من و هم صحبتی اهل ریا ؟ دورم باد !
Re: من و هم صحبتی اهل ریا ؟ دورم باد !
باده نوشی که درو روی و ریایی نبود
بهتر از زهد فروشی که درو روی و ریاست
بهتر از زهد فروشی که درو روی و ریاست
اين جهان زندان و ما زندانيان
بر شكن زندان و خود را وا رهان
بر شكن زندان و خود را وا رهان
Re: من و هم صحبتی اهل ریا ؟ دورم باد !
یکی دردو یکی درمان پسندد
یکی وصل و یکی هجران پسندد
از میان درد و وصل و هجر و درمان
پسندم انی را که جانان پسندد
نمی دونم مال کیه البته !!
یکی وصل و یکی هجران پسندد
از میان درد و وصل و هجر و درمان
پسندم انی را که جانان پسندد
نمی دونم مال کیه البته !!
- einstein313
عضویت : یکشنبه ۱۳۸۹/۱۰/۵ - ۲۰:۱۱
پست: 1054-
سپاس: 91
Re: من و هم صحبتی اهل ریا ؟ دورم باد !
کجاست صوفی دجال فعل ملحد شکل ....
--------------------------------------------
این اشعار مال حافظ است ولی ربطی به ریا و... نداره
فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش
گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش
دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشند
خواجه آن است که باشد غم خدمتکارش
بلبل از فیض گل آموخت سخن ورنه نبود
این همه قول و غزل تعبیه در منقارش
آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست
هر کجا هست خدایا به سلامت دارش
--------------------------------------------
این اشعار مال حافظ است ولی ربطی به ریا و... نداره
فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش
گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش
دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشند
خواجه آن است که باشد غم خدمتکارش
بلبل از فیض گل آموخت سخن ورنه نبود
این همه قول و غزل تعبیه در منقارش
آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست
هر کجا هست خدایا به سلامت دارش
اللهم العن قاتلیک یا فاطمه الزهرا
اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ ، وَآخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِكَ ، اَللّهُمَّ الْعَنِ الْعِصابَةَ الَّتى جاهَدَتِ الْحُسَيْنَ ( علیه السلام ) ، وَشٰايَعَتْ وَبٰايَعَتْ وَتٰابَعَتْ عَلىٰ قَتْلِهِ
اَللّٰهُمَّ الْعَنْهُمْ جَميعاً
اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ ، وَآخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِكَ ، اَللّهُمَّ الْعَنِ الْعِصابَةَ الَّتى جاهَدَتِ الْحُسَيْنَ ( علیه السلام ) ، وَشٰايَعَتْ وَبٰايَعَتْ وَتٰابَعَتْ عَلىٰ قَتْلِهِ
اَللّٰهُمَّ الْعَنْهُمْ جَميعاً
اسلام به ذات خود ندارد عیبی .......... هر عیب که هست از مسلمانی ماست
Re: من و هم صحبتی اهل ریا ؟ دورم باد !
در خرابات مغان ار گذر افتد بازم
حاصل خرقه و سجاده روان دربازم
حاصل خرقه و سجاده روان دربازم
اين جهان زندان و ما زندانيان
بر شكن زندان و خود را وا رهان
بر شكن زندان و خود را وا رهان
Re: من و هم صحبتی اهل ریا ؟ دورم باد !
این شعر از صوفی عارف ، باباطاهر عریان است.roammer نوشته شده:یکی دردو یکی درمان پسندد
یکی وصل و یکی هجران پسندد
از میان درد و وصل و هجر و درمان
پسندم انی را که جانان پسندد
نمی دونم مال کیه البته !!
اما حافظ بزرگ ما می فرماید :
صوفی ار باده به اندازه خورد نوشش باد
ورنه ! اندیشه این کار فراموشش باد
اين جهان زندان و ما زندانيان
بر شكن زندان و خود را وا رهان
بر شكن زندان و خود را وا رهان
Re: من و هم صحبتی اهل ریا ؟ دورم باد !
می خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب
چون نیک بنگری همه تزویر میکنند
چون نیک بنگری همه تزویر میکنند
آخرین ویرایش توسط nader.69x پنجشنبه ۱۳۹۰/۹/۲۴ - ۱۱:۴۳, ویرایش شده کلا 1 بار
Re: من و هم صحبتی اهل ریا ؟ دورم باد !
هر که خواهد ، گو : "بیا" و هر چه خواهد گو : "بگو"
کبر و ناز و حاجب و دربان ؛ درین بارگاه نیست.
کبر و ناز و حاجب و دربان ؛ درین بارگاه نیست.
اين جهان زندان و ما زندانيان
بر شكن زندان و خود را وا رهان
بر شكن زندان و خود را وا رهان
Re: من و هم صحبتی اهل ریا ؟ دورم باد !
جز فلاطون ِ خم نشین ِ شراب
سر حکمت به ما که گوید باز ؟
سر حکمت به ما که گوید باز ؟
اين جهان زندان و ما زندانيان
بر شكن زندان و خود را وا رهان
بر شكن زندان و خود را وا رهان
Re: من و هم صحبتی اهل ریا ؟ دورم باد !
بیا که قصر امل سخت سست بنیادست
بیار باده که بنیاد عمر بر بادست
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود
ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزادست
چه گویمت که به میخانه دوش مست و خراب
سروش عالم غیبم چه مژدهها دادست
که ای بلندنظر شاهباز سدره نشین
نشیمن تو نه این کنج محنت آبادست
تو را ز کنگره عرش میزنند صفیر
ندانمت که در این دامگه چه افتادست
نصیحتی کنمت یاد گیر و در عمل آر
که این حدیث ز پیر طریقتم یادست
غم جهان مخور و پند من مبر از یاد
که این لطیفه عشقم ز ره روی یادست
رضا به داده بده وز جبین گره بگشای
که بر من و تو در اختیار نگشادست
مجو درستی عهد از جهان سست نهاد
که این عجوز عروس هزاردامادست
نشان عهد و وفا نیست در تبسم گل
بنال بلبل بی دل که جای فریادست
حسد چه میبری ای سست نظم بر حافظ
قبول خاطر و لطف سخن خدادادست
بیار باده که بنیاد عمر بر بادست
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود
ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزادست
چه گویمت که به میخانه دوش مست و خراب
سروش عالم غیبم چه مژدهها دادست
که ای بلندنظر شاهباز سدره نشین
نشیمن تو نه این کنج محنت آبادست
تو را ز کنگره عرش میزنند صفیر
ندانمت که در این دامگه چه افتادست
نصیحتی کنمت یاد گیر و در عمل آر
که این حدیث ز پیر طریقتم یادست
غم جهان مخور و پند من مبر از یاد
که این لطیفه عشقم ز ره روی یادست
رضا به داده بده وز جبین گره بگشای
که بر من و تو در اختیار نگشادست
مجو درستی عهد از جهان سست نهاد
که این عجوز عروس هزاردامادست
نشان عهد و وفا نیست در تبسم گل
بنال بلبل بی دل که جای فریادست
حسد چه میبری ای سست نظم بر حافظ
قبول خاطر و لطف سخن خدادادست
Re: من و هم صحبتی اهل ریا ؟ دورم باد !
دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید
بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر
کز آتش درونم دود از کفن برآید
بنمای رخ که خلقی واله شوند و حیران
بگشای لب که فریاد از مرد و زن برآید
جان بر لب است و حسرت در دل که از لبانش
نگرفته هیچ کامی جان از بدن برآید
از حسرت دهانش آمد به تنگ جانم
خود کام تنگدستان کی زان دهن برآید
گویند ذکر خیرش در خیل عشقبازان
هر جا که نام حافظ در انجمن برآید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید
بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر
کز آتش درونم دود از کفن برآید
بنمای رخ که خلقی واله شوند و حیران
بگشای لب که فریاد از مرد و زن برآید
جان بر لب است و حسرت در دل که از لبانش
نگرفته هیچ کامی جان از بدن برآید
از حسرت دهانش آمد به تنگ جانم
خود کام تنگدستان کی زان دهن برآید
گویند ذکر خیرش در خیل عشقبازان
هر جا که نام حافظ در انجمن برآید
آخرین ویرایش توسط Roamer پنجشنبه ۱۳۹۰/۱۰/۱ - ۱۳:۴۲, ویرایش شده کلا 1 بار
Re: من و هم صحبتی اهل ریا ؟ دورم باد !
حافظ بزرگ پرچم دار مباره با زهد ِ ریاست. او مجاهدی نستوه و سترگ در تاریخ ماست. می فرماید :
در میخانه ببستند خدایا مپسند
که در خانه تزویر و ریا بگشایند
در میخانه ببستند خدایا مپسند
که در خانه تزویر و ریا بگشایند
اين جهان زندان و ما زندانيان
بر شكن زندان و خود را وا رهان
بر شكن زندان و خود را وا رهان
Re: من و هم صحبتی اهل ریا ؟ دورم باد !
با دل سنگینت آیـــا هیچ درگیـرد شبی
آه آتش بـــار و سوز نـــاله ی شبــگیر ما
تیر آه ما ز گردون بگذرد جانا خموش
رحم کن بر جان خود پرهیز کن بر تیر ما
آه آتش بـــار و سوز نـــاله ی شبــگیر ما
تیر آه ما ز گردون بگذرد جانا خموش
رحم کن بر جان خود پرهیز کن بر تیر ما
-
عضویت : جمعه ۱۳۹۰/۴/۳۱ - ۱۵:۰۰
پست: 281-
سپاس: 7
- جنسیت:
Re: من و هم صحبتی اهل ریا ؟ دورم باد !
roammer نوشته شده:دست از طلب مدارم تاکام من برآید
یا تن رسد به جانان یا جان زتن براید
بنمای تربتم را بعد از وفات و بنگر
کز آتش درونم دود از کفن برآید
از کجا باید شروع کرد قصه عشقو دوباره تا همه بغضای عالم سر عاشقی نباره
آنان که محیط فضل و آداب شدند * در جمع کمال شمع اصحاب شدند
ره زین شب تاریک نبردند برون * گفتند فسانه ای و در خواب شدند
ره زین شب تاریک نبردند برون * گفتند فسانه ای و در خواب شدند
Re: من و هم صحبتی اهل ریا ؟ دورم باد !
تا بوسه ای به من ز لب دلستان رسید
جانم به لب رسید و لب من به جان رسید
اینجا منظور از بوسه عنایت معشوق است .
"صائب تبریزی"
جانم به لب رسید و لب من به جان رسید
اینجا منظور از بوسه عنایت معشوق است .
"صائب تبریزی"
- safariphysic88
عضویت : شنبه ۱۳۸۸/۱۰/۱۹ - ۱۲:۳۰
پست: 112-
سپاس: 12
تماس:
Re: من و هم صحبتی اهل ریا ؟ دورم باد !
و دیگر هیچ ...
یه خودکار خریدم با یه غلط گیر ، جالبه ،قیمت غلط گیر چند برابر خودکاره ؛ حتی یه اشتباه روی کاغذ هم گرون تموم میشه...