.
.
.
.
.
Fascicula II, Matematică, fizică, mecanică teoretică
Annals of the ”Dunarea de Jos” University of Galati
Fascicle II, Mathematics, Physics, Theoretical Mechanics
. برای دریافت پی دی اف مقاله بر روی عنوان مقاله کلیک کنید.
.
.
عنوان مقاله: آیا تبدیل معقولی برای تبدیلات نیروی نسبیتی وجود دارد؟
نام مجله: سالنامه ی "دانوبِ پایین دست" - دانشگاه گالاتْسی، مجموعه ی دوم، ریاضی، فیزیک، مکانیک نظری
نام انتشارات: انتشارات دانشگاه گالاتسی (Galati University Press)
قدمت مجله: از سال ۱۹۹۴
موضوع: ریاضی، فیزیک، مکانیک، شیمی، زیست شناسی، محیط زیست (Multidisciplinary)
کشور: رومانی
این مجله در منابع زیر به رسمیت شناخته شده:
آیا این مجله در فهرست Scopus قرار دارد؟ خیر، این مجله تا کنون در Scopus/Scimago نمایه نگردیده است.
آیا این مجله در لیست سیاه وزارت علوم یا سایر دانشگاه های داخلی قرار دارد؟ خیر
آیا این مجله در لیست سیاه Beall قرار دارد؟ خیر
آیا این مجله Peer-Reviewed می باشد؟ بله
.
.
خلاصه ی مقاله:
طی یک آزمایش فکری نشان داده می شود که تبدیلات لورنتس برای نیرو در جهاتِ عرضی منجر به ناهنجاری های نامعقولی می شود. یک فنر در وضعیت تعادلی خود به گونه ای حرکت داده می شود تا در چارچوب آزمایشگاه از زیرِ فنرِ متراکمِ دیگری عبور کند. با به کارگیری تبدیلاتِ سُنّتی لورنتس، نشان داده می شود که طول نهایی فنرها، وقتی که از روی یکدیگر عبور می کنند، از دید دو ناظرِ لَخت متفاوت اندازه گیری می شوند.
ماجرای چاپ مقاله:
این مقاله پس از درگیری های طولانی مدتِ بنده با نظام آکادمیک و جریانِ اصلی (mainstream) و پس از قریب به ۱۰۰ بار رَد شدن (Rejection) به توسط بسیاری از مجلاتِ جریان اصلی و نیز مجلات مغایر طی سه سال، در تاریخ ۱۷ دسامبر ۲۰۲۰ به توسط مجله ی فوق منتشر شد. به علت محتوای خطرناک، که طی آن نویسنده مدعی شده که نسبیت اینشتین پارادوکسیکال (اشتباه) است، مقاله بارها محل مناقشه ی داورانِ مجلات مختلف قرار گرفته که در نهایت، بیش از ۱۰۰ مجله ی آکادمیک در سر تا سر جهان از انتشار آن سر باز زده اند. از این تعداد مجله، حدود بیست درصد، یعنی تنها حدود ۲۰ مجله، اجازه ی داوری به این مقاله را دادند که نتایج داوری ها هم عمدتاً ضعیف یا ضد و نقیض بود. اِدیتورهای باقیِ مجلات، به علت مشاهده ی محتوای تحریک آمیز مقاله، حتی اجازه ی داوری به مقاله را نداده و به سرعت آن را مردود اعلام کردند.
به چالش کشیدن نسبیت اینشتین یا مبانیِ پایه ایِ کوانتوم؛ بحث درباره ی علومی چون طب سنتی یا بررسی مسایل ماوراء الطبیعه مثل بشقاب پرنده، پرواز روح، احضار روح و ... خارج از خطوط قرمز نظام آکادمیک تلقی شده و حساسیت زیادی نسبت به این مسائل وجود دارد. برای مقابله با این وضعیت، برخی از مجلات تحت عنوان مجلات مغایر (Dissident Journals or Alternative journals) از حدود ۵۰ سال پیش شروع به کار کردند. برخی از مجلات آکادمیک نیز با کم کردن حساسیت نسبت به این خطوط قرمز و به صورت محدود و تحت شرایط خاص اقدام به انتشار مقالاتِ مغایر می کنند.
از دیگر عللِ چاپ مقالات مغایر در مجلات آکادمیک، می توان به کمبود منابع یا خطای انسانی اشاره کرد. بدین ترتیب که ممکن است مجله ای در زمانی مشخص با کبود مقاله برای چاپ مواجه شود و به ناچار و برای تداوم چاپ و حفظ شمارگان مجله، برخی مجلات مغایر را چاپ کند یا مجله ای به صورت ناخواسته و به دلیل کژ فهمی ویراستار یا داور نسبت به محتوای مقاله، سهواً متوجه مغایر بودن مقاله نشده و اقدام به چاپ آن کنند. در موارد بسیار معدود نیز امکان دارد که یک مجله ی آکادمیک از محتوای مغایر مقاله آگاه باشد و حتی ادیتورها یا رئیس مجله در جریان انتقادات و نکوهش های داوران قرار داشته باشند ولی مثلاً ریاست مجله، گزارشات داوران را مبنی بر رد مقاله، ناکافی یا فاقد ارزش قضایی قلمداد کرده و با پذیرش مسئولیت عواقب آن، اقدام به چاپ مقاله ای مغایر کند. در مواقعی که مثلاً از بین گزارشات دو داور، یکی به نفع یک مقاله و دیگری علیه همان مقاله رأی داده دخالت ریاست معمولاً به این شکل است که مقاله برای سومین بار به توسط داور ثالثی بررسی شود که نظر مثبت یا منفی او نتیجه ی نهایی را تعیین می کند یا به دلیل متناقض بودن نتایج داوری مقاله به سرعت رد می شود، در این حالت نیز کمتر مشاهده شده که ریاست، بدون ارجاع به داور سوم، با وجود متناقض بودن گزارشات داوران و با صلاحدید و مسئولیت خود اقدام به چاپ مقاله کند.
حالات دیگری نیز وجود دارد: فرض کنید یکی از مراتب بالای یک مجله، خود، فردی باشد با افکاری مغایر، این فرد شاید بتواند به راحتی در همان مجله ای که خود او از دست اندرکاران آن است افکارش را چاپ کند یا حالتی را در نظر بگیرید که محققی به یکی از دلایل قبلی توانسته باشد مقاله یا مقاله های مغایری را به چاپ رساند که اتفاقاً با اقبال عمومی مواجه شده باشد، این فرد اگر برای بار دوم، سوم یا چندم اقدام به چاپ مقالاتِ مغایر کند مجلات آکادمیک بعضاً ممکن است تا با حساسیت کمتری مقالاتِ این فرد خاص را داوری کرده و اقدام به چاپ آن ها کنند. حالتِ بعدی، تردیدِ یک یا چند تن از ادیتورهای یک مجله نسبت به ضعف مقالات یک محققِ مشخص است. فرض کنید محققی طی چند ماه یا چند سال، در یک مجله ی خاص مقالات مغایری را ثبت کند که هر بار نتایج داوری علیه مقالات او بوده که باعث رد شدن مقالات او شوند ولی یک یا چند نفر از اعضای اصلی مجله که گزارشات داوران را درباره ی مقالات این فرد دنبال می کنند، متوجه شوند که "رویهم رفته" هیچ داوریِ مَحکمه پسندی نبوده که با مثلاً محاسبات ریاضیِ شفاف یا اقامه ی ادلّه ی منطقی، در طی ماه ها یا سالیان قبل، علیه حداقل یکی از مقالات این فرد موضع گیری کرده باشد. در این صورت برخی از مجلات که جانب انصاف را رعایت می کنند، ممکن است همچنان به نویسنده ی مزبور اجازه دهند تا مقالاتش را جهت داوری برایشان بفرستد که در نهایت، این امکان وجود دارد که این محقق پس از رد شدن تعداد زیادی از مقالاتش با توافق مجله با چاپ حداقل یکی از مقالاتِ اخیرش مواجه شود. این اتفاق برای خود بنده در چند مجله روی داده است.
مجلات آکادمیک، اغلب وقتی متوجه مغایر بودن افکار محققی می شوند، پس از یکی دو بار اجازه ی داوری، دیگر هرگز برای این جور نویسنده ها وقعی قایل نشده و یا با وارد کردن نام این فرد در لیست سیاه خودشان، هرگز حتی اجازه ی ثبت مقاله را به او نمی دهند یا در اکثر موارد، هنگامی که فرد مقالات خود را برای بار چندم به مجله ارائه دهد، سردبیر یا یکی از اِدیتورهایِ مجله، بدون صدور دستورِ داوری مقاله، به سرعت و تنها ظرف چند روز یا چند هفته مقاله را رد می کند. در این حالت، این گونه محققان در نظر این مجلات به اصطلاح "بد نام" شده و شانس بررسی و چاپ مقاله در این مجلات برای این افراد به نزدیک صفر می رسد. این حالت نیز برای بنده زیاد روی داده!
در هر حال، مجلات آکادمیک (چه آی اس آس باشند و چه نباشند) تمایلی به چاپ مقالات مغایر ندارند مگر اینکه به یکی از دلالیل فوق به چاپ این جور مقالات رضایت دهند. این مجلات، اغلب پس از پذیرش یک مقاله برای چاپ، گزارش داور یا داوران را برای نویسنده ی مقاله ارسال می کنند که البته در مورد این مجله ی رومانیایی حداقل در قبال مقاله ی مغایرِ بنده ابهاماتی وجود داشت. پس از ارسال دو ایمیل به ریاست مجله مبنی بر تسریع روند بررسی مقاله، بالاخره ایمیلی را از جانب ریاست به قرار زیر دریافت کردم:
"آقای جوانشیری عزیز،
مقاله ی شما به توسط دو داور بررسی و از نظر فنی جهت چاپ در شماره ی دوم از مجلد ۴۳ موردِ پذیرش قرار گرفته که در ماه دسامبر سال جاری منتشر می شود. تمام مقالات موجود در شماره ی یاد شده در ماه جاری از نظر سرقت ادبی مورد بازبینی قرار گرفته و پس از این مرحله، از نظر دستور زبان مورد بررسی قرار خواهد گرفت. در ضمن، هیئت تحریریه از شما درخواست دارد تا اظهارنامه ی پیوست مبنی بر اینکه اثر مربوطه مصداق یک سرقت ادبی نیست را با مشخصات فردی خود پُر، امضا و سپس آن را برای ما ارسال کنید.
با بهترین احترامات،
پروفوسور آنتوآنِتا عِنِه، سردبیر"
ولی در پیوست ایمیل، بجز همان اظهارنامه، خبری از گزارش داوران نبود! از ریاست درخواست کردم تا گزارش داوران را برایم بفرستد ولی خبری نشد! من که از رد شدنِ مکرر مقالاتم به ستوه آمده بودم و کم کم از اینکه بتوانم آن ها را جایی به چاپ برسانم ناامید شده بودم، وقت را غنیمت شمرده و اظهارنامه را پُر و امضا کردم و برای ریاست فرستادم. مراحل چاپ به سرعت انجام شد و تنها ظرف یک ماه و نیم مقاله به زیر چاپ رفت. اما آیا این مجله متوجه شده بود که داشت مقاله ی مغایری را به چاپ می رساند؟ جالب اینجا بود که ریاست و اکثر ادیتورهای این مجله زن بودند. ظاهراً بر خلاف عقایدِ دیکتاتور گونه ی من نسبت به زنان و دست کم گرفتن آنان در تحقیقات بنیادین خصوصاً در شاخه های فلسفه، ریاضی و فیزیک، زنان داشتند حداقل در انتشار عقایدِ خودم نقش قابل توجهی را بازی می کردند: اولین کسی که مقالات مرا در مجله ی مغایرِ الکترودینامیک گالیله ای به چاپ رساند و مرا به آینده ی کارهایم امیدوار کرد، یک زن به اسم "سینتیا کُلْب ویتنی" بود. به کمک همین زن بود که توانستم اولین کتابم را در انتشاراتی (Nova Science Publishers) به چاپ رسانم که در آنجا هم از ریاست و نایب رئیس گرفته تا بیش از 90 درصد دست اندرکاران انتشارات باز "زن" بودند و حالا زنانِ دیگری داشتند اولین مقاله ی "ضدّ نسبیتی" من را وارد ساختار آکادمیک می کردند! آیا این روند برای من پیغامی در بر داشت؟!
هر چند که مجله ی رومانیایی هرگز برای من گزارش داوری را نفرستاد ولی گزارشات سایر مجلات نیز درباره ی این مقاله نه تنها قانع کننده بلکه خالی از تناقض گویی هم نبود. برای مثال دو داوری زیر که مربوط به دو مجله ی (آی اس آی) شناخته شده است را در نظر بگیرید:
"در این مقاله، نویسنده قصد دارد که طی یک آزمایش فکری ساده، اعتبار تبدیلاتِ معروفِ سه-بردارهای نیرو در نسبیت خاص را به چالش بکشد، که این آزمایش فکری به اصطلاح منجر به نتیجه ای متناقض می شود که گویای آن است که یا نسبیت نظریه ای متناقض است یا تبدیلات نیرو اشتباهند. به نظر من این پارادوکس صرفاً ظاهریست (کما اینکه پارادوکس واقعی منجر به انهدام نسبیت اینشتین خواهد شد.)
دو ایراد به بحث نویسنده وارد است، یک ایراد کوچک است و دیگری اساسی و مرگ بار.
ایراد کوچک به این قرار است که (با فرض به کارگیری تبدیلات معروف نیرو)، معادله ی 6 اشتباه است و باید با معادله ی زیر جایگزین شود:
$$k_0\Delta y_2=k'_0\Delta y'_2\alpha_v$$
که با در نظر گرفتنِ $\Delta y_2=\Delta y'_2$ به دست می آوریم:
$$k_0= k'_0 \alpha_v$$
آخرین معادله چنانچه با معادله ی 7 ترکیب شود به این نتیجه می رسد که $\alpha_v^2=1$ و بنابراین $v=0$ که در واقع نتیجه ای پارادوکسیکال است. بنابراین، اشتباه اول برطرف شدنی ست.
اشتباه مرگ بار این است که نویسنده به طور ضمنی فرض کرده که نیروی ساده ای که به توسط قانون هوک بیان می شود و در تمام مقاله از آن استفاده شده، نمایانگر سه-بردارِ نیروی نسبیتی بر روی یک ذره است با همان خواص شناخته شده ی تبدیلات مزبور. لیکن اینطور نیست. منبع مربوطه "فرمول بندی هم وردای قانون هوک" نوشته ی "اُ. گْران" می باشد که در "مجله ی آمریکایی فیزیک" به چاپ رسیده."
(برای دانلودِ اصلِ گزارش به شکل فایل پی دی اف، به گزارش اول در پیوستِ همین جستار مراجعه کنید.)
(انتشارات Springer)
"مقاله به شکل حاضرِ آن نباید چاپ شود (!)
اشتباهِ بحث نویسنده برخاسته از کژ فهمی او نسبت به انرژی فنر متحرک است. این انرژی باید به صورت زیر در نظر گرفته شود:
$$E=\frac{k'_0}{2\alpha}\Delta y^2$$
که در آن $\alpha$ عبارت معمولِ $\sqrt{1-v^2/c^2}$ می باشد. نویسنده فراموش کرده که در مخرج معادله ی 1 ضریب $\alpha$ را قرار دهد. با لحاظ این موضوع بجای نسبت ${k'_0}/{k_0}$ در معادلات 3 و 4 به دست می آوریم ${k'_0}/{(\alpha k_0)}$. بنابراین، به عنوان تبدیل درست ثابت فنر اگر فرض کنیم که $k'_0=\alpha k_0$ ، به تناقضی نمی رسیم. این نتیجه با اتساع زمان برای تناوبِ وزنه ی متصل به فنر سازگار است.
با این حال، من ردِ سریعِ مقاله را توصیه نمی کنم چرا که مقاله حاوی یک آزمایش فکری جالب است که در آن دو فنر عرضی درگیر می شوند. شوربختانه درگیری دو فنر با هم منجر به یک حالت استاتیک نشده و به وضعیتی نوسانی دچار می شود. وضعیت استاتیک ناشی از برابری نیروها فقط زمانی میسر می شود که نوسانات میرا شوند، با این وجود، وضعیتی که هیچ انرژیی در آن اتلاف نشود به درستی گویای وضعیتِ سر و ته نوسان می باشد وقتی که یکی از فنر ها کاملاً از نوسان باز می ایستد.
بنابراین، اگر این آزمایش فکری، اصیل و مربوط به خود نویسنده است، نویسنده می تواند از آن به عنوان اثباتی آموزشی برای تبدیل ثابت فنر استفاده کند. در این صورت بهتر است عنوان مقاله نیز تغییر یابد.
به نظر من مقاله ی "اُ. گْران" خواص الاستیک را به شکل ناکاملی بیان می کند چرا که او ثابت الاستیک را به شکل یک اسکالر $k$ در نظر گرفته. حقیقتاً ثوابت الاستیک حتی در فضای سه بعدی با یک تانسور متقارن قابل توصیفند و از اینرو یک توسیعِ 4 بعدی از این ثوابت جای بحث و مطالعه دارد.
از طرف دیگر، فنر ها به علت تک بعدی بودن کلاً دارای خواص ناهمسانگردند که با نتایجِ "گْران" قابل توصیف نیستند.
(برای دانلودِ اصلِ گزارش به شکل فایل پی دی اف، به گزارش دوم در پیوستِ همین جستار مراجعه کنید.)
بعد از مدتی از ریاست مجله نامه ای مبنی بر قبولی مقاله برای چاپ دریافت کردم که چاپ مقاله را مشروط بر اصلاح مقاله طبق گفته های داور میسر می دانست. من که در ابتدا و به اشتباه فکر می کردم که اصلاً داور در محاسبه ی انرژی فنر هم حرف غلطی می زند (البته چند سال بعد بخاطر بحث های زیادی که با امیر عصارزاده (از اعضای هوپا) داشتیم، متوجه اشتباه بودن ادعای خود شدم)، تلاش کردم ریاست را متقاعد کنم که ادعاهای داور محلی از اعراب ندارد. در سیستم ثبت مقاله که مربوط به انتشارات Springer بود به من برای اعمال اصلاحات و ثبت مقاله ی نهایی حدود یک ماه وقت داده شد ولی من اصلاً نمی توانستم پیشنهاد های داور را عملی کنم چرا که داور معتقد بود که آزمایش فکری من یک پارادوکس واقعی نیست بلکه یک "شِبهِ پارادوکس" است که نسبیت قادر است آن را به درستی حل کند. بنابراین، صبر کردم تا ببینم واکنش ریاست نسبت به درخواست و ادعاهای من چیست که جوابی دریافت نکردم و بعد از اتمام موعدِ یک ماهه ی مقرر، به علت عدم ارسال مقاله ی اصلاح شده، مقاله در این مجله ی هندی نیز رد شد.
اما نکاتِ متناقض دو داوری فوق به قرار زیر است:
۱- داور اول معتقد است که با رفع نقیصه ای که خودِ او به آن اذعان داشت، پارادوکس همچنان به قوت خود باقیست ولی داور دوم کاملاً معتقد است که پارادوکسی در کار نیست!
۲- داور اول معتقد است که ارتباط درست بین ثابت فنرها باید به شکل $k_0= k'_0 \alpha_v$ باشد در حالی که داور دوم برعکس آن یعنی $k'_0= k_0 \alpha_v$ را درست می داند! (که البته طبق محاسبات خودم در مقاله، معادله ی دومی مورد قبول است.)
۳- داور اول معتقد است که من می بایست محاسبات "گْران" را مد نظر قرار دهم بدون اینکه متوجه باشد که این محاسبات با محاسبات من سازگار است ولی داور دوم معتقد است که محاسباتِ "گران" ناکامل است و نباید به آن تکیه کرد!
۴- داور اول هیچ اشاره ای به حالت نوسانی فنرها نمی کند در حالی که داور دوم بررسی آن را مهم می داند!
۵- داور اول با اینکه به صورت ضمنی معتقد است که پارادوکس حداقل طبق محاسبات بنده موجّه هست، مقاله را رد می کند ولی داور دوم که معتقد است پارادوکس حل می شود و مشکلی در کار نیست با چاپِ مشروطِ مقاله موافقت می کند!
وضعیت داوری ها در برخی از مجلات حتی بدتر از این ها هم بود: برخی از داوران با لحنی غیر مؤدبانه صحبت می کردند و برخی از داوران به علت دانش ناکافی در زمینه ی نسبیت، برداشت های نادرست و سطحی از مضمون یا محاسباتِ مقاله داشتند و مقاله را با ادله ی بعضاً احمقانه رد می کردند که گرداوری همه ی آن ها در این جستار از حوصله ی بنده خارج است.
ادامه ی مطلب در "انتشار مقاله ای علیه نسبیت (بخش ۲: هند)" >>>