توضیح در مورد نتایج یک تحقیق پیرامون نژاد ایرانیان
۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۱ - ۱۵ مه ۲۰۱۲
دکتر مازیار اشرفیان بناب از دانشگاه پورتموث انگلستان در مورد گزارش و مصاحبهای که تلویزیون بیبیسی فارسی چندی پیش در مورد نتایج تحقیقات او پخش کرده بود، توضیحات زیر را برای انتشار در اختیار ما گذاشته است. عنوان آن گزارش ویدیویی که در سایت فارسی هم منتشر شده بود، پس از دریافت توضیح زیر اصلاح شد.
اینجانب در مصاحبه خود با گزارشگر محترم بی بی سی فارسی به هیچ عنوان ادعا و عنوان نکرده ام که "اکثر ایرانیان نژاد آریائی ندارند" و این جمله که به اشتباه به عنوان تیتر گزارش انتخاب شده، کاملا با آنچه اینجانب مطرح کرده و باور دارم متفاوت است.
تحقیقات اخیر ژنتیکی اینجانب نشان می دهند که عموم اقوام و گروه های جمعیتی ایرانی که در ایران امروزی (و حتی فراتر از مرزهای سیاسی فعلی ایران) ساکن هستند، علیرغم اینکه دارای تفاوتهای جزئی فرهنگی هستند و حتی گاه به زبانهای مختلف هم تکلم می کنند، دارای ریشه ژنتیکی مشترکی هستند و این ریشه مشترک به جمعیتی اولیه که در حدود ده تا یازده هزار سال پیش در قسمتهای جنوب غربی فلات ایران ساکن بوده بر می گردد.
این مطالعات ژنتیک نشان می دهند که شباهت های ژنتیکی ما ایرانیان با اروپائیان نه به دلیل مهاجرت اقوامی از اروپا به ایران (در حدود چهار هزار سال قبل) بلکه به دلیل مهاجرت کشاورزان ایرانی به سمت اروپا (در حدود ده هزار سال قبل) می باشد.
اندکی تفحص در منابع و مدارک تاریخی موجود نشان می دهد که کلمات "آریا و آریائی" به کرات توسط شخصیتهای تاریخی و مورخان داخلی و خارجی مورد استفاده قرار گرفته و دارای معانی مختلفی بوده اند، مثلا به عنوان نامی برای یک جمعیت باستانی در ایران، نامی برای زبان ایران باستان و حتی نامی برای سرزمینی که محل اقامت ایرانیان باستان بوده است به کار رفته است. اسناد و شواهد تاریخی و باستان شناسی نشان می دهد که آریائیان اقوامی مهاجر نبوده اند، بلکه از حدود ده هزار سال قبل در این سرزمین ساکن بوده و مبدا و منشاء بزرگترین ابداعات و نو آوریهای انسان مدرن بوده اند (از جمله ابداع کشاورزی، پیدایش نخستین روستاها و شهرهای کشف شده در جهان، اهلی کردن حیواناتی چون احشام برای اولین بار، ابداع خط و نگارش و بنیان گذاری بزرگترین و اولین تمدنهای پیشرفته بشری در بسیاری از نقاط ایران مانند جیرفت، سیلک، شهر سوخته).
هر چند بررسی دقیق اینکه آریائیان که بوده اند، چه وقت و در کجای سرزمینهای ایران باستان ساکن بوده اند نیاز به تحقیقات جامع زبان شناسان، متخصصان تاریخ و باستان شناسی دارد، امروزه شواهد مختلفی از جمله یافته های باستان شناسی و ژنتیک درستی این فرضیه که اقوامی از سرزمینهای دور اروپائی به فلات ایران مهاجرت کرده اند را به طور جدی مورد سئوال قرار داده و آنرا رد می کنند.
باور بنده اینست که برخی انسان شناسان و زبان شناسان اروپائی برای فرضیه نژادپرستانه خود که قصد توضیح و توجیه ریشه مشترک و نحوه گسترش زبانهای هندو-اروپائی و حتی برتری نژادی برخی اروپائیان را داشته است و برای اصالت بخشیدن به این فرضیه خود نیاز به یک نام اصیل و باستانی داشته اند و نام "آریائی" را که ریشه در زبانهای سانسکریت و ایران باستان دارد را به امانت گرفته و به نوعی مورد سوء استفاده قرار داده اند.
همزمانی این سوء استفاده علمی دانشمندان اروپائی در قرون نوزدهم و بیستم میلادی با سیاستهای ملی گرایانه وقت و تبلیغات وسیع و آموزش اینکه ایرانیان ریشه در جمعیتهای (آریائی) اروپائی دارند، در طول چندین دهه این باور غلط را در ذهن ما ایرانیان ایجاد کرده است که در حدود چهار هزار سال قبل قبایلی که به زبانهای هندو-اروپائی صحبت می کرده اند (و دانشمندان اروپائی آنها را آریائی نام نهاده اند)، از شمال وارد فلات ایران شده و جایگزین اقوام بومی ایران شده اند و ما ایرانیان امروزی از اعقاب این آریائیان مهاجر هستیم. استناد این دانشمندان اروپائی تغییر زبان ایرانیان باستان از دراویدی به هندو-اروپائی در حدود چهار هزار سال پیش است.
تحقیقات بسیار جدید و برجسته ژنتیکی و زبان شناسی نشان می دهند که زبان یک جمعیت براحتی و حتی با حضور فقط ده در صد از مردان مهاجم یا مهاجر که مزیت و برتری نسبی نسبت به جمعیت بومی داشته اند تغییر می کرده است. این مسئله در کنار شواهد مربوط به تغییرات عمده آب و هوائی و خشکسالی بسیار شدید در فلات ایران که منجر به محو تمدنهای جنوب و جنوب شرقی ایران و مهاجرت وسیع ایرانیان به سمت شمال (در حدود چهار هزارو دویست سال قبل) شده اند، می توانند براحتی تغییر زبان رایج در ایران (از زبان دراویدی به هندو-اروپائی) را در حدود چهار هزار سال قبل توجیه کنند.
در پایان و بطور خلاصه اعتقاد بنده اینست که عموم ما ایرانیان از اعقاب آریائیهائی هستیم که از بیش از ده هزار سال قبل در این سرزمین می زیسته اند و بزرگترین تمدنهای انسانی را پایه گذاری کرده اند و تئوری مهاجرت اقوامی از اروپای شرقی به ایران (که به غلط و حتی عمدا توسط عده ای از دانشمندان اروپائی نام آریائی بر آنها نهاده شده) و جایگزینی اقوام بومی توسط آنان یک فرضیه غلط و نژاد پرستانه وارداتی است.
دکتر مازیار اشرفیان بناب
دانشگاه پورتموث - انگلستان
https://www.bbc.com/persian/science/201 ... rification
اما استنباط نهایی ما همان مطلب جنجالی اولیه است که ایرانیها اصلاً آریایی نیستند؛ بلکه روسها و ژرمنها اجداد و نیای مشترکی دارند که بیانگر موی قرمز یا طلایی و چشم آبی آنهاست. رنگ مو و چشم ایرانیان قهوهای، خرمایی یا سیاه است. یعنی ایرانیان با ساکنان اولیه بینالنهرین هم نژاد هستند؛ یعنی همان آدم و نوح و ابراهیم رسولالله.
به بیان شیوا دودمان هخامنشی نتیجه یک تهاجم و تجاوز توسط آریاییهای بیگانه و بربر به این سرزمین بوده است و هیچ برتری و ارجحیتی به دودمانهای مقدونی، عرب یا مغول تبار ندارد و فرزندان هخا نمیتوانند دیگران را به تهاجم و تجاوز متهم کنند؛ چون خودشان نتیجه یک تهاجم و تجاوز خارجی با قدمت ۴۰۰۰ساله هستند و مالکان و صاحبان اصلی این سرزمین محسوب نمیشوند.
بهقولمعروف دیگ به دیگ میگه روت سیاه. در حقیقت هخامنشیان فرزندان اقوام مهاجر آریایی (هندواروپایی) و اشغالگر (اجنبی) بودهاند که رسالت اسکندر مقدونی یا ذوالقرنین درهمکوبیدن و منقرض کردن آنها و نجات ایرانیان باستان بوده است. همچنین اعراب و مغولها که حکومت پادشاهان جبار و فاسد را نابود کردهاند. چرا که خودشان با ایرانیان باستان هم نوع و هم نژاد و جزو یک خاندان و یا خانواده بودهاند. یعنی ایرانیان بهاصطلاح اصیل هخامنشی جزو متجاوزین و اشغالگران منقرض شده این سرزمین محسوب میشوند و استفاده از واژه ایران و ایرانی اشاره به مهاجمین و متعدیان خارجی این سرزمین دارد که نیاز به اصلاح و ویرایش دارد؛ چون چیزی از ایران و ایرانی باقی نمانده است. به باور ما "ملت ابراهیم" واقعگرایانهتر از "ایران و ایرانی" است.
محقق ايراني دانشگاه«كمبريج»: تمام اقوام غيرفارسيزبان ايران ريشه ايراني دارند
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
براساس تحقيقات پژوهشگر ايراني ژنتيك پزشكي و جمعيتي دانشگاه «كمبريج» كه با كمك و نظارت گروهي از برجسته ترين محققان اين رشته انجام شده، جمعيت هاي ايراني كه با زبانهاي غير از گروه هندو-اروپائي تكلم ميكنند به ويژه جمعيت آذري زبان ساكن در فلات ايران ريشه ژنتيكي مشتركي با اقوام ترك زبان ساكن در كشور تركيه و اروپاي شرقي ندارند و بر عكس «شاخصهاي تمايز ژنتيكي» آنها (مانند FSt) با ساير گروههاي ساكن در فلات ايران به ويژه فارسي زبانان نزديك به صفر است كه نشانگر ريشه ژنتيكي مشترك آنها در اعماق تاريخ ايران است.
دكتر مازيار اشرفيان بناب، عضو هيات علمي پژوهشكده باستان شناسي سازمان ميراث فرهنگي كشور كه دانشآموخته دكتري پزشكي دانشگاه علوم پزشكي تهران و كارشناسي ارشد باستان شناسي از دانشگاه «منچستر» بوده و در حال حاضر مشغول گذراندن ماههاي آخر مقطع دكتري تخصصي رشته ژنتيك پزشكي و جمعيتي در دانشگاه «كمبريج» انگلستان است در گفتوگو با خبرنگار «پژوهشي» خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا) خاطرنشان كرد: موضوع تحقيق و مطالعه من در مقطع دكتري مطالعه ژنتيكي اقوام ايراني و بررسي ارتباطات تاريخي و ژنتيكي تمام اقوام ساكن در فلات ايران بوده است.
در اين مطالعه كه با كمك و نظارت گروهي از برجسته ترين محققان ژنتيك تكاملي و جمعيتي انجام شده، نمونهاي از افراد داوطلب وابسته به تمام گروههاي اجتماعي و قومي ايران مورد مطالعه قرار گرفتهاند كه نتايج حاصله بسيار جالب توجه و تعمق ميباشد.
به گفته وي، مطالعه DNA ميتوكندريال نشان ميدهد كه ريشه مشترك مادري تمام اقوام ايراني ساكن در فلات ايران به زماني بسيار عقب تر از آنچه در نظريه مهاجرت اقوام آريائي مطرح مي باشد بر ميگردد بدين ترتيب كه اگر تمامي اختلاط ها و شاخص هاي ژنتيكي مربوط به ساير مناطق جغرافيايي و قومي را از محتواي ژنتيكي نمونههاي مدرن ايراني حذف كرده و به كناري بگذاريم، اخيرترين جد مشتري مادري ما (Most Recent common ancestor- MRCA) زماني حدود 10 هزار و 500 تا 11 هزار سال قبل در فلات ايران ميزيسته است.
وي افزود: نزديكي ژنتيكي بين اقوام ساكن در فلات ايران و از سوي ديگر خاص بودن اين محتوي ژنتيكي در فلات ايران به قدري ملموس و غير قابل انكار است كه حتي به كار بردن كلمه اقوام را در مورد جمعيت هاي ساكن در فلات ايران با شك و ترديد روبرو ميكند. به اين معني كه آنچه باعث تمايز ژنتيكي گروههاي انساني مي شود تا بتوان آنها را به صورت اقوام تمايز يافته در زمان و مكاني خاص تصور كرد ابدا در محتواي ژنتيكي ايرانيان اعم از فارس و آذري و لر و بلوچ و تركمن و .... ديده نميشود.
دكتر اشرفيان بناب در گفتوگو با ايسنا خاطرنشان كرد: براساس يافته هاي محققان انسان شناسي، فلات ايران اولين و مهمترين گذرگاه انسان مدرن در مسير مهاجرت به سرزمينهاي ناشناخته و جهت دستيابي به منابع جديد بوده است. بدين ترتيب تصور عمومي در مجامع علمي بر اين است كه اولين حضور و استقرار انسان مدرن در فلات ايران چيزي در حدود 60 تا 70 هزار سال قبل بوده است كه شواهد و يافته هاي سطحي از محوطه هاي پيش از تاريخ نيز بر همين امر دلالت ميكنند؛ بدين ترتيب انسان مدرن در سرتاسر فلات ايران استقرار و اسكان داشته و پس از طي چند ده هزار سال با پيدايش كشاورزي در حدود 10، 11 هزار سال قبل در منطقه هلال بارور كه بخشهايي از غرب فلات ايران را نيز شامل مي شود و سپس اهلي كردن حيواناتي مانند برخي احشام نقش عمدهاي در پيدايش اولين فرهنگ هاي يكجانشيني و تمدن هاي اوليه جهاني ايفا كرده است.
وي تصريح كرد: بر اساس منابع تاريخي و باستان شناسي و زبان شناسي موجود تصور كلي بر اين است كه در حدود چهار هزار سال قبل اقوامي مهاجم يا مهاجر كه به آنها نام آريايي داده شده است از آسياي مركزي به سمت جنوب مهاجرت كرده و وارد فلات ايران شده اند و پس از استقرار سه قبيله مهم آنها در فلات ايران (فارس ها در مركز و جنوب، پارتها در شمال شرق و مادها در غرب و شمال غرب) بخشي از اين اقوام به سمت شبه قاره هند و بخش ديگر به سمت اروپا مهاجرت كرده و اقوام مدرن هندو-اروپائي را پديد آورده اند.
عضو هيات علمي پژوهشكده باستان شناسي سازمان ميراث فرهنگي كشور با اشاره به اين كه تاريخ مدون دقيق و قابل اعتمادي در خصوص اين وقايع جمعيتي در دست نيست، به ايسنا گفت: دانشمندان در دهههاي اخير براي مطالعه علمي سرگذشت انسان به مطالعات زبان شناسي و ژنتيكي روي آوردهاند. با توجه به اين كه زبان به سرعت و طي گذشت حتي چند نسل ميتواند به شدت دچار تغيير محتوايي و شكلي شود، امروزه مستندترين و قابل اعتماد ترين يافتههاي انسان شناسي، در كنار يافته ها و شواهد فسيلي يافته هاي ژنتيكي ميباشند.
به گفته اين پژوهشگر ژنتيك پزشكي و جمعيتي، در مطالعات ژنتيكي جمعيتي مطالعه DNA ميتوكندريال كه فقط از مادر به فرزندان منتقل ميشود مي تواند تاريخ و گذشته نسلهاي مادري را نمايان كند و همچنين مطالعه بخش فاقد نوتركيبي كروموزوم Y كه از پدر به فرزندان مذكر منتقل ميشود ميتواند تصوير روشني از گذشته و تاريخ پدري اقوام در طي نسل هاي متمادي در اختيار دانشمندان قرار دهند.
دكتر اشرفيان بناب، در ادامه خاطرنشان كرد: يكي از يافته هاي جالب توجه در مطالعه اخير اين است كه گروههاي غير فارسي زبان به ويژه جمعيت آذري زبان ساكن در فلات ايران ريشه ژنتيكي مشتركي با اقوام ترك زبان ساكن در كشور تركيه و اروپاي شرقي ندارند و بر عكس شاخص تمايز ژنتيكي آنها با ساير گروههاي ساكن در فلات ايران به ويژه فارسي زبانان نزديك به صفر است كه نشانگر ريشه ژنتيكي مشترك آنها در اعماق تاريخ اين مرز و بوم است...حتي هزاران سال قبل از اين كه نامي از ايران يا اقوام آريائي در ميان بوده باشد.
وي در گفتوگو با ايسنا تصريح كرد: اين در حالي است كه در بيشتر منابع جمعيتي و زبان شناسي ايرانيان را به دو گروه تقسيم ميكنند. يكي آنها كه به زبان فارسي يا ساير زبانهاي وابسته به گروه هندو-اروپايي مكالمه ميكنند و تصور بر اين است كه از اعقاب اقوام آريائي هستند و ديگر، آنها كه با زبانهايي غيراز گروه هندو-اروپائي مكالمه ميكنند مانند گروه Altaic كه زبانهايي مانند تركي و آذري و تركمن يا افشار را در بر ميگيرد و تصور ميرود اين گروهها فاقد ريشه مشتري هند و اروپايي هستند؛ اما يافته هاي ژنتيكي اين بررسي همه دلالت بر اين دارند كه ساكنان فلات ايران در گذر تاريخ هر چند بسيار مورد هجوم و آسيب ساير اقوام قرار گرفته اند و گاه زبان و تكلم آنها كم و بيش تحت تاثير قرار گرفته است نه تنها هويت فرهنگي و تاريخي خود را حفظ كردهاند بلكه محتواي ژنتيكي خود را كه نشان از ريشه مشترك چندين هزار ساله آنان دارد را نيز مصون داشته اند.
اشرفيان بناب همچنين گفت: نتايج اين مطالعه نشان داده است كه برخي از جمعيت هاي ايراني خصوصا هموطنان زرتشتي خصوصيات جمعيتي بسيار خاص و منحصر بفردي را نشان ميدهند.
وي همچنين تصريح كرد كه نتايج اين مطالعه در قالب چندين مقاله علمي تدوين و منتشر خواهد شد كه در حال حاضر اولين آنها جهت نشر به يكي از مجلات علمي معتبر ژنتيك ارسال شده است.
https://www.entekhab.ir/fa/news/39479/% ... 9%86%D8%AF
هلال حاصلخیز یا داس بارور (به عربی: هلال خصیب، به معنی: داس بارور)، نام بخش تاریخی از خاورمیانه و دربرگیرندهٔ بخشهای خاوری دریای مدیترانه، میانرودان و مصر باستان است. این نام نخستینبار از سوی جیمز هنری بریستد باستانشناس دانشگاه شیکاگو بر این بخش از جهان گذارده شد. داس بارور با رودهای نیل، دجله، فرات، کارون و رود اردن سیراب میشود. این منطقه از باختر به دریای مدیترانه، از شمال به بیابان سوریه و از دیگر سوها به شبهجزیره عربستان و خلیجفارس و دیگر بخشهای مدیترانه محدود میشود. داس بارور امروزه کشورهای مصر، فلسطین، لبنان و نیز کرانه باختری رود اردن و نوار غزه و بخشهایی از اردن، سوریه، عراق، جنوب شرقی ترکیه، غرب و جنوب غربی ایران را در برمیگیرد. جمعیت داس بارور را امروزه نزدیک به ۱۲۰ میلیون یا دستکم یکچهارم جمعیت کل خاورمیانه تخمین میزنند. به باور ما هلال بارور محل حبوط آدم و طوفان نوح و مکان کوه جودی است.
خدا حافظ ایران
- MRT
نام: محمدرضا طباطبایی
محل اقامت: تبریز
عضویت : پنجشنبه ۱۳۸۶/۴/۲۱ - ۱۸:۱۷
پست: 2424-
سپاس: 95
- جنسیت:
تماس:
خدا حافظ ایران
آخرین ویرایش توسط MRT جمعه ۱۴۰۱/۸/۱۳ - ۰۰:۳۶, ویرایش شده کلا 2 بار
با توجه به ماده 8 قوانین تالار گفتمان شبكه فیزیك هوپا :
ارايه انديشههاي نو در فيزيك و متافيزيك ، رياضيات مختص فيزيك ، حساب و هندسه دوجيني در وب سايت شخصي :
https://ki2100.com
ارايه انديشههاي نو در فيزيك و متافيزيك ، رياضيات مختص فيزيك ، حساب و هندسه دوجيني در وب سايت شخصي :
https://ki2100.com
Re: خدا حافظ ایران
جوینده ی حقیقت باید همه ی وصله ها و عقده ها را از خود جدا کند.
نباید به خود و نفس برتری طلب و کورش اجازه دهد تا حقیقت را به شکلی که خوشایندش است به تصویر بکشد.
جوینده ی حقیقت تلخکام است، چراکه می داند حقیقت هرچه هست شیرین نیست و هرآنکه شیرینی را با برچسب حقیقت عرضه می کند شیادی بیش نیست.
او می داند که صاحبان و تشنگان قدرت همواره در حال ساختن مفاهیم ناراستی برای پیوند دادن گروه ها و جمعیت های مختلفی از مردم بوده اند تا بتوانند بر گروه بزرگتری از انسان ها حاکم شوند.
او می داند که مرزها حتی به اندازه ی ذره ی غباری واقعیت ندارند و از حقیفت بدورند.
او می داند که انسانها و سایر گونه ها طیفی به هم پیوسته هستند که تنها جدایی آنها در طول سرگذشتشان باعث شکل گیری تفاوتهایی در آنها شده است و این تفاوتها را به بهانه ی متحد کردن آنها انکار نمی کند؛ همچنان که به بهانه ی عدالت تفاوت جنس زن و مرد را منکر نمی شود.
جوینده ی حقیقت ذهن خود را تسلیم ایدئولوژی ها و بدنش را تسلیم قدرت طلبان و برده داران حامی این ایدئولوژی ها نمی کند.
او می داند که اگر به دنبال اصیلترین نژاد انسانی است باید سری به قبایل بی ادعای آفریقایی بزند چراکه انسان از آنجا برخاسته است. و همچنین می داند که اصالت هیچ حقی ایجاد نمی کند، وگرنه شامپانزه ها می توانند خود را از آفریقایی ها نیز اصیل تر بدانند و در نهایت ویروس ها و باکتری ها خود را فرزندان خلف نیای همه ی جانداران و وارثان بلامنازع زمین برشمرند.
نباید به خود و نفس برتری طلب و کورش اجازه دهد تا حقیقت را به شکلی که خوشایندش است به تصویر بکشد.
جوینده ی حقیقت تلخکام است، چراکه می داند حقیقت هرچه هست شیرین نیست و هرآنکه شیرینی را با برچسب حقیقت عرضه می کند شیادی بیش نیست.
او می داند که صاحبان و تشنگان قدرت همواره در حال ساختن مفاهیم ناراستی برای پیوند دادن گروه ها و جمعیت های مختلفی از مردم بوده اند تا بتوانند بر گروه بزرگتری از انسان ها حاکم شوند.
او می داند که مرزها حتی به اندازه ی ذره ی غباری واقعیت ندارند و از حقیفت بدورند.
او می داند که انسانها و سایر گونه ها طیفی به هم پیوسته هستند که تنها جدایی آنها در طول سرگذشتشان باعث شکل گیری تفاوتهایی در آنها شده است و این تفاوتها را به بهانه ی متحد کردن آنها انکار نمی کند؛ همچنان که به بهانه ی عدالت تفاوت جنس زن و مرد را منکر نمی شود.
جوینده ی حقیقت ذهن خود را تسلیم ایدئولوژی ها و بدنش را تسلیم قدرت طلبان و برده داران حامی این ایدئولوژی ها نمی کند.
او می داند که اگر به دنبال اصیلترین نژاد انسانی است باید سری به قبایل بی ادعای آفریقایی بزند چراکه انسان از آنجا برخاسته است. و همچنین می داند که اصالت هیچ حقی ایجاد نمی کند، وگرنه شامپانزه ها می توانند خود را از آفریقایی ها نیز اصیل تر بدانند و در نهایت ویروس ها و باکتری ها خود را فرزندان خلف نیای همه ی جانداران و وارثان بلامنازع زمین برشمرند.
Oh my love! high above us
The sun now embraces nature
And from nature we should learn
That all can start again
As the stars must fade away
To give a bright new day
The sun now embraces nature
And from nature we should learn
That all can start again
As the stars must fade away
To give a bright new day