جوک + سوتی هایی که دادین!

[DARKENERGY]

لامصبا اين قدر تبليغ کِــــرِم حلزون رو پخش کردن که آدم هر وقت حلزون ميبينه دوست داره بره يه امضا
ازش بگيره

[DARKENERGY]

همون يه دونه سواليم كه تو امتحان بلدي نيم نمره اي نباشه صلوات!!!!

[DARKENERGY]

اومدم به پسر فاميلمون تو چت بنويسم "salam khoobi " دستم خورد به "a" شد "asalam khoobi" .
الان خبر دادن از ذوق غش کرده ، بهش سرم وصل کردن ... مادرش اينام اومدن خونمون تاريخ عقدو مشخص کنن

[DARKENERGY]

سر جلسه امتحان به بغل دستيم گفتم بيا بهم برسونيم
گفت من اهل تقلب نيستم و اينا
گفتم آخه چرا، استاد که رفته بيرون ؟!!؟
گفت پس "عزت نفس" آدم چي ميشه ؟!؟!
هفته بعدش ديدم دنبال استاده و داره خواهش تمنا ميکنه بهش نمره بده
رفتم جلو بهش گفتم سلام "عزت"
ميخواست خفه ام کنه لامصب!!!

[DARKENERGY]

دقت کردين اين گربه ها هم آدم شدن واسه ما.قبلنا هيبتي داشتيم. از دور پخ ميکرديم 6 متر رو هوا بودن، حالا از کنارمون رد ميشن، نگاه معنادارچن ثانيه اي هم ميکنن! همينمون مونده به نشانه افسوس سرم تکون بدن

[کاوه]

دغدغه های یه پسر جوان:
کار ندارم – پول ندارم – سربازی نرفتم – ماشین و خونه ندارم و …

دغدغه های یه دختر جوان:
لاک ناخنم پاک شده – مهری سرویس طلا خریده – دختر خاله ام ماشین داره – مامان غذای خوب نمی پزه – عروسکم رو هنوز نخوابوندم و …

جالبه نه ؟؟ خیلی جالبه ...

[الاباما]

اینایی که تو پستاشون صد تا اشکال تاپی پیدا میشه میخوان چیو ثابت کنن؟؟
خیلی تند تایپ میکنن؟؟
خیلی حرفه ای شدن؟؟
خیلی رو کیبرد تسلط دارن؟؟
خیلی پست گذاشتن دیگه چش بسته تایپ میکنن؟؟
باشه بابا...
ما حلزون....
ما لاک پشت...
شما خوبی.......

[Vita]

دوم دبستان بودم یه روز داشتم با دوستم تو کلاس حرف می زدم
دوستم یه چیزی گفت یادم نمی یاد حالا چی بود
من ازش پرسیدم کی مثلاً این کارو می کنیم؟
دوستم جواب نمی داد منم هی اصرار می کردم
آخرش گفت: وقت گل نِی!
بنده نمی دونستم وقت گل نِی یه اصطلاحه
هِی می پرسیدم خب بگو نِی کِی گل میده؟؟؟
دوستم:
من: تو رو خدا بگو!!! نِی کِی گل میده؟؟؟
رفتم خونه به مامانم گفتم: مامان!!! نِی کِی گل میده؟؟؟
مامانم:

[Vita]

اول یا دوم راهنمایی بودم
یه روز کلاس بغلیه رو واسه پیاده روی بردن جنگل
وقتی برگشتن از دوستم پرسیدم: تا کجا رفتین؟
گفت: اوووو رفتیم تا ناکجاآباد!!!
من ِ خنگ نمی دونستم ناکجاآباد یه اصطلاحه
پرسیدم: ناکجاآباد کجاست؟؟؟
بیچاره دختره مونده بود چی جوابمو بده
منم هِی اصرار می کردم: بگو دیگه!!! ناکجاآباد کجاست؟؟؟ روستائه؟؟؟
دختره کلافه شد

[DARKENERGY]

یارو میره دبی تو رستوران میگه:
الکباب
کباب براش میارن
میگه:الپیاز
پیاز براش میارن
میگه:البرنج
برنج براش میارن
با غرور میگه چقدر خوبه آدم عربی بلد باشه
گارسونه بهش میگه اگه من ایرانی نبودم الکوفت هم بهت نمیدادن !!

[کاوه]

دختره PM داده حالم خیلی گرفته ست !!
من : داری از کمبود محبت رنج میبری !؟
ماهی 150 میگیرم بهت محبت میکنم ؛
250 میگیرم با 13 تا دوست دخترم کات میکنم ؛
350 میگیرم عاشقت مشم ؛
500 میگیرم ماهی 2 بار رگمو واست میزنم !!!
دختره : عوضی

[!VECTOR]

خفن ترین جک های ترکی، لری و رشتی

یک روز یه ترکه
اسمش ستارخان بود، شاید هم باقرخان..؛
خیلی شجاع بود، خیلی نترس..؛
یکه و تنها از پس ارتش حکومت مرکزی براومد، جونش رو گذاشت کف دستش و سرباز راه مشروطیت و آزادی شد، فداکاری کرد، برای ایران، برای من و تو، برای اینکه ما تو این مملکت آزاد زندگی کنیم

یه روز یه رشتیه..
اسمش میرزا کوچک خان بود، میرزا کوچک خان جنگلی؛
برای مهار کردن گاو وحشی قدرت مطلق شاه تلاش کرد، برای اینکه کسی تو این مملکت ادعای خدایی نکنه؛
اونقدر جنگید تا جونش رو فدای سرزمینش کرد

یه روز یه لره…
اسمش کریم خان زند بود، موسس سلسله زندیه؛
ساده زیست، نیک سیرت و عدالت پرور بود و تا ممکن می شد از شدت عمل احتراز می کرد

یه روز یه قزوینی…
به نام علامه دهخدا ؛
از لحاظ اخلاقی بسیار منحصر بفرد بود و دیوان پارسی بسیار خوبی برای ما بر جا نهاد.

یه روز ما همه با هم بودیم…، ترک و رشتی و لر و اصفهانی
تا اینکه یه عده رمز دوستی ما رو کشف کردند و قفل دوستی ما رو شکستند… ؛
حالا دیگه ما برای هم جوک می سازیم، به همدیگه می خندیم!!! و اینجوری شادیم
این از فرهنگ ایرانی به دور است. آخه این نسل جدید نسل قابل اطمینان و متفاوتی هستند
پس با همدیگه بخندیم نه به همدیگه آنقدر این ایمیل را بفرستیم و بخوانیم تا عادت های قجری در خندیدن به هموطن ( آنکه در دیده ما جا دارد ) در ما بمی رد و با هم یکی باشیم مثل همیشه، مثل زمان های سختی و مثل زمان های جشن و افتخار.
منبع : manmigam.com

[نوآور]

یک روز یه ترکه
اسمش ستارخان بود، شاید هم باقرخان..؛
خیلی شجاع بود، خیلی نترس..؛
یکه و تنها از پس ارتش حکومت مرکزی براومد، جونش رو گذاشت کف دستش و سرباز راه مشروطیت و آزادی شد، فداکاری کرد، برای ایران، برای من و تو، برای اینکه ما تو این مملکت آزاد زندگی کنیم

یه روز یه رشتیه..
اسمش میرزا کوچک خان بود، میرزا کوچک خان جنگلی؛
برای مهار کردن گاو وحشی قدرت مطلق شاه تلاش کرد، برای اینکه کسی تو این مملکت ادعای خدایی نکنه؛
اونقدر جنگید تا جونش رو فدای سرزمینش کرد

یه روز یه لره…
اسمش کریم خان زند بود، موسس سلسله زندیه؛
ساده زیست، نیک سیرت و عدالت پرور بود و تا ممکن می شد از شدت عمل احتراز می کرد

یه روز یه قزوینی…
به نام علامه دهخدا ؛
از لحاظ اخلاقی بسیار منحصر بفرد بود و دیوان پارسی بسیار خوبی برای ما بر جا نهاد.

یه روز ما همه با هم بودیم…

[venusi]

ب خره میگن گوشات چرا درازه میگه ب هرحال هرخوشگلی ی عیبی داره دیگه

[saleavali91]

محمود:خمیر دندونا رو برداشتتی؟
مشایی:ن دارم جای شیر اب گرم و سردو عوض میکنم
+همین الان اثاث کشی -میدون پاستور!