صفحه 376 از 377

Re: مشاعره

ارسال شده: جمعه ۱۳۹۸/۵/۱۱ - ۰۰:۱۹
توسط DARKENERGY
در بهاران سری از خاک برون آوردن
خنده ای کردن و از باد خزان افسردن
همه این است نصیبی که حیاتش نامی
پس دریغ ای گل رعنا غم دنیا خوردن

شهریار

Re: مشاعره

ارسال شده: شنبه ۱۳۹۸/۵/۱۲ - ۱۵:۵۱
توسط einstein313
نازنینی چو تو پاکیزه دل و پاک نهاد

بهتر آن است که با مردم بد ننشینی

حافظ

Re: مشاعره

ارسال شده: دوشنبه ۱۳۹۸/۵/۱۴ - ۰۰:۰۴
توسط DARKENERGY
یک زمان از پای ننشینم
به جست و جوی تو

یا کُنم سر را فدایت،
یا به دست آرم تُرا...

امیرخسرو

Re: مشاعره

ارسال شده: شنبه ۱۳۹۸/۵/۱۹ - ۱۸:۵۳
توسط einstein313
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را smile017
فدای مقدمش سازم سر و دست و تن و پا را


من آن چیزی که خود دارم نصیب دوست گردانم
نه چون حافظ که میبخشد سمرقند و بخارا را smile057

Re: مشاعره

ارسال شده: یک‌شنبه ۱۳۹۸/۵/۲۰ - ۰۱:۲۱
توسط DARKENERGY
ای کرده تو مهمانم در پیش درآ جانم
زان روی که حیرانم من خانه نمی‌دانم

مولانا

Re: مشاعره

ارسال شده: دوشنبه ۱۳۹۸/۵/۲۱ - ۲۲:۱۸
توسط einstein313
منم که درد من از هیچ بی‌ دلی کم نیست
تویی که ناز تو از هرچه گویم افزون‌ ست

همای وصل تو پاینده باد بر سر من
که زیر سایه ی او طالعم همایون‌ ست

هلالی جغتایی smile072

Re: مشاعره

ارسال شده: چهارشنبه ۱۳۹۸/۷/۱۰ - ۰۰:۵۵
توسط آرشام
تا بود در عشق آن دلبر گرفتاری مرا
کی بود ممکن که باشد خویشتن‌داری مرا

سود کی دارد به طراری نمودن زاهدی
چون ز من بربود آن دلبر به طراری مرا

انوری

Re: مشاعره

ارسال شده: چهارشنبه ۱۳۹۸/۸/۸ - ۲۱:۳۱
توسط Cartouche
امتحان کن که بسی گنجِ مُرادت بدهند
گر خرابی چو مرا لطفِ تو آباد کند

یا رَب اندر دلِ آن خسرو شیرین انداز
که به رحمت، گُذری بر سر فرهاد کند

حافظ

Re: مشاعره

ارسال شده: جمعه ۱۳۹۸/۸/۱۰ - ۰۰:۲۲
توسط Vahid75
در پیش بی دردان چرا فریاد بی حاصل کنم؟
گر شکوه ای دارم ز دل با یار صاحبدل کنم.

Re: مشاعره

ارسال شده: پنج‌شنبه ۱۳۹۸/۹/۲۱ - ۱۰:۰۹
توسط Sina Asadi
من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید
قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید

Re: مشاعره

ارسال شده: جمعه ۱۳۹۸/۹/۲۲ - ۱۶:۴۵
توسط johnconner
دردانه بود سری کو در صدف سینه است
سنگی که بود بیجان دردانه چرا باشد

Re: مشاعره

ارسال شده: یک‌شنبه ۱۳۹۸/۹/۲۴ - ۲۱:۵۲
توسط فروهر
دل گرچه در این بادیه بسیار شتافت
یک موی ندانست ولی موی شکافت
اندر دل من هزار خورشید برتافت
آخر به کمال ذره ای راه نیافت


حضرت پورسینا

Re: مشاعره

ارسال شده: سه‌شنبه ۱۳۹۸/۹/۲۶ - ۱۴:۴۳
توسط gij
تو که از مهنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند ادمی

Re: مشاعره

ارسال شده: سه‌شنبه ۱۳۹۸/۹/۲۶ - ۲۱:۱۲
توسط فروهر
یار مرا غار مرا عشق عشق جگرخوار مرا
یار تویی غار تویی خواجه نگهدار مرا

Re: مشاعره

ارسال شده: چهارشنبه ۱۳۹۸/۹/۲۷ - ۲۰:۵۱
توسط gij
اگر غم لشگر انگیزد که خون عاشقان ریزد
منو ساقی به هم سازیم و بنیادش در اندازیم