صفحه 1 از 1

دعوت از طراحان ساعت !

ارسال شده: چهارشنبه ۱۳۹۱/۱۲/۲ - ۱۷:۵۴
توسط نوآور
دورود به همگي؛

مي دانيم كه بسياري از اعمال حياتي بدن جانداران در دوره هاي زماني مشخصي رخ مي دهد همانند فواصل زماني فوق منظم تپشهاي قلب كه روي EKG مي بينيم، دوره هاي خواب روزانه يا فصلي، دوره هاي منظم سيستم توليد مثل و ... كه بسياري از آنها تحت فرمان مغز و بسياري از آنها نيز داراي زمان نگهدار مستقل هستند (مثل سلولهاي ماهيچه اي قلب)
فرض كنيد شما يك طراح سيستمهاي حياتي بوديد(!) ؛
اگر مي خواستيد يك ساعت بيولوژيك دقيقتر براي يك سامانه پيچيده چند سلولي (مثل بدن يك پستاندار) طراحي كنيد، از چه مكانيسم شناخته شده اي (بيو فيزيكي يا بيو شيميائي) بهره مي برديد؟
(فعلا به ساز و كار ساعت بيولوژيكي - مشغول به كار- موجود در بدن خودمان و يا ساير جانداران كاري نداريم)

Re: دعوت از طراحان ساعت !

ارسال شده: پنج‌شنبه ۱۳۹۱/۱۲/۳ - ۱۵:۲۳
توسط Aryan_M
سریز کردن مواد شیمیایی در جای خاص.
مثلا برای تنظیم ساعت خواب در جایی از بدن ماده شیمیایی جمع بشه و پس از سریز کردن بخش های دیگه رو تریگ کنه.
برای رشد هم شکل گیری برخی ساختارهایی که به کندی شکل می گیرن و وقتی ساختشون تموم شد مواد شیمیایی تخلییه کنن.

البته اگر می خواستیم یک ساعت برای یک پستاندار بسازیم من خودم این ایده رو داشتم که به چند عصب مغزی در جای مناسب یک الکترود وصل کنیم که الکترود به یک ساعت با دوام وصل باشه و هر ثانیه یک پالس و هر دقیقه یک پالس دیگه یا بزرگتر بده و به همین تترتیب.

ولی راه دیگه اینه که قده یا ترشه کننده ای نوعی ماده شیمیایی رو ترشه کنه به مقدار مشخص و این ماده در یک مسافت ثابت سفرکنه تا برسه به گیرنده و وقتی گیرنده اینو می گیره یکی دیگه ترشه کنه و وقتی این برسه به فرستنده دوباره یک ماده ترشه کنه. و برای پایدار سازی گیرنده ها پس از این که یک پالس گرفتند برن تو یک حالتی که دیگه پالس نگیرن.
دقیقا مثل نورون.
حالا این ماده که صفر می کنه رو گیرنده های نورون ها تاثیر بزاره و پالس به مغز بره.

Re: دعوت از طراحان ساعت !

ارسال شده: پنج‌شنبه ۱۳۹۱/۱۲/۳ - ۱۷:۵۳
توسط نوآور
واقعا ممنون. نمي خام بي جهت بهتون اعتماد به نفس بيش از حد بدهم (چون سم است) ولي واقعا جرات و جسارت شما براي بيان فكرهاي نو را تحسين مي كنم.
يك نكته هم بگم و اون اينه كه بعضي بخشهاي بدن واقعا به بازه هاي زماني كوچك منظم و با تواتر زياد بيش از حد حساسند. مثل امواج قلب كه اگر به اندازه يك قسمت در ميليون آريتمي پيدا كنند ، حيات شخص در معرض تهديد جدي قرار مي گيره.
به همين صورت امواج الكترو آنسفالوگرافي مغز و الكترو ميوكاردي ماهيچه ها و نوار ريه و ... هم به ما مي فهماند كه تغييرات الكتريكي آنها هم با حفظ اندازه هاي زماني دقيق مرتبط است.
پس بايد روشي را انتخاب كنيد كه اولا امكان بروز خرابيش در طول عمر طبيعي خيلي كم و در عوض، دقتش خيلي بالا باشه ، خيلي خيلي بالا!

Re: دعوت از طراحان ساعت !

ارسال شده: پنج‌شنبه ۱۳۹۱/۱۲/۳ - ۲۰:۳۶
توسط Aryan_M
سپاس گذارم ولی من دوران اعتماد به نفس داشتن بیش از حد رو گذروندم و چند جا سرم خورد به سنگ حالا می دونم که باید منطقی فکر کرد و احساسات مثل اعتماد رو گذاشت کنار. البته اعتماد احساسی.

البته من تفریحی و به عنوان ورزش مغز ایده پردازی می کنم. ایده پردازی و رویا پردازی یکی از بهترین تفریحات منه.

درست می گید. منم در همین همواره تعجب می کنم که چه طور قلب با این نظم کار می کنه.
یکجا دیدم که نوشته یکسری جریاناتی از یک سمت قلب به سر دیگش می ره و دوباره تکرار می شه که باعث تحرک دقیق قلب می شه.
حالا اینا چین و چه طور کار می کنن من نمی دونم.

تو الکترونیک پالسهارو با فیلترینگ و ترشولد گیری دقیق و گذاشتن خازن و سلف یا کریستال دقیق و با حساسیت کم نسبت به تغییرات محیطی تنظیم می کنند.
حالا بدن آدم چی داره یکم سخته.
یک چیزی که شبیه به کپسیتانس باشه.
مثلا سرعت حرکت پالسها در نورون ها تقیربا ثابته. نسبت به این که غلاف میلین دارند یا نه. حالا اگه بیایم یک حلقه نورون با اندازه مورد نظر بسازیم که یک تریگر اولیه باشه و پالس در طول حلقه سفر کنه و ماهیچه یا سیستم عصبی دیگه ای رو تحریک کنه و سیستم هم دوباره یک پالس اولیه به حلقه بندازه.
البته حلقه که می گم سر و تهش وصل نیستن ولی این حلقه نورونی طول ثابتی داره و بهتره غلاف میلین داشته باشه ( بدون غلاف طول پالس می شه طول کل نورون) و در این صورت پالس با زمان ثابتی درش سفر می کنه و در نتیجه یک فرکانس ثابتی رو تحویل می ده.
ولی انتها و ابتدای حلقه باید یک المان باشد که وقتی پالسو گرفت به مقدار نه خیلی کم و نه خیلی زیاد پالس شروع کننده رو بفرسته.
فقط یک مشکل پیش میاد که مثلا پالس های سفر کننده 2-3 تا بشن. برای جلو گیری از این اتفاق می شه 10 تا از این اسیلاتور ها گذاشت و این 10 تا باهم یک پردازش بشن که پالس همگی با هم کار کنه و ارور گیری بشه.
مثلا می تونیم 100 حلقه بزاریم که تایمر دقیق کار کنه.
بعد می تونیم یک المان حافظه با نورون بسازیم که تعداد پالسهارو ذخیره کنه و مثل timer counter پالسو تقسیم کنیم و می تونیم 10 تا تایمر کانتر بزاریم که با هم ارور همدیگه و بگین و پالس تقسیم شده رو استفاده کنیم.

Re: دعوت از طراحان ساعت !

ارسال شده: پنج‌شنبه ۱۳۹۱/۱۲/۳ - ۲۲:۱۶
توسط نوآور
Aryan_M نوشته شده:سپاس گذارم ولی من دوران اعتماد به نفس داشتن بیش از حد رو گذروندم و چند جا سرم خورد به سنگ حالا می دونم که باید منطقی فکر کرد و احساسات مثل اعتماد رو گذاشت کنار. البته اعتماد احساسی.

البته من تفریحی و به عنوان ورزش مغز ایده پردازی می کنم. ایده پردازی و رویا پردازی یکی از بهترین تفریحات منه.

درست می گید. منم در همین همواره تعجب می کنم که چه طور قلب با این نظم کار می کنه.
یکجا دیدم که نوشته یکسری جریاناتی از یک سمت قلب به سر دیگش می ره و دوباره تکرار می شه که باعث تحرک دقیق قلب می شه.
حالا اینا چین و چه طور کار می کنن من نمی دونم.

تو الکترونیک پالسهارو با فیلترینگ و ترشولد گیری دقیق و گذاشتن خازن و سلف یا کریستال دقیق و با حساسیت کم نسبت به تغییرات محیطی تنظیم می کنند.
حالا بدن آدم چی داره یکم سخته.
یک چیزی که شبیه به کپسیتانس باشه.
مثلا سرعت حرکت پالسها در نورون ها تقیربا ثابته. نسبت به این که غلاف میلین دارند یا نه. حالا اگه بیایم یک حلقه نورون با اندازه مورد نظر بسازیم که یک تریگر اولیه باشه و پالس در طول حلقه سفر کنه و ماهیچه یا سیستم عصبی دیگه ای رو تحریک کنه و سیستم هم دوباره یک پالس اولیه به حلقه بندازه.
البته حلقه که می گم سر و تهش وصل نیستن ولی این حلقه نورونی طول ثابتی داره و بهتره غلاف میلین داشته باشه ( بدون غلاف طول پالس می شه طول کل نورون) و در این صورت پالس با زمان ثابتی درش سفر می کنه و در نتیجه یک فرکانس ثابتی رو تحویل می ده.
ولی انتها و ابتدای حلقه باید یک المان باشد که وقتی پالسو گرفت به مقدار نه خیلی کم و نه خیلی زیاد پالس شروع کننده رو بفرسته.
فقط یک مشکل پیش میاد که مثلا پالس های سفر کننده 2-3 تا بشن. برای جلو گیری از این اتفاق می شه 10 تا از این اسیلاتور ها گذاشت و این 10 تا باهم یک پردازش بشن که پالس همگی با هم کار کنه و ارور گیری بشه.
مثلا می تونیم 100 حلقه بزاریم که تایمر دقیق کار کنه.
بعد می تونیم یک المان حافظه با نورون بسازیم که تعداد پالسهارو ذخیره کنه و مثل timer counter پالسو تقسیم کنیم و می تونیم 10 تا تایمر کانتر بزاریم که با هم ارور همدیگه و بگین و پالس تقسیم شده رو استفاده کنیم.
مرسي، اگر بخواهيم از مسير الكترونيك بريم، راه فعلا همان است كه اشاره كرديد. (همين حالا هم براي قلب، سيستمهائي مثل پيس ميكر ابداع شده كه مشكلات خود را دارد. مثلا تصور كنيد شخص جلوي يك تابلو برق ايستاده باشد و همزمان چند تا كنتاكتور فرمان بدهند! smile042
يا بر اثر پريدن شخص، پايه كريستال دچار لحيم سردي بشود! smile024
البته مشكل پالسهاي الكتريكي متعدد هم كه اشاره كرديد واقعا يك كابوس است! smile031
يواش يواش دارم فكر مي كنم بايد پاي يك ابر طراح هوشمند بياد وسط ! smile023