آیا بشقاب پرنده ها وجود دارند؟
-
عضویت : پنجشنبه ۱۴۰۲/۶/۳۰ - ۱۵:۳۶
پست: 3-
- جنسیت:
Re: آیا بشقاب پرنده ها وجود دارند؟
سلام قبل هم شرح داده شد که بله هستند موضوع جدیدی نیست انها گاها تک حرکت نمیکنند و سه به بالا حرکت میکنند البته با نظارت حفاظتی یک پایگاه میانی با مادرشیب . انها زمان حرکت به سمت پایگاهشان ابتدا معلق درهواشناور وسپس بشکل ایستاده به بالا بسرعت انگار شلیک میشوند ، دوتا دوتا
- [email protected]
نام: م. ج. معروف به گربه ی زَبادی
محل اقامت: تهران
عضویت : پنجشنبه ۱۳۹۰/۹/۲۴ - ۱۱:۴۹
پست: 1440-
سپاس: 515
- جنسیت:
تماس:
Re: آیا بشقاب پرنده ها وجود دارند؟
سلامsara.f.dian نوشته شده: ↑پنجشنبه ۱۴۰۲/۶/۳۰ - ۱۶:۵۹سلام قبل هم شرح داده شد که بله هستند موضوع جدیدی نیست انها گاها تک حرکت نمیکنند و سه به بالا حرکت میکنند البته با نظارت حفاظتی یک پایگاه میانی با مادرشیب . انها زمان حرکت به سمت پایگاهشان ابتدا معلق درهواشناور وسپس بشکل ایستاده به بالا بسرعت انگار شلیک میشوند ، دوتا دوتا
بجز توی عکسها و ویدئوها، مگه با چشمای خودتون مشاهدشون کردید که این قدر با اطمینان و اشتیاق از وجودشون دفاع میکنید؟
- You-See
نام: U30
محل اقامت: تهران
عضویت : یکشنبه ۱۳۹۳/۵/۱۹ - ۱۹:۰۵
پست: 1265-
سپاس: 783
- جنسیت:
تماس:
Re: آیا بشقاب پرنده ها وجود دارند؟
خورشید ........ پشتش به ماست
دوستای گلم حمایت کنید : https://cafebazaar.ir/app/com.nikanmehr.marmarxword/
- rohamavation
نام: roham hesami radرهام حسامی راد
محل اقامت: 100 مایلی شمال لندن جاده آیلستون، لستر، لسترشر. LE2
عضویت : سهشنبه ۱۳۹۹/۸/۲۰ - ۰۸:۳۴
پست: 3072-
سپاس: 5322
- جنسیت:
تماس:
Re: آیا بشقاب پرنده ها وجود دارند؟
(ناسا) برای بررسی اشیاء پرنده ناشناس (یوفو) که هیچ مدرکی مبنی بر اینکه فلاینگ سوسر از فضا آمده جود نداره هیچ پیامی دریافت نشده
انها مانند هر موجودی دارای غریزه هستن اینطور فکر نکنید یا برای تصرف یا برای دوستی بیگانگان فضایی شاید درست شبیه انسان نباشند ، به این معنا که آنها نه فقط در ظاهر و بیولوژی بلکه در ضعف های انسانی مثل خشونت و حرص و تمایل به سو استفاده از منابع دیگران نیز با انسان مشترکند
میخوای بگم یک سفینه به شکل هواپیما یا موشک باید وارد یک اتمسفر رو به جلو باشه در غیر این صورت نیروی کششی که روی آن وارد میشه باعث چرخش و پیچش یا خمش فاجعهبار آن میشه
پس این برای فلاینگ سوسر مشکله اما قراره فلاینگ سوسر زمان بسیار بیشتری را در فضا بگذرانه تا در جو. در فضای بین سیارهای شکل شما اهمیت زیادی ندارده بنابراین بیگانگان شکلی را انتخاب میکنند که رفت و آمد به سیارات رااسون میکنه اما اونا از نظر فیزیولوژی به گرانش احتیاج دارن گرانش مصنوعی مورد نیاز در سفینه های فضایی
فضانوردان در هر سفینه فضایی که به اندازه کافی از زمین دور باشه که اثر گرانش یا گرانش ناچیز باشده اثرات ویتلسنس را نیز احساس میکنند. باید این اثر بنا به اثرات فیزیولورژی بدنشون ایجاد کنن راه های ایجاد جاذبه مصنوعی لینیر اکسلریشن و سنترفیوگال فورس هستن استفاده از لینیر اکسلریشن یکی از راه های شبیه سازی نیروی گرانش اکسلریشن به موشک یا سفینه فضاییه. این شبیه به تأثیریه که هنگام قرار گرفتن در آسانسور اکسلریتوراحساس میکنید زمانی که آسانسور به سمت بالا حرکت میکنه احساس سنگینی بیشتری میکنید.
اما بهترین و کم انرژی ترین راه روش اگر سفینه فضایی به شکل بزرگ دایره ای یا دوناتی بود که با سرعت مشخصی میچرخید خدمه در داخل می توانستند نیروی گریز از مرکز را به عنوان گرانش مصنوعی احساس کنند. معادله سرعت چرخش:$g=\omega^2 r$
جایی کهΩ نرخ چرخش بر حسب دور در دقیقه (rpm)
g اکسلریشن ناشی از گرانش (9.8 m/s2 یا 32 ft/s2)
r شعاع دونات سفینه فضایی بر حسب متر یا فوت و$E=1/2J\omega^2=\frac{J\cdot g}{2r}$
در فیلم 2001: A Space Odysseyیک سانتریفیوژ چرخشی در فضاپیما نیروی گرانش مصنوعی را برای فضانوردان فراهم کرد. فرد می توانست در داخل دایره راه برود و پاهایش به سمت بیرون و سرش به سمت مرکز باشد، کف و سقف به سمت بالا خم میشود.چرا سفینه های فضایی نمی توانند فقط برای ایجاد گرانش اکسلریشن بگیرند؟
پاسخ به فضانوردی که در یک سفینه فضایی (در فضا) فلوتینگه وقتی شروع به حرکت میکنه چه اتفاقی می افته؟ این است که ما میتوانیم نیروی g را فقط بااکسلریشن ایجاد کنیم. پس چرا تمام راه را برای ایجاد حلقه چرخان دنبال کنم

انها مانند هر موجودی دارای غریزه هستن اینطور فکر نکنید یا برای تصرف یا برای دوستی بیگانگان فضایی شاید درست شبیه انسان نباشند ، به این معنا که آنها نه فقط در ظاهر و بیولوژی بلکه در ضعف های انسانی مثل خشونت و حرص و تمایل به سو استفاده از منابع دیگران نیز با انسان مشترکند
همچی گفتید فکر میکنم فرشته هستند و باهاشون رفت امد دارین گفتم نه دیده شده نه پیامی گرفته شده ولی من نمیگم وجود ندارنsara786 نوشته شده: ↑چهارشنبه ۱۴۰۲/۷/۵ - ۱۳:۰۵سلام، هیچ شباهتی به انسان ندارند ، دوم :آنها نیازی به حرص ،طمع، حسادت و... مثل انسانها ندارند چون این صفت ها ، برای مال وپول میباشد وانها از پول ومال فارغ هستند و در سطح بالایی از آگاهی هستند . سوم:سریعترین موجودیامخلوق زمین چیه؟ جوابش میشه پاسخ به اینکه چطوری حرکت میکنند . مهمترین نکته اینه که گونه های متفاوت از موجودات فضایی هست ، شما کدام گونه از فضایی ها ومیگید؟ اول مشخص کنید هدفتون و خواسته تون از دیدن اونا چیه ؟ چه چیزی باعث ه ،تفکر به اونا شده؟ مهمه.
میخوای بگم یک سفینه به شکل هواپیما یا موشک باید وارد یک اتمسفر رو به جلو باشه در غیر این صورت نیروی کششی که روی آن وارد میشه باعث چرخش و پیچش یا خمش فاجعهبار آن میشه
پس این برای فلاینگ سوسر مشکله اما قراره فلاینگ سوسر زمان بسیار بیشتری را در فضا بگذرانه تا در جو. در فضای بین سیارهای شکل شما اهمیت زیادی ندارده بنابراین بیگانگان شکلی را انتخاب میکنند که رفت و آمد به سیارات رااسون میکنه اما اونا از نظر فیزیولوژی به گرانش احتیاج دارن گرانش مصنوعی مورد نیاز در سفینه های فضایی
فضانوردان در هر سفینه فضایی که به اندازه کافی از زمین دور باشه که اثر گرانش یا گرانش ناچیز باشده اثرات ویتلسنس را نیز احساس میکنند. باید این اثر بنا به اثرات فیزیولورژی بدنشون ایجاد کنن راه های ایجاد جاذبه مصنوعی لینیر اکسلریشن و سنترفیوگال فورس هستن استفاده از لینیر اکسلریشن یکی از راه های شبیه سازی نیروی گرانش اکسلریشن به موشک یا سفینه فضاییه. این شبیه به تأثیریه که هنگام قرار گرفتن در آسانسور اکسلریتوراحساس میکنید زمانی که آسانسور به سمت بالا حرکت میکنه احساس سنگینی بیشتری میکنید.
اما بهترین و کم انرژی ترین راه روش اگر سفینه فضایی به شکل بزرگ دایره ای یا دوناتی بود که با سرعت مشخصی میچرخید خدمه در داخل می توانستند نیروی گریز از مرکز را به عنوان گرانش مصنوعی احساس کنند. معادله سرعت چرخش:$g=\omega^2 r$
جایی کهΩ نرخ چرخش بر حسب دور در دقیقه (rpm)
g اکسلریشن ناشی از گرانش (9.8 m/s2 یا 32 ft/s2)
r شعاع دونات سفینه فضایی بر حسب متر یا فوت و$E=1/2J\omega^2=\frac{J\cdot g}{2r}$
در فیلم 2001: A Space Odysseyیک سانتریفیوژ چرخشی در فضاپیما نیروی گرانش مصنوعی را برای فضانوردان فراهم کرد. فرد می توانست در داخل دایره راه برود و پاهایش به سمت بیرون و سرش به سمت مرکز باشد، کف و سقف به سمت بالا خم میشود.چرا سفینه های فضایی نمی توانند فقط برای ایجاد گرانش اکسلریشن بگیرند؟
پاسخ به فضانوردی که در یک سفینه فضایی (در فضا) فلوتینگه وقتی شروع به حرکت میکنه چه اتفاقی می افته؟ این است که ما میتوانیم نیروی g را فقط بااکسلریشن ایجاد کنیم. پس چرا تمام راه را برای ایجاد حلقه چرخان دنبال کنم



- [email protected]
نام: م. ج. معروف به گربه ی زَبادی
محل اقامت: تهران
عضویت : پنجشنبه ۱۳۹۰/۹/۲۴ - ۱۱:۴۹
پست: 1440-
سپاس: 515
- جنسیت:
تماس:
Re: آیا بشقاب پرنده ها وجود دارند؟
شنبهی گذشته، دلم خیلی گرفته بود و طبق معمول برای عبادت و ورزش راهی کوه شدم. توی راه، یکی از افرادیو دیدم که از کوه داشت برمیگشت، حدوداً 60 الی 65 ساله به نظر میرسید و چند سالی بود که میشناختمش. اتفاقاً تحصیلات فیزیک داشت ولی به نظر خودم از اونایی بود که مثل خیلی از آدمای دیگه، تلقینات زندگی روزمره، عشقش به فیزیک رو به مرور زمان، به جنگیدن برای سیر کردن شکم و زیرشکم تبدیل کرده بود! یادم میاد یه وقت میخواست پایاننامهی فیزیکشو به من نشون بده ولی ظاهراً نتونسته بود توی خونه پیداش کنه. اون اوایل آشناییمون، وقتی بهش گفته بودم: "اتفاقاً منم توی فیزیک فعالیت میکنم"، یادم میاد به شوخی ازم سؤالی پرسید با این مضمون که آیا توی فیزیک از اون حرفهایها هستم یا از اون الله بختکیاش! یادم نمیاد که جوابی بهش داده باشم یا شایدم "مسعود" که احتمالاً در اون زمان باهامون بود به جای من یه جوابی به طرف داده بود. تو همون زمانا، مختصری دربارهی کوانتوم حرف زده بودیم ولی بعدتر وقتی همدیگه رو میدیدیم، گفتگومون صرفاً به یه سلام و احوالپرسی معمولی ختم میشد و به سرعت از کنار هم رد میشدیم. تقریباً همیشه هم که منو میدید یا بهش سلام میکردم، میگفت: "درود و دو صد درود ..."
روز شنبه وقتی به هم رسیدیم، ازم پرسید که چرا ژاکت تنمه چون هوا هنوز خیلی سرد نشده. من که خیلی ناراحت بودم، سلام کردمو گفتم: "شب توی کوه یه خرده سرد میشه" سرشو به نشونهی تأیید تکون داد و برام آرزوی موفقیت کرد. منم خداحافظی کردمو از کنار هم رد شدیم. طبق معمول، مسیرم از کنار ادارهی برق و آتشنشانی رد میشد. ادارهی برق نسبتاً بزرگه و فکر کنم سه چهار هکتار مساحت داشته باشه. این اداره همونجاییه که یکی از دوستام (نیما) توش کار میکنه. هوا بدجوری گرگ و میش شده بود و دیگه داشت شب میشد که یهو توی آسمون، بالای خیابونِ بغلِ اداره که توش داشتم راه میرفتم، یه چیزی مثل کیسه یا کاغذی که آتیش گرفته باشه نظرمو به خودش جلب کرد. این خیابون بنبست و اغلب خلوته. دنبال یه عابر میگشتم تا اونچه که توی آسمون بودو بهش نشون بدم که یه موتور سوار به سرعت از کنارم رد شد.
من همچنان به کیسهی آتشین نگاه میکردم. چیز عجیبی بود. ارتفاعش نسبت به زمین تقریباً ثابت بود و فقط حدود 100 متر از من فاصله داشت. با خودم گفتم پس چرا این کیسهه حرکت یا سقوط نمیکنه ولی وقتی دقت کردم دیدم به آرومی و با حفظ ارتفاع به سمت ادارهی برق حرکت کرد. وقتی نزدیکتر شدم، دیدم که یه جسمیه به شکل دایره یا بیضی و کاملاً مشکی که محیطش مشتعل بود یا چراغای عجیبی داشت و مقدار این اشتعال در حضیض این بیضی بیشتر و هر چی به نقطهی اوجش میرسید، کمفروغتر میشد. مساحتش یکی دو مترمربع بیشتر نبود. جالب اینکه شعله یا نور چراغا ثابت نبود و دور محیط بیضی گاهی میچرخید! دیدم از بالای خیابون یه موتور دیگه داره به سرعت نزدیک میشه که مثل دهقان فداکار پریدم جلوشو گفتم: "آقا بیزحمت وایسا!" موتور کنارم وایستادو ازم پرسید چی شده. نظرشو به آسمون و اون جسم آتشین جلب کردم و ازش پرسیدم که آیا میدونه اون چیه یا نه. هر دو چند لحظه سکوت کردیم و موتوسوار گفت عجیبه و نمیدونه که چیه. موتورشو یه خرده عقب جلو کرد تا دیدِ بهتری داشته باشه ولی بازم گفت که نظری نداره. ازش خداحافظی کردم و موتوری رفت. یهو متوجه شدم که دارم به درب بالایی اداره برق که یه نگهبان دائماً اونجا بود، نزدیک میشم. سرعت قدمامو بیشتر کردم و به در آهنیِ بزرگی رسیدم که ورقهی آهن سوراخدارِ بزرگیو به شکل سرتاسری بهش جوش داده بودن که داخل اداره به سختی از لای سوراخا معلوم بود. اتاق نگهبان که عملاً یه ساختمون کوچیک دو طبقه بود، در دسترس و داخل خیابون بود. بخش بیشتر این ساختمون، بیرون اداره و در کنار در آهنی بود و یه پنجرهی بزرگ برای ارباب رجوع داشت. دیدم کسی توی اتاق نگهبانی نیست. به سمت در رفتمو داد زدم: "آقای نگهبان؛ آقای نگهبان، سرکار ..." که یکی از داخل اداره و پشت در آهنی گفت: "جانم، اینجام، این طرف ... بله؟" از لای سوراخا به سختی طرفو میدیدم، مرد نسبتاً میانسالی هم سِنّو سال خودم بود و یه چیز مثل دمپایی یا صندل پاش بود و لباس نگهبانی به تنش.
اداره برق یه محیط نیمه امنیتی محسوب میشد چون یه خراب کاری کوچیک ممکن بود ساکنین محله رو توی خاموشی فرو ببره. با خودم گفتم شاید اینا یه خورده مسئله رو جدیتر بگیرن. پس در ادامه، به سمت نگهبان داد زدم: "عزیز! بالای اداره یه چیزی معلقه، میبینیش؟" طرف همونطور که از داخل اداره به سمت در آهنی برای حرف زدن با من میومد، سر جاش وایستادو به بالا نگاه کرد. گفت: "نه، کجاست؟" گفتم: "اونطرف اونجا" نگهبان که به سختی حرکات دست منو از پشت درب سوراخدار میدید، سرشو به اطراف چرخوندو گفت: "دیدمش، دیدم!" من با صدای بلند شواهدمو در اختیارش گذاشتم: "مثل یه حلقهست که آتیش گرفته، میبینی؟ خیلی آروم حرکت میکنه و ظاهراً ارتفاعشو ثابت نگه داشته". نگهبان تأیید کردو گفت: "آره، دارم میبینمش!" بعد موبایلشو دراوردو شروع کرد به فیلم گرفتن. بعد با قدمهای سریع برگشت سمت من تا بره توی اتاق نگهبانی. تلفونو برداشت و به جایی زنگ زد: "سلام، یه چیز عجیب بالای اداره داره پرواز میکنه ... [چند لحظه سکوت] ... من الآن نیرو ندارم ... [چند لحظه سکوت] ... به آشیانه خبر بدید".
من تا لغت "آشیانه" به گوشم خورد، با خودم گفتم: "مگه میخوان هلیکوپتر یا جنگنده بفرستن دنبال کسیهی آتشین؟!". دیگه اون شیئو نمیتونستم ببینم چون داشت میرفت پشت درختای بلند کاج داخل اداره. از اداره فاصله گرفتم تا برم بالای دیوارهی کانال آب کنار خیابون ببینم کجا رفته. نگهبان هم داخل اداره دیگه چیزی نمیدید: "کجاست؟". دوباره به سمت اداره دویدم و بلند گفتم: "اونطرف، رفت پشت اون نورفکن که الآن چشمک زد، دیدی؟" گفت: "نه، کجا رو میگی؟". در همین حال یه وانت آفرود که یادم نیست نیسان بود یا تویوتا، از خیابونِ داخل اداره که قسمت پایین اداره و درب اصلی رو به قسمت بالایی و درب شمالی متصل میکرد با سرعت خودشو بهمون رسوند. نگهبان دوید طرفشو موبایلشو دراورد به راننده نشون داد، همینکه آفرود خواست بره دنبال کیسهی آتشین، من داد زدم: "سرکار! از اونطرف رفت، ازش عکس بگیرید ..." که یهو زد روی ترمز و از نگهبان پرسید: "اون کیه پشت در؟" نگهبان: "عابره، اول اون دیدو بهمون خبر داد". آفرود به سرعت ازمون دور شد. نگهبان به سمت من برگشت و در حالی که درب آهنین حایل ما بود با هم حرف میزدیم که یهو یه نگهبان دیگه مثل اَجَل معلّق و با حالت خوابآلود دم در ساختمون و نزدیک نگهبان اول ظاهر شد. خبر مرگش مثل اینکه تا الآن طبقهی بالای ساختمون کپیده بود! به آرومی گفت: "چی شده؟ این صداها واسه چیه؟" جریانو بهش گفتیمو با همون حالت آروم گفت: "بشقابپرندهست دیگه، من قبلاً دیدمش. اینجا زیاد میاد. اینا میان ارتباط بگیرن!!!". منو نگهبان اول هاج و واج به همدیگه نیگا میکردیم که من یهو گفتم: "سرکار! سر کارمون گذاشتی آره؟!!" گفت: "نه جدی میگم، من قبلاً هم دیدمش!" به سمت نگهبان اول گفتم: "راستی منظورتون از آشیانه چی بود؟ مگه میخواید هلیکوپتر بفرستید دنبالش" نگهبان دوم گفت: "آخه فایده نداره، اینا رو نمیشه ردیابی کرد، نمونهش اخیراً برای هواپیمای ایران اِیر اتفاق افتاد. وقتی نزدیکش بشی، کنترولِر روی رادار چیزی نمیبینه ولی ولی ..." که من کامل کردم: "ولی با چشم توی آسمون قابل مشاهدهست" گفت: "آره". در همین حال، دومین ماشین آفرود نزدیک شد و باز نگهبان اولی در حالی که راننده رو با عنوان "جناب سرهنگ" خطاب میکرد به سمت ماشین دوید. دومین ماشین هم راهی شد. نگهبان اول بر خلاف نگهبان دوم، باور داشت که احتمالاً یه پهباده و من یادآوری کردم که اون جسم اصلاً صدا نداشت که نگهبان هم متعاقباً یادآوری کرد که پهبادا کلاً صدا ندارن. منم گفتم پهباد عمودپرواز مگه میتونه موتور نداشته باشه که گفت: "پهباد داریم میاد بیخ گوشت وامیسته ولی تو چیزی نمیفهمی!"
دیگه شب شده بودو کوهم داشت دیر میشد. با نگهبانا خدافظی کردمو به سمت کوه رفتم، هر چی بالاتر میرفتم، هر از چندی به عقب برمیگشتم تا ببینم او جسمو میبینم یا نه که خبری نبود. توی راهِ برگشت، دوباره رفتم پیش نگهبان تا ببینم خبری شده یا نه که گفت خبری نیست و کسی چیزی پیدا نکرده.
روز شنبه وقتی به هم رسیدیم، ازم پرسید که چرا ژاکت تنمه چون هوا هنوز خیلی سرد نشده. من که خیلی ناراحت بودم، سلام کردمو گفتم: "شب توی کوه یه خرده سرد میشه" سرشو به نشونهی تأیید تکون داد و برام آرزوی موفقیت کرد. منم خداحافظی کردمو از کنار هم رد شدیم. طبق معمول، مسیرم از کنار ادارهی برق و آتشنشانی رد میشد. ادارهی برق نسبتاً بزرگه و فکر کنم سه چهار هکتار مساحت داشته باشه. این اداره همونجاییه که یکی از دوستام (نیما) توش کار میکنه. هوا بدجوری گرگ و میش شده بود و دیگه داشت شب میشد که یهو توی آسمون، بالای خیابونِ بغلِ اداره که توش داشتم راه میرفتم، یه چیزی مثل کیسه یا کاغذی که آتیش گرفته باشه نظرمو به خودش جلب کرد. این خیابون بنبست و اغلب خلوته. دنبال یه عابر میگشتم تا اونچه که توی آسمون بودو بهش نشون بدم که یه موتور سوار به سرعت از کنارم رد شد.
من همچنان به کیسهی آتشین نگاه میکردم. چیز عجیبی بود. ارتفاعش نسبت به زمین تقریباً ثابت بود و فقط حدود 100 متر از من فاصله داشت. با خودم گفتم پس چرا این کیسهه حرکت یا سقوط نمیکنه ولی وقتی دقت کردم دیدم به آرومی و با حفظ ارتفاع به سمت ادارهی برق حرکت کرد. وقتی نزدیکتر شدم، دیدم که یه جسمیه به شکل دایره یا بیضی و کاملاً مشکی که محیطش مشتعل بود یا چراغای عجیبی داشت و مقدار این اشتعال در حضیض این بیضی بیشتر و هر چی به نقطهی اوجش میرسید، کمفروغتر میشد. مساحتش یکی دو مترمربع بیشتر نبود. جالب اینکه شعله یا نور چراغا ثابت نبود و دور محیط بیضی گاهی میچرخید! دیدم از بالای خیابون یه موتور دیگه داره به سرعت نزدیک میشه که مثل دهقان فداکار پریدم جلوشو گفتم: "آقا بیزحمت وایسا!" موتور کنارم وایستادو ازم پرسید چی شده. نظرشو به آسمون و اون جسم آتشین جلب کردم و ازش پرسیدم که آیا میدونه اون چیه یا نه. هر دو چند لحظه سکوت کردیم و موتوسوار گفت عجیبه و نمیدونه که چیه. موتورشو یه خرده عقب جلو کرد تا دیدِ بهتری داشته باشه ولی بازم گفت که نظری نداره. ازش خداحافظی کردم و موتوری رفت. یهو متوجه شدم که دارم به درب بالایی اداره برق که یه نگهبان دائماً اونجا بود، نزدیک میشم. سرعت قدمامو بیشتر کردم و به در آهنیِ بزرگی رسیدم که ورقهی آهن سوراخدارِ بزرگیو به شکل سرتاسری بهش جوش داده بودن که داخل اداره به سختی از لای سوراخا معلوم بود. اتاق نگهبان که عملاً یه ساختمون کوچیک دو طبقه بود، در دسترس و داخل خیابون بود. بخش بیشتر این ساختمون، بیرون اداره و در کنار در آهنی بود و یه پنجرهی بزرگ برای ارباب رجوع داشت. دیدم کسی توی اتاق نگهبانی نیست. به سمت در رفتمو داد زدم: "آقای نگهبان؛ آقای نگهبان، سرکار ..." که یکی از داخل اداره و پشت در آهنی گفت: "جانم، اینجام، این طرف ... بله؟" از لای سوراخا به سختی طرفو میدیدم، مرد نسبتاً میانسالی هم سِنّو سال خودم بود و یه چیز مثل دمپایی یا صندل پاش بود و لباس نگهبانی به تنش.
اداره برق یه محیط نیمه امنیتی محسوب میشد چون یه خراب کاری کوچیک ممکن بود ساکنین محله رو توی خاموشی فرو ببره. با خودم گفتم شاید اینا یه خورده مسئله رو جدیتر بگیرن. پس در ادامه، به سمت نگهبان داد زدم: "عزیز! بالای اداره یه چیزی معلقه، میبینیش؟" طرف همونطور که از داخل اداره به سمت در آهنی برای حرف زدن با من میومد، سر جاش وایستادو به بالا نگاه کرد. گفت: "نه، کجاست؟" گفتم: "اونطرف اونجا" نگهبان که به سختی حرکات دست منو از پشت درب سوراخدار میدید، سرشو به اطراف چرخوندو گفت: "دیدمش، دیدم!" من با صدای بلند شواهدمو در اختیارش گذاشتم: "مثل یه حلقهست که آتیش گرفته، میبینی؟ خیلی آروم حرکت میکنه و ظاهراً ارتفاعشو ثابت نگه داشته". نگهبان تأیید کردو گفت: "آره، دارم میبینمش!" بعد موبایلشو دراوردو شروع کرد به فیلم گرفتن. بعد با قدمهای سریع برگشت سمت من تا بره توی اتاق نگهبانی. تلفونو برداشت و به جایی زنگ زد: "سلام، یه چیز عجیب بالای اداره داره پرواز میکنه ... [چند لحظه سکوت] ... من الآن نیرو ندارم ... [چند لحظه سکوت] ... به آشیانه خبر بدید".
من تا لغت "آشیانه" به گوشم خورد، با خودم گفتم: "مگه میخوان هلیکوپتر یا جنگنده بفرستن دنبال کسیهی آتشین؟!". دیگه اون شیئو نمیتونستم ببینم چون داشت میرفت پشت درختای بلند کاج داخل اداره. از اداره فاصله گرفتم تا برم بالای دیوارهی کانال آب کنار خیابون ببینم کجا رفته. نگهبان هم داخل اداره دیگه چیزی نمیدید: "کجاست؟". دوباره به سمت اداره دویدم و بلند گفتم: "اونطرف، رفت پشت اون نورفکن که الآن چشمک زد، دیدی؟" گفت: "نه، کجا رو میگی؟". در همین حال یه وانت آفرود که یادم نیست نیسان بود یا تویوتا، از خیابونِ داخل اداره که قسمت پایین اداره و درب اصلی رو به قسمت بالایی و درب شمالی متصل میکرد با سرعت خودشو بهمون رسوند. نگهبان دوید طرفشو موبایلشو دراورد به راننده نشون داد، همینکه آفرود خواست بره دنبال کیسهی آتشین، من داد زدم: "سرکار! از اونطرف رفت، ازش عکس بگیرید ..." که یهو زد روی ترمز و از نگهبان پرسید: "اون کیه پشت در؟" نگهبان: "عابره، اول اون دیدو بهمون خبر داد". آفرود به سرعت ازمون دور شد. نگهبان به سمت من برگشت و در حالی که درب آهنین حایل ما بود با هم حرف میزدیم که یهو یه نگهبان دیگه مثل اَجَل معلّق و با حالت خوابآلود دم در ساختمون و نزدیک نگهبان اول ظاهر شد. خبر مرگش مثل اینکه تا الآن طبقهی بالای ساختمون کپیده بود! به آرومی گفت: "چی شده؟ این صداها واسه چیه؟" جریانو بهش گفتیمو با همون حالت آروم گفت: "بشقابپرندهست دیگه، من قبلاً دیدمش. اینجا زیاد میاد. اینا میان ارتباط بگیرن!!!". منو نگهبان اول هاج و واج به همدیگه نیگا میکردیم که من یهو گفتم: "سرکار! سر کارمون گذاشتی آره؟!!" گفت: "نه جدی میگم، من قبلاً هم دیدمش!" به سمت نگهبان اول گفتم: "راستی منظورتون از آشیانه چی بود؟ مگه میخواید هلیکوپتر بفرستید دنبالش" نگهبان دوم گفت: "آخه فایده نداره، اینا رو نمیشه ردیابی کرد، نمونهش اخیراً برای هواپیمای ایران اِیر اتفاق افتاد. وقتی نزدیکش بشی، کنترولِر روی رادار چیزی نمیبینه ولی ولی ..." که من کامل کردم: "ولی با چشم توی آسمون قابل مشاهدهست" گفت: "آره". در همین حال، دومین ماشین آفرود نزدیک شد و باز نگهبان اولی در حالی که راننده رو با عنوان "جناب سرهنگ" خطاب میکرد به سمت ماشین دوید. دومین ماشین هم راهی شد. نگهبان اول بر خلاف نگهبان دوم، باور داشت که احتمالاً یه پهباده و من یادآوری کردم که اون جسم اصلاً صدا نداشت که نگهبان هم متعاقباً یادآوری کرد که پهبادا کلاً صدا ندارن. منم گفتم پهباد عمودپرواز مگه میتونه موتور نداشته باشه که گفت: "پهباد داریم میاد بیخ گوشت وامیسته ولی تو چیزی نمیفهمی!"
دیگه شب شده بودو کوهم داشت دیر میشد. با نگهبانا خدافظی کردمو به سمت کوه رفتم، هر چی بالاتر میرفتم، هر از چندی به عقب برمیگشتم تا ببینم او جسمو میبینم یا نه که خبری نبود. توی راهِ برگشت، دوباره رفتم پیش نگهبان تا ببینم خبری شده یا نه که گفت خبری نیست و کسی چیزی پیدا نکرده.
- rohamavation
نام: roham hesami radرهام حسامی راد
محل اقامت: 100 مایلی شمال لندن جاده آیلستون، لستر، لسترشر. LE2
عضویت : سهشنبه ۱۳۹۹/۸/۲۰ - ۰۸:۳۴
پست: 3072-
سپاس: 5322
- جنسیت:
تماس:
Re: آیا بشقاب پرنده ها وجود دارند؟
اونچه دیدین پهپاد بوده با یک حلقه نورانی اگر درست بگم خوب طبیعی هست
حسگرهای کوچک خورشیدی مانند دانه های قاصدک در هوا پرواز میکننددستگاههای بدون باتری میتوانند برای جمعآوری دادههای محیطی در فواصل طولانی و ارائه در مورد سلامت اکوسیستم مورد استفاده قرار گیرند.
میتونه Drone art بدون سرنشین نمایشگر پهپاد یا نمایش نور پهپاد استفاده از چندین وسیله نقلیه هوایی بدون سرنشین (پهپادها) که اغلب کوادکوپترها هستن که به صورت هماهنگ با وسایل نور متصل هستند. آنها معمولاً به چندین LED مجهز هستن شما چنین چیزی دیدین
اگه درست میگم بفرمایید
پهپاد های وی تول (VTOL) Vertical Take off and Landing بوده با چراق هایی در زیرش
یک پهپاد نظامی جاسوسی باشه
حسگرهای کوچک خورشیدی مانند دانه های قاصدک در هوا پرواز میکننددستگاههای بدون باتری میتوانند برای جمعآوری دادههای محیطی در فواصل طولانی و ارائه در مورد سلامت اکوسیستم مورد استفاده قرار گیرند.
میتونه Drone art بدون سرنشین نمایشگر پهپاد یا نمایش نور پهپاد استفاده از چندین وسیله نقلیه هوایی بدون سرنشین (پهپادها) که اغلب کوادکوپترها هستن که به صورت هماهنگ با وسایل نور متصل هستند. آنها معمولاً به چندین LED مجهز هستن شما چنین چیزی دیدین

اگه درست میگم بفرمایید
پهپاد های وی تول (VTOL) Vertical Take off and Landing بوده با چراق هایی در زیرش
یک پهپاد نظامی جاسوسی باشه

Re: آیا بشقاب پرنده ها وجود دارند؟
عجب خب چرا خودت یه فیلم و عکس ازش نگرفتی مگه گوشی همراهت نبود محمد آقا؟
حسرت نبرم به خواب آن مرداب
کارام درون دشت شب خفته است
دریایم و نیست باکم از طوفان
دریا همه عمر خوابش آشفته است.
کارام درون دشت شب خفته است
دریایم و نیست باکم از طوفان
دریا همه عمر خوابش آشفته است.
- [email protected]
نام: م. ج. معروف به گربه ی زَبادی
محل اقامت: تهران
عضویت : پنجشنبه ۱۳۹۰/۹/۲۴ - ۱۱:۴۹
پست: 1440-
سپاس: 515
- جنسیت:
تماس:
Re: آیا بشقاب پرنده ها وجود دارند؟
والّا علی جان من گوشی هوشمند ندارم ولی با گوشی خودمم [نوکیا 222] چندتا عکس گرفتم که هیچی توش معلوم نبود فقط یکی دوتا از چراغای اداره به صورت نقطههای درخشان تو عکس افتاده بود. اون نگهبانیم که با گوشی هوشمندش از شیء پرنده فیلم گرفته بود، میگفت چیز خیلی واضحی از اون جسم توی فیلم، معلوم نبود. اصلاً فکر کنم توی شب، عکس و فیلم گرفتن با موبایل از اشیاء دوری که توی آسمون شب هستن چندان کارایی نداشته باشه مگر اینکه اون جسم، خیلی پُر نور باشه. فقط یه حلقهی روشن دور بقابپرندهه بود که شاید شدت نورش به اندازهی کافی زیاد نبوده.