ممنون کلاس پنجم یه معلم داشتیم شیگاری بود و موهاشو بالا میزد منم یه نقاشی از داداشم یاد گرفته بودم همیشه اونو میکشیدم یه مرده بود موهاشو بالا زده بود شیگاری هم رو لباش بود مثل معلم مون میشد همیشه هم بهم نمره 13تا 14 یا 15 میداد منم هیچوقت نقاشیمو عوض نمیکردم
من اون دوران ابتدایی یه خوونه میساختم بعد دورشو مثلا یه جوری که انگار برف اومده بود با پنبه میساختم بعدش می زمش اتیش اینقد حال میداد بعد مامانم مجبور میشد بشینه برام یدونه همون جوری بسازه واسه کار دستی فردا ..یعنی اصلا نبوغ من از همون زمان آشکار شد
من برای امتحان هنر از برادرم کمک میگیرم (البته نه به این معنی که همه ی کارها رو بندازم گردنش ) خیلی هم عالی خودم علاقه دارم ولی حسش نیست حوصله م سر میره یکی دو سال پیش خیلی از این جور وسایلا مثل کیف و جامدادیو چه میدونم از اینا درس میکردم ولی الان نه وقتش هست نه حسش...
اماتور نوشته شده:دوره ابتدایی که مامانم دمپایی بلد بود با مقوا درست میکردیمو هر دفعه معلما کاردستی میخواستن یه دمپایی کف دستشون میذاشتم. یعنی خطه تولیدی شده بوداااا
jhvh نوشته شده:یه کلبه ای ساخته بودم که بالای یه قسمتی که دیوار و سقف داشت و لای درختا بود بود توش نقاشی و برخی وسایل که حس می کردم بهم قدرت میده بود
ا..تو چقدر ماهر بودی بعد اجازه می دادن تو اون سن دست به اره برقی هم بزنی ما نقاشی و برهی وسایل که بهمون قدرت بده رو می زاشتیم زیر تخت,بی زحمت,و در اوج خلاقیت نقاشیامونو نگه می داشتیم واقعا این همه تلاش کردی خونه ساختی که بعید می دونم,برا اینکه توش نقاشی بزاری
امیدواری به خداوند، ارزشمندترین چیزها و نردبان عزت است. "امام جواد(ع)"
سرگشته بودن در وادی امید، بهتر از بدبینی است. "ویل دورانت"
آرژنا نوشته شده:من بچه بودم با اره مویی و تخته سه لا انواع جا خودکاری رو میزی و زونکن و ... میساختم بعد با فوم و کاغذ رنگی روش میچسبوندم.
من با کاغذ و چسب نواری اینا رو درست میکردم. کیف، جا خودکاری و...
چون متاسفانه امکانات شما رو از جمله اره و تخته و.... رو نداشتم.
پس خلاقیت ما یکی هست. فقط با امکاناتی که داشتیم ازش استفاده کردیم.
اتفاقا منم اولاش با مقوای آش رشته و چسب و اینا درست میکردم. بعدش که اومدم راهنمایی بابام برام اره مویی خرید. (البته فکر نکنین به صورت خودجوش. کلی غر زدم تا خرید )