هوپا، انجمن علم ایران

اولین قانون سیاست میگه رای ها نتیجه رو تعیین نمیکنن، شمارنده ها اینکارو میکنن، شمارنده ها.

فیلم Gangs Of New York

گاهی اوقات انسان ب مانند یک پر در دست دیگری ب بازی گرفته می شود
پر
اثر:ماتیسن

ساعت، سه صبح بود. فقط صدای وز یخچال توی آشپزخانه شنیده می شد. مایک چشم هایش را بست و خواند: «چه شکوهمند است صدای خداوندگار در رعد. ما را توان آن نیست تا افعال بزرگش را دریابیم».

ـ این صدای خدا نبود. صدای یخچال بود.

ـ شاید آره؛ شاید هم نه. بالاخره یک روز اعتراف می کنی که دنیا، یا خداـ اسمش را هر چه می خواهی، بگذارـ یک کارهایی می کند که ما چیزی ازش سر در نمی آوریم؛ نمی فهمیم. هگل هم نفهمید. فکر نکنم اینشتین هم فهمیده باشد.

ـ او فهمید. چون زبانش را درآورد.!
___________________________________
خوبی خدا /مارجوری کمپر / ترجمه امیر مهدی حقیقت

میهمان: آقای شاو، من هرگز باور نمی کردم شما بخاطر پول بنویسید.
برنارد شاو: مگر شما برای چه می نویسید؟
میهمان: من برای شرافت می نویسم آقا.
برنارد شاو: بالاخره هر کدام از ما برای چیزی می نویسد که ندارد!

Reference: The Oxford Dictionary of Quotations, OUP 1997, Vol IV, p. 1498

سقوط از طبقه سوم همانقدر دردآور است که سقوط از طبقه ی صدم !
اگر قرار است سقوط کنم,بگذار از جایی بلند باشد.
نه پست ....
پائولو کوئیلو/زیارت

" هنگامی ک زندگی می کنيم، هيچ چيز رخ نمی دهد.صحنه ها عوض می شوند، آدم ها می آيند تو و بيرون می روند، همه اش همين. هرگز آغازی در بين نيست.روزها بيخود و بی جهت ب روزهای ديگر افزوده می شوند، اين افزايشی است بی پايان و يکنواخت...پايانی هم در کار نيست..وانگهی همه چيز شبيه هم اند...

زندگی کردن همين است ولی وقتی زندگی را نقل ميکنيم، همه چيز تغيير می کند؛ منتها تغييری ک هيچ کس متوجهش نمی شود: دليلش آن است ک مردم از داستان هاى حقيقی حرف می زنند.انگار ک داستان های حقيقی ميتوانند وجود داشته باشند؛ رويدادها در يک جهت پيش می آيند و ما آن ها را در جهت وارونه نقل ميکنيم..."
ژان پل سارتر - کتاب تهوع

تنهایی از آن نیست که آدم کسانی را در اطراف نداشته باشد، از این است که آدم نتواند چیزهایی را منتقل کند که مهم می‌پندارد، از این است که آدم صاحب عقایدی باشد که برای دیگران پذیرفتنی نیست. اگر انسانی بیش ازدیگران بداند، تنها می‌شود.
_____________
کارل گوستاو یونگ / کتاب قرمز

هیچ چیز دوبار اتفاق نمی‌افتد
و اتفاق نخواهد افتاد.
به همین دلیل ناشی به دنیا آمده‌ایم
و خام خواهیم رفت.

حتا اگر کودن‌ترین شاگردِ مدرسه‌ی دنیا می‌بودیم
هیچ زمستانی یا تابستانی را تکرار نمی‌کردیم

هیچ روزی تکرار نمی‌شود
دو شب شبیهِ هم نیست
دو بوسه یکی نیستند
نگاه قبلی مثل نگاه بعدی نیست

دیروز، وقتی کسی در حضور من
اسم تو را بلند گفت
طوری شدم، که انگار گل رزی از پنجره‌ی باز
به اتاق افتاده باشد.

امروز که با همیم
رو به دیوار کردم
رز! رز چه شکلی است؟
آیا رز، گل است؟ شاید سنگ باشد

ای ساعت بد هنگام
چرا با ترس بی دلیل می‌آمیزی؟
هستی ـ پس باید سپری شوی
سپری می شوی ـ زیبایی در همین است

هر دو خندان و نیمه در آغوش هم
می‌کوشیم بتوانیم آشتی کنیم
هر چند باهم متفاوتیم
مثل دو قطره‌ی آب زلال...!

آدم‌ها روی پل . ویسلاوا شیمبورسکا

تارو: چرا شما این همه فداکاری به خرج می‌دهید،
در حالی که به خدا اعتقاد ندارید؟

دکتر ریو: اگر به خدای قادر مطلق معتقد بودم، از درمان مردم دست بر می‌داشتم و این کار را به خدا وا می‌گذاشتم.

طاعون . آلبر کامو

سرپیکو (آل پاچینو) : بعد مرگت یه روز چشاتو وا می کنی و میبینی توی همین اتاق، با همین آدمای دور و برتی، اونوقت می فهمی که بردنت جهنم!

سرپیکو (Serpico)
سیدنی لومت

slice_of_god نوشته شده:ساعت، سه صبح بود. فقط صدای وز یخچال توی آشپزخانه شنیده می شد. مایک چشم هایش را بست و خواند: «چه شکوهمند است صدای خداوندگار در رعد. ما را توان آن نیست تا افعال بزرگش را دریابیم».

ـ این صدای خدا نبود. صدای یخچال بود.

ـ شاید آره؛ شاید هم نه. بالاخره یک روز اعتراف می کنی که دنیا، یا خداـ اسمش را هر چه می خواهی، بگذارـ یک کارهایی می کند که ما چیزی ازش سر در نمی آوریم؛ نمی فهمیم. هگل هم نفهمید. فکر نکنم اینشتین هم فهمیده باشد.

ـ او فهمید. چون زبانش را درآورد.!
___________________________________
خوبی خدا /مارجوری کمپر / ترجمه امیر مهدی حقیقت

عمر، در هر صورت چه خوب و بد، خواه ناخواه سپری خواهد شد. پس چرا باید به این کلوخ پاره و این زندگی دو دستی بچسبیم و به آنچه همسایه می گوید، تن دهیم؟

«شوپنهاور به مثابه ی آموزشگر» اثر فریدریش نیچه

فرزانه باستان چین چوانگ تسه گفت:
«من یکبار خواب دیدم پروانه ام،و حالا دیگر نمی دانم آیا چوانگ تسه ام ، که خواب دید پروانه است، یا پروانه ام که خواب می بیند چوانگ تسه است»
بله هیچکدام را نمیشد ثابت کرد.
______________________
دنیای سوفی / یوستین گردر
________________
پ.ن:خیلی جای فکر داره

لاری کینگ:شما از اینکه باهوش ترین کس روی زمین خوانده می شوید چه احساسی دارید؟با ان موافقید؟

هاوکینگ:اینها تبلیغات رسانه ای است....

مکس: یه دفعه پلیس بازداشتم کرد بعد که دیدن به جز خودم برای کسی خطری ندارم ولم کردن!
مری و مکس (Mary and Max)
__
برگرفته از پیج دیالوگ های ماندگار

هوپا، انجمن علم ایران

جملاتی از فیلم هایی که می بینیم ، کتاب هایی که می خوانیم

Re: جملاتی از فیلم هایی که می بینیم ، کتاب هایی که می خوانیم

Re: جملاتی از فیلم هایی که می بینیم ، کتاب هایی که می خوانیم

Re: جملاتی از فیلم هایی که می بینیم ، کتاب هایی که می خوانیم

Re: جملاتی از فیلم هایی که می بینیم ، کتاب هایی که می خوانیم

Re: جملاتی از فیلم هایی که می بینیم ، کتاب هایی که می خوانیم

Re: جملاتی از فیلم هایی که می بینیم ، کتاب هایی که می خوانیم

Re: جملاتی از فیلم هایی که می بینیم ، کتاب هایی که می خوانیم

Re: جملاتی از فیلم هایی که می بینیم ، کتاب هایی که می خوانیم

Re: جملاتی از فیلم هایی که می بینیم ، کتاب هایی که می خوانیم

Re: جملاتی از فیلم هایی که می بینیم ، کتاب هایی که می خوانیم

Re: جملاتی از فیلم هایی که می بینیم ، کتاب هایی که می خوانیم

Re: جملاتی از فیلم هایی که می بینیم ، کتاب هایی که می خوانیم

Re: جملاتی از فیلم هایی که می بینیم ، کتاب هایی که می خوانیم

Re: جملاتی از فیلم هایی که می بینیم ، کتاب هایی که می خوانیم

Re: جملاتی از فیلم هایی که می بینیم ، کتاب هایی که می خوانیم