چون تاپیک گفتگوی آزاد نداریم تاپیک مناسب تری واسه این پستم پیدا نکردم.
من اخیرن متوجه شدم یکی از اعضا به گیاهخواری گرایش پیدا کرده, چون از نظر من گیاهخواری یه رژیم غذایی خیلی بیهودس و بیشتر یه ژسته تا یه رژیم سلامتی تصمیم گرفتم توی عمومی دربارش بنویسم! من توی چند تا پست درباره معایب و فواید گیاهخواری می گم و بعد از نظر اخلاقی رژیم غذایی این فرقه رو تحلیل می کنم (گفتم فرقه, چون گیاهخوارا رو می شه خیلی راحت یه کالت حساب آورد)
این اولین پستمه و نگاه کلی من به گیاهخواریه, توی پستای بعدی دونه دونه مواضعم رو جزئی تر توضیح می دم و برای استدلالم منابعش رو می ذارم. به طور کلی نظرم اینه:
اولن من از گیاهخوارها بدم نمیاد, دلیل ادبیات نسبتا تندم اینه که من از اون گیاهخوارایی که "ژست روشنفکری" می گیرن و گوشتخواری رو تقبیح می کنن بدم میاد. یعنی اونایی که ما گوشتخوارها تمسخر می کنن و فکر می کنن به حقیقت و راز سلامتی دست یافتن! در غیر این صورت هر کسی هر آشغالی بخواد توی شکمش بکنه به من هیچ ربطی نداره. (فکر نکنم توی این سایت ما کسی رو داشته باشیم که گیاهخوار باشه و بتونه از این موضع دفاع کنه. ولی به هر حال من دلایلم رو می گم. به نظرم باید حرفای هر دو موضع رو شنید. یعنی من که مخالف گیاهخواری ام و اونی که موافقه باید دلیل هردو رو شنید و یه تصمیم گرفت)
دومن, اونایی که گیاهخوارن طبیعتن چیزی از مطالعات و تحقیقات علمی نمی دونن که فکر می کنن گیاهخواری برای بدن مفیده, دو سه تا سایت زرد (و یا تحقیقات جهت دار ایدوئولوژیک) رو خوندن و به این نتیجه رسیدن که گیاهخواری خیلی مفیده! یا بنا به دلایل ایدئولوژیک فکر می کنن گوشتخواری و کشتن حیوانات برای شکم انسان غیرانسانیه و... البته هر دو مورد باطله. اولی که مورد قبول جامعه علمی نیس دومی هم از نظر اخلاقیات مورد قبول نیست (دلیل اولی از روی کمسوادیه, ولی دلیل دومی از نظر منطقی جای بررسی بیشتری داره و به راحتی ابطال نمی شه؛ صادق هدایت و خیلی از گیاهخوارا روی اخلاقیات گوشتخواری زوم می کردن و با سفسته و تحریف منطقی گیاهخواری رو درست جلوه می دادن. این گیاهخوارا یه مرحله باهوشتر از قبلیان, چون به احساسات آدما دستاویز می کنن). البته معلومه که صادق هدایت سفستهگر خیلی باهوشی بود و زمانی که توی رساله فواید گیاهخواری (که البته یه مقالس نه یه رساله) گوشتخواری رو غیراخلاقی جلوه می داد, توی داستانهای کوتاه و بلندش هم گوشتخواری رو کثیف نشون می داد و با توسل به احساسات خواننده گیاهخواری رو متعالیترین روش زندگی می دونست. اما گوشتخواری به سبک بوف کوری اصلن غیرانسانی نیس (منظورم کشتن جانوارنه, اولن خود گیاهخوارا هم دارن می کشن ولی خودشون خبر ندارن
که توی پست بعدی می نویسم چرا؛ اگه ما اصالت رو به زنده بودن جاندار بدیم باز هم از نظر منطقی غیرقابل قبوله) گوشتی که انسانها می خورن بر اثر انتخاب مصنوعی توسط خود آدمها تولید شده (مثلن نسل مرغ و خروس امروزی توی انتخاب طبیعی به وجود نیومده. خود انسان برای بقای خودشون اونارو به وجود اورده و محصول انتخاب مصنوعی بوده). این غیرقابل انکاره که نسل ما با شکار و گوشتخواری کامیاب شده, اگه ما گوشت نمی خوردیم می مردیم, آناتومی بدن ما شباهت به شکارچیهای طبیعت داره, خیلی از نشانه های تکاملی هم هس که ثابت می کنه اجداد ما گوشتخوار بودن, از نظر تکاملی و بیولوژیک بهترین رژیم غذایی همهچیزخواریه. یعنی نه فقط گوشتخواری و فقط گیاهخواری و... (واسه همینم بیشتر گیاهخوارا خیلی نحیف و لاغر و ضعیفن, البته این نظر علمی نیس, نظر شخصیمه. چون بیشتر گیاهخوارایی که توی زندگیم دیدم خیلی ضعیف و نحیف بودن. یه بخشی از دلیل نحیف بودنشون به خاطر رژیم غذاییشونه. ارزش ویتامینایی که گوشت به بدنشون می رسونه ده برابر بیشتر از گیاهه)
اینا نه دلیلی برای گوشتخواری و نه برای گیاهخواریه, اینکه اجداد ما چی می خوردن خب ربطی به حال نداره و سفسته س اگه بگیم اجداد ما چیزخوار بودن و مام باید چیزخواری کنیم (منظورم از چیزخواری چیز نیس, منظورم گوشت/گیاه/ایکس و ایگرگ خواریه
یعنی هرچی که پدران ما می خوردین استدلالی بر درست بودن و اخلاقی بودنش نیس)
من از دو جهت گیاهخواری رو تحلیل می کنم, اول از نظر ارزش رژیم غذایی و بُعد علمیش, دوم از نظر اخلاقی یا غیراخلاقی بودنش.
چون توی این چندهفته خیلی خیلی سرم شلوغه و فقط شبا وقت استراحت دارم احتمالن هفته ای یه بار اینجا پست می دم؛ این تاپیک ممکنه خیلی آروم جلو بره ولی به محض اینکه وقتم آزادتر شد حتمن تاپیک رو آپ می کنم.
پ.ن.
ملینا تاپک جداگونه واسه این پستم نزن, چون وقت ندارم بهش برسم و اینجا هم دارم پراکنده نویسی می کنم, ه موضوعی که به ذهنم رسید رو اینجا میارم.