گمان
مسوولان = كارگزاران
مسكن (دارو ) = آرام بخش
مسير = راه - گذرگاه
مسيل = خشك رود
مشابه = همانند
مشاراليه = نامبرده
مشاركت = همكاري
مشاهده = نگريستن - تماشا
مشاهده كردن = تماشا كردن - در نگريستن
مشاهير = نام آوران
مشاور = رايزن
مشترك المنافع = هم سود
مشتمل بر ... = در بردارنده ...
مشخصه = ويژگي – شناسه
مشرق = خاور
مشغله = كار و بار
مشقت = رنج
مشهور = نامي - نامدار - ناشناس
مشورت = رايزني
مشكل است = سخت است
مشكل = دشوار
مشكلات = دشواري ها
مصالح ساختماني = ساختمايه ها
مصدوم = آسيب ديده
مصلي = نمازگاه
مضايقه نمي كنم = خودداري نمي كنم - فرو گذاري نمي كنم
مضطرب = پريشان
مضطرب هستم = پريشانم
مضيقه = تنگنا
مطالبات = خواسته ها
مطالعات = پژوهش ها
مطبخ = آشپزخانه
مطبوع = دلنشين - دلپذير
مطرح كردن = در ميان گذاشتن
مطرود = رانده شده
مطلع = آگاه
مطلوب = دلخواه
مطمئنا = بي گمان
مطيع = فرمانبردار
مظلوم = ستم ديده
مظهر يا سمبول (لاتين ) = نماد
مع الوصف = با اين همه
مع هذا ب= با اين همه
معاد ب= رستاخيز
معادل = برابر
معاش = روزي
معاشرت = رفت و آمد
معاصر = امروزين – امروزي
مد نظر = دلخواه
مداخله = پادرمياني
مداوم = هميشگي
مدت مديد = ديرگاه
مدتي است = چندي است
مدد = ياري
مدرس = استاد - آموزگار
مدرسين = آموزگاران
مدرن ب= نوين - امروزين
مدعوين = مهمانان
مدفون كردن = به خاك سپردن
مدل (اروپايي) = الگو
مدينه فاضله = آرمان شهر
مذاكره = گفتگو
مذبوحانه = نافرجام
مذمت كردن ب= نكوهيدن
مذهب - دين = كيش - آيين
مذكر = نر
به جاي مراجعت = بازگشت
به جاي مربع = چهار گوش
به جاي مرتبا = پي در پي
به جاي مرتبط = پيوسته
به جاي مرتجع = واپسگرا
به جاي مرتع = چراگاه
به جاي مرتعش = لرزان
به جاي مرحله دوم = گام دوم
به جاي مرحوم = شادروان
به جاي مرحومه = شادروان
به جاي مرسوله پستي = بسته پستي
به جاي مرسي (فرانسوي) = سپاس
به جاي مرض = بيماري
به جاي مرطوب = نمناك - نمور - نمدار
به جاي مرفه = با نوا
به جاي مرور = بازبيني
به جاي مركز تحقيقات = پژوهشگاه
به جاي مركز ثقل = گرانيگاه
به جاي مريخ = بهرام
به جاي مريد = پيرو
به جاي مريض = بيمار
به جاي مريض خانه = بيمارستان
به جاي مريضي = بيماري
به جاي مزاح = شوخي
به جاي مزاحم شدن = دردسر دادن
به جاي مزخرف ب= سخن بي هوده
به جاي مزرعه ب= كشت زار
به جاي مزيت = برتري
به جاي مزين = آراسته
به جاي مسابقه = پيكار
به جاي مسافر = رهنورد - رهسپار
به جاي مساوات = برابري
به جاي مساوي ب= برابر
به جاي مستبد = خودكامه
به جاي مستبدان = خودكامگان
به جاي مستتر = نهان
به جاي مستحضر = آگاه
به جاي مستحق = سزاوار
به جاي مستراح = دستشويي - آبخانه - دست به آب
به جاي مستشرق = خاورشناس
به جاي مستضعف بي نوا
به جاي مستعمل = كاركرده
به جاي مستفيض = بهره مند
به جاي مستقيم = سرراست
به جاي مستقيما = آشكارا - يك راست
به جاي مستمر = پيوسته
به جاي مستمعين = شنوندگان
به جاي مستهلك = فرسوده
به جاي مسخره است = خنده دار است
به جاي مسقط الراس = زادگاه
به جاي مسلخ = كشتارگاه
به جاي متوقف شد = باز ايستاد
به جاي متوقف شدن = باز ايستادن
به جاي متولد شده = زاده شده
به جاي متولي = دست اندر كار - سرپرست
به جاي متوليان = دست اندر كاران
به جاي مثال = نمونه
به جاي مثلث = سه گوش - لچك
به جاي مثلثي = لچكي
به جاي مثمر ثمر = كارساز
به جاي مثمر ثمر واقع شد = كارساز شد
به جاي مجاني = رايگان
به جاي مجبور = ناچار
به جاي مجتمع = همتافت
به جاي مجدد = دوباره
به جاي مجددا = دوباره
به جاي مجذوب = شيفه - شيدا
به جاي مجرب = كار آزموده
به جاي مجرم = بزهكار
به جاي مجروح = زخمي
به جاي مجسمه = تنديس
به جاي مجلس = انجمن
به جاي مجلل = پرشكوه - پرنما
به جاي مجله = گاهنامه
به جاي مجمع = گردهمايي
به جاي مجموعا = روي هم
به جاي مجموعه = گردآور
به جاي مجنون = ديوانه - شيدا
به جاي مجهول الهويه = ناشناس
به جاي مجوز = پروانه
به جاي محاسبه نشده = نسنجيده
به جاي محافظ = نگهبان
به جاي محبس = زندان
به جاي محبوب = دوست داشتني
به جاي محبوس = زنداني
به جاي محترم = ارجمند - گرامي
به جاي محتوا = درون مايه
به جاي محتويات = درون مايه
به جاي محدود = اندك
به جاي معذوريت = تنگنا
به جاي محرم = رازدار
به جاي محروم = بي بهره
به جاي محرك = جنباننده
به جاي محسوس = چشم گير
به جاي محشر ب= رستاخيز
به جاي محصل = دانش آموز
به جاي محصول = فرآورده
به جاي محضر اسناد رسمي = دفترخانه
به جاي محضر = پيشگاه
به جاي محفوظ = نگاهداشته
به جاي محقق = پژوهنده يا پژوهشگر
به جاي محققانه = پژوهشگرانه
به جاي محل اكتشاف = يافتگاه
به جاي محل تلاقي = پيوند گاه
به جاي محله = برزن
به جاي محكم = استوار
به جاي محيط = پيرامون
به جاي مخاصمه = رزم
به جاي مخبر = خبر نگار - خبر رسان
به جاي مختصر = ناچيز
به جاي مختلط = درهم
به جاي مختلف = گوناگون
به جاي مخرب = ويران گر
به جاي مخزن =انبار - انباشتگاه - اندوختگاه
به جاي مخصوص = ويژه
به جاي مخفي = نهان - پنهان
به جاي مخفيانه = پنهاني
به جاي مخفيگاه = نهانگاه
به جاي مخلوط = درهم - آميخته
به جاي مخلوط كردن = آميختن – درآميختن
به جاي مخلوق = آفريده
به جاي مخمصه = هچل
به جاي مد (در دريا) = خيزآب
به جاي مبارك باد = خجسته باد
به جاي مبارك = فرخنده
مبتدي = تازه كار - نو آموز
مبتلا = دچار
مبتلا به مريضي = دچار بيماري
مبتني بر = بر پايه
مبتكر = نو آور
مبتكرانه = نو آورانه
مبحث = جستار
مبدا ب= آغاز - خاستگاه
مبهوت = گيج
مبين = بازگو كننده
متاثر = دل آزرده
متاركه = جدايي
متاسفانه = بدبختانه - شوربختانه
متبحر = چيره دست - زبر دست
متحد = همبسته
متخصص = كارآزموده
متخصصان بگو كار آزمودگان
مترادف = هم چم (ham cham)
متراكم = چگال
مترجم = برگرداننده
مترقي = پيش رفته
متزلزل = لرزان
متسلسل = زنجير وار
متشكرم = سپاسگزارم
متشكريم = سپاسگزاريم
متشكل = از دربرگيرنده
متعادل = تراز مند
متعاقب = به دنبال - در پي
متعاقبا = پس از اين
متعجب = شگفت زده
متعجب شد = شگفت زده شد
متعدد = انبوه
متعصب = خشك سر
متعلق به = از آن
متعهد = پايبند
متفرق كردن = پراكنده كردن - پراكندن
متفق القول = يك زبان - هم زبان
متفكران = انديشمندان
متقاضي = درخواست كننده
متلاشي = فروريخته
متمايز = جدا
متمول = توانگر
متنوع = گوناگون
متواتر = پي در پي
متواضع = فروتن
متوالي = پياپي
متوسط = ميانه
كابوس = بختك
كابينت (فرانسه) = گنجه
كاتاليزور (اروپايي) = كنشيار
كاذب = دروغين
كار مشكلي ست = كار دشواري ست
كارخانه جات = كارخانه ها
كاسب = سودا گر
كاشف = يابنده
كافي است = بس است
كامپيوتر = رايانه
كانديدا = نامزد
كبد = جگر
كبير = بزرگ
كثرت = فراواني
كثير الانتشار = پر شمارگان
كثيف = ناپاك
كدورت = دلگيري
كذاب = دروغ گو
كذب = دروغ
كسب علم = دانش اندوزي
كسب و كار = سودا گري
كسر كردن = كاستن
كسوف = خورشيد گرفتگي
كفاش = كفشگر
كفاشي = كفش گري
كفايت = بسنده - بسندگي
كفايت مي كند = بسنده مي كند
كفن و دفن = خاك سپاري
كل = همه
كلا = روي هم رفته
كلام = سخن
كلام خدا = سخن خدا
كلاه مال من است = كلاه از من است
كلمات = واژه ها
كلمه = واژه
كلمه عبور = گذر واژه
كليپ = نماهنگ
كليت = همگي
كم نظير = كم مانند - بي مانند
كم و كيف = چند و چون
كمالات = شايستگي - شايستگي ها
كماكان = همچنان
كن فيكون = زير و رو - زير و زبر
كنترل = مهار
كنتور (اروپايي) = شمارنده
كنگره = همايش
كهولت = پيري
كوپن = كالا برگ
كياست = زيركي - هوشياري
گالري (اروپايي) = نگار خانه
گرامر زبان (انگليسي) = دستور زبان
گريم (اروپايي) = چهره پردازي
گريمور = چهره پرداز
گزارشات = گزارش ها
گمرك = باژ گاه
گيشه = باجه
قابل انجام = شدني
قابل پيش بيني = پيش بيني كردني
قابل تامل = درنگ كردني
قابل توجه = چشمگير
قابل دسترس = دست يافتني
قابل ذكر است = گفتني ست
قابل شما را ندراد = سزاوارتان است
قابل قبول = پذيرفتني
قابل قسمت = بخش پذير
قابل مطالعه = خواندني
قابل مهار = مهار شدني
قابل كنترل = مهار شدني
قابله = ماما
قابليت قسمت = بخش پذيري
قاتل = آدم كش
قاجاريه = قاجاريان - قاجار
قادر = توانا
قاضي = دادرس - داور
قاطر = استر
قافله = كاروان
قبايل = تيره ها
قبر = گور
قبرستان = گورستان
قبض انبار = رسيد انبار
قبض = رسيد
قبل = پيش
قبلا = پيشتر
قبلي = پيشين
قبول مي كنم = مي پذيرم
قبيح = زشت
قتل عام = كشتار
قد علم كردن = سر بر افراشتن
قدح = سبو
قدرت بالقوه = توان نهفته
قدرت = نيرو - توان
قدرت طلب = جاه پرست - فزون خواه
قدرتمند = نيرومند
قدرداني = سپاس داري
قدم دوم = گام دوم
قدما ب= پيشينيان
قدما = پيشينيان
قدمت = ديرينگي
قديم الايام = پيشترها
قديمي = باستاني - كهن - كهنه
قرار = پيمان
قرار دادن = نهادن
قرار مي داد = مي نهاد
قرار داد = پيمان نامه
قرار دادن = گذاشتن
قرض الحسنه = وام بي بهره
قرن = سده
قرون = سده ها
قرون وسطايي = ميان سده اي
قرون وسطي = سده هاي مياني
قره قروت (تركي ) = ترف (tarf)
قريب الوقوع = زود هنگام
قريب = نزديك
قسم = سوگند
قسمت دوم = بخش دوم
قسي القلب = سنگدل
قصد دارند = بر آنند
قصر = كاخ
قصه = داستان
قصور = كوتاهي
قصيده = چكامه
قضا و قدر ب= سرنوشت
قضائيه = دادگستري
قضات = داوران
قضاوت = داوري
قطع درختان = بريدن درختان
قطع كردن = بريدن
قطعا = بي گمان
قطعه = تكه
قفسه = گنجه
قلاع = دژها
قلمرو ب= گستره
قله = چكاد (chekad)
قمر مصنوعي = ماهواره
قنات = كاريز
قناعت كردن = بسنده كردن
قنات = كاريز
قهر آميز = خشونت آميز
قواي = نيروهاي
قوز ب= گوژ
قوس = كمان
قوم = تيره
قوه = نيرو - توان
قوي = نيرومند
قيافه = چهره
قيام = شورش - خيزش
قيامت = رستاخيز
به جاي = بگو سرپرست
قيمت = بها
قيموميت = سرپرستي


پوزش اگه مشکلی داشت smile072

نمایه کاربر
خروش

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۸۶/۱/۲۳ - ۱۲:۱۵


پست: 3009

سپاس: 2067

Re: پارسی را پاس بداریم

پست توسط خروش »

واژه ی"عکاس" در "عکاسخانه" تازیست.
عکس (فوتو) = فرتور
عکس = وارون
نقاشی = نگاره، نگارگری
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست

نمایه کاربر
اماتور

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۹۰/۱۲/۲۵ - ۱۲:۴۳


پست: 2909

سپاس: 2151

جنسیت:

تماس:

Re: پارسی را پاس بداریم

پست توسط اماتور »

خروش نوشته شده:واژه ی"عکاس" در "عکاسخانه" تازیست.
عکس (فوتو) = فرتور
عکس = وارون
نقاشی = نگاره، نگارگری
برابر پارسی این واژه ها چیه؟ برابر پارسی دارن ؟؟؟ smile023

کهکشان
سیاهچاله
دوتایی
سحابی
سیاره
سحابی سیاره نما
شهاب
سیارک
شهابسنگ

نمایه کاربر
خروش

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۸۶/۱/۲۳ - ۱۲:۱۵


پست: 3009

سپاس: 2067

Re: پارسی را پاس بداریم

پست توسط خروش »

کهکشان (کوتاه شده ی کاه کشان)، سیاهچاله، دوتایی؛ خود پارسی اند.
سیاره = گویال
شهاب = نیزک (عرب ها واژه ی پارسی نیزک را به کار می برند، ولی ما واژه ی عربی شهاب را)
سحاب = ابر
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست

نمایه کاربر
خروش

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۸۶/۱/۲۳ - ۱۲:۱۵


پست: 3009

سپاس: 2067

Re: پارسی را پاس بداریم

پست توسط خروش »

تولد = زادروز
تولدت مبارک = زادروزت فرخنده/خجسته/همایون
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست

نمایه کاربر
اماتور

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۹۰/۱۲/۲۵ - ۱۲:۴۳


پست: 2909

سپاس: 2151

جنسیت:

تماس:

Re: پارسی را پاس بداریم

پست توسط اماتور »

خروش نوشته شده:شهاب = نیزک (عرب ها واژه ی پارسی نیزک را به کار می برند، ولی ما واژه ی عربی شهاب را)
smile055
خیلی جالبه

هزاران سپاس smile072 smile072

نمایه کاربر
خروش

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۸۶/۱/۲۳ - ۱۲:۱۵


پست: 3009

سپاس: 2067

Re: پارسی را پاس بداریم

پست توسط خروش »

فقط = تنها
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست

ارسال پست