با زندگیت می خوای چی کار کنی؟
Re: با زندگیت می خوای چی کار کنی؟
دوست غربزده نظرت در مورد هتل مسکو و فاحشه های ساعتی چیه ?کدام اندیشه ای این ها را تایید میکند?خوبه یه نگاهی به کتاب موج سوم بکنی که نویسنده اش اذعان میکنه شخصیت انسان در غرب مثل تخم مرغی است که به دیوار کوبیده شده البته شخصیت انسان در شرق یا خاورمیانه حتی تخم مرغ هم نیست در ایران که حتی مردم شخصیت ندارند ولی میخوام بگم که دموکراسی و این اراجیف فقط شعاره هیچ عدالت و خوبی در جهان نیست فقط منافع برای افراد مهمه۰
آخرین ویرایش توسط اگوستین جمعه ۱۳۹۴/۴/۱۲ - ۲۳:۴۰, ویرایش شده کلا 1 بار
گردبادی را که می بینی تو در دامان دشت
روح مجنون است کانجا خاک بر سر می کند
Www.telegram.me/Emanuelkazak
روح مجنون است کانجا خاک بر سر می کند
Www.telegram.me/Emanuelkazak
- سمیرا عطابخش
محل اقامت: germany
عضویت : شنبه ۱۳۸۷/۵/۵ - ۲۰:۳۵
پست: 67-
سپاس: 19
- جنسیت:
Re: با زندگیت می خوای چی کار کنی؟
زندگیم... فدای مادرم
تقدیم به تو مامان عزیزتر از جانم:
آرامش این خونه رو... حسی رو که میگه نرو
حتی تو که جون منی... این جونه رو مدیون توام
این حسی که دلتنگم و ... آسمون خوش رنگمو
وقتی که تو آهنگمی... آهنگمو مدیون توام
تقدیم به تو مامان عزیزتر از جانم:
آرامش این خونه رو... حسی رو که میگه نرو
حتی تو که جون منی... این جونه رو مدیون توام
این حسی که دلتنگم و ... آسمون خوش رنگمو
وقتی که تو آهنگمی... آهنگمو مدیون توام
I have a Dream...know myself
Re: با زندگیت می خوای چی کار کنی؟
اگوستین نوشته شده:دوست غربزده نظرت در مورد هتل مسکو و فاحشه های ساعتی چیه ?کدام اندیشه ای این ها را تایید میکند?خوبه یه نگاهی به کتاب موج سوم بکنی که نویسنده اش اذعان میکنه شخصیت انسان در غرب مثل تخم مرغی است که به دیوار کوبیده شده البته شخصیت انسان در شرق یا خاورمیانه حتی تخم مرغ هم نیست در ایران که حتی مردم شخصیت ندارند ولی میخوام بگم که دموکراسی و این اراجیف فقط شعاره هیچ عدالت و خوبی در جهان نیست فقط منافع مهمه ۰انسان کثیف ترین موجود کره زمین است۰
معذرت می خوام جناب اینکه زن ها در غرب مثل یک کالا هستن که دست به دست می شن این دادن شخصیت به اون هاست؟
فکر نکنم شخصیت چنین تعریفی داشته باشه هر انسانی در هر موقعیتی شخصیتش رو خودش با رفتارهاش می سازه .خیلی راحت درباره شخصیت انسان و مقام و منزلتش حرف می زنین انسان کثیف ترین موجود زمین؟ بله انسان داریم تا انسان ...گذاشتن نام انسان رو برخی واقعا مسخرس اینو نمی تونین انکار کنین که انسان های خوب رو ی زمین کم نیستن و نشون از بلندی شخصیت اون هاست...
حواستون هست که با این حرفتون حتی به خودتون هم توهین کردین.؟؟؟!!!...
Re: با زندگیت می خوای چی کار کنی؟
Fuclifson نوشته شده:من نه مشکل را فرهنگ غرب میدانم و نه راه حل را بازگشت به فرهنگ بومی.بلکه فکر میکنم برخورد این دو فرهنگ است که مشکل را ایجاد کرده و نه فقط در ایران ,بلکه در همه ی کشورهای غیر غربی.برخورد فرهنگ هایی با قدمت های چند هزارساله باعث تنشی در فرهنگ موردهجوم میشود و مردم جامعه ی مورد هجوم ابتدا مقاومت میکنند , بعد کم کم ناگزیر میشوند بخشهایی از فرهنگ مهاجم را بپذیرند و همین باعث میشود که دچار یک از خود بیگانگی و سردرگمی شوند چراکه کم کم مواردی پیش میاید که بین فرهنگ بیگانه و فرهنگ بومی تضاد پیدا میشود و.. بعد از گذشت زمان کافی عده ای کاملاً جذب فرهنگ بیگانه میشوند , عده ای با اینکه لوازم فرهنگ مهاجم را پذیرفته اند سعی در احیای فرهنگ سابق دارند و عده ای هم همچنان سردرگم اند و بدنبال یک سنتز سازگار از این دو فرهنگ هستند.
من معتقد نیستم که علاقه به بازیگران یا خواننده ها , بازی های کامپیوتری و... چیز بدیست و خودم هم خیلی غرب زده ام! ولی وقتی میبینم این علاقه ها جای روابط عاطفی افراد را میگیرد وقتی روابط به بازی گرفته میشوند و... دلم برای بخش هایی از فرهنگ قدیمی که بیشتر در داستانها از آن شنیده ام (و ممکن است زیاد هم واقعیت نداشته باشد: ) تنگ میشود!
ببخشید اما اینجا باید گفت که آدم باید جنبه داشته باشه من خودم خانواده بسیار سنتی دارم و اما بسیار به روز ...البته تا جایی این وظیفه ی حکومت و کار های فرهنگی شه اما ادم عقل داره وباید اون مقدار تاثیرپذیری از فرهنگ غربی رو داشته باشه که بهترش کنه نه اینکه به قول شما سردرگم بشه و در نهایت فرهنگی رو بپذیره که با فرهنگ خودش در تضاد....در نهایت باز این عقل و اراده ی خود ادم که کدوم فرهنگ رو انتخاب کنه...
- Milad74
نام: م I ل A د Mohammadi
محل اقامت: kermanshah
عضویت : دوشنبه ۱۳۹۳/۱۲/۴ - ۲۳:۳۶
پست: 128-
سپاس: 34
- جنسیت:
تماس:
Re: با زندگیت می خوای چی کار کنی؟
داستان آموزنده قهوه زندگی:
چند دوست دوران دانشجویی که پس از فارغ التحصیلی هر یک شغل های
مختلفی داشتند و در کار و زندگی خود نیز موفق بودند، پس از مدت ها با هم به
دانشگاه سابق شان رفتند تا با استادشان دیداری تازه کنند.
آنها مشغول صحبت شده بودند و طبق معمول بیشتر حرف هایشان هم شکایت
از زندگی بود. استادشان در حین صحبت آنها قهوه آماده می کرد. او قهوه جوش را
روی میز گذاشت و از دانشجوها خواست که برای خود قهوه بریزند.
روی میز لیوان های متفاوتی قرار داشت; شیشه ای، پلاستیکی، چینی، بلور و
لیوان های دیگر. وقتی همه دانشجوها قهوه هایشان را ریخته بودند و هر یک
لیوانی در دست داشت، استاد مثل همیشه آرام و با مهربانی گفت...
بچه ها، ببینید؛ همه شما لیوان های ظریف و زیبا را انتخاب کردید و الان فقط
لیوان های زمخت و ارزانقیمت روی میز مانده اند.
دانشجوها که از حرف های استاد شگفت زده شده بودند، ساکت بودند و استاد
حرف هایش را به این ترتیب ادامه داد: «در حقیقت، چیزی که شما واقعا می
خواستید قهوه بود و نه لیوان. اما لیوان های زیبا را انتخاب کردید و در عین حال
نگاه تان به لیوان های دیگران هم بود. زندگی هم مانند قهوه است و شغل،
حقوق و جایگاه اجتماعی ظرف آن است. این ظرف ها زندگی را تزیین می کنند
اما کیفیت آن را تغییر نخواهند داد.
البته لیوان های متفاوت در علاقه شما به نوشیدن قهوه تاثیر خواهند گذاشت،اما
اگر بیشتر توجه تان به لیوان باشد و چیزهای با ارزشی مانند کیفیت قهوه را
فراموش کنید و از بوی آن لذت نبرید، معنی واقعی نوشیدن قهوه را هم از دست
خواهید داد. پس، از حالا به بعد تلاش کنید نگاه تان را از لیوان بردارید و در حالیکه
چشم هایتان را بسته اید، از نوشیدن قهوه لذت ببرید.»
چند دوست دوران دانشجویی که پس از فارغ التحصیلی هر یک شغل های
مختلفی داشتند و در کار و زندگی خود نیز موفق بودند، پس از مدت ها با هم به
دانشگاه سابق شان رفتند تا با استادشان دیداری تازه کنند.
آنها مشغول صحبت شده بودند و طبق معمول بیشتر حرف هایشان هم شکایت
از زندگی بود. استادشان در حین صحبت آنها قهوه آماده می کرد. او قهوه جوش را
روی میز گذاشت و از دانشجوها خواست که برای خود قهوه بریزند.
روی میز لیوان های متفاوتی قرار داشت; شیشه ای، پلاستیکی، چینی، بلور و
لیوان های دیگر. وقتی همه دانشجوها قهوه هایشان را ریخته بودند و هر یک
لیوانی در دست داشت، استاد مثل همیشه آرام و با مهربانی گفت...
بچه ها، ببینید؛ همه شما لیوان های ظریف و زیبا را انتخاب کردید و الان فقط
لیوان های زمخت و ارزانقیمت روی میز مانده اند.
دانشجوها که از حرف های استاد شگفت زده شده بودند، ساکت بودند و استاد
حرف هایش را به این ترتیب ادامه داد: «در حقیقت، چیزی که شما واقعا می
خواستید قهوه بود و نه لیوان. اما لیوان های زیبا را انتخاب کردید و در عین حال
نگاه تان به لیوان های دیگران هم بود. زندگی هم مانند قهوه است و شغل،
حقوق و جایگاه اجتماعی ظرف آن است. این ظرف ها زندگی را تزیین می کنند
اما کیفیت آن را تغییر نخواهند داد.
البته لیوان های متفاوت در علاقه شما به نوشیدن قهوه تاثیر خواهند گذاشت،اما
اگر بیشتر توجه تان به لیوان باشد و چیزهای با ارزشی مانند کیفیت قهوه را
فراموش کنید و از بوی آن لذت نبرید، معنی واقعی نوشیدن قهوه را هم از دست
خواهید داد. پس، از حالا به بعد تلاش کنید نگاه تان را از لیوان بردارید و در حالیکه
چشم هایتان را بسته اید، از نوشیدن قهوه لذت ببرید.»
Re: با زندگیت می خوای چی کار کنی؟
Milad74 نوشته شده:داستان آموزنده قهوه زندگی:
چند دوست دوران دانشجویی که پس از فارغ التحصیلی هر یک شغل های
مختلفی داشتند و در کار و زندگی خود نیز موفق بودند، پس از مدت ها با هم به
دانشگاه سابق شان رفتند تا با استادشان دیداری تازه کنند.
آنها مشغول صحبت شده بودند و طبق معمول بیشتر حرف هایشان هم شکایت
از زندگی بود. استادشان در حین صحبت آنها قهوه آماده می کرد. او قهوه جوش را
روی میز گذاشت و از دانشجوها خواست که برای خود قهوه بریزند.
روی میز لیوان های متفاوتی قرار داشت; شیشه ای، پلاستیکی، چینی، بلور و
لیوان های دیگر. وقتی همه دانشجوها قهوه هایشان را ریخته بودند و هر یک
لیوانی در دست داشت، استاد مثل همیشه آرام و با مهربانی گفت...
بچه ها، ببینید؛ همه شما لیوان های ظریف و زیبا را انتخاب کردید و الان فقط
لیوان های زمخت و ارزانقیمت روی میز مانده اند.
دانشجوها که از حرف های استاد شگفت زده شده بودند، ساکت بودند و استاد
حرف هایش را به این ترتیب ادامه داد: «در حقیقت، چیزی که شما واقعا می
خواستید قهوه بود و نه لیوان. اما لیوان های زیبا را انتخاب کردید و در عین حال
نگاه تان به لیوان های دیگران هم بود. زندگی هم مانند قهوه است و شغل،
حقوق و جایگاه اجتماعی ظرف آن است. این ظرف ها زندگی را تزیین می کنند
اما کیفیت آن را تغییر نخواهند داد.
البته لیوان های متفاوت در علاقه شما به نوشیدن قهوه تاثیر خواهند گذاشت،اما
اگر بیشتر توجه تان به لیوان باشد و چیزهای با ارزشی مانند کیفیت قهوه را
فراموش کنید و از بوی آن لذت نبرید، معنی واقعی نوشیدن قهوه را هم از دست
خواهید داد. پس، از حالا به بعد تلاش کنید نگاه تان را از لیوان بردارید و در حالیکه
چشم هایتان را بسته اید، از نوشیدن قهوه لذت ببرید.»
عالی بود,
امیدواری به خداوند، ارزشمندترین چیزها و نردبان عزت است. "امام جواد(ع)"
سرگشته بودن در وادی امید، بهتر از بدبینی است. "ویل دورانت"
سرگشته بودن در وادی امید، بهتر از بدبینی است. "ویل دورانت"
Re: با زندگیت می خوای چی کار کنی؟
سعی می کنم تسلیمش نشم
امیدواری به خداوند، ارزشمندترین چیزها و نردبان عزت است. "امام جواد(ع)"
سرگشته بودن در وادی امید، بهتر از بدبینی است. "ویل دورانت"
سرگشته بودن در وادی امید، بهتر از بدبینی است. "ویل دورانت"
Re: با زندگیت می خوای چی کار کنی؟
Milad74 نوشته شده:با زندگیت می خوای چی کار کنی ؟؟
ادامه میدم . و مثل عقاب اوج میگیرم.
- mohsen2545
عضویت : یکشنبه ۱۳۸۹/۴/۶ - ۱۶:۵۶
پست: 811-
سپاس: 98
تماس:
Re: با زندگیت می خوای چی کار کنی؟
میخوام با زندگیم ازدواج کنم
دلم میخواد یه روزی فارغ از غم
تبسم رویِ لبهامون بشینه
شاید اون روز دوباره جون بگیره
نهالِ آرزوهامون تو سینه
تبسم رویِ لبهامون بشینه
شاید اون روز دوباره جون بگیره
نهالِ آرزوهامون تو سینه
-
عضویت : جمعه ۱۳۹۳/۶/۱۴ - ۲۰:۰۸
پست: 48-
سپاس: 53
- جنسیت:
- Milad74
نام: م I ل A د Mohammadi
محل اقامت: kermanshah
عضویت : دوشنبه ۱۳۹۳/۱۲/۴ - ۲۳:۳۶
پست: 128-
سپاس: 34
- جنسیت:
تماس:
Re: با زندگیت می خوای چی کار کنی؟
زنـــــــــدگی بایــــــد کـــــــــرد !
گــــــاه با یـــک گل ســــــــــــرخ
گاه با یــــــک دل تنــــــ❤ــــــگ ،
گـــاه باید رویید در پس این باران،
گاه باید خندید بر غمی بی پایان .
گــــــاه با یـــک گل ســــــــــــرخ
گاه با یــــــک دل تنــــــ❤ــــــگ ،
گـــاه باید رویید در پس این باران،
گاه باید خندید بر غمی بی پایان .
- سمیرا عطابخش
محل اقامت: germany
عضویت : شنبه ۱۳۸۷/۵/۵ - ۲۰:۳۵
پست: 67-
سپاس: 19
- جنسیت: