روی سکوی کناره پنجره همه شب جای منه چند ورق کاغذ و یک دونه قلم همیشه یار منه کاغذای خط خطی از کنار درِ باز پنجره میپرن توی کوچه سر حال از اینکه آزاد شدن نمی دونن که اسیر دل سنگ باد شدن
دیگه بیداریِ شب عادتمه همدم سکوتِ تنهایی من تیک تیک ساعتمه حالا من موندمو یک دونه ورق که اونم از اسم تو سیاه میشه همه چیم تو زندگی آخرش به پای تو هدر میشه چشمونم، فاصله رو از پنجره دید میزنه دلم اسم تو رو فریاد میزنه درای پنجره رو تا انتها باز می کنم تو خیالم با تو پرواز میکنم
نشد با شاخه هام بغل کنم تو رو نشد نشد نشد برو برو برو اراده داشتم بدون کاشتن که عادتت بدم به ریشه داشتن که عادتت بدم یه گوشه بند شی به مبتلا شدن علاقهمند شی نشد که از دلم جدا کنم تو رو نشد نشد گلم برو برو برو نشد که بی دهن صدا کنم تو رو تموم حرف من برو برو برو
قدیما هر گلی شناسنامه داشت تموم میشدو بازم ادامه داشت تو شیشه گلاب تو شعر شاعرا تو گل فروشیا تو جیب عابرا همون کسا که از تو باغچه چیدنت توی خیالشون ادامه میدنت نشد که از دلم جدا کنم تو رو نشد نشد نشد گلم برو برو برو نشد که بی دهن صدا کنم تو رو تموم حرف من برو برو برو
تو داری از خودت فرار می کنی داری با ریشه هات چیکار می کنی برو برو ولی به رسم یادگار شناسنامتو تو خونه جا بذار برو برو ولی به رسم یادگار شناسنامتو تو خونه جا بذار
دیگر این ابر بهاری جان باریدن ندارد این گل خشکیده دیگر ارزش چیدن ندارد این همه دیوانگی را با که گویم با که گویم آبروی رفته ام را در کجا باید بجویم پیش چشمم چون به نرمی میخرامی میخرامی در درونم مینشیند شوکران تلخ کامی نام تو چون قصه هر شب مینشیند بر لب من غصه ات پایان ندارد در هزار و یک شب من روی بالینم به گریه نیمه شب سر میگذارم من از تو این دیوانگی را هدیه دارم هدیه دارم من ای نهال سبز تازه فصل بی بارم تو کردی تو بی نصیب و بی قرار و زار و بیمارم تو کردی تو غم عشق تو مادرزاد دارم نه از آموزش استاد دارُم بدان شادُم که از یمن غم تو خراب آباد دل آباد دارم خراب آباد دل آباد دارم
ای دریغا ای دریغا از جوانی از جوانی سوخت و دود هوا شد پیش رویم زندگانی با خودت این نیمه جان را این دل بی آشیان را تا کجاها تا کجاها میکشانی میکشانی ای نهال سبز تازه فصل بی بارم تو کردی تو بی نصیب و بی قرار و زار و بیمارم تو کردی تو طاقت ماندن ندارم آه ای دنیا خداحافط میروم تنهای تنها ای گل زیبا خداحافظ
شب آغاز هجرت تو شب در خود شکستنم بود شب بی رحم رفتن تو شب از پا نشستنم بود
شب بی تو،شب بی من،شب دل مرده های تنها بود شب رفتن،شب مردن،شب دل کندن من از ما بود
واسه جشن دلتنگی ما گل گریه سبد سبد بود با طلوع عشق من و تو هم زمین هم ستاره بد بود از هجرت تو شکنجه دیدم کوچ تو اوج ریاضتم بود چه مومنانه از خود گذشتم کوچ من از من نهایتم بود
به دادم برس،به دادم برس،تو ای ناجی تبار من به دادم برس،به دادم برس،تو ای قلب سوگوار من
سهم من جز شکستن من تو هجوم شب زمین نیست با پر و بال خاکی من شوق پرواز آخرین نیست بی تو باید دوباره بر گشت به شب بی پناهی سنگر وحشت من از من مر هم زخم پیر من کو؟ واسه پیدا شدن تو آینه،جاده ی سبز گم شدن کو؟ بی تو باید دوباره گم شد تو غبار تباهی
با من نیاز خاک زمین بود تو پل به فتح ستاره بستی اگر شکستم از تو شکستم اگر شکستی از خود شکستی
به دادم برس،به دادم برس،تو ای ناجی تبار من به دادم برس،به دادم برس تو ای قلب سوگوار من
شب بی تو،شب بی من شب دل مرده های تنها بود شب رفتن،شب مردن،شب دل کندن من از ما بود
در شبی غمگینتر از من قصه رفتن سرودی تا که چشمم را گشودم از کنارم رفته بودی تا که چشمم را گشودم از کنارم رفته بودی ای دریغا دل سپردن به عشق تو بیهوده بود وعدهها و خندههای تو به نیرنگ آلوده بود ای ز خاطر برده عشق آتشینم رفتی اما من فراموشت نکردم چلچراغ روشن بیگانه بودی سوختم و بیهوده خاموشت نکردم رفتی اما قلب من راضی نشد بر تو و بر عشق خود نفرین کنم
بی تو شاید بعد از این افسانهها ترک عشق و این غم دیرین کنم ای دریغا دل سپردن به عشق تو بیهوده بود وعده ها و خندههای تو به نیرنگ آلوده بود ای ز خاطر برده عشق آتشینم رفتی اما من فراموشت نکردم چلچراغ روشن بیگانه بودی سوختم و بیهوده خاموشت نکردم رفتی اما قلب من راضی نشد بر تو و بر عشق خود نفرین کنم
تو قبله گاه منی آخه پناه منی حالا عاشقم آره عاشقم تو رفیق راه منی نکنم دگر بکسی نظر که تو تکیه گاه منی دوستت دارم های تو امید موندن میده به این صدای خسته جرات خوندن میده وای که چقدر دوست دارم به قدر دنیا می خوامت اندازه ستاره های آسمون میخوامت وای که چقدر دوست دارم به قدر دنیا می خوامت اندازه ستاره های آسمون میخوامت حالا عاشقم آره عاشقم تو رفیق راه منی نکنم دگر بکسی نظر که تو تکیه گاه منی
ناز نگاه تو باده ناب من مست و خرابم کن تو ای همه تب و تاب من ای گل باغ دل چشم و چراغ دل من به تو دل بستم فقط تو رو میپرستم وای که چقدر دوست دارم به قدر دنیا می خوامت اندازه ستاره های آسمون میخوامت وای که چقدر دوست دارم به قدر دنیا می خوامت اندازه ستاره های آسمون میخوامت
رفتیُ خاطره های تو نشسته تو خیالم بی تو من اسیر دست آرزوهای محالم یاد من نبودی اما، من به یاد تو شکستم غیر تو که دوری از من ، دل به هیچ کسی نبستم هم ترانه! یاد من باش بی بهانه یاد من باش وقت بیداریِ مهتاب، عاشقانه یاد من باش
اگه باشی با نگاهت، میشه از حادثه رد شد میشه تو آتیش عشقت، گُر گرفتنُ بلد شد اگه دوری، اگه نیستی، نفس فریاد من باش تا ابد، تا تهِ دنیا، تا همیشه یاد من باش
تنه رود همهمه آب ، من پر از وسوسه خواب واسه رویای رسیدن، منه بی حوصله بی تاب میونه باور و تردید ، میونه عشق و معما با تو هر نفس غنیمت، با تو هر لحظه یه دنیا با تو پر شور و نشاطم ، تو هیاهوی نگاتم تو یه آوازه قشنگی ، من تو آهنگه صداتم مثله خنده رو لباتم ، مثله اشک رو گونه هاتم تو رو میبوسم و انگار شاعره شعره چشاتم
دشت پونه های وحشی ، رنگ التماس و خواهش موج خاکستری باد ، شعله ی گرم نوازش بیا گلواژه ی عشقو با تو همصدا بخونم تو رو دوست دارمو ای کاش تا ابد با تو بمونم
دو روز دنیا برام قفس تر از قفسه بهم نفس برسون هوا دوباره پسه هوامو داشته باش میگن تو مومنیو دم مسیحاییت نفس تر از نفسه همیشه میلنگه یه جای زندگیم الهی من بمیرم برای زندگیم همیشه میلنگه یه جای زندگیم الهی من بمیرم برای زندگیم
من که یادم رفته چی دردمه چی دوامه برام مهمم نیست کی نیستش و کی باهامه همیشه میلنگه یه جای زندگیم یه مرگ تازه میخوام به جای زندگیم نذار که کشته این زهر گزنده بشم میخوام تو این بازی یه بار برنده بشم همیشه میلنگه یه جای زندگیم الهی من بمیرم برای زندگیم
از عذابِ جاده خسته نرسیده و رسیده آهی از سر رسیدن نکشیده و کشیده غمِ سرگردونیامو با تو صادقانه گفتم اسمی که اسمِ شبم بود با تو عاشقانه گفتم با تنم زخمی اگه بود بی رمق بود اگه پاهام تازه تازه با تو گفتم اگه کهنه بود دردام منِ سرگردونِ ساده تورو صادق می دونستم این برام شکسته امِا تورو عاشق می دونستم تو تموم طول جاده که افق برابرم بود شوق تو راهتوشه من اسمِ تو همسفرم بود منِ دلشیشه ای هر جا هر شکستن که شکستم زیرِ کوه،بارِ غصّه هر نشستن که نشستم عشق تو از خاطرم برد که نحیفم و پیاده تورو فریاد زدم و باز خون شدم تو رگِ جاده
نیزه نمبادِ شرجی وسط دشت تابستون تازیانه های رگبار توی چلّه زمستون نتونستن،نتونستن جلوی منو بگیرن از منِ خسته خسته شوق رفتنو بگیرن حالا که رسیدم اینجا پرِ قصّه برا گفتن پر نیاز تو برای آه کشیدن و شنفتن تورو با خودم غریبه از خودم جدا می بینم خودمو پر از ترانه تورو بیصدا می بینم من سرگردون ساده تو رو صادق میدونستم این برام شکسته اما تو رو عاشق میدونستم
اون همیشه با محبت برای من دیگه نیستی نگو صادقی به عشقت آخه چشمات میگه نیستی من سرگردون ساده تو رو صادق میدونستم این برام شکسته اما تو رو عاشق میدونستم
من، به بن بست نرسیدم،راهمو کج کردم باتو مشکلی ندارم، با خودم لج کردم دنبال راه فرارم، از تو نه، از اینجا میدونی فایده نداره، بسه دیگه رویا تو، چرا خسته نمیشی، از منه دیوونه از منی که شبو روزام مثله هم میمونه تو چرا چیزی نمیگی، این خودش کابوسه غصه کم کم جون میگیره، دل یهو میپوسه من، نمیتونم بسازم خونه ی رویاتو حیفه پای من بریزی همه ی دنیاتو من خودم اسیر راهم، تو اسیرم میشی
من نمیخوام توی سختی تو کنارم باشی من، به بن بست نرسیدم،راهمو کج کردم باتو مشکلی ندارم، با خودم لج کردم دنبال راه فرارم، از تو نه، از اینجا میدونی فایده نداره، بسه دیگه رویا