هرچند این جستار محل مناسبی برای اینکار نبود ولی تاپیک بهتری پیدا نکردم
(قبلاً تاپیک درباره ی نقد فیلم ایجاد کرده بودم ولی چیز جالبی نشد)
آنچه میخوانید برداشتیست سرسری که از فیلم Don Jon داشته ام
فیلمی که به توصیه ی یک دوست قدیمی و خیلی با تاخیر دیدم
فیلم اقتباسیست از دون ژوان افسانه ای , مردی عیاش و اغواگر که دل دختران را می ربود .پاتریس بولون در کتاب «رنج عشق و دون ژوان» او را بزرگترین عیاش جهان میداند که عشق را تنها در تنوع طلبی میخواهد ,فاتحی بی احساس و آمیزه ای از پلیدی و شرارت و نقطه ی مقابل سادگی و نزاکت که از فضایل عشق جوان مردانه اند.این افسانه پیش از اینکه به دست سینما و حتی تئاتر روایت شود ,موضوع اپرای تحسین برانگیز و شاهکارِ موتسارت بانام Don Giovanni میشود که در اینترنت موجود است.
نقش اول فیلم مردیست خوشگذران و شهوتران بنام جان که در واقع ورژن جدیدی از همان دون ژوانِ قرن شانزدهمیست. او دختران را به رخت خواب میکشید ولی هیچگاه آنطور که میخواهد ارضا نمی شود چراکه اعتیاد شدید او به فیلم های پورنو تصوری از یک س.کس آرمانی در ذهن او شکل داده که هیچگاه نمی تواند در س.کس های واقعیش به آن برسد و این باعث تنوع طلبی برای دست یافتن به این هدف و نیز عادت نامعمول او به تماشای پور.ن بعد از سک.س شده است.
آشنایی او با باربارا , دختری جذاب و دوستدار سینما منجر به تغییراتی در سبک زندگی و نگرش جان میشود .بنظر باربارا سک.س باید معنایی داشته باشد و پیش از اینکه دو نفر کاملاً در زندگی هم رسوخ نکنند اینکار بی معناست بنابرین جانِ فتح نشدنی خود را تسلیم او میکند و تن به خواسته های او میدهد .سرانجام اتفاقی که منتظرش بود میافتد ولی باز هم ارضا نمیشود چون او بدنبال سک.سی از جنس سک.س های پورنوگرافیک است نه سک.س های رمانتیک .بنابرین بنابه عادت به تماشای پورنو مینشیند ولی باربارا متوجه این کار او میشود و از او قول میگیرد که دیگر این کار را تکرار نکند.تا مدتی همه چیز خوب پیش میرود تا زمانیکه باربارا پی به بدقولی جان میبرد و او را ترک میکند.
خانواده ی جان از شنیدن این اتفاق بسیار ناراحت میشوند ولی خواهرش به اون میگوید "چه بهتر که ترکت کرد, آن دختر فقط دنبال کسی بود که هرکاری برایش انجام دهد" و این دیالوگ ما را به حرف های خود باربارا ارجاع میدهد . او شیفته ی سینما و فیلم های رمانتیک و قهرمانانه است و تحت تاثیر این فیلم ها مرد ایده آل را مردی میداند که برای دوست دخترش دست به هرکاری بزند و از اینجا ناگهان به دیالوگی که در لحظه ی جدایی جان و باربارا ردوبدل شد میرسیم , زمانیکه که باربار به جان میگوید "ما که همیشه باهم سک.س داشتیم , تو چطور توانستی چنین چیزهایی را ببینی و چان در پاسخ میگوید نمی دانم, همانطور که تو آن فیلم های مزخرف را میبینی " و اینجا شباهتی عجیب میان آن دو می بینیم . همانقدر که در ذهن جان ,تحت تاثیر فیلم های پور.ن, تصوری آرمانی از یک رابطه ی جنس.ی شکل گرفته در ذهن باربارا هم تحت تاثیر فیلم های سینمایی رمانتیک و قهرمانانه تصوری آرمانی از رابطه شکل گرفته که هر دو غیرواقعی اند.
بعد از این اتفاق جان با زنی به نام استر که همسر و فرزندش را از دست داده و پیش از این بارها سعی در نزدیک شدن به جان را داشت , وارد رابطه میشود .این زن برخلاف باربارا قصد بهره کشی از جان و فتح و رام کردن او را ندارد بلکه به خوبی به حس شهوانی مردان واقف است. او از جان میپرسد "چه چیزی باعث میشود علی رغم اینکه سک.س واقعی داری باز هم این چیزها را تماشا کنی؟" و جان پاسخ میدهد" من با تماشای پورن خودم را در سک.س گم میکنم ". ولی او به جان می آموزد که طرف مقابل هم باید خودش را در تو گم کند و این چیزی دو طرفه است . جان کم کم به این نتیجه میرسد که رابطه ی او با باربارا نامتقارن و یک طرفه بوده , چراکه باربارا هر چه میخواست از جان میگرفت ولی جان تمام آنچه را میخواست از او نمی گرفت .
و فیلم در نهایت , هنگامیکه نگرش جنسی معمول مردم ,یعنی تنوع طلبی و فریبکاری مردان و بهره کشی و ناز و اطوار زنان را به زیر میکشد , نگرشی تازه از عشق ارائه میدهد .رابطه ی عاشقانه ای که میان جان و استر شکل میگیرد رابطه ایست که در آن این دو خود را در هم تنیده و هویتی واحد می بینند بطوری که از ذهنیت هم آگاهند و بجای حمله به شخصیت یکدیگر سعی در فرو رفتن در هم و درک هم دارند و بنابرین رابطه ی خود را همچون معامله ای تجاری و بهره کشی ای سیاستمدارانه و یا جنگی برای ضربه زدن به یکدیگر نمی بینند.