هجونامه
ارسال شده: پنجشنبه ۱۳۹۸/۹/۲۸ - ۲۳:۵۲
امشب تصمیم مهمی گرفتم. گفتم برم بشوم یه درمانگر شعور کیهانی و کوانتومی. غرض این هست که از کرمچاله های نسبیتی تونل بزنیم به دل شعور و اشعار کوانتومی.
با خودم گفتم چه کنم که موثرترتر واقع بشود از آنچه همه بزرگان اهل شعور، مطرح کردند و کوانتوم ها دریدند به این روش ها.
تا اینکه در خلوت عرفان کوانتومی خودم به نتایج شگفت آوری رسیدم. در حال مکاشفه بودم در دامین کوانتوم که ناگاه مساله ناجور گربه شِعروبنگر به ذهنم زد. گفتم بس پرتمتراغ است. تصمیم گرفتم با همین مساله پیشرفت نوینی در عرصه علم شعور کوانتومی بوجود بیاورم.
شما عزیزان که اهل فزیک هستید قاضی باشید.
داریم که شعروبنگر برادری از بلاد کفر بود که تصمیم گرفت عقده های بچگی اش را بر سر گربه زبان نفهم خانه شان که دائم پنگول میکشید باز کند. لذا گشت و گشت و روزها کتب را به پشت سر ریخت و در نهایت به یادش آمد همه میگویند کوانتوم تنها در قلمرو اش کوانتوم است و اینجا بهش میگویند برو جلو خانه تان بازی کن. شعروبنگر نیز ناراحت شد چون تا بچگی کرده بود همه همین را به او میگفتند. پس نقشه انتقام ریخت.
شعروبنگر استدلال کرد: اگر سیستمی داشته باشیم که در آن گربه پَدَسّگ را بیاندازیم و سپس حیات منحوسش را وابسته به پرتوزایی ذراتی کنیم که احتمال پرتوزایی یکی از آنها در بازه زمانی مشخص وجود داشته باشد و به همان میزان احتمال است که پرتو نزاید. حال در انتهای بازه داریم گربه 50 درصد مرده است و 50 درصد زنده. همین را با اسپین ذره ای نیز میشود گفت که اگر فعالسازی سیستم مرگ گربه به فروپاشی تابع موج ذره وابسته باشد آنگاه در لحظه مشخص گربه در برهم نهی مرگ و زندگی قرار دارد. یعنی هم مرده است و هم زنده.
من با خود گفتم سوپرپوزیشن یا برهم نهی عبارت زیبنده ای نیست. بگذارید بگوییم برزخ. چنین بود که عمری از تلاش و مجاهدت در راه شبه علم و گول زدن ملت نتیجه داد. شد آنچه (باید/نباید) میشد. و این دو در برهم نهی من بودند. لذا من نیز برای بهتر بیان کردن گفتم برزخ.
اکنون زمان تعیین مقالات است. باید شروع کرد و نوشت از برزخ کوانتومی، برزخ ماکروسکوپیک، برزخ ماکروسکوپیک متاثر از برزخ اسپین های ذره بنیادی، برزخ ماکروسکوپیک متاثر از برزخ تابش ذرات پرتوزا و الی آخر.
و بدین سان دوستان فزیکدان گریبان به دام تبر نهاده و یَک یَک بدور از برزخ کوانتومی به لقا پیوستند.
ما نیز دوستان را از چنین هجو هایی بی نصیب نگذاردیم تا باشد که این برزخ ها را در یک عمل خارق الطبیعی و برق آسا جمع زده و به احتمال یک رسانیم تا باشد که بنیان فزیک و ریاضیات ز نصف النهار بشکنند.
با خودم گفتم چه کنم که موثرترتر واقع بشود از آنچه همه بزرگان اهل شعور، مطرح کردند و کوانتوم ها دریدند به این روش ها.
تا اینکه در خلوت عرفان کوانتومی خودم به نتایج شگفت آوری رسیدم. در حال مکاشفه بودم در دامین کوانتوم که ناگاه مساله ناجور گربه شِعروبنگر به ذهنم زد. گفتم بس پرتمتراغ است. تصمیم گرفتم با همین مساله پیشرفت نوینی در عرصه علم شعور کوانتومی بوجود بیاورم.
شما عزیزان که اهل فزیک هستید قاضی باشید.
داریم که شعروبنگر برادری از بلاد کفر بود که تصمیم گرفت عقده های بچگی اش را بر سر گربه زبان نفهم خانه شان که دائم پنگول میکشید باز کند. لذا گشت و گشت و روزها کتب را به پشت سر ریخت و در نهایت به یادش آمد همه میگویند کوانتوم تنها در قلمرو اش کوانتوم است و اینجا بهش میگویند برو جلو خانه تان بازی کن. شعروبنگر نیز ناراحت شد چون تا بچگی کرده بود همه همین را به او میگفتند. پس نقشه انتقام ریخت.
شعروبنگر استدلال کرد: اگر سیستمی داشته باشیم که در آن گربه پَدَسّگ را بیاندازیم و سپس حیات منحوسش را وابسته به پرتوزایی ذراتی کنیم که احتمال پرتوزایی یکی از آنها در بازه زمانی مشخص وجود داشته باشد و به همان میزان احتمال است که پرتو نزاید. حال در انتهای بازه داریم گربه 50 درصد مرده است و 50 درصد زنده. همین را با اسپین ذره ای نیز میشود گفت که اگر فعالسازی سیستم مرگ گربه به فروپاشی تابع موج ذره وابسته باشد آنگاه در لحظه مشخص گربه در برهم نهی مرگ و زندگی قرار دارد. یعنی هم مرده است و هم زنده.
من با خود گفتم سوپرپوزیشن یا برهم نهی عبارت زیبنده ای نیست. بگذارید بگوییم برزخ. چنین بود که عمری از تلاش و مجاهدت در راه شبه علم و گول زدن ملت نتیجه داد. شد آنچه (باید/نباید) میشد. و این دو در برهم نهی من بودند. لذا من نیز برای بهتر بیان کردن گفتم برزخ.
اکنون زمان تعیین مقالات است. باید شروع کرد و نوشت از برزخ کوانتومی، برزخ ماکروسکوپیک، برزخ ماکروسکوپیک متاثر از برزخ اسپین های ذره بنیادی، برزخ ماکروسکوپیک متاثر از برزخ تابش ذرات پرتوزا و الی آخر.
و بدین سان دوستان فزیکدان گریبان به دام تبر نهاده و یَک یَک بدور از برزخ کوانتومی به لقا پیوستند.
ما نیز دوستان را از چنین هجو هایی بی نصیب نگذاردیم تا باشد که این برزخ ها را در یک عمل خارق الطبیعی و برق آسا جمع زده و به احتمال یک رسانیم تا باشد که بنیان فزیک و ریاضیات ز نصف النهار بشکنند.