هوپا، انجمن علم ایران

فقط جک های بدون مورد اخلاقی
راستی اگه جایی سوتی هم دادین باحال بوده بنویسین
منم بعضی از مطالب جالب فی*س بوک رو کپی میکنم اینجا
به قوميت ها هم به هيچ عنوان توهين نكنيد.

یکی میره بانک ،ضامن نداشته منفجر میشه

دختره بهم زنگ زده جای اینکه من بگم شما اون میگه شما!

منم در عین ناباوری گفتم ببخشید اشتباه برداشتم

خداحافظ !!

من یه خواستگار داشتم.......
بهش گفتم فعلا میخوام درس بخونم..
(*بیشعور رفت و دیگه نیومد*)
اصلا به کلمه "فعلا"توجه نکرد!!!!

دیروز رفتیم دیدن فیلم کلاه قرمزی !
۹ نفر بودیم و ۸ نفرمون برای همراهی یه پسر ۱۱ ساله رفته بودیم ؛

در طول فیلم اون عادی نگاه میکرد و ما میخندیدیم …

بچه که بودم یه روز با داییم و دوستش و دختر داییم رفتیم یه روستای پرت و دور افتاده
اون سالا تو روستاها زیاد ماشین رفت امد نمی کرد
واسه همین ما از هر کوچه ای که رد می شدیم یه عالمه بچه اومده بودن تماشا
من و دختر داییم هم از صندلی عقب با دقت خاصی به همشون زبون در می اوردیم
اونا هم ناخوداگاه در جواب ما زبون در میاوردن
خلاصه تمام مسیر ما زبون در بیار اونا زبون در بیار
بعد دیدم داییم داره به دوستش میگه
واقعا فقر فرهنگی رو میشه اینجا دید
شما دقت کن تو این مسیر یه نفر رد نشد که واسه ما زبون در نیاره
پدر مادر اینا برای تربیتشون وقت نمیذارن
چند ثانیه بعدش از تو آینه چشمش به ما دو تا افتاد که عین مورچه خوار نیم متر زبونمون از دهنمون بیرونه!!!!!!!!!

بچه که بودم هروقت عکس وفیلم امام رو هنگام ورود به ایران نشون میدادن فک میکردم اون اقایی که باعینک دودی دست امامو گرفت بوده و باهاش پایین میومد شاهه!!!

جلو تلویزیون نشسته بودم داشتم تلویزیون میدیدم گوشیمم دستم بود داشتم با صدای بلند "انگری بیرد" بازی میکردم
یهو مامانم برگشت بی مقدمه گفت:

نگاه کن توروخدا 22 سال بچه بزرگ کردیم که یا تو اتاقش بشینه مانیتورو نگاه کنه لبخند بزنه واسه خودش
یا
گوشیشو دستش بگیره با گوشیش کفتر بازی کنه!!!

بابا بزرگم لپ تابمو ديده ميگه چند تا قوه ميخوره ؟!!!

تو اتوبوس بودیم یه‌دونه از اين زن چادريا كه فقط دماغشون معلومه به یه دختره گفت:
دختر خانوم موهات معلومه این چه وضیعیه ؟
دختره هم برگشت گفت موی من هم مثل زبون شما سر جاش بند نمی شه!!!
اتوبوس رفت رو هو ا

از فیس*ب وک!
دختره شمارمو شانسی گرفته میگه: میخوام بیشتر باهات آشنا بشم، میشه اسمتو بگی
با خودم گفتم بذار یه شوخی آبدار بکنم اول کاری یه کم با هم بخندیم
گفتم: سید موسی علمداری هستم، تو سازمان اطلاعات کار می کنم،

الان 3هفتس گوشیش خاموشه

پسر : کجا میری ؟

دختر : میرم خودکشی کنم

پسر : پس چرا اینقد آرایش کردی ؟

دختر : آخه فردا عکسم تو روزنامه ها چاپ میشه !

وقتی ادما میگن تو یه دلیل منطقی برام بیار تا من قبول کنم
یعنی اگه خودتم جر بدی من قبول نمیکنم بیخود تلاش نکن
فراوون پیش اومده که میگما !!

شوهر کیست؟
.
.
.
.
.

شوهر کسی است که آشغالارو می ذاره دم در
و چنان قیافه ای می گیره انگار همه خونه رو تمیز کرده!!

آیا میدانید ضریب هوشی مردان بالاتر از زنان است؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
..
آخ جون الان دعوا میشه!