m!sS Nah!D نوشته شده:اول از همه مشکل خودمو مطرح میکنم
اینکه من واقعا نمیدونم چ مسیریو برای زندگیم انتخاب کنم یه زندگی عادی و معمولی یا ب عبارتی بی دغدغه و یا اینکه یه زندگی توام با دغدغه یعنی هدفی ک در نظر گرفته شده و خواستار تلاش زیادی در اون زمینه س
گاهی ب این فک میکنم من بدون هدفم اینکه یه دانشمند بزرگ و مشهور یا یه فرد مهم در زمینه ی علمی بشم هم میتونم راحت زندگی کنم میتونم یه کار با درامد عالی داشته باشم و ازدواج کنم و یه سیر عادیو طی کنم
چندین ماه اینجوری زندگی کردم و واقعا حس میکردم هیچ کمبودی ندارم
اما با دیدن یه سری چیزا دوباره اون حس کمال در من پیدا شد و همه ی ارامشمو گرفت و حس کردم کمبود دارم حس کردم من باید ب اون چیزاییی ک میخوام برسم
هر کسی برای خودش ارزویی داره و خودشو لایق رسیدن ب ارزوش میدونه اگه عمیقا متمرکز بشه روی خواسته ش
حالا من نمیدونم یه زندگی عادیو در پیش بگیرم و ارزوهامو با خودم ب گور ببرم یا اینکه برای خودم دغدغه تراشی کنم تا ب هدفم برسم
من در تعریف خودم و زندگی دچار مشکل شدم
به نقلی می گن یا به اندازه تلاشت ارزو کن و یا به اندازه ارزوت تلاش
پس به همت خودتون بستگی داره
و این که شما بخواین مسیر درست رو انتخاب کنید در نظر باید بر این اساس باشه که در نظر بگیرید
کدام مسیر سختی ها و مشکلاتش برای شما لذت بخش خواهد بود
و حالا این مسیر هم می تونه یک تشکیل یک زندگی عادی باشه و یا بلند پروازانه که وابسته به خودش همواره مشکلاتی رو خواهد داشت و هیچ کدوم اسون نخواهد بود
بستگی داره شما سطح فکرتون چقدره چون یک نوع زندگی توانایی راضی کردن یک نفر رو ممکنه داشته باشه ولی برای فرد دیگه ممکنه پتاسیلی رو نداشته باشه
یک سخن هست از امام علی که می گه : جهان هر کس به وسعت فکر اوست
هر چه وسعت ذهن شما بیشتر باشه
دیدگاهتون نسبت به دنیا باز تر و گسترده تر خواهد بود
نتیجه ان که توقعتون هم از خودتون و هم از دنیا بیشتر خواهد بود و مسیر مشکل تر
ولی در کل راهی رو انتخاب کنید که پس فردا دم مرگ با خودتون نگید چرا از فرصتی که داشتم استفاده نکردم
یا علی مدد
پینوشت : من همان هیجان و سختی رو ترجیح می دم

درون سینه هر آدمی یک خاورمیانه پنهان است.
پر از شر، شور، شراب، خدا، گناه، صلح، گُل، گلوله