مشاعره
- anTi-ИeuTЯin0
عضویت : جمعه ۱۳۹۰/۱۱/۷ - ۱۵:۱۵
پست: 774-
سپاس: 239
- Clever child
نام: محمد
محل اقامت: تهران
عضویت : شنبه ۱۳۹۰/۹/۱۹ - ۲۳:۳۰
پست: 175-
سپاس: 43
- جنسیت:
تماس:
Re: مشاعره
نار خندان باغ را خندان کند
صحبت مردانت از مردان کند
صحبت مردانت از مردان کند
دوری که در او آمدن و رفتن ماست
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,, او را نه نهایت نه بدایت پیداست
کس می نزد دمی درین معنی راست
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,, کین آمدن از کجا و رفتن به کجاست
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,, او را نه نهایت نه بدایت پیداست
کس می نزد دمی درین معنی راست
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,, کین آمدن از کجا و رفتن به کجاست
- professor.freak
نام: پویان
عضویت : سهشنبه ۱۳۹۰/۴/۲۱ - ۱۶:۰۵
پست: 611-
سپاس: 19
- جنسیت:
تماس:
Re: مشاعره
دوش می آمد و رخساره برافروخته بود/ تا کجا باز دل غمزده ای سوخته بود
زندگی تنها سایه ای گذرا و بازیگری بی نوا است که ساعتی بر صحنه می خرامد و به شور و هیجان می آید و سپس دیگر آوایی به گوش نمی رسد .افسانه ای خشم آلود و پر خروش که ابلهی حکایت می کند و هیچ معنایی ندارد.(مکبث-شکسپیر)
انسان حیوان غمگینی است که فقط اعجاز به هیجان می آوردش ،یا کشتار.(هفت دیوانه -روبرتو آرلت)
انسان حیوان غمگینی است که فقط اعجاز به هیجان می آوردش ،یا کشتار.(هفت دیوانه -روبرتو آرلت)
- خواهر نیوتون
عضویت : شنبه ۱۳۹۰/۹/۱۲ - ۲۰:۰۶
پست: 315-
سپاس: 29
- جنسیت:
Re: مشاعره
دلا غافل ز سبحاني چه حاصل
اسير نفس شيطاني چه حاصل
اسير نفس شيطاني چه حاصل
اگه دل کندن آسون بود ،فرهاد به جای کوه ،دل میکند ....
- Clever child
نام: محمد
محل اقامت: تهران
عضویت : شنبه ۱۳۹۰/۹/۱۹ - ۲۳:۳۰
پست: 175-
سپاس: 43
- جنسیت:
تماس:
Re: مشاعره
روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاست
وز بهر طمع بال و پر خویش بیاراست
وز بهر طمع بال و پر خویش بیاراست
دوری که در او آمدن و رفتن ماست
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,, او را نه نهایت نه بدایت پیداست
کس می نزد دمی درین معنی راست
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,, کین آمدن از کجا و رفتن به کجاست
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,, او را نه نهایت نه بدایت پیداست
کس می نزد دمی درین معنی راست
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,, کین آمدن از کجا و رفتن به کجاست
- Sina Asadi
نام: سینا اسدی
عضویت : سهشنبه ۱۳۹۰/۴/۲۱ - ۱۳:۲۲
پست: 365-
سپاس: 50
- جنسیت:
تماس:
Re: مشاعره
ندارم هراسی ز نیروی مشت
مرا ناجوانمردی خلق کشت
مرا ناجوانمردی خلق کشت
آخرین ویرایش توسط Sina Asadi شنبه ۱۳۹۰/۱۲/۲۷ - ۱۵:۴۵, ویرایش شده کلا 1 بار
You know!....the purpose should be somewhere beyond the impossible limits.
Re: مشاعره
"تو به من خنديدي
و نمي دانستي
من به چه دلهره از باغچه همسايه
سيب را دزديم
باغبان از پي من تند دويد
سيب را دست تو ديد
غضب آلوده به من كرد نگاه
سيب دندان زده از دست تو افتاد به خاك
و تو رفتي و هنوز ...
سالهاست كه در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تكرار كنان
مي دهد آزارم
و من انديشه كنان غرق اين پندارم
كه چرا
خانه كوچك ما سيب نداشت"
و نمي دانستي
من به چه دلهره از باغچه همسايه
سيب را دزديم
باغبان از پي من تند دويد
سيب را دست تو ديد
غضب آلوده به من كرد نگاه
سيب دندان زده از دست تو افتاد به خاك
و تو رفتي و هنوز ...
سالهاست كه در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تكرار كنان
مي دهد آزارم
و من انديشه كنان غرق اين پندارم
كه چرا
خانه كوچك ما سيب نداشت"
- Clever child
نام: محمد
محل اقامت: تهران
عضویت : شنبه ۱۳۹۰/۹/۱۹ - ۲۳:۳۰
پست: 175-
سپاس: 43
- جنسیت:
تماس:
Re: مشاعره
تیر روانه می رود سوی نشانه می رود
ما چه نشسته ایم پس شه ز شکار می رسد
ما چه نشسته ایم پس شه ز شکار می رسد
دوری که در او آمدن و رفتن ماست
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,, او را نه نهایت نه بدایت پیداست
کس می نزد دمی درین معنی راست
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,, کین آمدن از کجا و رفتن به کجاست
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,, او را نه نهایت نه بدایت پیداست
کس می نزد دمی درین معنی راست
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,, کین آمدن از کجا و رفتن به کجاست
Re: مشاعره
درخت قلب من غمگین وزرده
سراسر پیکرم اندوه ودرده
لهیب سینه ام پرسوزه-اما
تنم چون روح دریا سرده سرده
سراسر پیکرم اندوه ودرده
لهیب سینه ام پرسوزه-اما
تنم چون روح دریا سرده سرده
[color=#0000BF]خدایا دستم به اسمانت نمی رسد اما تو که دستت به زمین میرسد بلندم کن[/color]
-
عضویت : چهارشنبه ۱۳۹۰/۱۲/۱۰ - ۱۶:۰۰
پست: 5-
سپاس: 3
Re: مشاعره
بازهم خواب زياضي ديده ام خواب خط هاي موازي ديده ام
خواب مي ديدم ميخوانم ايگرگ زگوند خنجردينفرانسيل هم گشته كند
ازسرهرجايگشتي مي پرم دامن هراتحادي مي درم
دست وپاي بازه هارابسته ام ازكمندمنحني ها رسته ام
شيب هرخط رابه تندي مي دوم گوش هرايگرگ وشي رامي جوم
گاه درزندان قدرمطلقم گاه اسير زلف حدومشتقم
گاه خطراموازي مكنم باتوانها نقطه بازي ميكنم
لشكري تمرين دارم بيشمار تيمي ازفرمول دارم دركنار
ناگهان ديدم توابع مرده اند پاره خط نقطه ها پژمرده اند
كاروان جذرها كوچيده است استخوان كسرهاپوسيده است
ازلگ وبسط وپندآثارنيست ردپايي ازخط وبردارنيست
هيچكس رازين مصيبت غم نبود صفرصفرم هم دگرمبهم نبود
مردم ازاين ايكس وايگرگ داد داد روز هاي بي رياضي يادباد
خواب مي ديدم ميخوانم ايگرگ زگوند خنجردينفرانسيل هم گشته كند
ازسرهرجايگشتي مي پرم دامن هراتحادي مي درم
دست وپاي بازه هارابسته ام ازكمندمنحني ها رسته ام
شيب هرخط رابه تندي مي دوم گوش هرايگرگ وشي رامي جوم
گاه درزندان قدرمطلقم گاه اسير زلف حدومشتقم
گاه خطراموازي مكنم باتوانها نقطه بازي ميكنم
لشكري تمرين دارم بيشمار تيمي ازفرمول دارم دركنار
ناگهان ديدم توابع مرده اند پاره خط نقطه ها پژمرده اند
كاروان جذرها كوچيده است استخوان كسرهاپوسيده است
ازلگ وبسط وپندآثارنيست ردپايي ازخط وبردارنيست
هيچكس رازين مصيبت غم نبود صفرصفرم هم دگرمبهم نبود
مردم ازاين ايكس وايگرگ داد داد روز هاي بي رياضي يادباد