مشاعره

مدیران انجمن: parse, javad123javad

نمایه کاربر
anTi-ИeuTЯin0

عضویت : جمعه ۱۳۹۰/۱۱/۷ - ۱۵:۱۵


پست: 774

سپاس: 239

Re: مشاعره

پست توسط anTi-ИeuTЯin0 »

-
یک نعره مستانه ز جایی نشنیدم--- smile072 ---ویران شود این شهر که میخانه ندارد
-

نمایه کاربر
نانوh2o

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۹۰/۱۲/۴ - ۱۱:۲۷


پست: 77

سپاس: 18

جنسیت:

Re: مشاعره

پست توسط نانوh2o »

دلم دیوانه شد تا دیده رویت
ننالم از تووعشق توای گل
smile072
[color=#0000BF]خدایا دستم به اسمانت نمی رسد اما تو که دستت به زمین میرسد بلندم کن[/color]

نمایه کاربر
Diana

عضویت : شنبه ۱۳۹۰/۳/۲۱ - ۲۰:۳۵


پست: 154

سپاس: 15


تماس:

Re: مشاعره

پست توسط Diana »


لب از ترشح می پاک کن برای خدا
که خاطرم به هزاران گنه مسوس شد
من میدانم که تو کودن نیستی
ولی خود را به کودنی میزنی!!!!

user16220

عضویت : شنبه ۱۳۸۷/۳/۱۸ - ۲۲:۰۱


پست: 374

سپاس: 122

Re: مشاعره

پست توسط user16220 »

ديدن يک روي آتشناک را صد دل کم است
من به يکدل عاشق صد آتشين رخساره ام(!)
تصویر

نمایه کاربر
Clever child

نام: محمد

محل اقامت: تهران

عضویت : شنبه ۱۳۹۰/۹/۱۹ - ۲۳:۳۰


پست: 175

سپاس: 43

جنسیت:

تماس:

Re: مشاعره

پست توسط Clever child »

مرا می بینیو هر دم زیادت می کنی دردم
تو را می بینمو میلم زیادت می شود هردم
به سامانم نمی پرسی نمی دانم چه سر داری
به درمانم نمی کوشی نمی دانی مگر دردم
دوری که در او آمدن و رفتن ماست
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,, او را نه نهایت نه بدایت پیداست
کس می نزد دمی درین معنی راست
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,, کین آمدن از کجا و رفتن به کجاست

user16220

عضویت : شنبه ۱۳۸۷/۳/۱۸ - ۲۲:۰۱


پست: 374

سپاس: 122

Re: مشاعره

پست توسط user16220 »

مـا را گـلـي از روي تو چيـــدن نـگذارند
چيدن که خيال است که ديدن نگذارند smile080
تصویر

نمایه کاربر
نانوh2o

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۹۰/۱۲/۴ - ۱۱:۲۷


پست: 77

سپاس: 18

جنسیت:

Re: مشاعره

پست توسط نانوh2o »

دراین سحرگاهان که این دشت طلا پوش
سراسر میشود اواز اغوش
smile072
[color=#0000BF]خدایا دستم به اسمانت نمی رسد اما تو که دستت به زمین میرسد بلندم کن[/color]

نمایه کاربر
professor.freak

نام: پویان

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۹۰/۴/۲۱ - ۱۶:۰۵


پست: 611

سپاس: 19

جنسیت:

تماس:

Re: مشاعره

پست توسط professor.freak »

نانوh2o نوشته شده:دراین سحرگاهان که این دشت طلا پوش
سراسر میشود اواز اغوش
smile072
شرح این قصه مگر شمع برارد به زبان/ور نه پروانه ندارد ز سخن پروایی
زندگی تنها سایه ای گذرا و بازیگری بی نوا است که ساعتی بر صحنه می خرامد و به شور و هیجان می آید و سپس دیگر آوایی به گوش نمی رسد .افسانه ای خشم آلود و پر خروش که ابلهی حکایت می کند و هیچ معنایی ندارد.(مکبث-شکسپیر)
انسان حیوان غمگینی است که فقط اعجاز به هیجان می آوردش ،یا کشتار.(هفت دیوانه -روبرتو آرلت)

نمایه کاربر
Sina Asadi

نام: سینا اسدی

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۹۰/۴/۲۱ - ۱۳:۲۲


پست: 365

سپاس: 50

جنسیت:

تماس:

Re: مشاعره

پست توسط Sina Asadi »

یک روز ز بند عالم آزاد نِیَم
یک دم زدن از وجود خود شاد نیم
You know!....the purpose should be somewhere beyond the impossible limits.

نمایه کاربر
professor.freak

نام: پویان

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۹۰/۴/۲۱ - ۱۶:۰۵


پست: 611

سپاس: 19

جنسیت:

تماس:

Re: مشاعره

پست توسط professor.freak »

من نه آن رندم که ترک شاهد و ساغر کنم/محتسب داند که من این کار ها کمتر کنم
زندگی تنها سایه ای گذرا و بازیگری بی نوا است که ساعتی بر صحنه می خرامد و به شور و هیجان می آید و سپس دیگر آوایی به گوش نمی رسد .افسانه ای خشم آلود و پر خروش که ابلهی حکایت می کند و هیچ معنایی ندارد.(مکبث-شکسپیر)
انسان حیوان غمگینی است که فقط اعجاز به هیجان می آوردش ،یا کشتار.(هفت دیوانه -روبرتو آرلت)

نمایه کاربر
Sina Asadi

نام: سینا اسدی

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۹۰/۴/۲۱ - ۱۳:۲۲


پست: 365

سپاس: 50

جنسیت:

تماس:

Re: مشاعره

پست توسط Sina Asadi »

می خور که زمانه دشمنی غدار است
در یافتن روز چنین دشوار است
You know!....the purpose should be somewhere beyond the impossible limits.

نمایه کاربر
professor.freak

نام: پویان

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۹۰/۴/۲۱ - ۱۶:۰۵


پست: 611

سپاس: 19

جنسیت:

تماس:

Re: مشاعره

پست توسط professor.freak »

تا تو نگاه میکنی کار من آه کردن است /ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است
زندگی تنها سایه ای گذرا و بازیگری بی نوا است که ساعتی بر صحنه می خرامد و به شور و هیجان می آید و سپس دیگر آوایی به گوش نمی رسد .افسانه ای خشم آلود و پر خروش که ابلهی حکایت می کند و هیچ معنایی ندارد.(مکبث-شکسپیر)
انسان حیوان غمگینی است که فقط اعجاز به هیجان می آوردش ،یا کشتار.(هفت دیوانه -روبرتو آرلت)

نمایه کاربر
Sina Asadi

نام: سینا اسدی

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۹۰/۴/۲۱ - ۱۳:۲۲


پست: 365

سپاس: 50

جنسیت:

تماس:

Re: مشاعره

پست توسط Sina Asadi »

تو غره به آن مشو که می می نخوری
صد لقمه خوری که می غلام است آن را
You know!....the purpose should be somewhere beyond the impossible limits.

نمایه کاربر
professor.freak

نام: پویان

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۹۰/۴/۲۱ - ۱۶:۰۵


پست: 611

سپاس: 19

جنسیت:

تماس:

Re: مشاعره

پست توسط professor.freak »

آن زمان که بنهادم سر به پای آزادی / دست خود ز جان شستم از برای آزادی
تا مگر بدس آرم دامن وصالش را/میدوم بپای سر در قفای آزادی
زندگی تنها سایه ای گذرا و بازیگری بی نوا است که ساعتی بر صحنه می خرامد و به شور و هیجان می آید و سپس دیگر آوایی به گوش نمی رسد .افسانه ای خشم آلود و پر خروش که ابلهی حکایت می کند و هیچ معنایی ندارد.(مکبث-شکسپیر)
انسان حیوان غمگینی است که فقط اعجاز به هیجان می آوردش ،یا کشتار.(هفت دیوانه -روبرتو آرلت)

نمایه کاربر
Sina Asadi

نام: سینا اسدی

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۹۰/۴/۲۱ - ۱۳:۲۲


پست: 365

سپاس: 50

جنسیت:

تماس:

Re: مشاعره

پست توسط Sina Asadi »

یک چند به کودکی به استاد شدیم
یک چندبه استادی خود شاد شیدم
You know!....the purpose should be somewhere beyond the impossible limits.

ارسال پست