مشاوره و طرح راه حل های درست زندگی کردن

مدیران انجمن: parse, javad123javad

نمایه کاربر
m!sS Nah!D

محل اقامت: soMewHere in thE wOrlD

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۹۲/۷/۲ - ۰۱:۵۱


پست: 289

سپاس: 162


تماس:

مشاوره و طرح راه حل های درست زندگی کردن

پست توسط m!sS Nah!D »

دوستان عزیز smile072
این جستار حالت مشاوره و طرح راه حل های درست زندگی کردن ب صورت دورهمی داره
تا اگه کسی مشکلی پیدا کرد اینجا مطرح کنه و هوپاییان عزیز با نظرات ارزنده شون در پی راهنمایی بربیایند
و همچنین جملات بزرگان در ارتباط با زندگی ادمی ب طور مثال رفتار شخصیت ... رو در این جستار بذاره
پیشاپیش ممنون smile043
آخرین ویرایش توسط m!sS Nah!D پنج‌شنبه ۱۳۹۴/۳/۲۸ - ۰۰:۳۲, ویرایش شده کلا 1 بار

Talk slowly but think quickly

Spend some time alone

When you realize you've made a mistake, take immediate steps to correct it

BEGIN while others are procrastinating

COMMEND while others are criticizing

PREPARE while others are daydreaming

To handle yourself, use your head; to handle others use your heart.


<3 http://music.naij.com/artist-2035-celine-dion <3

<3 http://www.newhealthguide.org/Calming-Foods.html <3

نمایه کاربر
m!sS Nah!D

محل اقامت: soMewHere in thE wOrlD

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۹۲/۷/۲ - ۰۱:۵۱


پست: 289

سپاس: 162


تماس:

Re: گَپـــــــ و گُفتــــــ

پست توسط m!sS Nah!D »

اول از همه مشکل خودمو مطرح میکنم

اینکه من واقعا نمیدونم چ مسیریو برای زندگیم انتخاب کنم یه زندگی عادی و معمولی یا ب عبارتی بی دغدغه و یا اینکه یه زندگی توام با دغدغه یعنی هدفی ک در نظر گرفته شده و خواستار تلاش زیادی در اون زمینه س
گاهی ب این فک میکنم من بدون هدفم اینکه یه دانشمند بزرگ و مشهور یا یه فرد مهم در زمینه ی علمی بشم هم میتونم راحت زندگی کنم میتونم یه کار با درامد عالی داشته باشم و ازدواج کنم و یه سیر عادیو طی کنم
چندین ماه اینجوری زندگی کردم و واقعا حس میکردم هیچ کمبودی ندارم
اما با دیدن یه سری چیزا دوباره اون حس کمال در من پیدا شد و همه ی ارامشمو گرفت و حس کردم کمبود دارم حس کردم من باید ب اون چیزاییی ک میخوام برسم
هر کسی برای خودش ارزویی داره و خودشو لایق رسیدن ب ارزوش میدونه اگه عمیقا متمرکز بشه روی خواسته ش

حالا من نمیدونم یه زندگی عادیو در پیش بگیرم و ارزوهامو با خودم ب گور ببرم یا اینکه برای خودم دغدغه تراشی کنم تا ب هدفم برسم

من در تعریف خودم و زندگی دچار مشکل شدم

Talk slowly but think quickly

Spend some time alone

When you realize you've made a mistake, take immediate steps to correct it

BEGIN while others are procrastinating

COMMEND while others are criticizing

PREPARE while others are daydreaming

To handle yourself, use your head; to handle others use your heart.


<3 http://music.naij.com/artist-2035-celine-dion <3

<3 http://www.newhealthguide.org/Calming-Foods.html <3

fatemeh_yal

عضویت : جمعه ۱۳۹۳/۶/۱۴ - ۲۰:۰۸


پست: 48

سپاس: 53

جنسیت:

Re: گَپـــــــ و گُفتــــــ

پست توسط fatemeh_yal »

m!sS Nah!D نوشته شده:اول از همه مشکل خودمو مطرح میکنم

اینکه من واقعا نمیدونم چ مسیریو برای زندگیم انتخاب کنم یه زندگی عادی و معمولی یا ب عبارتی بی دغدغه و یا اینکه یه زندگی توام با دغدغه یعنی هدفی ک در نظر گرفته شده و خواستار تلاش زیادی در اون زمینه س
گاهی ب این فک میکنم من بدون هدفم اینکه یه دانشمند بزرگ و مشهور یا یه فرد مهم در زمینه ی علمی بشم هم میتونم راحت زندگی کنم میتونم یه کار با درامد عالی داشته باشم و ازدواج کنم و یه سیر عادیو طی کنم
چندین ماه اینجوری زندگی کردم و واقعا حس میکردم هیچ کمبودی ندارم
اما با دیدن یه سری چیزا دوباره اون حس کمال در من پیدا شد و همه ی ارامشمو گرفت و حس کردم کمبود دارم حس کردم من باید ب اون چیزاییی ک میخوام برسم
هر کسی برای خودش ارزویی داره و خودشو لایق رسیدن ب ارزوش میدونه اگه عمیقا متمرکز بشه روی خواسته ش

حالا من نمیدونم یه زندگی عادیو در پیش بگیرم و ارزوهامو با خودم ب گور ببرم یا اینکه برای خودم دغدغه تراشی کنم تا ب هدفم برسم

من در تعریف خودم و زندگی دچار مشکل شدم


منم!


plz help!

نمایه کاربر
mycolony

عضویت : جمعه ۱۳۹۲/۱/۲ - ۱۰:۳۴


پست: 787

سپاس: 134

Re: گَپـــــــ و گُفتــــــ

پست توسط mycolony »

m!sS Nah!D نوشته شده:اول از همه مشکل خودمو مطرح میکنم

اینکه من واقعا نمیدونم چ مسیریو برای زندگیم انتخاب کنم یه زندگی عادی و معمولی یا ب عبارتی بی دغدغه و یا اینکه یه زندگی توام با دغدغه یعنی هدفی ک در نظر گرفته شده و خواستار تلاش زیادی در اون زمینه س
گاهی ب این فک میکنم من بدون هدفم اینکه یه دانشمند بزرگ و مشهور یا یه فرد مهم در زمینه ی علمی بشم هم میتونم راحت زندگی کنم میتونم یه کار با درامد عالی داشته باشم و ازدواج کنم و یه سیر عادیو طی کنم
چندین ماه اینجوری زندگی کردم و واقعا حس میکردم هیچ کمبودی ندارم
اما با دیدن یه سری چیزا دوباره اون حس کمال در من پیدا شد و همه ی ارامشمو گرفت و حس کردم کمبود دارم حس کردم من باید ب اون چیزاییی ک میخوام برسم
هر کسی برای خودش ارزویی داره و خودشو لایق رسیدن ب ارزوش میدونه اگه عمیقا متمرکز بشه روی خواسته ش

حالا من نمیدونم یه زندگی عادیو در پیش بگیرم و ارزوهامو با خودم ب گور ببرم یا اینکه برای خودم دغدغه تراشی کنم تا ب هدفم برسم

من در تعریف خودم و زندگی دچار مشکل شدم


به نقلی می گن یا به اندازه تلاشت ارزو کن و یا به اندازه ارزوت تلاش
پس به همت خودتون بستگی داره
و این که شما بخواین مسیر درست رو انتخاب کنید در نظر باید بر این اساس باشه که در نظر بگیرید
کدام مسیر سختی ها و مشکلاتش برای شما لذت بخش خواهد بود
و حالا این مسیر هم می تونه یک تشکیل یک زندگی عادی باشه و یا بلند پروازانه که وابسته به خودش همواره مشکلاتی رو خواهد داشت و هیچ کدوم اسون نخواهد بود
بستگی داره شما سطح فکرتون چقدره چون یک نوع زندگی توانایی راضی کردن یک نفر رو ممکنه داشته باشه ولی برای فرد دیگه ممکنه پتاسیلی رو نداشته باشه
یک سخن هست از امام علی که می گه : جهان هر کس به وسعت فکر اوست
هر چه وسعت ذهن شما بیشتر باشه
دیدگاهتون نسبت به دنیا باز تر و گسترده تر خواهد بود
نتیجه ان که توقعتون هم از خودتون و هم از دنیا بیشتر خواهد بود و مسیر مشکل تر
ولی در کل راهی رو انتخاب کنید که پس فردا دم مرگ با خودتون نگید چرا از فرصتی که داشتم استفاده نکردم
یا علی مدد

پینوشت : من همان هیجان و سختی رو ترجیح می دم smile034 smile072
درون سینه هر آدمی یک خاورمیانه پنهان است.
پر از شر، شور، شراب، خدا، گناه، صلح، گُل، گلوله

White

عضویت : جمعه ۱۳۹۱/۵/۱۳ - ۱۲:۳۲


پست: 117

سپاس: 211

Re: مشاوره و طرح راه حل های درست زندگی کردن

پست توسط White »

m!sS Nah!D نوشته شده:اول از همه مشکل خودمو مطرح میکنم....


ناهید جان به نظر من بهتره بشینی رویاهاتو با واقعیت تطبیق بدی و اینو باور کنی که یه زندگی آروم هیچ منافاتی با موفقیت تو سایر زمینه ها نداره..میتونی به هدفت برسی،یه زندگی آروم داشته باشی ،لاو هم داشته باشی( smile044به شرطی که هر کارتو به موقع و بجا انجام بدی.. smile072

farazb29

عضویت : یک‌شنبه ۱۳۹۲/۱۱/۶ - ۰۲:۳۷


پست: 134

سپاس: 319

Re: مشاوره و طرح راه حل های درست زندگی کردن

پست توسط farazb29 »

White نوشته شده:
m!sS Nah!D نوشته شده:اول از همه مشکل خودمو مطرح میکنم....


ناهید جان به نظر من بهتره بشینی رویاهاتو با واقعیت تطبیق بدی و اینو باور کنی که یه زندگی آروم هیچ منافاتی با موفقیت تو سایر زمینه ها نداره..میتونی به هدفت برسی،یه زندگی آروم داشته باشی ،لاو هم داشته باشی( smile044به شرطی که هر کارتو به موقع و بجا انجام بدی.. smile072


لاومان حق دارند.
البته همیشه حق با ایشونه smile017 smile017

nile

عضویت : چهارشنبه ۱۳۹۴/۳/۱۳ - ۱۴:۳۹


پست: 3

سپاس: 2

Re: گَپـــــــ و گُفتــــــ

پست توسط nile »

m!sS Nah!D نوشته شده:اول از همه مشکل خودمو مطرح میکنم

اینکه من واقعا نمیدونم چ مسیریو برای زندگیم انتخاب کنم یه زندگی عادی و معمولی یا ب عبارتی بی دغدغه و یا اینکه یه زندگی توام با دغدغه یعنی هدفی ک در نظر گرفته شده و خواستار تلاش زیادی در اون زمینه س
گاهی ب این فک میکنم من بدون هدفم اینکه یه دانشمند بزرگ و مشهور یا یه فرد مهم در زمینه ی علمی بشم هم میتونم راحت زندگی کنم میتونم یه کار با درامد عالی داشته باشم و ازدواج کنم و یه سیر عادیو طی کنم
چندین ماه اینجوری زندگی کردم و واقعا حس میکردم هیچ کمبودی ندارم
اما با دیدن یه سری چیزا دوباره اون حس کمال در من پیدا شد و همه ی ارامشمو گرفت و حس کردم کمبود دارم حس کردم من باید ب اون چیزاییی ک میخوام برسم
هر کسی برای خودش ارزویی داره و خودشو لایق رسیدن ب ارزوش میدونه اگه عمیقا متمرکز بشه روی خواسته ش

حالا من نمیدونم یه زندگی عادیو در پیش بگیرم و ارزوهامو با خودم ب گور ببرم یا اینکه برای خودم دغدغه تراشی کنم تا ب هدفم برسم

من در تعریف خودم و زندگی دچار مشکل شدم


شما اول باید ببینید از زندگی چی میخواید
دانشمند شدن هدف نیست مسیره باید ببینی چه نیازی در زندگیت داشتی که این حسو بوجود آورده و مناسبترین راه رو انتخواب کنی

نمایه کاربر
اگوستین

عضویت : جمعه ۱۳۹۴/۳/۲۹ - ۰۲:۳۵


پست: 34

سپاس: 1

جنسیت:

Re: مشاوره و طرح راه حل های درست زندگی کردن

پست توسط اگوستین »

واقعا ممنون از کسی که این موضوع رو برای بحث انتخاب کرده من در زندگی واقعا با مشکل مواجه شده ام.گاهی اوقات فکر میکنم خودکشی تنها راه ممکن است بعد مریم پشت بام بلوک یا کنار سدی جایی مثل اینها هر چقدر تلاش میکنم یه قدم بردارم نمیتونم بعد دوباره برمیگردم به زندگی وباز هم این موضوع به صورت تناوبی تکفرار میشود دیگه حالم از این حالت مرگ و زندگی به هم میخورد یه نفر هم نیست منو هل بده زندگیم تموم شه شما راه ساده تری برای خودکشی بلد نیستین مثلا یه ماده ای که راحت بشه از داروخانه ای جایی خرید اخه من یه بار این چند وقت چند تا قرص با هم خوردم چیزی نشد فقط یه شب تو بیمارستان بستری شدم
گردبادی را که می بینی تو در دامان دشت
روح مجنون است کانجا خاک بر سر می کند
Www.telegram.me/Emanuelkazak

q2w2hddjb

عضویت : جمعه ۱۳۹۳/۱۱/۱۰ - ۲۳:۲۶


پست: 116

سپاس: 19

Re: مشاوره و طرح راه حل های درست زندگی کردن

پست توسط q2w2hddjb »

زندگی به خودی خود بی معناست . به این خاطر که ما نفهمیدیم و یا اطمینانی نداریم که «وجودمون چه ضرورتی داره ؟» این رو بهتر از هر پوچگرایی در جهان ,خیام در ابیات زیادی بیان کرده. برای نمونه اونجایی که میگه «از آمدنم نبود گردون را سود , وز رفتن من جاه جلالش نفزود / وز هیچ کسی نیز دو گوشم نشنود ,کین آمدن و رفتنم از بهر چه بود؟ »
در یه نگاه کلی , حتی بزرگترین دانشمندا و سیاستمدارا و فلاسفه و... زندگی پوچی داشتند و جهان بیکران و بی درو پیکر , هیچ نیازی به اونها نداشته و نداره و کل زندگی انسانها و حتی زندگی برترین انسانها هم در یه نگاه کلی هیچ ارزشی بیشتر از بقیه ی اجزای جهان نداره. اینها ظاهراً واقعیت های تلخی اند که پیش چشمای ما هستند. خدا و بقیه ی مفاهیمی که سعی در دلداری دادن ما داشتند هم دست خوش چالش های مهیبی بودند و هستند و...

اما اگر به این پوچی اقرار کنیم یا دست کم بپذیریم که «اگر واقعاً وجود ما دلیلی هم داشته باشه, ما از اون مطلع یا مطمئن نیستیم», اونوقت باید چیکار کنیم؟ بریم خودکشی کنیم؟ ظاهراً خودکشی کردن یا نکردن ما هم در یه نگاه کلی هیچ فرقی نداره ,چون چه بخوایم چه نخوایم خواهیم مرد ! پس چرا بجای اینکه این پوچی رو به ریشخند بگیریم , یا دلمون رو به پیدا کردن حقیقت خوش کنیم , بریم خودکشی کنیم؟ ما الان وجود داریم و بزودی هم بطور خودکار خواهیم مرد , پس بنظر من دست کم باید این وجود داشتنو کش داد و با تجربه های جدید به این زندگی بی رنگ ,رنگ بخشید یا به عبارتی برای این زندگی بی معنا(در نگاه کلی) معنایی شخصی ساخت (در نگاه جزئی) . ولی خب شاید مواردی پیش بیاد که خودکشی بهترین گزینه باشه (هرچند هیچ وقت نمیشه مطمئن بود) در اونصورت برید قرص برنج بخرید بخورید!
Who Knows? Only Time...

نمایه کاربر
اگوستین

عضویت : جمعه ۱۳۹۴/۳/۲۹ - ۰۲:۳۵


پست: 34

سپاس: 1

جنسیت:

Re: مشاوره و طرح راه حل های درست زندگی کردن

پست توسط اگوستین »

به نظر شما این دلیل خوبی برای زنده ماندن من هست یا نه?
شما دسترسی جهت مشاهده فایل پیوست این پست را ندارید.
گردبادی را که می بینی تو در دامان دشت
روح مجنون است کانجا خاک بر سر می کند
Www.telegram.me/Emanuelkazak

q2w2hddjb

عضویت : جمعه ۱۳۹۳/۱۱/۱۰ - ۲۳:۲۶


پست: 116

سپاس: 19

Re: مشاوره و طرح راه حل های درست زندگی کردن

پست توسط q2w2hddjb »

اگوستین نوشته شده:به نظر شما این دلیل خوبی برای زنده ماندن من هست یا نه?

چراکه نه !
من خودم دوستی دارم که به همین دلیل الان داره تو امریکا هم مطالعه و تحقیق میکنه و هم کلی فاند میگیره و عشق و حال! و بقیه ی دوستاشم اینجا , حسرت زندگیشو میخورند.
________
یه کتاب جدید میتونه یه رنگ تازه به زندگی ما بده , یه دوست جدید , یه جای جدید , یه تجربه ی جدید .ناراحت کننده ست که ما اینقدر از داشتن تجربه های جدید خودداری میکنیم و ترجیح میدیم تو اون منطقه ی امن ذهنیمون بمونیم و کپک بزنیم ولی یه کار تازه نکنیم .دست به ریسک نمیزنیم و حاضر نیستیم کاری که تاحالا نکردیمو بکنیم .یه عقیده ای پیدا میکنیم و دیگه دنیا رو فقط از دریچه ی اون عقیده نگاه میکنیم , یه آرمان پیدا میکنیم و زندگی رو به پای اون یه آرمان قفل و زنجیر میکنیم و...

بعضی ها جوری توی یه چارچوب زندگی میکنند که میشه تا ده سال آینده شون رو هم پیش بینی کرد و گفت که با این روند اونا به چه نقطه ای میرسند و حتی به چه شکل هایی ممکنه زندگی مقدرشون خاتمه پیدا کنه ! براحتی میشه پیش بینی کرد که اونها هرگز فلان کارو نخواهند کرد و هرگز فلان تجربه رو نخواهند داشت و... یه شخصیتِ تثبیت شده و شکل گرفته.
استاد فلسفه و منطقی که تاحالا حتی یه رمانم نخونده , استاد نقاشی ای که تاحالا یه بازی دسته جمعی نکرده , استاد فیزیکی که تاحالا تو یه کنسرت یا نمایش تئاتر شرکت نکرده , فوق تخصص قلب و عروقی که تاحالا یه مسافرت تنهایی نرفته , کارگردانی که تاحالا یه پیک مشروب نخورده و...
Who Knows? Only Time...

نمایه کاربر
اگوستین

عضویت : جمعه ۱۳۹۴/۳/۲۹ - ۰۲:۳۵


پست: 34

سپاس: 1

جنسیت:

Re: مشاوره و طرح راه حل های درست زندگی کردن

پست توسط اگوستین »

از راهنمایی و امید دادن شما ممنونم خیلی وقت بود که کسی بهم امید نهاده بود همه برعکس ارمانها و امید هایم را نابود میکردند!
گردبادی را که می بینی تو در دامان دشت
روح مجنون است کانجا خاک بر سر می کند
Www.telegram.me/Emanuelkazak

نمایه کاربر
candle

عضویت : دوشنبه ۱۳۹۳/۱/۴ - ۱۷:۱۳


پست: 865

سپاس: 935

Re: مشاوره و طرح راه حل های درست زندگی کردن

پست توسط candle »

q2w2hddjb نوشته شده:زندگی به خودی خود بی معناست . به این خاطر که ما نفهمیدیم و یا اطمینانی نداریم که «وجودمون چه ضرورتی داره ؟...


خوب از نگاه طبیعت، ما نوکر ژنهای خود هستیم تا موفق شویم آنها را به خوبی، خوشی و سلامتی؛ در قالب زادآوری ماندگار کنیم و حتی اگر تونستیم ژنوم خود را (با انتخاب غریزی برترین جفت)، حتی اگه شده اندکی، بهبود ببخشیم.

جالبه که از نگاه ادیان هم، جن و انس خلق نشده اند مگر برای بندگی (نوکری) !
اگر دانش را به خاطر کسب درآمد فرا می‌گیرید؛ به حق آنهایی که به خاطر خود، علم و دانش اندوخته‌اند تجاوز کرده‌اید - آندره ژید

q2w2hddjb

عضویت : جمعه ۱۳۹۳/۱۱/۱۰ - ۲۳:۲۶


پست: 116

سپاس: 19

Re: مشاوره و طرح راه حل های درست زندگی کردن

پست توسط q2w2hddjb »

candle نوشته شده:
q2w2hddjb نوشته شده:زندگی به خودی خود بی معناست . به این خاطر که ما نفهمیدیم و یا اطمینانی نداریم که «وجودمون چه ضرورتی داره ؟...


خوب از نگاه طبیعت، ما نوکر ژنهای خود هستیم تا موفق شویم آنها را به خوبی، خوشی و سلامتی؛ در قالب زادآوری ماندگار کنیم و حتی اگر تونستیم ژنوم خود را (با انتخاب غریزی برترین جفت)، حتی اگه شده اندکی، بهبود ببخشیم.

جالبه که از نگاه ادیان هم، جن و انس خلق نشده اند مگر برای بندگی (نوکری) !


این "نوکری" و "خودخواهی " و اینا که غالباً توسط داوکینز به ژن ها نسبت داده شده بیشتر یجور تعبیر شاعرانه ست وگرنه ژن مگه چی حالیشه ! اون ژن بدبخت(!) هم یه مشت پروتئین و اسید و ایناست که خودشم نمی دونه (!) وجودش چه ضرورتی داره . ژنِ پوچگرای بوجود مالیده شده smile021
Who Knows? Only Time...

نمایه کاربر
candle

عضویت : دوشنبه ۱۳۹۳/۱/۴ - ۱۷:۱۳


پست: 865

سپاس: 935

Re: مشاوره و طرح راه حل های درست زندگی کردن

پست توسط candle »

q2w2hddjb نوشته شده:این "نوکری" و "خودخواهی " و اینا که غالباً توسط داوکینز به ژن ها نسبت داده شده بیشتر یجور تعبیر شاعرانه ست وگرنه ژن مگه چی حالیشه ! اون ژن بدبخت(!) هم یه مشت پروتئین و اسید و ایناست که خودشم نمی دونه (!) وجودش چه ضرورتی داره . ژنِ پوچگرای بوجود مالیده شده smile021


ممنون ؛ خوب ژنها قطعا چیزی حالیشان نیست اما آنچه گفتم یک واقعیت علمی است. اولا که جسم جانداران چیزی نیست جز مشتی مولکول که در قالب یک سیستم هماهنگ و ساخت یافته «الکترو بیو فیزیکی - بیو شیمیائی» موقت گرد هم آمده اند. اگر کل تاریخ حیات را از سیانو باکتر تا انسان خردورز، به صورت کلان نگاه کنید متوجه می شوید که بدن جانداران در واقع عبارت است از یک ابزار موقت تکثیر و تکامل ژن. عملا از 3 میلیارد سال پیش تا کنون، تنها این اطلاعات ژنتیکی است که باقی مانده (آن هم فقط از 5 درصد گونه ها) و جسم جانداران یا تجزیه شده و یا حداکثر یک طرحی از اسکلت آنها به صورت فسیل بر جای مانده است. بنابراین آنچه گفتم فقط یک تعبیر شاعرانه نیست و ریشه در واقعیتی عمیق تر دارد. smile072
اگر دانش را به خاطر کسب درآمد فرا می‌گیرید؛ به حق آنهایی که به خاطر خود، علم و دانش اندوخته‌اند تجاوز کرده‌اید - آندره ژید

ارسال پست