کم ترین سرعت در جهان؟

[alijohar]

دو شیئی نسبت به هم می توانند سرعت صفر = سکون داشته باشند.
اما ماده در سرشت خود محال است سرعت صفر داشته باشد. ماده یعنی حرکت.

[- Keyhan -]

دو شیئی نسبت به هم می توانند سرعت صفر = سکون داشته باشند.
اما ماده در سرشت خود محال است سرعت صفر داشته باشد. ماده یعنی حرکت.

سوال رو اصلاح کردم:

اول از این که این سوال را در تالار گفت و گوی آزاد مطرح کردم عذرخواهی می کنم. چون تالار های دیگر خلوت بود این کار را کردم.
سوال: همان طور که سرعت تا بینهایت زیاد نمیشود و بیش ترین سرعت در جهان سرعت نور است آیا سرعت یک جسم نیز تا بینهایت کم میشود؟ یا حد اقلّی وجود دارد؟ یعنی قبل از این که جسم بایستد حد اقل تا چه حدی سرعتش کم میشود؟

نکته: البته برای جواب دادن به این سوال باید این نکته را هم در نظر گرفت که سرعت نسبی است یعنی مثلا سنگی که روی زمین است نسبت به زمین ثابت است ولی در حقیقت روی کره ی زمینی است که دارد حرکت می کند.

نکته 2: در ضمن در این سوال حرکت مولکول ها در جای خود و حرکات اتم و ... را در نظر نمی گیریم.

[- Keyhan -]

لطفا اگه کسی میدونه پایین ترین سرعت جهان چقدره بگه؟

[- Keyhan -]

دو شیئی نسبت به هم می توانند سرعت صفر = سکون داشته باشند.
اما ماده در سرشت خود محال است سرعت صفر داشته باشد. ماده یعنی حرکت.

درسته، ولی من هنوز جوابم رو نگرفتم یا نفهمیدم.
در ان قسمت که علی جوهر گفته: دو شیئی نسبت به هم می توانند سرعت صفر = سکون داشته باشند.
میتوان گفت یک سنگ نسبت به زمین ثابت است ولی زمین حرکت می کند؟
و در قسمت بعدی که گفته اند: اما ماده در سرشت خود محال است سرعت صفر داشته باشد. ماده یعنی حرکت.
میتوان این طور برداشت کرد که منظورشان از سرشت اجزای سازنده ماده است؟ مانند موکول و...
اگر این گونه برداشت کنیم، مثلا اگر یک توپ در حال حرکت پیوسته سرعتش کم شود (... 1m/s & 0.5 m/s) تا چه حدی این روند ادامه پیدا می کند؟
لطفا بیش تر توضیح بدهید.

[DARKENERGY]

اینترنت ایران

[TopNotch]

اینترنت ایران

[user31714]

اینترنت ایران

مصداق کامل

[- Keyhan -]

دو شیئی نسبت به هم می توانند سرعت صفر = سکون داشته باشند.
اما ماده در سرشت خود محال است سرعت صفر داشته باشد. ماده یعنی حرکت.

درسته، ولی من هنوز جوابم رو نگرفتم یا نفهمیدم.
در ان قسمت که علی جوهر گفته: دو شیئی نسبت به هم می توانند سرعت صفر = سکون داشته باشند.
میتوان گفت یک سنگ نسبت به زمین ثابت است ولی زمین حرکت می کند؟
و در قسمت بعدی که گفته اند: اما ماده در سرشت خود محال است سرعت صفر داشته باشد. ماده یعنی حرکت.
میتوان این طور برداشت کرد که منظورشان از سرشت اجزای سازنده ماده است؟ مانند موکول و...
اگر این گونه برداشت کنیم، مثلا اگر یک توپ در حال حرکت پیوسته سرعتش کم شود (... 1m/s & 0.5 m/s) تا چه حدی این روند ادامه پیدا می کند؟
لطفا بیش تر توضیح بدهید.

[Behjo]

کمترین تندا (دست کم در مکانیک کلاسیک) صفر است.

برای نمونه شما هنگامیکه یک سیب را به بالا پرتاب میکنید
شتاب 9.8- دارد و تندای آن کم و کمتر میشود تا سرانجام
در یک جایی می ایستد و به سوی پایین می آید.

در آن لحظه تندای سیب نسبت به شما باید صفر باشد.

نمونه ی دیگر:
اگر یک الکترون را در میان صفحات یک خازن از سوی صفحه ی
مثبت به سوی صفحه ی منفی شلیک کنیم،تندای آن
کم و کمتر میشود تا اینکه سرانجام در جایی تندای آن
صفر میشود(نسبت به خازن) و به سوی صفجه ی مثبت
برمی گردد.

کاهش تندای این پیکره ها مجانبی نیست که در بینهایت
به صفر برسد.بلکه در یک زمان کرانمند به صفر میرسد.

اگر بخواهیم به پرسش شما کمی ژرف تر نگاه کنیم به
پارادوکس زنو خواهیم رسید.

بدین گونه که اگر برای نمونه تندای سیب بخواهد کم شود
و از 1m/s به 0m/s برسد باید بینهایت عدد را که میان 1و 0
هستند را پشت سر بگذارد و به نظر میرسد این کار باید تا ابد
به طول بیانجامد اما در عمل میبینیم که اینگونه نیست و
پس از چند دَمَک(ثانیه) تندای سیب صفر میشود.

خودِ پارادوکس زنون داستان مسابقه ی دو، میان یک لاک پشت و آشیل است!
که در آن آشیل(قهرمان دو) نمی تواند لاک پشت را پشت سر بگذارد!!

Zeno.jpg

http://new-philosophy.ir/?p=4491

[خروش]

آشيل و لاكپشت
http://www.hupaa.com/forum/viewtopic.ph ... 552#p52552

[- Keyhan -]

کمترین تندا (دست کم در مکانیک کلاسیک) صفر است.

برای نمونه شما هنگامیکه یک سیب را به بالا پرتاب میکنید
شتاب 9.8- دارد و تندای آن کم و کمتر میشود تا سرانجام
در یک جایی می ایستد و به سوی پایین می آید.

در آن لحظه تندای سیب نسبت به شما باید صفر باشد.

نمونه ی دیگر:
اگر یک الکترون را در میان صفحات یک خازن از سوی صفحه ی
مثبت به سوی صفحه ی منفی شلیک کنیم،تندای آن
کم و کمتر میشود تا اینکه سرانجام در جایی تندای آن
صفر میشود(نسبت به خازن) و به سوی صفجه ی مثبت
برمی گردد.

کاهش تندای این پیکره ها مجانبی نیست که در بینهایت
به صفر برسد.بلکه در یک زمان کرانمند به صفر میرسد.

اگر بخواهیم به پرسش شما کمی ژرف تر نگاه کنیم به
پارادوکس زنو خواهیم رسید.

بدین گونه که اگر برای نمونه تندای سیب بخواهد کم شود
و از 1m/s به 0m/s برسد باید بینهایت عدد را که میان 1و 0
هستند را پشت سر بگذارد و به نظر میرسد این کار باید تا ابد
به طول بیانجامد اما در عمل میبینیم که اینگونه نیست و
پس از چند دَمَک(ثانیه) تندای سیب صفر میشود.

خودِ پارادوکس زنون داستان مسابقه ی دو، میان یک لاک پشت و آشیل است!
که در آن آشیل(قهرمان دو) نمی تواند لاک پشت را پشت سر بگذارد!!

Zeno.jpg

http://new-philosophy.ir/?p=4491

گرفتم، مثل اینه که اگه یک عدد رو بینهایت تقسیم به دو کنیم میشه صفر.

[m77m]

از نظر کوانتمی خیر هیچگاه صفر نمیشه. بلکه بینهایت کم میشود.(یا از نظر ریاضی.)
از نظر آزمایشگاهی صفر میشه.

[شهریار شریف زاده]

اول از این که این سوال را در تالار گفت و گوی آزاد مطرح کردم عذرخواهی می کنم. چون تالار های دیگر خلوت بود این کار را کردم.
سوال: همان طور که سرعت تا بینهایت زیاد نمیشود و بیش ترین سرعت در جهان سرعت نور است آیا سرعت یک جسم نیز تا بینهایت کم میشود؟ یا حد اقلّی وجود دارد؟ یعنی قبل از این که جسم بایستد حد اقل تا چه حدی سرعتش کم میشود؟

نکته: البته برای جواب دادن به این سوال باید این نکته را هم در نظر گرفت که سرعت نسبی است یعنی مثلا سنگی که روی زمین است نسبت به زمین ثابت است ولی در حقیقت روی کره ی زمینی است که دارد حرکت می کند.

نکته 2: در ضمن در این سوال حرکت مولکول ها در جای خود و حرکات اتم و ... را در نظر نمی گیریم.

هم گوهر اندیشمند من! سؤالی که مطرح فرمودید؛ شاید سالهاست که ذهن مرا نیز به عنوان یک علاقمند به فیزیک به خود مشغول داشته است. وقتی در جهان در سوی ماکزیمم طیف سرعت، سرعت حدی به نام سرعت نور داریم؛ در سوی دیگر آن چه؟ آیا سرعت حد پایین نیز (غیر از صفر) وجود دارد؟ دوست من! راستش را بخواهی من سالها پیش، استدلالی در جهت تأیید این موضوع یافته بودم ولی بنا به مشغولیت هایی که در زندگی برایم پیش آمد؛ آن را پی نگرفته و قضیه را مسکوت گذاشتم. تا جاییکه می توان در این مجال مختصر اشاره کرد؛ باید عرض کنم که به احتمال قریب به یقین، پاسخ این پرسش در پیوسته یا گسسته بودن فضا و زمان نهفته است. چنانچه فضا گسسته باشد، به عنوان یک نتیجه ی ناگزیر، (با فرض عینی بودن زمان) زمان نیز گسسته خواهد بود و بنابراین در بین دو نقطه ی کوانتوم فضایی، حرکت نمی تواند در زمان بی نهایت (یعنی سرعت صفر یا سکون) روی دهد. پس لاجرم می بایستی حدی برای کمترین سرعت ممکن وجود داشته باشد. چکیده ی این استدلال به شرح زیر است:
الف) حرکت، جابه جایی از نقطه ی کوانتوم فضایی A به نقطه ی کوانتوم فضایی B است.
ب) اگر در این حرکت زمان بی نهایت باشد؛ پس حد سرعت به طرف 0 میل می کند و این یعنی در واقع حرکتی صورت نمی گیرد و متحرک ساکن است که این برخلاف فرض الف می باشد.
پ) در نتیجه لازم است زمان برای رسیدن متحرک از نقطه ی کوانتوم فضایی A به نقطه ی کوانتوم فضایی B بی نهایت نباشد.
ت) و می توان گفت که ماکزیمم معناداری (غیر از بی نهایت) برای زمان جابجایی یک متحرک در بین دو نقطه ی کوانتوم فضایی وجود دارد.
ث) در نتیجه حد کمترین سرعت وجود دارد.
البته اینجانب به هیچ روی مدعی قوت این استدلال نیستم و بحث درباره ی این موضوع جذّاب که با پارادوکس زنون نیز ارتباط پیدا می کند؛ می تواند همچنان ادامه یابد. با احترام

[Behjo]

در واقع اگر فضا و زمان را کوانتیده بپنداریم :

فاصله ی میان دو نقطه در فضا مضربی از کوانتم طول (D) خواهد بود.
اگر کوانتم زمان را هم ٰT بنامیم برای تندی خواهیم داشت:

CodeCogsEqn.jpg

کهm وn اعدادی درست(صحیح) هستند.

اگر اینگونه باشد،پس ذره می تواند دست کم در یک کوانتمِ زمان،
تندیِ 0 داشته باشد و جابجا نشود.(n=0)

در واقع تنها فوتون ها هستند که میتوانند در هر کوانتم زمان،یک کوانتم فضا
را طی کنند.

دیگر ذرات ،یک کوانتم ِ طول را در بیش از یک کوانتم ِ زمان طی می کنند(مثلا m تا)
و شاید بتوان گفت که این ذرات در بازه ی زمانیِ کمتر از این ایستا هستند!
و پس از سپری شدنِ m کوانتم زمان، از یک جا به جای دیگر میجهند(به اندازه ی D)

http://en.wikipedia.org/wiki/Natural_units

[هرمز پگاه]

همچبنان که در جستار های دیگر در گفتگو ها نیز گفته شد،
زمان هستی فربودین (واقعی) ندارد و یک پنداره ی برکشیده
از جنبش ( انتزاعی از حرکت) است. از آنجایی که اسپاش(فضا)
و بودگاه (مکان) فربودین هستند، و تـُندای نور هم پایه ای
میباشد، ناچار این "زمان" است که آپاندیسی از اینها میشود
و برای همین اکنون بجای اسپاش ، میگویند اسپاش-زمان
( time-space ) که نشانه به هم پیوستگی سرشتین
ایندو به هم است.
---
اگر نیک بنگریم، ما هیچ تندایی جز تندای نور هم نداریم.
اگر ریزگان(ذرات) ماندمایه دار (دارای جرم سکون) هستند
که در گستره های سه گانه ی اسپاش، چنین مینمایند که
با تندای کمتری از تندای نور در جنبش اند، برای این است
که جنبش آنها در گستره های ریز را به شمار نمیآوریم.

برای دریافت بهتر: یک فرفره ، از دیدگاه دوردست،
ایستا و بی تندا دیده میشود ولی نزدیک که میشویم،
میبینم که ریزگان آن، با تندایی بالا در جنبش اند.


•