هوپا، انجمن علم ایران

سلام
توي اين تاپيك هركي شعر طنز ميگه بزاره تا من و امثال من كه علاقه داريم و يا تازه كاريم ببينيم و لذت بگيريم و از راهنمايي بزرگان استفاده كنيم.
خواهشا اگه كسي شعر ميزاره اونايي كه سر در ميارن از شعر، ايراداشو بهش بگن، و نگن:اَه،شعر بلد نيستي نگو و از اين چيزا...
اگر هم از شعر اين عزيزان در وبلاگتان استفاده ميكنيد ، حتما اسم صاحب شعر و يا اسم وبلاگ و يا...رو درج كنيد كه قانون كپي رايت رعايت بشه.و حتما نظر بديد .چه شعر به نظرتون بده و چه خوبه."يا علي"
اولش من شروع ميكنم.با اين توضيح كه "جون شما اين اولين شعرمه اگه بده عذر ميخوام از همه"

من یه همچین کاری کردم....بسته شد!

اِهه اِهه اِهه اِهه ...
ممنون.
هميشه اين قدر ركي؟
من دستم شيكست اين همه رو تايپ كردم.
يعني شما ميگي هيشكي شعر نميزاره؟ يعني چي بسته شد؟

سرنلی پیتی زیبا بیا بریم دریا

كمي كه دقت ميكنم افق هاي روشني رو براي شما ميبينم در زمينه شعر طنز.خوبه ادامه بده...
فقط يه ذره منظوم تر باشه بهتره

nofuzi نوشته شده:اِهه اِهه اِهه اِهه ...
ممنون.
هميشه اين قدر ركي؟
من دستم شيكست اين همه رو تايپ كردم.
يعني شما ميگي هيشكي شعر نميزاره؟ يعني چي بسته شد؟

من گذاشتم....الانم دوباره میزارم..ولی رادیکال اعدامم میکنه....

اشعار هوپایی

در نصیحت کاربران هوپا

سه کس را شنیدم غیبت رواست/وزین در گذشتی چهارم خطاست
یکی "کاربری" ملامت پسند/کزو بر دگر"کاربر" بینی گزند
حلال است از او نقل خبر/مگر "اعضا"باشند از او در حذر
دوم "هرمز" بی حیا متن/که خود می درد پرده بر خویشتن
ز " پستش" مداری ای برادر نگاه/ که او می در افتد به گردن به چاه
سوم ازسخنان"اعضای ناراست گوی" / ز فعل بدش هر چی میدانی بگو!


شرط کاربری

"کاربری" را تنها ناله و فریاد نیست/ تا کسی از "پروفایل" خود نگذرد،فرهاد نیست!
تانشد رسوای "هوپا" کس نشد استاد فیزیک/ نیم رسوای "هوپا" ،اندرکار خود استاد نیست
ای "رادیکال!" از حال من و "هرمز" چه میپرسی برو!/مادوتن شوریده را کاری بجز دعوا نیست
به به از این "هوپا" و آزادی فکر/من چه گویم "کیبورد" در دست "اعضا" آزاد نیست!
حرف های "هرمز" را فرعون نا گفته بود/بلکه از چنگیز هم در تاریخ یاد نیست!
قلب "وودوو" را ببین چون "هوپا" ی جدید/از جفای "هرمزان" یک گوشه اش آباد نیست!

خدا بهم رحم کنه

زيبا بود فقط يه ذره حالت بي وزني بهشدست داده بعضي جاها.به شعر من به نظرت چه جوري بود؟
"نظري به شعر ما هم بدهي تو،چه شود؟"

متين جدي جدي اينارو خودت گفتي؟
بابا خيلي خوش ذوقي

شعرت بد نیست

ولی سعی کن بیهوده قافیه نسازی

erfan-93 نوشته شده:متين جدي جدي اينارو خودت گفتي؟
بابا خيلي خوش ذوقي

واسه جوونیامه

کلعلی کل:

بود در گیلان به شهر انزلی
مردک تاسی و نام او علی

قد او دیلاق و ریش او بلند
کله‌اش براق و صاف و صیقلی

با تمسخر هر یک از اهل محل
خواند «علی کل» نام او جای «علی»

این بسی رنجانده بودش بارها
کاری از دستش نمی‌آمد ولی

چند روزی فکر او مشغول بود
می‌نشست هر روز روی صندلی

روزی اما او توی حمام بود
در دلش می‌کرد با خود کل کلی

ناگهان در مغز او برقی جهید
چهره‌اش گردید سرخ مخملی

چون «ارشمیدس» بجست از جای خود
«یافتم» را گفت با صوت جلی

گفت دیگر غصه‌ها آمد به سر
بس بود غم خوردن و این تنبلی

می‌روم من کربلا و بعد از آن
اعتباری را به دست آرم، بلی

از «علی کل» می‌شوم دیگر رها
چون که خواهم بود آنگه «کلعلی»

کربلا رفت و بیامد از سفر
در بغل بگرفت او را «مش ولی»

بعد هم همسایه‌ها و زان سپس
دوستان مخلص و پامنقلی

با تأسف دید اما نام او
«کلعلی کل» گشته جای «کلعلی»
۱۴۰۱/۹/۱۹

جنبش دانشجویی:

توی دانشکده در خوشگلی و مه رویی
نیست چون تو صنم تازه گل خوشبویی

چون خرامان بروی لرزه به دل‌ها افتد
در پی خود دل ما را ببری هر سویی

برق چشمان سیاهت به دلم کرده ستم
در امیدم شبی از من بکنی دلجویی

این پسرها همگی کشته ابروی تو اند
خونشان میچکد از هر مژه و ابرویی

همه جنبد دلشان، چون که بجنبانی تن
لال گردند همه چون که سخن می‌گویی

چون بجنبد سر گیسوی تو در جنبش باد
وه چه دل‌ها است که بند است به تار مویی

گشت ارشاد و حراست، همگی بد جوری
در هراسند از این جنبش دانشجویی

۱۴۰۱/۷/۲۰

تفاوت مگس با خرس:

مردی آمد به سراغ شیخی
بود عالم به علوم دینی

گفت یا شیخ سؤالی دارم
گو به من آنچه که خود می‌بینی

که مگس را چه تفاوت با خرس؟
پاسخت هست به دل تسکینی

شیخ گردید به حال خلسه
چون مدیتیشن اصل چینی

بعد یک ربع سکوت مطلق
پاسخی داد چنین تضمینی

تو مگس را چو برینی بینی
خرس را چون که ببینی رینی

۱۴۰۱/۶/۲۷