مشاعره

مدیران انجمن: parse, javad123javad

agnes

عضویت : یک‌شنبه ۱۳۹۱/۲/۳ - ۲۳:۱۵


پست: 22

سپاس: 7

Re: مشاعره

پست توسط agnes »

ما هرچه دویدیم به مقصد نرسیدیم
از عشق به جز مزه تلخش نچشیدیم
هوا گرفته بود و باران می بارید کودکی آهسته گفت خدایا گریه نکن درست میشه.

نمایه کاربر
maria1991

عضویت : شنبه ۱۳۹۰/۱۰/۱۷ - ۰۲:۳۳


پست: 48

سپاس: 5

Re: مشاعره

پست توسط maria1991 »

میان افتاب های همیشه زیبایی تو لنگریست...نگاهت شکست ستمگزیست و چشمانت با من گفتبند که فردا روز دیگریست
شازده کوچولو از گل پرسید آدمها کجان
گل گفت:باد به اینور و آنورشان می برد!
این بی ریشگی حسابی اسباب دردسرشان شده!


agnes

عضویت : یک‌شنبه ۱۳۹۱/۲/۳ - ۲۳:۱۵


پست: 22

سپاس: 7

Re: مشاعره

پست توسط agnes »

تو به من سنگ زدی من نگسستم نرمیدم
باز گفتم که تو صیادی و من آهوی دشتم
هوا گرفته بود و باران می بارید کودکی آهسته گفت خدایا گریه نکن درست میشه.

نمایه کاربر
medicalman

نام: حامی

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۹۱/۱/۲۲ - ۱۷:۰۳


پست: 42

سپاس: 6

Re: مشاعره

پست توسط medicalman »

من همان قاب تهی خسته و بی تصویرم
که برای تو و تصویر دلت میمیرم
بعد از حمله ی اعراب به ایران مردی عرب از مرد پارسی پرسید:

چرا زنان شما حجاب ندارند؟
مرد ایرانی پاسخ داد : حجاب زنان ما ،پلک چشمان مردان ماست.

نمایه کاربر
maria1991

عضویت : شنبه ۱۳۹۰/۱۰/۱۷ - ۰۲:۳۳


پست: 48

سپاس: 5

Re: مشاعره

پست توسط maria1991 »

مگر تو شانه زدی زلف عنبر افشان را....که بادغالیه سا گشت و خاک عنبر بدست
شازده کوچولو از گل پرسید آدمها کجان
گل گفت:باد به اینور و آنورشان می برد!
این بی ریشگی حسابی اسباب دردسرشان شده!


agnes

عضویت : یک‌شنبه ۱۳۹۱/۲/۳ - ۲۳:۱۵


پست: 22

سپاس: 7

Re: مشاعره

پست توسط agnes »

تنهاتر از یک برگ
با بار شادیهای مهجورم
در آبهای سبز تابستان
آرام میرانم
هوا گرفته بود و باران می بارید کودکی آهسته گفت خدایا گریه نکن درست میشه.

نمایه کاربر
maria1991

عضویت : شنبه ۱۳۹۰/۱۰/۱۷ - ۰۲:۳۳


پست: 48

سپاس: 5

Re: مشاعره

پست توسط maria1991 »

مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هردم...جرس فریاد میدارد که بربندید محفل ها
شازده کوچولو از گل پرسید آدمها کجان
گل گفت:باد به اینور و آنورشان می برد!
این بی ریشگی حسابی اسباب دردسرشان شده!


agnes

عضویت : یک‌شنبه ۱۳۹۱/۲/۳ - ۲۳:۱۵


پست: 22

سپاس: 7

Re: مشاعره

پست توسط agnes »

ای قبله من خاک در خانه تو
در راه توام بی منت دانه تو
هوا گرفته بود و باران می بارید کودکی آهسته گفت خدایا گریه نکن درست میشه.

نمایه کاربر
maria1991

عضویت : شنبه ۱۳۹۰/۱۰/۱۷ - ۰۲:۳۳


پست: 48

سپاس: 5

Re: مشاعره

پست توسط maria1991 »

وجودی دارم از مهرت گدازان....وجودت رفت و مهرت همچنان هست.
شازده کوچولو از گل پرسید آدمها کجان
گل گفت:باد به اینور و آنورشان می برد!
این بی ریشگی حسابی اسباب دردسرشان شده!


agnes

عضویت : یک‌شنبه ۱۳۹۱/۲/۳ - ۲۳:۱۵


پست: 22

سپاس: 7

Re: مشاعره

پست توسط agnes »

تا سرزمین مرگ
تا ساحل غمهای پاییزی
در سایه ای خود را رها کردم
در سایه بی اعتبار عشق
هوا گرفته بود و باران می بارید کودکی آهسته گفت خدایا گریه نکن درست میشه.

نمایه کاربر
maria1991

عضویت : شنبه ۱۳۹۰/۱۰/۱۷ - ۰۲:۳۳


پست: 48

سپاس: 5

Re: مشاعره

پست توسط maria1991 »

غم دل باتو نگویم که تو در راحت نفس.....نشناسی که جگرسوختگان در المند.
شازده کوچولو از گل پرسید آدمها کجان
گل گفت:باد به اینور و آنورشان می برد!
این بی ریشگی حسابی اسباب دردسرشان شده!


agnes

عضویت : یک‌شنبه ۱۳۹۱/۲/۳ - ۲۳:۱۵


پست: 22

سپاس: 7

Re: مشاعره

پست توسط agnes »

در جهانی اینچنین سرد و سیاه
با قدمهایت قدمهایم به راه
ای به زیر پوستم پنهان شده
همچو خون در پوستم جوشان شده
هوا گرفته بود و باران می بارید کودکی آهسته گفت خدایا گریه نکن درست میشه.

نمایه کاربر
medicalman

نام: حامی

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۹۱/۱/۲۲ - ۱۷:۰۳


پست: 42

سپاس: 6

Re: مشاعره

پست توسط medicalman »

هر که دلداده اش به دلدارش
ننشیند به قصد آزارش
برود چشم من به دنبالش
برود عشق من نگهدارش
بعد از حمله ی اعراب به ایران مردی عرب از مرد پارسی پرسید:

چرا زنان شما حجاب ندارند؟
مرد ایرانی پاسخ داد : حجاب زنان ما ،پلک چشمان مردان ماست.

agnes

عضویت : یک‌شنبه ۱۳۹۱/۲/۳ - ۲۳:۱۵


پست: 22

سپاس: 7

Re: مشاعره

پست توسط agnes »

شادم که همچو شاخه خشکی باز
در شعله های قهر تو میسوزم
گوئی هنوز آن تن تبدارم
کز آفتاب شهر تو میسوزم
هوا گرفته بود و باران می بارید کودکی آهسته گفت خدایا گریه نکن درست میشه.

نمایه کاربر
Sina Asadi

نام: سینا اسدی

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۹۰/۴/۲۱ - ۱۳:۲۲


پست: 365

سپاس: 50

جنسیت:

تماس:

Re: مشاعره

پست توسط Sina Asadi »

مرغی دیدم نشسته بر باره طوس...... در پیش نهاده کله کیکاووس
با کله همی گفت افسوس افسوس .....کو بانگ جرس ها و کجا ناله کوس؟
«خیام»
You know!....the purpose should be somewhere beyond the impossible limits.

ارسال پست