« انسان و معماهایش »
احتمالاً باید برای ابراز عقیده و تاثیرگذاری بر دیگران بهشدت و بهشکلی دیگر تلاش میکردیم. بدون زبان، جامعه انسانی به آن شکلی که ما میشناسیمش اصلاً نمیتوانست وجود داشته باشد. اما ظاهراً برای درک زمان وقوع این تحول، با مشکلات زیادی مواجه هستیم. میدانیم که «هومو ساپین» تنها انسانگونه دارنده قابلیتهای زبانی نبود. نئاندرتالها که حدود ٢٣٠ هزار سال پیش تکامل یافتند، ارتباط بین اعصاب با زبان، دیافراگم، و ماهیچههای سینه را بر قرار کرده بودند و این، همان ارتباطاتی بود که برای ادای صداهای ظریف و نیز کنترل تنفس برای حرف زدن ضروری بود. نشانهاش اندازه حفرهها در جمجمه و مُهرههاست که اعصاب مورد نظر از میان آنها عبور میکردند. بهعلاوه، نئاندرتالها هم متغیر انسانی ژن FOXP2 را داشتند، یعنی همان چیزی که برای شکل دادن اعصاب حرکتی پیچیده و دخیل در صحبت کردن لازم بود. اگر فرض بگیریم که این متغیر فقط یکبار هم افزایش یافته باشد، به این معنی است که سخن گفتن پیش از ظهور انسانهای مدرن و نئاندرتالها در حدود ۵٠٠ هزار سال قبل امکانپذیر شده است.
در واقع به نظر میرسد که انسانگونه «هوموهایدلبرگنسیس» قدرت سخن گفتن را پیش از ٦٠٠ هزار سال قبل - یعنی زمانی که برای اولینبار سر و کلهاش در اروپا پیدا شد - بهدست آورده بود.
بازماندههای سنگواره ها نشان میدهند که این انسانگونهها، یک ارگانِ بالن مانندِ چسبیده بهحنجره را از دست دادند و به این ترتیب، قادر به سخن گفتن شدند. این ارگان به انسانگونهها امکان درآوردن صداهایی بلند را میداد که معمولاً برای ترساندن دشمنان بهکار گرفته میشد. «بارت دوبوئر» از دانشگاه آمستردام هلند، در این خصوص الگوهایی را طراحیکرده که نشان میدهد آن کیسههای هوا تفاوت بین حروف صدادار را مختل میکرد و باعث میشد که کلماتی مشخص، شکل نگیرند و قابل تشخیص نباشند. بنابراین از بین رفت نشان میتوانست به سخنگو شدن بیانجامد. اما در مورد اجداد قدیمیتر ما، سنگواره ها (فسیلها) و شواهد موجود نمیتوانند چندان مفید واقع شوند.
البته «رابین دانبر» از دانشگاه آکسفورد در این خصوص میگوید که متاخرترین «هامینینها» (انسانگونهها)یی که نشانهای از ارتباطات عصبیِ میمونوار در دیافراگم و سینهشان دیده شده، مربوط به ١.٦ میلیون سال قبل هستند و این، به آن معنی است که سخنگویی در فاصلهای بین آن زمان تا ٦٠٠ هزار سال قبل صورت گرفته است. اما موضوعات دیگری هم در کار است که قضیه را پیچیدهتر میکند؛ مثلاً این که، زبان احتمالاً اول با حرکات دست شروع شده و بعداً صدا هم در آن، دخیل شده است. اگر اینطور باشد، انسانگونهها احتمالاً از مدتها قبلتر، با زبان اشاره با هم در ارتباط بودند. البته حتی تفسیر شواهد موجود هم در نوع خود مشکلساز است، زیرا انسانگونهای که قادر بهسخن گفتن باشد، لزوماً نمیتواند مکالمهای معنادار تولید کند.
دانبر، در این خصوص میگوید صداهای انسانگونهها احتمالاً بهصورت آوازخوانی دور آتش تکامل یافته بود. این صداها درست مثل صدای پرندگان بود و احتمالاً اطلاعات خاصی در برنداشت؛ اما همین فعالیت، در واقع در شکلگیری الُفت و عُلقه در گروه، نقش زیادی داشته است. اما بههر حال، اولین کلمات انسان - در هر زمانی که بهزبان آورده شده باشند - توانستند زنجیرهای از حوادث را شکل بدهند که مناسبات ما و نیز جوامع و تکنولوژیمان را بهکلی تغییر داد؛ و البته حتی نحوه فکر کردن مان را.
توضیح : بکار بردن واژه « تکامل » برای زبان یا چیزهایی که سیر پیشرفتی دارد درست است اما برای Evolution غلط است و واژه جایگزین « فرگشت » برای Evolution بهتر است .
----------------------------------------------------------------------------------------------
نویسندگان :
دن جونز
کیت داگلاس
دیوید رابسن
برگرفته از دانشنامه آریانا
برگردان : فرزانه سالمی
https://www.facebook.com/Iran.Atheist.a ... arget_id=0
بدون زبان چه می کردیم ؟
- DARKENERGY
نام: Melina
محل اقامت: krj_teh
عضویت : پنجشنبه ۱۳۹۰/۱۲/۱۸ - ۱۳:۲۷
پست: 7035-
سپاس: 4153
- جنسیت:
تماس: