خدايان هند
آگاهانید ما را یك هندی، كه در یك پرستشكده میهن اش، تندیس سـه خدای
در كنار یكدیگر را برجایند و آنچنانكه در افسانه ها آمده، آن سه زمانی سخن
می راندند. یكی از تندیس ها نماینده خدای راستی، دیگری خدای دروغ و آن دیگر
خدای دیپلماسی بود.
خدای راستی همه پرسش های را كه از او می شد به درستی پاسخ می داد،
خدای دروغ از پایه و بن دروغگو بود و خدای دیپلماسی ویژگی های دو خدای
پیشین را یگانه در خود داشت و گزاره هایش یا درست و یا نادرست بودند.
زمان های درازی هیچكس نمی دانست كه، كدام تندیس نماینده كدام خدای است،
تا اینكه روزی مرد خردمندی به واگشایی این راز پیروز شد.
او به پرستشكده رفت و از تندیس نخست ( چپ ) پرسید: ' كیست پهلوی شما ؟ '
او پاسخ داد: 'خدای راستی'.
از دومین ( میانه ) تندیس پرسید: 'تو كیستی؟'
او پاسخ داد: ' خدای دیپلماسی '.
و سرانـجام ' تندیس سوم ( راست ) در پاسخ به پرسش ِ كیست پهلوی شما؟ پاسخ داد:
' خدای دروغ. '
كدام تندیس نماینده كدام خداست؟
خدايان هند
آفرين، مي دانم بسيار ساده بود،retin_dont_forget_me_69 نوشته شده:به نام خدا
جواب ساده است از چپ ميشن ديپلماسي . دروغ .راستي .
با تشكر
مي خواستم تنها تا اندازه اي بر دشواري
پارسي نويسي چيره شوم و در كنار آن
كار سودمندي هم انجام دهم هر چند بسيار كوچك.
سپاس
خروش
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
به نام خدا
ممنون.خروش نوشته شده:آفرين، مي دانم بسيار ساده بود،retin_dont_forget_me_69 نوشته شده:به نام خدا
جواب ساده است از چپ ميشن ديپلماسي . دروغ .راستي .
با تشكر
مي خواستم تنها تا اندازه اي بر دشواري
پارسي نويسي چيره شوم و در كنار آن
كار سودمندي هم انجام دهم هر چند بسيار كوچك.
سپاس
خروش
من از ريشه ي گياهان گوشتخوار مي آيم
ومغز من هنوز
لبريز از صداي وحشت پروانه ايست كه اورا
در دفتري به سنجاقي
مصلوب كرده بودند...
کمرنگ
ومغز من هنوز
لبريز از صداي وحشت پروانه ايست كه اورا
در دفتري به سنجاقي
مصلوب كرده بودند...
کمرنگ