اعترافات جالب و خنده دار شما

مدیران انجمن: parse, javad123javad

نمایه کاربر
Amir75

عضویت : چهارشنبه ۱۳۹۱/۴/۷ - ۰۰:۴۲


پست: 298

سپاس: 78

جنسیت:

Re: اعترافات جالب و خنده دار شما

پست توسط Amir75 »

خوشم میاد هرچی پته داشتم ریختم رو اب,
smile015 smile015
امیدواری به خداوند، ارزشمندترین چیزها و نردبان عزت است. "امام جواد(ع)"


سرگشته بودن در وادی امید، بهتر از بدبینی است. "ویل دورانت"

نمایه کاربر
uta

نام: مهسا

عضویت : یک‌شنبه ۱۳۹۰/۹/۲۷ - ۰۹:۰۴


پست: 1322

سپاس: 136

جنسیت:

Re: اعترافات جالب و خنده دار شما

پست توسط uta »

بابا دمت گرم smile015
فکر نمیکردم دختر مذهبی شیطونم پیدا بشه smile022
کاش بعضی دوستای منم یاد میگرفتن!
جانی که اطاعت میکند، پیش از آن که دلیلی در میان باشد قضاوت میکند، در ادراک ثمر بخش و آموختن به رویش بسته است.

***

چه خودخواهی غم انگیزی است اینکه باور کنیم باورهای ما باورهای پاینده اند که بر واقعیت محیط اند. دست از این باور که برداریم مقام امن را یافته ایم.

نمایه کاربر
Amir75

عضویت : چهارشنبه ۱۳۹۱/۴/۷ - ۰۰:۴۲


پست: 298

سپاس: 78

جنسیت:

Re: اعترافات جالب و خنده دار شما

پست توسط Amir75 »

وا دین که مانع انجام کاری نمی شه
امیدواری به خداوند، ارزشمندترین چیزها و نردبان عزت است. "امام جواد(ع)"


سرگشته بودن در وادی امید، بهتر از بدبینی است. "ویل دورانت"

vahids

عضویت : شنبه ۱۳۹۱/۲/۲۳ - ۱۸:۰۸


پست: 87

سپاس: 60

Re: اعترافات جالب و خنده دار شما

پست توسط vahids »

مهسا ایشون مذهبی تفریطی هستن smile021
این نیز بگذرد ...

Farady

نام: Soheil

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۹۳/۲/۲ - ۱۴:۴۸


پست: 6



جنسیت:

Re: اعترافات جالب و خنده دار شما

پست توسط Farady »

ann sherly نوشته شده:اعتراف می کنم
بایه معلمه بد بودم
وارد کلاسش که می شدم بسم ا...می گفتم تا,تا اخر کلاس بمونم و از کلاس بیرون نیندازم,
اونوقت مامانم که به روز اومد مدرسه به مامانم گفت دخترت منو می بینه انگار جن دیده

من امسال از معلم شیمیمون بدم میومد ،

داشت در مورد کنکور و آینده سخنرانی میکرد،

بلند شدم تو روش گفتم آقا اگر قراره درس بخونیم فردا بشیم مثل شما ، همین الآن ترک تحصیل میکنم!!

اگر با کسی مشکل داری باید تو روش بگی ....... smile021

سال پیش هم یه معلم خیلی روال داشتیم برای مبانی کامپیوتر بود(یکم هم تپل بود) ،

یکی از بچه ها ازش پرسید آقا فیلم مورد علاقتون چیه ؟!

اونم برگشت گفت : کینگ کنگ ، منم از ته کلاس داد زدم آره آقا اتفاقا خیلی خوب توش بازی کردید ،

اونم نشون داد واقعا کینگ کنگه ، با چک و لقد فراوان پرتم کرد بیرون تا آخر سال !!(البته بگم ، من فکر نمیکردم فهمه منم ، اگه میدونستم میفهمه انقدرام جرات نداشتم بگم smile024 )

نمایه کاربر
uta

نام: مهسا

عضویت : یک‌شنبه ۱۳۹۰/۹/۲۷ - ۰۹:۰۴


پست: 1322

سپاس: 136

جنسیت:

Re: اعترافات جالب و خنده دار شما

پست توسط uta »

ann sherly نوشته شده:وا دین که مانع انجام کاری نمی شه

جدن؟! smile024
خوبه smile072

vahids نوشته شده:مهسا ایشون مذهبی تفریطی هستن smile021

smile055 smile083
جانی که اطاعت میکند، پیش از آن که دلیلی در میان باشد قضاوت میکند، در ادراک ثمر بخش و آموختن به رویش بسته است.

***

چه خودخواهی غم انگیزی است اینکه باور کنیم باورهای ما باورهای پاینده اند که بر واقعیت محیط اند. دست از این باور که برداریم مقام امن را یافته ایم.

نمایه کاربر
Amir75

عضویت : چهارشنبه ۱۳۹۱/۴/۷ - ۰۰:۴۲


پست: 298

سپاس: 78

جنسیت:

Re: اعترافات جالب و خنده دار شما

پست توسط Amir75 »

بچه که بودم هر.کی ازم.می پرسید کوچولو موهات تا کجاته
حالا موهای خودم تا رو شونه هام بود
ولی می گفتم حموم که می رم تا پایین کمرم میاد نمی دونم حموم خونمون معجزه می کرد شاید smile015
امیدواری به خداوند، ارزشمندترین چیزها و نردبان عزت است. "امام جواد(ع)"


سرگشته بودن در وادی امید، بهتر از بدبینی است. "ویل دورانت"

نمایه کاربر
عطر یاس

محل اقامت: ای کاش مشهد بود

عضویت : چهارشنبه ۱۳۹۳/۲/۱۰ - ۲۳:۵۱


پست: 415

سپاس: 300

Re: اعترافات جالب و خنده دار شما

پست توسط عطر یاس »

بعد از کلی فکر کردن به هر حال یک اعتراف به ذهنم خطور کرد که بگم.

اون وقت ها که کوچیک بودم، آدامس میخوردم که بعد برم باهاش مورچه شکار کنم.

با اون آدامسه کلی مورچه رو کشتم.بیچاره ها هنگام مردن چه دستو پایی میزدن.

الان میگم چه گناه کبیره ای کردم.پیامبر حتی آزارش به یک مورچه هم نمیرسید.ولی من !!!! smile037
جاده جوانی لغزنده است
زنجیر ایمان را ببندید


صلوات شاه کلید همه قفل های بسته است.


آدم بد را هرطور که هست تحمل می کنم
کاسه صبرم از آدم هایی لبریز است که با ادعای خوب بودن بدی می کنند



my physic channel ID : @physicGV

Farady

نام: Soheil

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۹۳/۲/۲ - ۱۴:۴۸


پست: 6



جنسیت:

Re: اعترافات جالب و خنده دار شما

پست توسط Farady »

دانشجو هسته ای نوشته شده:بعد از کلی فکر کردن به هر حال یک اعتراف به ذهنم خطور کرد که بگم.

اون وقت ها که کوچیک بودم، آدامس میخوردم که بعد برم باهاش مورچه شکار کنم.

با اون آدامسه کلی مورچه رو کشتم.بیچاره ها هنگام مردن چه دستو پایی میزدن.

الان میگم چه گناه کبیره ای کردم.پیامبر حتی آزارش به یک مورچه هم نمیرسید.ولی من !!!! smile037

برای همینه که مورچه هارو خیلی دوست داری ؟!

احساس گناه میکنی ؟! ما بچه بودیم پشه هارو میبستیم به چوب کبریت(نیمه جون) ، بعد بعد یه فندک میگرفتیم جلوی اسپری آتیششون میزدیم smile039

نمایه کاربر
عطر یاس

محل اقامت: ای کاش مشهد بود

عضویت : چهارشنبه ۱۳۹۳/۲/۱۰ - ۲۳:۵۱


پست: 415

سپاس: 300

Re: اعترافات جالب و خنده دار شما

پست توسط عطر یاس »

Farady نوشته شده:برای همینه که مورچه هارو خیلی دوست داری ؟!

احساس گناه میکنی ؟! ما بچه بودیم پشه هارو میبستیم به چوب کبریت(نیمه جون) ، بعد بعد یه فندک میگرفتیم جلوی اسپری آتیششون میزدیم smile039


آره. فکر کنم به خاطر همین موضوع باشه...

احساس گناه میکردم قبلا ولی خدا راه توبه رو هم باز گذاشته.

الان که وقت کنم ،براشون قند و شیرینی و چیزای خوشمزه میبرم تا گذشته رو جبران کنم. smile022

در مورد پشه ها هم حرفتو به شوخی گفتی دیگه نه ؟ smile048
جاده جوانی لغزنده است
زنجیر ایمان را ببندید


صلوات شاه کلید همه قفل های بسته است.


آدم بد را هرطور که هست تحمل می کنم
کاسه صبرم از آدم هایی لبریز است که با ادعای خوب بودن بدی می کنند



my physic channel ID : @physicGV

Farady

نام: Soheil

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۹۳/۲/۲ - ۱۴:۴۸


پست: 6



جنسیت:

Re: اعترافات جالب و خنده دار شما

پست توسط Farady »

دانشجو هسته ای نوشته شده:
Farady نوشته شده:برای همینه که مورچه هارو خیلی دوست داری ؟!

احساس گناه میکنی ؟! ما بچه بودیم پشه هارو میبستیم به چوب کبریت(نیمه جون) ، بعد بعد یه فندک میگرفتیم جلوی اسپری آتیششون میزدیم smile039


آره. فکر کنم به خاطر همین موضوع باشه...

احساس گناه میکردم قبلا ولی خدا راه توبه رو هم باز گذاشته.

الان که وقت کنم ،براشون قند و شیرینی و چیزای خوشمزه میبرم تا گذشته رو جبران کنم. smile022

در مورد پشه ها هم حرفتو به شوخی گفتی دیگه نه ؟ smile048


نه بابا ، برا چی شوخی کنم ،

میگم اون موقع بچه بودیم ، پشه هایی که نیمه جون بودن و دست و پا میزدن با کرم می چسبوندیمشون به چوب کبریت

بعد با اسپری آتیش میزدیم smile039

نمایه کاربر
عطر یاس

محل اقامت: ای کاش مشهد بود

عضویت : چهارشنبه ۱۳۹۳/۲/۱۰ - ۲۳:۵۱


پست: 415

سپاس: 300

Re: اعترافات جالب و خنده دار شما

پست توسط عطر یاس »

Farady نوشته شده:نه بابا ، برا چی شوخی کنم ،

میگم اون موقع بچه بودیم ، پشه هایی که نیمه جون بودن و دست و پا میزدن با کرم می چسبوندیمشون به چوب کبریت

بعد با اسپری آتیش میزدیم smile039


من الان اصلا روحیه ام با کشت و کشتار سازگار نیست. smile052

مثلا یه پشه بیاد تو اتاق اصلا نمیکشم و یکی رو صدا میکنم که بیاد بکشه اون بیچاره رو....

تو هم الان باید به فکر پاک کردن گناه گذشته ات باشی.

یه راه حل میدم.دستت رو یکم با چاقویی یا چیز دیگه ای ببر تا ازش خون بیاد.

بعد تو یه ظرف بریز و بزار تو فضای ازاد تا پشه ها بخورن. smile039

مثل من که واسه مورچه ها قند میبرم.
جاده جوانی لغزنده است
زنجیر ایمان را ببندید


صلوات شاه کلید همه قفل های بسته است.


آدم بد را هرطور که هست تحمل می کنم
کاسه صبرم از آدم هایی لبریز است که با ادعای خوب بودن بدی می کنند



my physic channel ID : @physicGV

نمایه کاربر
slice_of_god

عضویت : جمعه ۱۳۹۰/۱۲/۱۲ - ۱۸:۱۲


پست: 1163

سپاس: 654

Re: اعترافات جالب و خنده دار شما

پست توسط slice_of_god »

ماشالا دانشجوی هسته ای،ماشالا
کسی که سکوت می کند
بازی را مسخره کرده
ما که حرف می زنیم
باخته ایم .

نمایه کاربر
nazila2

نام: نازیلا

محل اقامت: گرگان

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۹۱/۱۱/۱۹ - ۰۱:۳۸


پست: 22

سپاس: 28


تماس:

Re: اعترافات جالب و خنده دار شما

پست توسط nazila2 »

slice_of_god نوشته شده:ماشالا دانشجوی هسته ای،ماشالا

این slice هم فقط بلده مثه این ننه شبدری ها بگه ماشالله ماشالله! به حق پنج تن آل عبا خدا نگه تون داره ننه! smile058
سر تا پاي‌ خودم‌ را كه‌ خلاصه‌ مي‌كنم، مي‌شوم‌ قد يك‌ كف‌ دست‌ خاك‌ كه‌ ممكن‌ بود يك‌ تكه‌ آجر باشد توي‌ ديوار يك‌ خانه، يا يك‌ قلوه‌ سنگ‌ روي‌ شانه‌ يك‌ كوه، يا مشتي‌ سنگ‌ريزه، ته‌ته‌ اقيانوس؛ يا حتي‌ خاك‌ يك‌ گلدان‌ باشد؛ خاك‌ همين‌ گلدان‌ پشت‌ پنجره.

يك‌ كف‌ دست‌ خاك‌ ممكن‌ است‌ هيچ‌ وقت، هيچ‌ اسمي‌ نداشته‌ باشد و تا هميشه، خاك‌ باقي‌ بماند، فقط‌ خاك.

نمایه کاربر
nazila2

نام: نازیلا

محل اقامت: گرگان

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۹۱/۱۱/۱۹ - ۰۱:۳۸


پست: 22

سپاس: 28


تماس:

Re: اعترافات جالب و خنده دار شما

پست توسط nazila2 »

دانشجو هسته ای نوشته شده:
Farady نوشته شده:نه بابا ، برا چی شوخی کنم ،

میگم اون موقع بچه بودیم ، پشه هایی که نیمه جون بودن و دست و پا میزدن با کرم می چسبوندیمشون به چوب کبریت

بعد با اسپری آتیش میزدیم smile039


من الان اصلا روحیه ام با کشت و کشتار سازگار نیست. smile052

مثلا یه پشه بیاد تو اتاق اصلا نمیکشم و یکی رو صدا میکنم که بیاد بکشه اون بیچاره رو....

تو هم الان باید به فکر پاک کردن گناه گذشته ات باشی.

یه راه حل میدم.دستت رو یکم با چاقویی یا چیز دیگه ای ببر تا ازش خون بیاد.

بعد تو یه ظرف بریز و بزار تو فضای ازاد تا پشه ها بخورن. smile039

مثل من که واسه مورچه ها قند میبرم.

آیا دستور دادن وانداختن کاری به گردن دیگری در اسلام کارخوبیست؟؟ وای! باز هم مرتکب گناه شدی! smile081
سر تا پاي‌ خودم‌ را كه‌ خلاصه‌ مي‌كنم، مي‌شوم‌ قد يك‌ كف‌ دست‌ خاك‌ كه‌ ممكن‌ بود يك‌ تكه‌ آجر باشد توي‌ ديوار يك‌ خانه، يا يك‌ قلوه‌ سنگ‌ روي‌ شانه‌ يك‌ كوه، يا مشتي‌ سنگ‌ريزه، ته‌ته‌ اقيانوس؛ يا حتي‌ خاك‌ يك‌ گلدان‌ باشد؛ خاك‌ همين‌ گلدان‌ پشت‌ پنجره.

يك‌ كف‌ دست‌ خاك‌ ممكن‌ است‌ هيچ‌ وقت، هيچ‌ اسمي‌ نداشته‌ باشد و تا هميشه، خاك‌ باقي‌ بماند، فقط‌ خاك.

ارسال پست