تشكيل گروه تحقيقاتي "عامل ناشناخته"در ايران

مدیران انجمن: parse, javad123javad

نمایه کاربر
pedram-19

عضویت : یک‌شنبه ۱۳۸۶/۳/۲۰ - ۱۶:۱۹


پست: 54



جنسیت:

تماس:

تشكيل گروه تحقيقاتي "عامل ناشناخته"در ايران

پست توسط pedram-19 »

هر كسي مايله همكاري كنه بگه 8)
زندگی یک دم است ،آن دم را فراموش بکنیم

user8604

عضویت : چهارشنبه ۱۳۸۵/۱۲/۹ - ۱۷:۳۱


پست: 3288

سپاس: 877

پست توسط user8604 »

صبر كن كنكور تموم شه.
نياز به تشكيل گروه نيست.تابلو ي كه 99% بي خوده.

نمایه کاربر
Zamani

محل اقامت: تهران

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۸۵/۱۱/۲۶ - ۱۴:۲۷


پست: 89




تماس:

پست توسط Zamani »

من هم هستم! بزن بريمتصویر
لحظه ی دیدار نزدیک است/باز من دیوانه ام مستم/باز می لرزد دلم دستم/باز گویی در جهان دیگری هستم/های نخراشی به غفلت گونه ام را تیغ/ های نپریشی صفای زلفکم را دست/ و آبرویم را نریزی دل ای نخورده مست/لحظه ی دیدار نزدیک است...



اميرخان

پست توسط اميرخان »

همينطوري كه نمي شه. يكم روش فكر كن
ايده خوبيه
اگه حرف نباشه

نمایه کاربر
pedram-19

عضویت : یک‌شنبه ۱۳۸۶/۳/۲۰ - ۱۶:۱۹


پست: 54



جنسیت:

تماس:

پست توسط pedram-19 »

چون پول براي تحقيقات پيشرفته و كارهاي عملي نداريم ميتونيم پرونده ها رو به صورت نظري بررسي كنيم وموضوعات رو با نظريه هاي فيزيكي تطبيق ميديم و يا از كساني كه در نزديكي محل حادثه هستند ميخواهيم عكس واطلاعات جمع اوري كنند
زندگی یک دم است ،آن دم را فراموش بکنیم

نمایه کاربر
hertkof

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۸۵/۹/۱۶ - ۱۶:۱۸


پست: 823

سپاس: 2

پست توسط hertkof »

هستم....بدو كه رفتيم...
تصویر
ریاضی سابق
3hh.ir

نمایه کاربر
pedram-19

عضویت : یک‌شنبه ۱۳۸۶/۳/۲۰ - ۱۶:۱۹


پست: 54



جنسیت:

تماس:

پست توسط pedram-19 »

براي شروع ابتدا بايد موضوعي براي بررسي باشه پس از تمام دوستان مي خواهم هر مو ضوعي رو كه عجيب باشه مثل مكان هايي كه در اونجا ارواح وجود داره و يا موجودات فضايي رفت وامد دارند و يا حتي جاهايي كه گفته ميشه گنج وجود داره و اتفاقات عجيبي كه براي ديگران افتاده و... را گزارش بدهند
فقط يك نكته مهم: تمامي موضوعات در داخل ايران اتفاق افتاده باشه
ممنون
زندگی یک دم است ،آن دم را فراموش بکنیم

نمایه کاربر
pedram-19

عضویت : یک‌شنبه ۱۳۸۶/۳/۲۰ - ۱۶:۱۹


پست: 54



جنسیت:

تماس:

پست توسط pedram-19 »

براي شروع با اجازه ي امير خان به عنوان اولين پرونده "قاليچه هاي پرنده" را مورد بررسي قرار مي دهيم
http://hupaa.com/forum/viewtopic.php?t=3687
زندگی یک دم است ،آن دم را فراموش بکنیم

نمایه کاربر
pedram-19

عضویت : یک‌شنبه ۱۳۸۶/۳/۲۰ - ۱۶:۱۹


پست: 54



جنسیت:

تماس:

پست توسط pedram-19 »

پرونده شماره 001-1386





گروه بین الملل ـ نیما ملک محمدی ــ قرن‌ها پس از آن که قالیچه‌های پرنده تنها یک افسانه هزار و یک شبی تصور می‌شد، هنری بک، کاشف فرانسوی، شواهد مستند از وجود قالیچه‌های پرنده در ایران یافته است.


هنری بک در سرداب‌های زیرزمینی قلعه الموت، در نزدیکی دریای خزر، طومارهایی یافته است که شواهد جدیدی در مورد قالیچه‌های پرنده به دست می‌دهند. این طومارها که به طرز خارق‌العاده‌ای سالم مانده‌اند، در اوایل قرن سیزدهم میلادی توسط یک محقق یهودی به نام اسحاق‌ بن شریره نوشته شده‌اند.


پس از آن که پروفسور جی. دی. سپتیموس، زبان شناس مشهور این متون را از زبان فارسی به انگلیسی ترجمه کرد، این دست‌نوشته‌ها باعث جنجال‌های زیادی در جامعه علمی جهان شدند. مدت کوتاهی پس از انتشار ترجمه این متون، کنفرانسی با حضور کارشناسان برجسته بین‌المللی در مدرسه مطالعات شرقی و آفریقایی لندن برگزار شد. بسیاری از مورخان با حمله به بک، این دست نوشته‌ها را جعلی خواندند. اما پروفسور سپتیموس که به خاطر عدم شرکت بک در این کنفرانس به خاطر تولد فرزندش دفاع از او را به عهده داشت، گفت که این متون باید به طور دقیق مورد بررسی قرار بگیرند.


قدمت این دست نوشته‌ها اکنون در انستیتوی لئوناردو داوینچی شهر تریست، به کمک روش رادیو کربن در حال تعیین است.


بنا بر نوشته‌های بن شریره، حکام مسلمان قالیچه‌های پرنده را وسیله‌ای شیطانی می‌دانسته‌اند و به همین خاطر دانش و سازندگان آن را سرکوب کرده‌اند و ردپای آن را از تاریخ به دقت پاک کرده‌اند. هرچند قالیچه‌های پرنده تا اواخر قرن سیزدهم میلادی بافته و فروخته می‌شده‌اند، اما استفاده از آن در انحصار افراد خاصی بوده است.


بنا بر یادداشت‌های بن‌شریره، نخستین اشارات به قالیچه‌های باستانی در دو متن باستانی صورت گرفته است. یکی از این کتاب‌ها، مجموعه‌ای از ضرب‌المثل‌ها است که توسط شامشاد، وزیر نبوکدنزر پادشاه بابلی جمع‌آوری شده است و منبع دیگر، مجموعه‌ای از گفتگوهای باستانی است که توسط شخصی به نام ژوزفوس نگاشته شده است.


بر اساس نوشته‌های بن شریره، قالیچه‌های پرنده‌ای که می‌توانستند چند متر بر فراز زمین شناور باشند، نخستین بار توسط کیمیاگران و صنعت‌گران دربار ملکه صبا ساخته شد و ملکه صبا آن را به نشانه عشق خود برای حضرت سلیمان فرستاد. اما وقتی ملکه صبا خبر برخورد سرد حضرت سلیمان را با هدیه‌اش شنید، دل‌شکسته شد و صنعت‌گران خود را از دربار بیرون کرد. این صنعت‌گران در نهایت در ناحیه بین‌النهرین و در نزدیکی شهر بغداد ساکن شدند و کسب و کار خود را ادامه دادند.


بن شریره در یادداشت‌های خود به توضیح چگونگی کار این قالیچه‌های پرنده می‌پردازد، اما متاسفانه اکثر اصطلاحات و عبارات فنی به کار رفته در این قسمت قابل فهم نیستند. اما از قسمت‌های قابل خواندن متن چنین برمی‌آید که قالیچه‌های پرنده هم مانند قالیچه‌های معمولی روی دار بافته می‌شده‌اند و تفاوت آن‌ها با قالیچه‌های معمولی در مرحله رنگرزی بوده است. صنعتگران دربار ملکه صبا گِل مخصوصی «به دست آمده از چشمه‌های کوهستان» کشف کرده بودند که هنگامی که در معرض حرارت شدید، «داغ‌تر از آتش حلقه هفتم جهنم» در ظرفی محتوی روغن یونانی قرار می‌گرفت، خاصیت ضد مغناطیسی پیدا می‌کرد. با توجه به مغناطیس بودن کره زمین، و وجود میلیون‌ها محور مغناطیسی که از قطب جنوب تا قطب شمال کشیده شده‌اند، قالیچه‌هایی که الیاف شان به این گل آغشته می‌شد می‌توانستند از سطح زمین فاصله بگیرند. این فاصله با توجه به غلظت و میزان گل به کار رفته، از یک متر تا چند ده متر می‌رسید. محورهای مغناطیسی مانند ریل‌های هوایی عمل می‌کردند و قالیچه می‌توانست در امتداد این محورها پیش رود.


بر اساس یادداشت‌های بن‌ شریره، کتابخانه اسکندریه تعداد زیادی از این قالیچه‌های پرنده را در اختیار داشته است و آن را برای گردش میان قفسه‌های مملو از پاپیروس کتابخانه در اختیار مراجعه‌کنندگان به کتابخانه می‌گذاشته است. این کتابخانه که در یک زیگورات قرار داشته است، بیش از 40 هزار طومار خطی در اختیار داشته است که توسط سیصد نسل از کاتبان نگاشته شده بود. سقف این کتابخانه آن‌قدر بلند بوده است که بسیاری از مراجعه‌کنندگان ترجیح می‌داده‌اند به حالت شناور در هوا و روی قالیچه‌های پرنده مطالعه کنند.
بر اساس یادداشت‌های بن شریره، ساخت قالیچه‌های پرنده در سرزمین‌های اسلامی به دو دلیل سرکوب شد. نخست این که حکام مسلمان می‌گفتند بشر قرار نیست پرواز کند و قالیچه‌های پرنده باعث به هم خوردن نظم امور می‌شوند. دلیل دوم بیشتر اقتصادی بود. بسیاری از اشراف و ثروتمندان عرب ثروت خود را مدیون گله‌های شتر و اسب خود بودند و دل‌شان نمی‌خواست چند صنعتگر فقیر و بی‌چیز با ساخت قالیچه‌های پرنده کسب و کار آن‌ها را نابود کنند.


قالیچه‌های پرنده در زمان حکومت خلفای اموی و عباسی به شدت سرکوب شدند و در نهایت در سال 1226 میلادی و با حمله مغول‌ها به آسیای مرکزی، در هرات و بلخ و بخارا حمام خون به راه افتاد. مغول‌ها در جریان غارت و تاراج خود، چند قالیچه پرنده هم پیدا کردند و هنگامی که مردی به آن‌ها گفت این قالیچه‌ها تیزروتر از اسب‌های پاکوتاه مغول‌ها هستند، چنگیزخان چنان از این توهین برآشفته شد که سر مرد را از تنش جدا کرد و دستور داد تمام قالیچه‌های پرنده قلمروی وسیعش را جمع‌آوری و نابود کنند.



منبع: MEANJIN Magazine
زندگی یک دم است ،آن دم را فراموش بکنیم

نمایه کاربر
pedram-19

عضویت : یک‌شنبه ۱۳۸۶/۳/۲۰ - ۱۶:۱۹


پست: 54



جنسیت:

تماس:

پست توسط pedram-19 »

تمامي دوستان اگر اطلاعاتي در مورد اين پرونده داريد بگوييد در ضمن فيزيكدانان عزيز دليل قرارگرفتن قاليچه روي هوا را چطور مي توان توجيه كرد؟
زندگی یک دم است ،آن دم را فراموش بکنیم

نمایه کاربر
pedram-19

عضویت : یک‌شنبه ۱۳۸۶/۳/۲۰ - ۱۶:۱۹


پست: 54



جنسیت:

تماس:

پست توسط pedram-19 »

مطالب جديد در مورد پرونده 001-1386



بنابر نوشته بن شريرا، نخستين ذكر نام قاليچه پرنده در دو متن باستاني ديده مي شود. نخستين متن كتاب حاوي گفتگو هايي قديمي بود كه توسط شخصي به نام جوزفوس گردآوري شده بود. بقايايي از هيچكدام از اين دو كتاب در دست نيست. با اين حال، بن شريرا توانست با كمك اين دو متن داستان مربوط به ملكه صبا و سليمان را بازسازي كند كه در جاي ديگري ديده نمي شود. سرزمين صبا در دماغه جنوبي عربستان در جايي قرار داشت كه امروزه يمن قرار دارد، هر چند كه گروهي از جغرافي دانان ادعا مي كنند اتيوپي يا حبشه قديم نيز بخشي از قلمرو آن بود. اين سرزمين تحت حكمراني ملكه اي قدرتمند و زيبا بود كه در تاريخ به نام صبا يا بلقيس شناخته مي شود.
در مراسم به تخت نشستن وي در سال ۹۷۷ قبل از ميلاد، كيمياگر دربار فرش هاي قهوه اي رنگ كوچكي را به وي نشان داد كه يكي، دو متر بلند مي شدند. سال ها بعد وي يك قاليچه پرنده باشكوهي براي سليمان فرستاد. اين قالي كه نشانه عشق بود، از جنس ابريشم سبز بود كه پود طلا و نقره در آن به كاررفته و به سنگ هاي گران قيمت مرصع شده بود. طول و عرض آن به اندازه اي بود كه تمام خدم و حشم سليمان مي توانستند روي آن جا بگيرند. سليمان كه سرگرم ساخت معبد خود در بيت المقدس بود، نتوانست هديه را بپذيرد و آن را به درباريان داد. وقتي خبر اين برخورد سرد به ملكه رسيد، دلش شكست. هنرمندان سازنده قاليچه را مرخص كرد و ديگر گرد قاليچه پرنده نگشت. سليمان و ملكه بالاخره آشتي كردند اما هنرمندان آواره سال ها بي كاشانه بودند و نهايتاً ناچار شدند در سال ۹۴۳ قبل از ميلاد در اطراف بغداد در بين النهرين ساكن شوند.

بن شريرا مي نويسد در كتابخانه بزرگ اسكندريه كه توسط بطلميوس اول تأسيس شد، تعداد زيادي قاليچه پرنده براي مراجعان نگه داري مي شد. آنان با گرو گذاشتن كفش هاي خود، اين قاليچه ها را به امانت مي گرفتند و در ميان قفسه هاي دستنوشته هاي پاپيروس بالا و پايين و جلو و عقب مي رفتند. اين كتابخانه در زيگوراتي قرار داشت كه حاوي چهل هزار طومار از اين دست اشياء قديمي بود. كاتبان در طول سه نسل اين طومار ها را نوشته بودند، گاه بدون آنكه از چيزي كه مي نويسند سر در آورند. سقف اين ساختمان به قدري بلند بود كه مطالعه كنندگان اغلب ترجيح مي دادند حين معلق بودن در فضا كتاب بخوانند. تعداد دست نوشته ها به قدر زياد بود كه مي گفتند اگر هر سه نفر شب و روز و به مدت ۴۰ سال آنها را بخوانند، تمام نمي شود. با وجودي كه اين كتابخانه در زمان جنگ داخلي در دوران زمامداري اورلين (Aurelian) امپراتور روم آسيب ديده بود، نابودي نهايي آن را به يك سردار مسلمان منسوب مي كنند. وي الواح پاپيروس را براي گرم كردن ششصد حمام در اسكندريه سوزاند و قاليچه ها را كه باعث وحشت اعراب بدوي شده بود، به دريا ريخت.
قاليچه هاي پرنده به دو دليل در سرزمين هاي اسلامي منع شده بود. موضع رسمي آن بود كه قرار نيست انسان پرواز كند و قاليچه پرنده اهانت به نظام اشياء بود، استدلالي كه عاملان ديني در انتشار آن كوشا بودند. دومين دليل اقتصادي بود. براي نظام حكومتي، لازم بود كه اسب و شتر را به عنوان وسيله اصلي حمل و نقل حفظ كند. دليلش اين بود كه برخي خانواده هاي عرب كه به اندروني هاي زمامداران متوالي دسترسي داشتند، از طريق پرورش اسب پولدار شده بودند. آنها هر سال صدها هزار اسب را براي سپاهيان، تجار و پيشه وران تربيت مي كردند. در مورد شتر هم همين امر صادق بود. برخي خانواده هاي پادشاهي مصر (كه به گفته بن شريرا شامل حاتمي ها، زاهدي ها و آل ابوحنيفه دوم بودند) پرورش شتر داشتند و انحصار كامل عرضه شتر را در كل امپراطوري اسلامي به دست داشتند. هيچكدام از اين خانواده هاي قديمي نمي خواستند شاهد غصب امتيازات خود توسط گروه كوچكي از هنرمندان تهيدست باشند كه مي توانستند قاليچه هاي پرنده را جا بيندازند و بازار آنان را از بين ببرند.
در اثر تبليغ عالمان ديني، طبقه متوسط مسلمان تا اواسط قرن هشتم تدريجاً شروع به چشم پوشي از قاليچه هاي پرنده كرده بود. در عوض بازار اسب هاي عربي پررونق بود.
شترها هم به بهاي گزافي به فروش مي رفتند. بن شريرا مي نويسد: در اين زمان، حادثه اي عجيب رخ داد كه شهرت قاليچه هاي پرنده را خراب كرد، تا به آن پايه كه غيرقابل ترميم بود.
در يك بعد از ظهر جمعه آفتابي كه قرص خورشيد در آسمان مي درخشيد و بازار پر از كساني بود كه ميوه و لباس مي خريدند و شاهد حراج برده هاي روشن پوست بودند، از سوي خورشيد شبح مواج مردي دستار به سر پديدار شد كه به سوي بلند ترين گلدسته قصر پادشاه پرواز مي كرد. اين شيطان كسي جز سرباز بيچاره اي نبود كه زماني در قصر خدمت مي كرد. خواجگان وي را پس از اينكه دست شاهدخت جوان را گرفته بوده بازداشت و با بي حرمتي زياد از قصر بيرون كردند. وقتي خبر اين ماجراي به خليفه رسيد، خشمگين شد و دستور داد شاهدخت را در برجي محبوس كنند و براي تحقير وي تصميم گرفت او را به عقد جلاد پادشاهي كه يك برده سياهپوست قد بلند از زنگبار بود، درآورد. سرباز ياد شده كه جوان كردي به نام مصطفي بود، حالا بازگشته بود.
وي به سوي گلدسته پرواز كرد و دختر را از پنجره آن بيرون آورد. آنگاه در برابر ديدگان همگان، پرواز كرد و رفت. بازاري ها غريو شادي برآوردند. در اين زمان گروهي از نگهبانان نخبه سوار بر اسب هاي سياه عرب از قصر بيرون زدند و به تعقيب آنان برآمدند. اما قاليچه پرنده در ابرها گم شد.
حكومت بعداً هر كس را كه كمترين سروكار با قاليچه هاي پرنده داشت، شناسايي كرد. سي هنرمند با خانواده شان در ميداني در شهر گردآورده شدند. جمعي هم به دورشان حلقه زدند. اين مردان به لاقيدي متهم شده و سرشان توسط همان برده اهل زنگبار از بدن جدا شد. بعد، خليفه جاسوسان خود را به تمام نقاط امپراتوري فرستاد و دستور داد هر قاليچه پرنده اي را كه باقي مانده بود، به همراه هنرمندان فرشباف به بغداد بياورند. گروه كوچك هنرمندان كه چندين قرن در كنار دجله زندگي كرده بودند، اسباب خود را جمع و فرار كردند، در حالي كه فقط سه مرد در ميان آنان باقي مانده بود.
پس از ماه هاي بسيار سرگرداني در ايران، آنان خسته و كوفته به شهر بخارا رسيدند كه امير آن از بغداد دستور نمي گرفت. وي به آنان پناه داد .اين مهاجرت در سال ۷۷۶ ميلادي رخ داد، يعني يك دهه پيش از حكومت هارون الرشيد كه داستان هزار و يكشب در زمان وي نوشته شد. بن شريرا معتقد است: واقعه دو عاشق در آن بعد از ظهر آفتابي در بغداد الهام بخش دست كم يكي از داستان هاي هزار و يكشب بود.
بن شريرا نسب شناسي اين هنرمندان را با جزئيات زياد شرح مي دهد. برخي از اين خانواده ها بعداً به افغانستان مهاجرت كردند و در پادشاهي غور ساكن شدند. مشهورترين خانواده فرشباف به نام هالوي ها در شهر مرو سكني گزيدند و در اين شهر بودند كه نقش و نگارهايي را وارد فرش هاي خود كردند. چهارگوشه مركز اثر استاد يعقوب يهودهالوي است، همان يعقوبي كه در تاريخ به عنوان آموزگار ابن سينا ظاهر مي شود. اين هنرمندان در اروپا نيز سرگردان شدند و در اينجا بود كه يك انجمن سري زنان يعني انجمن ساحران دستور العمل هاي آنان را به كار برد. آزار اين ساحران از سوي كليسا نيز به سرعت صورت گرفت.
در ماورا لنهر، قاليچه پرنده به مدت كوتاهي رونق پيدا كرد تا اينكه لشكريان چنگيزخان آن را كاملاً منقرض كردند. دو حادثه در اينجا شايان ذكر است: در سال ۱۲۱۳، شاهزاده بهروز از ايالت خراسان در شرق ايران به يك يهودي جوان به نام عشيره دل باخت كه پدرش يك فرشباف موفق بود. بهروز برخلاف خواست خانواده با عشيره ازدواج كرد و از پدرزنش خواست با بهترين پشم و بهترين ماده ۲۴ قاليچه پرنده ببافد. وي خواست تا اين قاليچه ها روي چارچوب بامبو ساخته شود تا محكمتر از آب درآيد. وي ۴۸ نفر از كمانداران را كه توسط يك استاد ژاپني به نام رايو تارو كويكه آموزش ديده بودند، برگزيد.
وقتي كمانداران آماده شدند و قاليچه ها تحويل شد، مردان را به صف كرد و به هر كس سلاحهايش را داد . بيست تير نوك فولادي آغشته به زهر مارزنگي، كمانهاي بلند از جنس سرو و با زه و خنجرهاي ارمني. دو مرد روي قاليچه قرار گرفتند، يك نفر در پيش و يك نفر در پس. برخي گويهاي آتشين حمل مي كردند. به اين ترتيب بهروز چهار اسكادران از نخستين سواره نظام هوابرد جهان را طراحي كرد. وقتي پدرش با خوارزمشاه وارد جنگ شد، آنها را وارد عمل كرد. اين كمانداران پيشتاز حمله بودند. آنان به قصر حمله كردند، وارد شدند و بيرون آمدند. مدافعان را از پا درآوردند و گويهاي آتشين را داخل آن انداختند و قصر را به آتش كشيدند. فرماندهان سپاه توراني متوحش شدند. آنان احساس كردند اين شاهزاده تهديدي براي اليگارشي آنان مي شود و با جلب رضايت پدرش، او را نابينا كردند. همسر باردار وي و پدر بيمارش از اين پادشاهي نفي بلد شدند.
در اين دوران، عباسيان ديگر قدرتي را كه در زمان هارون الرشيد داشتند، از دست داده بودند. بسياري از اميران و شاهان محلي خودمختار شده بودند. همزمان با آنكه تسلط امپراتوري بر ايلات تضعيف مي شد، استفاده از قاليچه پرنده رونق گرفت. ناراضيان جوان، پناهندگان سياسي، عارفان منكر خدا و زاهدان از آن براي فرار استفاده مي كردند. تاجران نيز فوايد قاليچه هاي پرنده را متوجه شدند. قاليچه پرنده نه فقط شكل سريعتري از حمل و نقل نسبت به شتر داشت، بلكه مطمئن تر نيز بود؛ چرا كه راهزنان در كمين كاروان تجاري پرنده نبودند - مگر آنكه خودشان سوار قاليچه هاي پرنده باشند. هنرمندان شروع به بافت قالي هاي بزرگتري كردند، اما سوار شدن تعداد زيادي برآنها سبب مي شد تا كند شوند و كمتر ارتفاع بگيرند. اما در يك مورد كه بسياري روي زمين شاهد آن بودند، گروهي از مردان دستار بر سر با سرعت زياد از سمرقند به اصفهان رفتند. در نسخه اي از يك متن نادر ديگر كه در قرن هفدهم هم نوشته شد، يك شاهد درباره اين حادثه چنين مي گويد: «ما صفحه گردان عجيبي را در آسمان ديديم كه برفراز دهكده ما (نيشابور) پرواز مي كرد و دنباله آن آتش و گوگرد بود.»
واقعه بعدي پيش از حمله مغولان آخرين فصل از تاريخچه قاليچه هاي پرنده را رقم زد. در سال ۱۲۲۳، ديلماجي اهل گرجستان با زنان خود وارد بخارا شد تا ابريشم چيني بخرد. منبع مورد نظر بن شريرا نگهبان گلدسته كالايان است كه واقعه را اينگونه توصيف مي كند:
در غروبي دل انگيز كه بازار پر از مردم بود؛ زنان محجبه گرجي از تخت روان پياده شدند و به طرف بازار ابريشم حركت كردند. در اين حال مجنوني از پشت گنبدي پديدار شد و به طرف آنان رفت. در كنار قاليچه پرنده وي، عقابي نيز در حال پرواز بود. چشمان سبز رنگ وي مي درخشيد موي بلندش در باد پريشان شده بود. زنان گرجي با وحشت سرجاي خود ميخكوب شده بود.
اين مرد كسي نبود جز رياضي دان دربار سمرقند به نام كريم بيگ اصفهاني كه معشوق گرجي اش به او خيانت كرده و باعث جنون وي شده بود. در همهمه اي كه بر اثر حادثه برپا شد، نيزه اي به طرفش پرتاب شد كه به سينه اش اصابت كرد. وي فرو افتاد، به يك درخت نخل خورد و جان باخت. هنرمندان فرشباف از ترس قتل عامي ديگر، كارگاه هاي خود را آتش زدند، دارايي هاي خود را رها كردند و به هر جهت گريختند. بن شريرا مي نويسد در آن روز همگي هم قسم شدند كه ديگر قاليچه پرنده نبافند.
داستان تقريباً در اين جا به پايان مي رسد. در سال ۱۲۲۶، چنگيزخان بيشتر شهرهاي آسياي مركزي را نابود كرد. سكنه آنها قتل عام و گنجينه آنها غارت شدند. برجهايي كه از جمجمه در بيرون شهرهاي هرات، بلخ و بخارا ساخته شد، شامل جمجمه هنرمندان فرشباف نيز بود. در اين هنگام مغولها به قاليچه پرنده برخورد كردند. يك اسير به آنان گفت اين وسيله سريعتر از اسب هاي كوچك مغول است. اين امر خشم خان بزرگ را برانگيخت. وي دستور داد گردن آن اسير را زدند و از جمجمه اش پيمانه درست كردند. سپس دستور داد تمام قاليچه هاي پرنده ضبط شود
زندگی یک دم است ،آن دم را فراموش بکنیم

نمایه کاربر
pedram-19

عضویت : یک‌شنبه ۱۳۸۶/۳/۲۰ - ۱۶:۱۹


پست: 54



جنسیت:

تماس:

پست توسط pedram-19 »

تصویر

نمایه کاربر
MARSA

محل اقامت: ایران

عضویت : چهارشنبه ۱۳۸۶/۳/۹ - ۱۷:۱۹


پست: 201



پست توسط MARSA »

اقایان خوش باشید ولی حیف که من نم توانم عضو این گروه باشم. به دلیل ( یک نگاهی به محل سکونت بکنید متوجه می شوید) ولی با این حال موفق و سر بلند ایران باشید.
ذهن را باید پرستاری کرد.



اميرخان

پست توسط اميرخان »

به نظر من به مديران سايت يك پيام بده و ازشون بخواه كه طي يك اعلاميه از همه كاربران سايت درخواست همكاري كنند .
با تشكر
روش كاركن چون حيفه

نمایه کاربر
pedram-19

عضویت : یک‌شنبه ۱۳۸۶/۳/۲۰ - ۱۶:۱۹


پست: 54



جنسیت:

تماس:

پست توسط pedram-19 »

بررسي پرونده 001-1386

1-قاليچه هاي پرنده مانند ديگر قاليچه ها بافته مي شود
2-فرق قاليچه هاي پرنده با ديگر قاليچه ها در در مرحله رنگرزی ميباشد
3- طرز ساخت قاليچه پرنده به اين صورت است كه الياف فرش با گِل مخصوصي «به دست آمده از چشمه‌های كوهستان» در معرض حرارت شديد، در ظرفي محتوی روغن يوناني قرار مي گريرد و سپس بافته مي شود
4- اين مواد باعث خاصيت ضد مغناطيسي در قاليچه مي شوند
5-مواد رنگ قاليچه را تغيير نمي دهند
6- غلظت ماده متناسب با خاصيت ضد مغناطيسي قاليچه است
7-جنس نخ قاليچه تاثيري ندارد (ابريشم يا پشم)
8-نوع ديگري از اين قاليچه ديده شده كه («ما صفحه گردان عجيبي را در آسمان ديديم كه برفراز دهكده ما (نيشابور) پرواز مي كرد و دنباله آن آتش و گوگرد بود.» )بيشتر شبيه يوفو است
9-مقداري از اين قاليچه ها به دريا ريخته شده

چند سوال

1-اين قاليچه ها چگونه هدايت مي شده؟
2-اين قاليچه چگونه تغيير ارتفاع ميداده؟
3- سرعت قاليچه چگونه تغيير مي كرده؟
4-ايا قاليچه هايي كه به دريا ريخته شده را ميتوان پيدا كرد, در اين صورت ايا خاصيت خود را حفظ كرده؟
زندگی یک دم است ،آن دم را فراموش بکنیم

ارسال پست