مشاعره
Re: مشاعره
تو خود شعری و چون سحر و پری افسانه را مانی
به افسون کدامین شعر در دام من افتادی
گر از یادم رود عالم تو از یادم نخواهی رفت
به شرط آن که گهگاهی تو هم از من کنی یادی
شهریار
به افسون کدامین شعر در دام من افتادی
گر از یادم رود عالم تو از یادم نخواهی رفت
به شرط آن که گهگاهی تو هم از من کنی یادی
شهریار
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
Re: مشاعره
یاقوت جان فزایش از آب لطف زاده
شمشاد خوش خرامش در ناز پروریده
شمشاد خوش خرامش در ناز پروریده
هر انسانی یا مشهور است یا گمنام کننده ی یک مشهور
عظیم بودن یا یک عظمت را کشتن
جفای انسان به خود یعنی کشتن یک عظمت!!!
عظیم بودن یا یک عظمت را کشتن
جفای انسان به خود یعنی کشتن یک عظمت!!!
Re: مشاعره
همچو گل میسوزم از سودای دل
آتشی در سینه دارم جای دل
رهی
آتشی در سینه دارم جای دل
رهی
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
Re: مشاعره
لـبِ چـون غـنـچـه ی گـل، بازکن و فاش بگو
سـرّ آن نـقطه که کار من و دل مشکل کرد
سـرّ آن نـقطه که کار من و دل مشکل کرد
هر انسانی یا مشهور است یا گمنام کننده ی یک مشهور
عظیم بودن یا یک عظمت را کشتن
جفای انسان به خود یعنی کشتن یک عظمت!!!
عظیم بودن یا یک عظمت را کشتن
جفای انسان به خود یعنی کشتن یک عظمت!!!
Re: مشاعره
در سوخته پنهان نتوان داشتن آتش
ما هیچ نگفتیم و حکایت به درافتاد
ما هیچ نگفتیم و حکایت به درافتاد
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
Re: مشاعره
دیدمش خرم و خندان قدح باده به دست
و اندر آن آینه صد گونه تماشا میکرد
و اندر آن آینه صد گونه تماشا میکرد
هر انسانی یا مشهور است یا گمنام کننده ی یک مشهور
عظیم بودن یا یک عظمت را کشتن
جفای انسان به خود یعنی کشتن یک عظمت!!!
عظیم بودن یا یک عظمت را کشتن
جفای انسان به خود یعنی کشتن یک عظمت!!!
-
نام: علیرضا خسروی
عضویت : یکشنبه ۱۳۹۱/۸/۲۱ - ۱۴:۴۱
پست: 26-
سپاس: 19
- جنسیت:
Re: مشاعره
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
و اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
و اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
تدریس خصوصی همه دروس دبیرستان در اصفهان
گروه آموزشی آراد
tad-ris.mihanblog.com
گروه آموزشی آراد
tad-ris.mihanblog.com
Re: مشاعره
در حنجرهها خورد گره حرف دل ما
فریاد که فریاد کشیدن نتوانیم
فریاد که فریاد کشیدن نتوانیم
هر انسانی یا مشهور است یا گمنام کننده ی یک مشهور
عظیم بودن یا یک عظمت را کشتن
جفای انسان به خود یعنی کشتن یک عظمت!!!
عظیم بودن یا یک عظمت را کشتن
جفای انسان به خود یعنی کشتن یک عظمت!!!
Re: مشاعره
دست من و دست تو, چه تعبیر قشنگی است!
دست من و پیراهن لبریز ِ انارت
دست من و پیراهن لبریز ِ انارت
هر انسانی یا مشهور است یا گمنام کننده ی یک مشهور
عظیم بودن یا یک عظمت را کشتن
جفای انسان به خود یعنی کشتن یک عظمت!!!
عظیم بودن یا یک عظمت را کشتن
جفای انسان به خود یعنی کشتن یک عظمت!!!
Re: مشاعره
ترا خبر ز دل بیقرار باید و نیست
غم تو هست، ولی غمگسار باید و نیست
رهی معیری
غم تو هست، ولی غمگسار باید و نیست
رهی معیری
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
Re: مشاعره
تکرار نقش کهنه خود در لباس نوخروش نوشته شده:ترا خبر ز دل بیقرار باید و نیست
غم تو هست، ولی غمگسار باید و نیست
رهی معیری
بازیگریم حوصله شرح قصه نیست
هر انسانی یا مشهور است یا گمنام کننده ی یک مشهور
عظیم بودن یا یک عظمت را کشتن
جفای انسان به خود یعنی کشتن یک عظمت!!!
عظیم بودن یا یک عظمت را کشتن
جفای انسان به خود یعنی کشتن یک عظمت!!!
Re: مشاعره
تو سیه چشم چو آیی به تماشای چمن
نگذاری به کسی چشم تماشای دگر
عماد خراسانی
نگذاری به کسی چشم تماشای دگر
عماد خراسانی
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
Re: مشاعره
روز ماه رمضان زلف میفشان که فقیه.......... بخورد روزه خود را به گمانش که شب است..
هر انسانی یا مشهور است یا گمنام کننده ی یک مشهور
عظیم بودن یا یک عظمت را کشتن
جفای انسان به خود یعنی کشتن یک عظمت!!!
عظیم بودن یا یک عظمت را کشتن
جفای انسان به خود یعنی کشتن یک عظمت!!!
Re: مشاعره
تنور لاله ز شبنم فرو نشست و مرا
بدل ز لاله رخی داغ آرزوست هنوز
...
کسی نماند که دشمن ز دوست نشناسد
تویی و من که به هم دشمنیم و دوست هنوز
شهریار
بدل ز لاله رخی داغ آرزوست هنوز
...
کسی نماند که دشمن ز دوست نشناسد
تویی و من که به هم دشمنیم و دوست هنوز
شهریار
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست