به تو گفتم یادته؟ گفتی فقط تورو میخوام؛ گفتی که منیادم نمیاد
به تو گفتم یادته؟ یه وقتی می مردی برام؛ گفتی که منیادم نمیاد
گفتی که کی کجا کدوم؟ قدیمو هی نیار به روم؛ که عشق تازه ای خریدم
گفتی به کی گفته بودم؟ برو که اشتباه شده؛ برو دیگه ازت بریدم
عروسکی تازه خریدی، چند روزیو باهاش پریدی؛ ولی اونم دل تورو زد!
با اون عروسکای مفتی، زدی به هم چه زودو گفتی؛ از اونام خوشم نیومد!
حالا که برگشتی سراغم، یه ذرّه هم دوست ندارم؛ دلم دیگه تورو نمیخواد!
میگم قیافتون چه آشناست، دیدیم همو یه جایی شاید؛ ولی افسوس یادم نمیاد!
به تو گفتم یادته؟ گفتی فقط تورو میخوام؛ گفتی که منیادم نمیاد
به تو گفتم یادته؟ یه وقتی می مردی برام؛ گفتی که منیادم نمیاد
گفتی که کی کجا کدوم؟ قدیمو هی نیار به روم؛ که عشق تازه ای خریدم
گفتی به کی گفته بودم؟ برو که اشتباه شده؛ برو دیگه ازت بریدم
عروسکی تازه خریدی، چند روزیو باهاش پریدی؛ ولی اونم دل تورو زد!
با اون عروسکای مفتی، زدی به هم چه زودو گفتی؛ از اونام خوشم نیومد!
حالا که برگشتی سراغم، یه ذرّه هم دوست ندارم؛ دلم دیگه تورو نمیخواد!
میگم قیافتون چه آشناست، دیدیم همو یه جایی شاید؛ ولی افسوس یادم نمیاد!
یه نیمکت تنها
یه شعله ی خاموش
یه لحظه یک رویا
منو تو در آغوش
یه یادگار از عشق
رو تنه درخت پیر
یه قصه ی کوتاه
ای وای از این تقدیر
بگو منو کم داری بگو
بگو کمی غم داری بگو
بگو تو هم بی قراری
یه لحظه آروم نداری
مثه یه ابر بهاری
بگو که هر شب می باری
بگو دلت برام تنگ شده
همون دلی که می گن از سنگ شده
بگو دیگه طاقت نداری
اشک توی چشمام میاری
بگو منو کم داری بگو
بگو کمی غم داری بگو
بگو که نامه هامو خوندی
بگو برام دل سوزوندی
هق هقه گریمو شنیدی
بگو که اشکامو دیدی
بگو دلت برام تنگ شده
همون دلی که میگن از سنگ شده
بگو دیگه طاقت نداری
اشک توی چشمام بیاری
بگو منو کم داری بگو
بگو کمی غم داری بگو
از تو گذشتن سخته با تو نبودن درده واسه من
زنده بودنم مرگه بدون تو و عشقت واسه من
وجود من مال تو قلب تو هم مال من عزیزم
رفتن تو مرگه منه دستهای تو تو دستمه
نگو که باید جدا شیم نبود تو نبودمه
بدون تو کم میارم تا پای جون دوست دارم
اگه تو از من جدا شی امید موندن ندارم
واسه با تو بودن زندگیم رو باختم
یه کلبه از عشق واسه تو ساختم من
عاشق تو بودم عاشق تو هستم
درهای دلم رو به روی همه بستم من
زندگیم تا الان همش بوده عذاب و بس
یاد گرفتم که برم جلو عصا به دست
حس میکردم که به انتها رسیده تاقط
خودم رو رها کردم و زدم به سیم آخر
فکر می کردم تموم شده دیگه دوره پاکی
وقتی دیدمت فهمیدم تو این کره خاکی
میشه هنوز دوست داشت و عشق نمرده
فهمیدم اینو زندگیم چشم نخورده
من عشق رو با تو میخوام چون تو دل بقیه مرد
این دل سادم شکست و بخیه خورد
باید که نور این دلم حالا بتابه رو تو عوض نمی کنم
با غریبه یه تار مو تو آدمها دلم شکستنو اینو یادم دادن
که خودم رو قاییم کنم از عالم و آدم
می خوام بیای چون پنها دلم خسته باشی
پس بی تو میدونم زندگیم از هم پاشیدست
رفتن تو مرگه منه دستهای تو تو دستمه
نگو که باید جدا شیم نبود تو نبودمه
بدون تو کم میارم تا پای جون دوست دارم
اگه تو از من جدا شی امید موندن ندارم
من تو با همه فرق داریم اینو خودتم میدونی
اگه تو بری میمیرم تو بگو با من میمونی
دارم از چشمات می خونم که حالا منتظر یه مرده
مردی که همه احساساتش منحصر به فرده
همه دردهای من تو بغض صدامه آره
داستن زندگیم همچنان ادامه داره
ولی بسه تک و تنهای ادامه دادن
می خوام من هم بگم تو آسمون ستاره دارم
غرور رو میذارم کنار پس بزار تو بگیر
که مثل تو پیدا میشه از هزار تا یکی
دل من بدجوری بی تابه بخاطر با تو بودن
تو رو می خوام با تمام وجود و تارو پودم
میدونی کلی منتظر بودم که شبی بهم بگی
از اینجا به بعد تویی واسم شریک زندگیمی
پس حالا میاد روی زمین قلم یاس
بی تو دیگه برام پایان کلمهاست
واسه با تو بودن زندگیم رو باختم
یه کلبه از عشق واسه تو ساختم من
عاشق تو بودم عاشق تو هستم
درهای دلم رو به روی همه بستم من
من برعکس همه پشت خنده هام غمه
تو برعکس منی شادی و غم گین می زنی
ولی تو فوقش اخرش می گی کلاه رفته سرش
باشه کلاه رفته سرم ولی تو رو از رو می برم
خط و نشون کشیدم که خدایی نکرده دیدم
چشمام تو رو نبینه دوری و دوستی همینه
خاطرت هنوز عزیزه اما فکر که مریضه
بهتره دوری باشه نه که یه عشق زوری باشه
هوایی شدی خواستی که قلبم رو دورش کنی
دل تو دلت نبود بزنی ذوفم رو کورش کنی
کار از کار گذشته دیگه نمی شه به رو نیارم
با بد و خوب تو ساختم ولی نه دیگه کشش ندارم
هوایی شدی خواستی که قلبم رو دورش کنی
دل تو دلت نبود بزنی ذوفم رو کورش کنی
کار از کار گذشته دیگه نمی شه به رو نیارم
با بد و خوب تو ساختم ولی نه دیگه کشش ندارم
تو برعکس منی زیر حرفات می زنی
من به موقعش یه کمی اره فوقش یه کمی
یه کمی کلاه رفته سرم وقتی بودی دور و برم
یه کمی کلاه رفته سرم ولی تو رو از رو می برم
تو انگار تو نبردی ببین چه گرد و خاکی کردی
عشق تو عین درده اخ الهی بر نگرده
حسی بهم نداشتی روز و شب برام نذاشتی
تو ظاهر عشق و دوستی ولی دروغ های زیر پوستی
هوایی شدی خواستی که قلبم رو دورش کنی
دل تو دلت نبود بزنی ذوفم رو کورش کنی
کار از کار گذشته دیگه نمی شه به رو نیارم
با بد و خوب تو ساختم ولی نه دیگه کشش ندارم
گفتم تو چرا دورتر از خواب و سرابی، خواب و سرابی
گفتی که منم با تو ولیکن تو نقابی، اما تو نقابی
فریاد کشیدم تو کجایی، تو کجایی
گفتی که طلب کن تو مرا تا که بیابی
فریاد کشیدم تو کجایی، تو کجایی
گفتی که طلب کن تو مرا تا که بیابی
چون همسفر عشق شدی مرد سفر باش، مرد سفر باش
هم منتظر حادثه هم فکر خطر باش، فکر خطر باش
هر منزل این راه بیابان هلاک است
هر چشمه سرابی است که بر سینه خاک است
در سایه هر سنگ اگر گل به زمین است
نقش تن ماری است که در خوابِ کمین است
در هر قدمت خاک هر شاخه سر دار
در هر نفس آزار هر ثانیه صد بار
چون همسفر عشق شدی مرد سفر باش مرد سفر باش
هم منتظر حادثه هم فکر خطر باش فکر خطر باش
گفتم که عطش میکشدم در تب صحرا
گفتی که مجوی آب و عطش باش سراپا
گفتم که نشانم بده گر چشمهای آنجاست
گفتی چو شدی تشنهترین قلب تو دریاست
گفتم که در این راه کو نقطه آغاز
گفتی که تویی تو خود پاسخ این راز
چون همسفر عشق شدی مرد سفر باش، مرد سفر باش
هم منتظر حادثه هم فکر خطر باش، فکر خطر باش
چون همسفر عشق شدی مرد سفر باش، مرد سفر باش
هم منتظر حادثه هم فکر خطر باش، فکر خطر باش
به گیتی چو ما نیست دیوانه ای*که بر سر زند خاک بیگانه ای
رو میکنم به آینه رو به خودم داد میزنم
ببین چقدر حقیـــر شده اوج بلنـــد بودنم
رو میکنم به آینه من جای آینه میشکنم
رو به خودم داد میزنم این آینه است یا که منم
من و ما کم شدهایم خسته از هم شدهایم
بنده خاک، خاک ناپاک خالی از معنای آدم شدهایم
رو میکنم به آینه رو به خودم داد میزنم
ببین چقدر حقیـــر شده اوج بلنـــد بودنم
دنیا همون بوده و هست حقارت ما و منه
وگرنه پیش کائنات زمین مثل یه ارزنه
زمین بزرگ و باز نیست دنیای رمز و راز نیست
به هر طرف رو میکنم راه رهایی باز نیست
من و ما کم شدهایم خسته از هم شدهایم
بنده خاک، خاک ناپاک خالی از معنای آدم شدهایم
دنیا کوچیکتر از اونه که ما تصور میکنیم
فقط با یک عکس بزرگ چشمهامون رو پر میکنیم
به روز ما چی اومده من و تو خیلی کم شدیم
پاییز چقدر سنگینی داشت که مثل ساقه خم شدیم
من و ما کم شدهایم خسته از هم شدهایم
بنده خاک، خاک ناپاک خالی از معنای آدم شدهایم
رو میکنم به آینه رو به خودم داد میزنم
ببین چقدر حقیـــر شده اوج بلنـــــد بودنم
رو میکنم به آینه من جای آینه میشکنم
رو به خودم داد میزنم این آینه است یا که منم
رو میکنم به آینــــــــه
به گیتی چو ما نیست دیوانه ای*که بر سر زند خاک بیگانه ای
در بدر همیشگی کولی صد ساله منم
خاک تمام جادههاست جامه کهنه تنم
هزار راه رفتهام هزار زخم خوردهام
تا تو مرا زنده کنی هزار بار مردهام
شب از سرم گذشته بود در شب من شعله زدی
برای تطهیر تنم صاعقه وار آمدی
قلندرم، قلندرم گم شده دربدرم
فروتر از خاک زمین از آسمان فراترم
قلندرانه سوختم لب از گلایه دوختم
برهنگی خریدم و خرقه تن فروختم
هوا شدی نفس شدم
تیشه زدی ریشه شدم
آب شدی عطش شدم
سنگ زدی شیشه شدم
قلندرم، قلندرم گم شده دربدرم
فروتر از خاک زمین از آسمان فراترم
تُهی ز قهر و کین شدم
برهنه چون زمین شدم
مرا تو خواستی اینچنین
ببین که اینچنین شدم
سپردهام تن به زمین
خون به رگ زمان شدم
سایه صفت در پی تو
راهی لامکان شدم
هیچ شدم تا که شوم
سایه تو وقت سفر
مرا به خویشتن بخوان
به باغ آیینه ببر
قلندرم، قلندرم گم شده دربدرم
فروتر از خاک زمین از آسمان فراترم
قلندرم، قلندرم گم شده دربدرم
فروتر از خاک زمین از آسمان فراترم
قلندرم، قلندرم گم شده دربدرم
فروتر از خاک زمین از آسمان فراترم
به گیتی چو ما نیست دیوانه ای*که بر سر زند خاک بیگانه ای
شبِ آغاز هجرت تو شبِ در خود شکستنم بود
شبِ بیرحم رفتن تو شبِ از پا نشستنم بود
شبِ بی تو شبِ بی من
شبِ دلمردههای تنها بود
شبِ رفتن شبِ مردن
شبِ دل کندن من از ما بود
واسه جشن دلتنگی ما گل گریه سبد سبد بود
با طلوع عشق من و تو هم زمین هم ستاره بد بود
از هجرت تو شکنجه دیدم کوچ تو اوج ریاضتم بود
چه مؤمنانه از خود گذشتم کوچ من از من نهایتم بود
به دادم برس، به دادم برس تو ای ناجی تبار من
به دادم برس، به دادم برس تو ای قلب سوگوار من
سهم من جز شکستن من تو هجوم شب زمین نیست
با پر و بال خاکی من شوق پرواز آخرین نیست
بی تو باید دوباره برگشت به شب بیپناهی
سنگر وحشت من از من مرهم زخم پیر من کو
واسه پیدا شدن تو آینه جاده سبز گم شدن کو
بی تو باید دوباره گم شد تو غبــــار تباهی
با من نیاز خاک زمین بود تو پل به فتح ستاره بستی
اگر شکستم از تو شکستم اگر شکستی از خود شکستی
به دادم برس، به دادم برس تو ای ناجی تبار من
به دادم برس، به دادم برس تو ای قلب سوگوار من
شبِ بی تو شبِ بی من
شبِ دلمردههای تنها بود
شبِ رفتن شبِ مردن
شبِ دل کندن من از ما بود
شبِ بی تو شبِ بی من
شبِ دلمردههای تنها بود
شبِ رفتن شبِ مردن
شبِ دل کندن من از ما بود
به گیتی چو ما نیست دیوانه ای*که بر سر زند خاک بیگانه ای
سردي نگاه بشکن ...فاصله سزاي ما نيست
تو بمون واسه هميشه...اين جدايي حق ما نيست
بودن تو آرزومه...حتي واسه يه لحظه، مي ميرم بي تو
خوندن من يه بهونه است، يه سرود عاشقونه است
من برات ترانه مي گم، تا بدوني که باهاتم
تو خود دليل بودنم، بي تو شب سحر نمي شه، مي ميرم بي تو
من عشقت رو به همه دنيا نمي دم
حتي يادت رو به کوه و دريا نمي دم، با تو مي مونم واسه هميشه
اگه دنيا بخواد من و تو تنها بمونيم، واست مي ميرم، جواب دنيا رو مي دم، با تو مي مونم واسه هميشه
خاطرات تو رو چه خوب چه بد حک مي کنم، توي تنهايي هام فقط به تو فکر مي کنم، با تو مي مونم واسه هميشه
برادرجان نمیدونی چه دلتنگم
برادرجان نمیدونی چه غمگینم
نمیدونی، نمیدونی برادرجان
گرفتار کدوم طلسم و نفرینم
نمیدونی چه سخته دربدر بودن
مثل طوفان همیشه در سفر بودن
برادرجان، برادرجان نمیدونی
چه تلخه وارث درد پدر بودن
دلم تنگه برادرجان
برادرجان دلم تنگه
دلم تنگه از این روزهای بیامید
از این شبگردیهای خسته و مأیوس
از این تکرار بیهوده دلم تنگه
همیشه یک غم یک درد و یک کابوس
دلم تنگه برادر جان
برادر جان دلم تنگه
دلم خوش نیست غمگینم برادرجان
از این تکرار بیرؤیا و بیلبخند
چه تنهایی غمگینی که غیر از من
همه خوشبخت و عاشق، عاشق و خرسند
به فردا دلخوشم شاید که با فردا
طلوع خوب خوشبختی من باشه
شب رو با رنج تنهایی من سر کن
شاید فردا روز عاشق شدن باشه
دلم تنگه برادرجان
برادرجان دلم تنگه
به گیتی چو ما نیست دیوانه ای*که بر سر زند خاک بیگانه ای