هوپا، انجمن علم ایران

rational arguments don't usually
.work on religious people
otherwise there would be
".no religious people

Gregory house. M.D

سخنرانی هاوس پیرامون پشتیبانی از یک داروی ساخت کارخانۀ داروسازی سرمایه دار گردن کلفت. اگر هاوس این سخنرانی را انجام نده باید کمرون و یا فُرمن رو اخراج کنه، چیس پیشتر با سرمایه دار به توافق رسیده و در امنیته. از سویی خود هاوس هم بر لبۀ تیغه. سرمایه دار با اون چپ افتاده و هاوس یا باید رام اون بشه و یا اخراج. به اون متنی داده شده و قراره از میان اون، سخنرانی خودش رو تنظیم کنه.

حالا؛ خانمها و آقایان، این شما و این دکتر گرگوری هاوس:

وُگلر: من صاحب شرکت هستم. پس حتما نمیشه به (حرف) من اعتماد کرد. درسته؟
از سوی دیگه، دکتر گِرِگ هاوس، به راستی و درستی، زبانزد هستن، در بین چیزهای دیگر (که به اونها شهرت داره و خندۀ حاضران)
خانمها و آقایان، دکتر گِرِگ هاوس.

هاوس که قرار است 10، 15 دقیقه ای سخنرانی کند، نوشته را از جیب کتش بیرون می آورد، کرواتش را مرتب می کند، میکروفن را تنظیم می کند و مانند انشا خواندن یک بچه دبستانی و بدون بلند و کوتاهی آوا و یک راست می گوید:

داروی تازۀ مهارکنندۀ فشار خونِ "کارخانجات داروسازی ایست بروک"، پای بندی شگفتاور ایشان را به پژوهش برتر و بهتر، نشان می دهد. پیشرفتی چشمگیر و دستاوردی در امر بهداشت که میلونها نفر را از بیماری قلبی در امان خواهد داشت.

نگاهی به حاضران می اندازد، نوشته ها را در جیب می گذارد و از پشت جایگاه به کنار می رود.

هاوس به پشت جایگاه برمی گردد و با لحن پر کنایۀ همیشگی، سخنرانی خود را این گونه ادامه می دهد:

یه چیزایی رو یادم رفت اشاره کنم. "اِد وُگلر" یه بازرگان زیرکه، یه کارشناس مردم شناسیِ زیرک...
و مردی که هرگز یه مبارزه رو نباخته.
حالا می دونین چرا من می دونم که داروی فشار خون تازه هم خوبه؟
واسه اینکه قبلیه هم خوب بود. واسه اینکه داروی تازه هم درست مثل همونه، فقط گرون تره. خیلی گرون تر.
عرض شود که، اینم یه مثال دیگه از زیرکی " اِد ".
هر وقت حق امتياز یکی از داروهاش داره از دست میره، به گل پسرا و دختر خانماش (توی آزمایشگاه داروسازی) میگه یه ریزه تغییرش بدن، حق امتیاز برمیگرده سر جاش.
نه تنها یه قرص تازۀ الکی می سازن، که میلیونها میلیون دلار پول هم درامد داره.
خب به نفع همه هم هست، درسته؟
همه به جز بیمارها، ولی... بیمار کیلو چنده؟
یه مشت ناخوش مرده شور برده،
از قرار معلوم، خدا هم هیچ وقت اونا رو دوست نداشته.
حالا همۀ شما حاضران تندرست در این تالار، یه کف مرتب بزنید به افتخار "اِد وُگلر".

و به تنهایی برای او کف می زنید. هیچ کس دیگر در تالار کف نمی زند.

هاوس در حالی که نوشته ها را به وگلر می دهد: همشو (همۀ سخنرانی) مثه جک گفتم.
(پیشتر هاوس گفته بود که سخنرانی رسمی بلد نیست و وگلر هم با کنایه به او پاسخ داده بود که در میانۀ سخنرانی جک بگوید.)

پست ترین انسان ها کسی است که خوبی دیگران را زرنگی خود میپندارند.!!!

I like you.....

V.H.S(اه حالم بهم خورد)

slice_of_god نوشته شده:هیچ کاری نکن.
برو و فقط واسه خودت ول بگرد.
همین.
برو کیف کن.
برو هرکاری دوست داری انجام بده.
بذار هرکی هرچی میخاد بگه.
کثافت شو از نگاه بقیه.
بذار دیگران هرکاری میخان بکنن.
تو اون کاری رو بکن که دوست داری.
که واقعن باهاش حال می کنی و میخای انجامش بدی.
کارهایی که خیلی وقته فراموششون کردی.
______________________________________
برو ولگردی کن رفیق/نویسنده: مهدی ربی/نشر چشمه...نشر چشمه !!

نویسنده ای عبرانی می گوید: " هرچه چیزی به کمال آراسته تر، در فساد چندش آورتر.
شاخه چوب پوسیده به زشتی گل گندیده نیست،
و این نیز چندان دل آشوب نیست که جانوری گندیده،
و آن نیز بدان زشتی نیست که انسان گندآلود.
و همچنین است حال فرهنگ و روشنی یابی که هرچه شکوفایی شان ناب تر، فساد و گندیدگی شان زشت تر و زننده تر.

موسس مندلسزون

slice_of_god نوشته شده:نویسنده ای عبرانی می گوید: " هرچه چیزی به کمال آراسته تر، در فساد چندش آورتر.
شاخه چوب پوسیده به زشتی گل گندیده نیست،
و این نیز چندان دل آشوب نیست که جانوری گندیده،
و آن نیز بدان زشتی نیست که انسان گندآلود.
و همچنین است حال فرهنگ و روشنی یابی که هرچه شکوفایی شان ناب تر، فساد و گندیدگی شان زشت تر و زننده تر.

موسس مندلسزون

برای امام حسین(ع):

چیزی عوض نشده
فقط تقویم ها شیک تر شده اند
و سال هاست دو روز پشت سر هم سرخ است
می گویی نه
مسلمی بفرست
تا از بلند ترین برج پایتخت پرتش کنیم!
(نامه های کوفی، سعید بیابانکی)

تولّدش مبارک

مبارک

doctor stephen نوشته شده:پست ترین انسان ها کسی است که خوبی دیگران را زرنگی خود میپندارند.!!!

زندگی حتی وقتی انکارش می کنی ، حتی وقتی نادیده اش می گیری ، حتی وقتی نمی خواهی اش از تو قوی تر است . از هر چیز دیگری قوی تر است . آدم هایی که از بازداشتگاه های اجباری برگشته اند دوباره زاد و ولد کردند . مردان و زنانی که شکنجه دیده بودند ، که مرگ نزدیکانشان و سوخته شدن خانه هاشان را دیده بودند ، دوباره به دنبال اتوبوس ها دویدند ، به پیش بینی هواشناسی با دقت گوش کردند و دخترهایشان را شوهر دادند . باور کردنی نیست اما همین گونه است . زندگی از هر چیز دیگری قوی تر است.

من او را دوست داشتم/ آنا گاوالدا