مشاعره

مدیران انجمن: parse, javad123javad

نمایه کاربر
نانوh2o

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۹۰/۱۲/۴ - ۱۱:۲۷


پست: 77

سپاس: 18

جنسیت:

Re: مشاعره

پست توسط نانوh2o »

ااسیروحشتی موهوم ماندم
به مرگی این چنین محکوم ماندم
بهاران امد ورفت ومن افسوس
زفیض گل شدن محروم ماندم
[color=#0000BF]خدایا دستم به اسمانت نمی رسد اما تو که دستت به زمین میرسد بلندم کن[/color]

نمایه کاربر
alisafasafa

نام: alisafa

عضویت : جمعه ۱۳۹۰/۱۱/۲۸ - ۱۳:۳۹


پست: 166

سپاس: 46

جنسیت:

تماس:

Re: مشاعره

پست توسط alisafasafa »

ظاهرا اینجا کسی مشاعره بلد نیست. smile058 smile058 smile058

عزیزان حرف آخر شعر نفر قبلی باید اولین کلمه ی شعر شما باشه!!!!هرکس برا خودش با هر حرفی شعر میگه smile022 smile055 smile055
علییییییییییی......................هورااااااااااااااا
mohandeseelectronic.blogfa.com

نمایه کاربر
نانوh2o

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۹۰/۱۲/۴ - ۱۱:۲۷


پست: 77

سپاس: 18

جنسیت:

Re: مشاعره

پست توسط نانوh2o »

smile042
آخرین ویرایش توسط نانوh2o یک‌شنبه ۱۳۹۰/۱۲/۷ - ۲۲:۲۷, ویرایش شده کلا 2 بار
[color=#0000BF]خدایا دستم به اسمانت نمی رسد اما تو که دستت به زمین میرسد بلندم کن[/color]

نمایه کاربر
شلغم الدین

عضویت : شنبه ۱۳۸۹/۱۱/۲ - ۱۸:۳۹


پست: 589

سپاس: 111

جنسیت:

تماس:

Re: مشاعره

پست توسط شلغم الدین »

نانوh2o نوشته شده:ااسیروحشتی موهوم ماندم
به مرگی این چنین محکوم ماندم
بهاران امد ورفت ومن افسوس
زفیض گل شدن محروم ماندم
من همه در حکمِ توام تو همه در خونِ منی
گر مه و خورشید شوم من کم از آنم که تویی
«موآیِ» قبیله‌ی بغلی در تلفظ «ر» مشکل دارد
املت نامه

«صلام بر تو باد. من سه‌شنبه به رم خواهم آمد تا به حضور پاپ شرفیاب شوم...» امضاء: مسیح مصلوب
نیچه

نمایه کاربر
Andia

عضویت : دوشنبه ۱۳۹۰/۱۱/۱۰ - ۱۷:۳۱


پست: 46

سپاس: 4

جنسیت:

Re: مشاعره

پست توسط Andia »

یا رب تو آن جوان دلاور نگاه دار
کز تیر آه گوشه نشینان حذر نکرد
در ساحل امن عقل بودم که جنون
یکدفعه مرا به داخل آب انداخت
فریاد زدم کمک! که یک مرتبه عشق
چون ماهی کوچکم به قلاب انداخت

نمایه کاربر
نانوh2o

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۹۰/۱۲/۴ - ۱۱:۲۷


پست: 77

سپاس: 18

جنسیت:

Re: مشاعره

پست توسط نانوh2o »

درون شهر شب چشمانت چراغه
لبات خونین تر از ګیلاس باغه
[color=#0000BF]خدایا دستم به اسمانت نمی رسد اما تو که دستت به زمین میرسد بلندم کن[/color]

نمایه کاربر
Andia

عضویت : دوشنبه ۱۳۹۰/۱۱/۱۰ - ۱۷:۳۱


پست: 46

سپاس: 4

جنسیت:

Re: مشاعره

پست توسط Andia »

هر که را با خط سبزت سر سودا باشد
پای از این دایره بیرون نهند تا باشد
در ساحل امن عقل بودم که جنون
یکدفعه مرا به داخل آب انداخت
فریاد زدم کمک! که یک مرتبه عشق
چون ماهی کوچکم به قلاب انداخت

نمایه کاربر
نانوh2o

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۹۰/۱۲/۴ - ۱۱:۲۷


پست: 77

سپاس: 18

جنسیت:

Re: مشاعره

پست توسط نانوh2o »

دلی دارم ولی همرنګ ماتم
مرو تارفته باشم جنګ ماتم
[color=#0000BF]خدایا دستم به اسمانت نمی رسد اما تو که دستت به زمین میرسد بلندم کن[/color]

نمایه کاربر
Andia

عضویت : دوشنبه ۱۳۹۰/۱۱/۱۰ - ۱۷:۳۱


پست: 46

سپاس: 4

جنسیت:

Re: مشاعره

پست توسط Andia »

میخواستم که میرمش اندر قدم چو شمع
او خود گذر به ما چو نسیم سحر نکرد
در ساحل امن عقل بودم که جنون
یکدفعه مرا به داخل آب انداخت
فریاد زدم کمک! که یک مرتبه عشق
چون ماهی کوچکم به قلاب انداخت

نمایه کاربر
نانوh2o

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۹۰/۱۲/۴ - ۱۱:۲۷


پست: 77

سپاس: 18

جنسیت:

Re: مشاعره

پست توسط نانوh2o »

دوای عشقبازان درد باشد
همه دانند رنګ عشق سرخ باشد
[color=#0000BF]خدایا دستم به اسمانت نمی رسد اما تو که دستت به زمین میرسد بلندم کن[/color]

نمایه کاربر
Andia

عضویت : دوشنبه ۱۳۹۰/۱۱/۱۰ - ۱۷:۳۱


پست: 46

سپاس: 4

جنسیت:

Re: مشاعره

پست توسط Andia »

دین و دل بردند و قصد جان کنند
الغیاث از جور خوبان الغیاث
در ساحل امن عقل بودم که جنون
یکدفعه مرا به داخل آب انداخت
فریاد زدم کمک! که یک مرتبه عشق
چون ماهی کوچکم به قلاب انداخت

نمایه کاربر
نانوh2o

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۹۰/۱۲/۴ - ۱۱:۲۷


پست: 77

سپاس: 18

جنسیت:

Re: مشاعره

پست توسط نانوh2o »

ثناجوانی نقشی دلبذیر است
ارزو دل بر ګرفتن نا ګزیر است
[color=#0000BF]خدایا دستم به اسمانت نمی رسد اما تو که دستت به زمین میرسد بلندم کن[/color]

نمایه کاربر
نانوh2o

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۹۰/۱۲/۴ - ۱۱:۲۷


پست: 77

سپاس: 18

جنسیت:

Re: مشاعره

پست توسط نانوh2o »

تنت روشن تر از هر ماهتابه
لبت ګلګون تر از رنګ شرابه
[color=#0000BF]خدایا دستم به اسمانت نمی رسد اما تو که دستت به زمین میرسد بلندم کن[/color]

نمایه کاربر
Andia

عضویت : دوشنبه ۱۳۹۰/۱۱/۱۰ - ۱۷:۳۱


پست: 46

سپاس: 4

جنسیت:

Re: مشاعره

پست توسط Andia »

همای گو مفکن سایه شرف هرگز
در آن دیار که طوطی کم از رغن باشد
در ساحل امن عقل بودم که جنون
یکدفعه مرا به داخل آب انداخت
فریاد زدم کمک! که یک مرتبه عشق
چون ماهی کوچکم به قلاب انداخت

نمایه کاربر
Diana

عضویت : شنبه ۱۳۹۰/۳/۲۱ - ۲۰:۳۵


پست: 154

سپاس: 15


تماس:

Re: مشاعره

پست توسط Diana »

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر ان ظلمت شب اب حیاتم دادند

من میدانم که تو کودن نیستی
ولی خود را به کودنی میزنی!!!!

ارسال پست