شما بگو با ایجاد میدانی توسط خازن چرا فوتون باردار نمیشه؟
چون فوتونی که بین خازنه هم بار صفحه ی سمت چپ رو داره حس می کنه و همزمان داره بار صفحه ی سمت راست خازن رو که مخالفه حس می کنه. بنابراین باردار نمی شه ولی اگه خازنت استوانه ای باشه و فاصله ی صفحات استوانه ایش زیاد باشه و فوتون در نزدیکی استوانه ی داخلی حرکت کنه مسیرش خم میشه و این دو دلیل داره که هم ارزن منظورم اینه که یکیش رو باید در نظر گرفت و نه هر دو رو با هم:
1- در نزدیکی خازن (صفحه ی استوانه ایه یاد شده) غلظت به دلیل میدان الکتریکی دارای تراکم خواهد بود و این تغییرات تراکم باعث ایجاد ضریب شکست برای اتر ناحیه ی نزدیک به صفحه خواهد شد و نور را منحرف خواهد کرد.(این معادل است با:)
2- نور در نزدیکی یکی از صفحات بار مخالف پیدا می کند و مسیرش خمیده می شود.
اگر تفسیر اول را بپذیریم، باید با معادلات غلظت پیش بریم ولی اگه تفسیر دوم رو بپذیریم باید با نیرو و احیاناً میدان سرو کار داشته باشیم. در نظریه ی غلظت راه اول اصلی و راه دوم فرعیه یعنی از روی حالت اول تعریف شده. در هر حال اگر بخواهیم حالت دوم رو مد نظر بگیریم باید نسخه ی منطبق با روش اولی رو اول پیدا کنیم. فعلاً اونچه در فصل دوم این مقاله هم ارز شده فقط در باره ی نور گذرنده از کنار یه تک قطبی الکتریکی آن هم به شکل کرویه.
2- من نگفتم اتر بار تولید می کنه بلکه یه رفتار دافعه در قبال ماده ی نزدیکش ایفا می کنه. یعنی وقتی یه بار مثبت در خلاء داریم، اتر اطرافش دارای بار مثبت میشه این یه استعداد ذاتیه اتره. مثل این می مونه که یه آهن رو که از نظر مغناطیسی خنثاست به یه آهنربا نزدیک کنیم. آهن خنثی ناگهان وجود آهنربا رو حس می کنه و اون هم آهنربا میشه و دیگه خنثی نیست.
3- بار فوتون فقط وابسته به انرژیه فوتونه، حالا این می خواد توی درآشامی باشه می خواد توی پدیده ی دیگه ای باشه. به نظر من (البته تا الان که فکر کردم) اون چیزی که باید جایگزین پایستگی بار بشه: پایستگیه بار-انرژیه.
4- فعلاً جواب دقیق نمی تونم بدم روی این قضیه دارم فکر می کنم.
5- موضوعات دیگه ای هم هست که نمی خوام اینجا الان بازشون کنم تا زمانی که مقاله های تفصیلی مربوطه رو اول ارائه بدم بعد راجع بهش بحث کنم. فقط اینو می گم که طبق نظریه ی غلظت سرعت فوتون ها هم وابسته به طول موجشونه و سرعت ثابت نور تنها متعلق به فوتونی با طول موج بینهایته که از نظر الکتریکی هم همواره بی باره. بعداً راجع به این نوع میدان بحث می کنیم.
ریاضی با فیزیک فرق میکنه. شما با کم کردن طول میخوای شتابو کم کنی چه قدر طول کم شه؟ هر قدر باشه بازم شتاب داره.
چرا هست! چون ناظر مرکز لخت است.
میدونی چارچوب لخت چیه دیگه؟ اجسام چرخنده کلا لخت نیستن. مرکز لخت چیه؟
ناظری که در مرکز صفحه ی دوار ایستاده یه ناظره لخته چون هیچ شتابی بهش وارد نمی شه:
"چون ناظر مرکز لخت است"="ناظر ایستاده در مرکز صفحه ی دوار در یک چارچوب لخت قرار دارد"
گفتم که این مثال خود اینشتینه و خودش از نسبیت خاص استفاده کرده.
الف- منظورت از این که بیشتر به سمتش کشیده میشه چیه؟(فوتون که سرعتش ثابته نسبت به همه)
ب- تکلیف بار فوتون بعد از برخورد چی میشه؟
ج- شما باید تمامی آزمایشات مربوط به فوتون و الکترون مثل تابش ترمزی را توجیه کنید. میتونید؟
مجال بدید روی این قضیه ها به وقتش صحبت می کنیم. اجازه بدید من مقاله های مربو طه رو اول ارائه بدم بعد. در ضمن این خواسته ی گزافیه که از یه نظریه پرداز بخواهیم تمام اونچه ما می دونیم و به ذهن ما رسیده رو با نظریش توضیح بده اون هم در همون چند ماه اول ارائه ی نظریه. بعضی از این موضوع ها به سالها وقت احتیاج داره.
9- اگه یه فوتون باردار رو توی یه میدان همراستا با سرعتش بندازیم چی میشه؟
از سرعتش کم میشه چون غلظت از سرعت فوتون می کاهه همونطور که در این نظریه با انداختن یه فوتون توی میدان گرانشی، سرعتش زیاد نمی شه بلکه کم میشه...
یه سری چیزا که مسلم شده وجودی نداره.
ما توی فیزیک هیچ اصل مسلمی نداریم. اگه بار دار بودن نور رو می گی پس این مقاله رو که پایین ضمیمه کردم بخون.
دانشگاهی ها بی تجربه نیستند بلکه با موانع به خوبی اشنایی دارند یعنی میدونند که نباید پایستگی نقض بشه.
تجربشون رو نمی دونم ولی دانشگاهی ها اغلب از فرط اطلاعات ذهنشون مسموم شده و مثل یه انسان فلج که خودش نمی تونه کارای خودش رو بکنه (=به سوالات خودش جواب بده) یقه ی این و اونو می گیرن و با زیر سوال بردن دیگران روی ناتوانی و بیسوادی خودشون درپوش می ذارن. جناب عالی سعی کن از اون دسته آدما نشی.
مقالت تو نیچرز چاپ بشه یا تو هفته نامه دم محلمون اصلا مهم نیست. مهم فرض های درست و در آخر نتیجه ی درسته.
با این قسمت از حرفت موافقم.
خوشت بیاد یا نه در فیزیک باید ریاضی به کار ببری و اگرنه مثه بعضیا میگی "من میدونم که فلانه..." .
نظریه ی علمی باید قابل آزمایش باشه.
ببین وقتی تو ازم پرسیدی بار الکتریکی فوتون با طول موج یک انگستروم چه قدره، من نرفتم چرتکه بندازم یا تاس بریزم بعد بیام جوابتو بدم. بلکه به یه فرمول ریاضی که قبلاً به دست آورده بودم مراجعه کردم. هی بهت می گم مقاله رو بخون برای اینه که بری ببینی همون مقاله ی هشت صفحه ای سی تا فرمول ریاضی داره. هر چند که بازم میگم: ریاضی با فیزیک متفاوته و اینها لازم و ملزوم نیستن. نظریه ی من هم قابل آزمایشه چون مقادیر عددی رو با استفاده از ریاضی پیشگویی می کنه.
برای داشتن یه نظریه ی خوب، مهمترین چیز کمترین و ساده ترین اصوله که شما بعید میدونم داشته باشید.
این رو تا حدودی باهات موافقم و این نظریه هم دور از این اصول ساده نیست.