مشاعره
Re: مشاعره
فاش میگویم و از گفته ی خود دل شادم/ بنده ی عشقم و از هر دو جهان آزادم
هر انسانی یا مشهور است یا گمنام کننده ی یک مشهور
عظیم بودن یا یک عظمت را کشتن
جفای انسان به خود یعنی کشتن یک عظمت!!!
عظیم بودن یا یک عظمت را کشتن
جفای انسان به خود یعنی کشتن یک عظمت!!!
Re: مشاعره
میان ابرو و چشم ِ تو گیر و داری بود
من، این میانه، شدم کشته این چه کاری بود!
بهار
من، این میانه، شدم کشته این چه کاری بود!
بهار
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
Re: مشاعره
دم آخر که مرا عمر بسر می آید
گر تو آیی به سرم عمر دگر می آید
گر تو آیی به سرم عمر دگر می آید
هر انسانی یا مشهور است یا گمنام کننده ی یک مشهور
عظیم بودن یا یک عظمت را کشتن
جفای انسان به خود یعنی کشتن یک عظمت!!!
عظیم بودن یا یک عظمت را کشتن
جفای انسان به خود یعنی کشتن یک عظمت!!!
Re: مشاعره
در هفت آسمانم، اَلا، یک ستاره نیست
نامی ز من به پرسنل این اداره نیست
...
من عاشقم گواه ِ من این قلب چاک چاک من
در دست من جز این سند ِ پاره پاره نیست
میرزاده عشقی
نامی ز من به پرسنل این اداره نیست
...
من عاشقم گواه ِ من این قلب چاک چاک من
در دست من جز این سند ِ پاره پاره نیست
میرزاده عشقی
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
Re: مشاعره
تا به دیوار و درش تازه کنم عهد قدیم /گاهی از کوچه ی معشوقه ی خود میگذرم
هر انسانی یا مشهور است یا گمنام کننده ی یک مشهور
عظیم بودن یا یک عظمت را کشتن
جفای انسان به خود یعنی کشتن یک عظمت!!!
عظیم بودن یا یک عظمت را کشتن
جفای انسان به خود یعنی کشتن یک عظمت!!!
Re: مشاعره
مانده در قید اسارت تن ِ من وان خم زلف
می کشد، می روم افتاده به بندم چکنم
من به اوضاع ِ تو، ای کشور بی صاحب ِ جم!
نکنم گریه، پس از گریه نخندم چکنم؟
عارف قزوینی
می کشد، می روم افتاده به بندم چکنم
من به اوضاع ِ تو، ای کشور بی صاحب ِ جم!
نکنم گریه، پس از گریه نخندم چکنم؟
عارف قزوینی
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
- new roaming
عضویت : پنجشنبه ۱۳۹۱/۹/۲ - ۱۱:۰۱
پست: 85-
سپاس: 21
Re: مشاعره
می خور که برین گل بسی خواهی خفت/ بی مونس و بی حریف و بی همدم و جفت...
زنهار به کس مگو تو این راز نهفت/ هرلاله که پژمرد نخواهد بشکفت...
زنهار به کس مگو تو این راز نهفت/ هرلاله که پژمرد نخواهد بشکفت...
Re: مشاعره
تنم فرسود و عقلم رفت و عشقم همچنان باقی/ و گر جانم دریغ آید نه مشتاقم نه کذابم
هر انسانی یا مشهور است یا گمنام کننده ی یک مشهور
عظیم بودن یا یک عظمت را کشتن
جفای انسان به خود یعنی کشتن یک عظمت!!!
عظیم بودن یا یک عظمت را کشتن
جفای انسان به خود یعنی کشتن یک عظمت!!!
Re: مشاعره
مشنو از بد گو سخن، من سست پیمان نیستم،
هستم اندر جستجویت، گر نمیدانی، بدان
لاهوتی
هستم اندر جستجویت، گر نمیدانی، بدان
لاهوتی
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
Re: مشاعره
نگوینـــــد از ســـر بازیچـــه حـــــرفی ................................................................. کــز آن پندی نگیـــــرد صــاحب هــوش
و گـــر صد باب حکمت پیش نـــــــادان ................................................................ بخــــوانی آیدش بـــازیچـــه در گـــوش
و گـــر صد باب حکمت پیش نـــــــادان ................................................................ بخــــوانی آیدش بـــازیچـــه در گـــوش
گرم بیایی و پرسی چه بردی اندر خاک؟ .................... ز خاک نعره برآرم که آرزوی تو را
Re: مشاعره
شام تاریک غمش را گر سحر کردم چه سود / کز پس آن نوبت روز سیاهم میرسد
هر انسانی یا مشهور است یا گمنام کننده ی یک مشهور
عظیم بودن یا یک عظمت را کشتن
جفای انسان به خود یعنی کشتن یک عظمت!!!
عظیم بودن یا یک عظمت را کشتن
جفای انسان به خود یعنی کشتن یک عظمت!!!
Re: مشاعره
دلت گر داغ غم دارد بتهرانش فرست ای دوست
که سیر لاله زار اینجا کند خشنود و خرسندش
اگر بودهست زیبا بهجت آبادش، ندیدم من
ولی دیدم که بهجت زا بود شمران و دربندش
اخوان
که سیر لاله زار اینجا کند خشنود و خرسندش
اگر بودهست زیبا بهجت آبادش، ندیدم من
ولی دیدم که بهجت زا بود شمران و دربندش
اخوان
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
Re: مشاعره
شمشیر کشیدی و به خونم ننشاندی / افسوس که آغاز توانجام ندارد
هر انسانی یا مشهور است یا گمنام کننده ی یک مشهور
عظیم بودن یا یک عظمت را کشتن
جفای انسان به خود یعنی کشتن یک عظمت!!!
عظیم بودن یا یک عظمت را کشتن
جفای انسان به خود یعنی کشتن یک عظمت!!!
Re: مشاعره
دوش به هر جا که بدی دانم کامروز ز غم گشته بود همچو دلم مسجد لا حول و لا
دوش همیگشتم من تا به سحر ناله کنان بدرک بالصبح بدا هیج نومیو نفی
دوش همیگشتم من تا به سحر ناله کنان بدرک بالصبح بدا هیج نومیو نفی
- DARKENERGY
نام: Melina
محل اقامت: krj_teh
عضویت : پنجشنبه ۱۳۹۰/۱۲/۱۸ - ۱۳:۲۷
پست: 7035-
سپاس: 4153
- جنسیت:
تماس:
Re: مشاعره
یار آمده و در صدد دلداری ست
من مست و خراب، این شب صد دشواری ست
بیدار شو ای بخت، به خوابم کردی
فریاد که خواب تو بهتر از بیداری ست
من مست و خراب، این شب صد دشواری ست
بیدار شو ای بخت، به خوابم کردی
فریاد که خواب تو بهتر از بیداری ست