كوهنوردي به ما چه ياد مي دهد؟

مدیران انجمن: parse, javad123javad

نمایه کاربر
آیاز

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۸۷/۱۱/۱ - ۱۰:۱۱


پست: 1038

سپاس: 20


تماس:

كوهنوردي به ما چه ياد مي دهد؟

پست توسط آیاز »

ماجرای شگفت انگیز استقامت یک کوهنورد آمریکایی


در دهم می سال 2003 ، محل اتفاق ، تقاطع بزرگ کوه های کولورادو در آمریکا .ساعات اولیه صبح است که آقای رالستون ، کوهنورد معروف امریکایی طبق معمول همیشه با دوچرخه و کوله پشتی مخصوص کوهنوردی خودش از خانه خارج می شود . مساحت زیادی را با دوچرخه طی می کند تا به دره معروفی که همیشه برای کوهنوردی به آنجا می رفته است برسد . این همان تقاطع بزرگ کوه های کولورادو است . محلی که هر کوهنوردی از شنیدن نام آن به خود می لرزد .

رالتسون تا رسیدن به دامنه کوه فقط با دو خانم جوان که به قصد تفریح به دامه کوه آمده بودند برخورد می کند و سپس به مقصد همیشگی اش می رسد و برای کوهنوردی از دامنه کوه بالا می رود. چندین ساعت بعد که ورزش همیشگی رالستون به پایان می رسد ، قصد بازگشت می کند ، اما در حال برگشت به سطح زمین سنگ های کوه بر اثر اتفاق کاملاً طبیعی جابجا می شوند و یک سنگ بسیار بزرگ پرتاپ شده و با سرعت تمام به طرف او می آید .
آرون تعریف می کند که در آن لحظه تنها کاری که توانستم انجام دهم این بود که بدنم را با سرعت هر چه تمامتر از زیر سنگ بیرو ن کشیده و با سرعت حرکت کنم . اما در نهایت بازوی راستم به سنگ گرفت و آن تخته سنگ وحشتناک با وزنی در حدود 700 پوند ( چیزی در حدود 350 کیلوگرم ) بر روی بازوی راستم افتاد و تا کف دست راستم را گرفت . اینجا بود که دیگر از حرکت باز ماندم و نتوانستم بازو تا مچ دستم را از زیر سنگ ماندن نجات بدهم
وزن سنگ بسیار بالا بود و من فقط با یک دست ، نمی توانستم آن را حرکت بدهم و دستم را بیرون بیاورم ، تمام سعی من بر این بود که آرام باشم و در خونسردی کامل به اوضاع فکر کنم . می دانستم که امکانش نیست با یک دست این غول سنگی راحرکت داده و خودم را نجات بدهم . آرون به خوبی می دانست که چندین کیلومتر راطی کرده تا به این نقطه برسد و آن زنان را هم مدت ها پیش در بین راه دیده است پس هیچ کس از حضور او در این مکان خبری ندارد و به همین دلیل کمکی هم از دست کسی ساخته نیست .
تصویر
آرون رالستون : دره بسیار عمیق بود و ساکت ، هیچ حرکتی دیده نمی شد و هیچ جانداری در آن مکان حضور نداشت . همه آنچه را که به عنوان تغذیه با خود برده بودم شامل یک بطری آب ، چند عدد شکلات و یک ساندویچ خیلی کوچک می شد . آرون چندین روز در همان حالت در آن دره وحشتناک می ماند ، بعد از گذشت پنج روز بطری آب خالی شد و هیچ چیزی برای خوردن باقی نمانده بود . پنج شنبه صبح بود و پنجمین روزی که دستش در زیر آن تخته سنگ بزرگ گیر کرده بود در این چند روز ، چندین سناریوی مختلف از ذهن آرون گذشت و افکار مختلفی برای نجات به فکرش رسید . متاسفانه جایی که مانده بود داخل گودی دره بود و از دید همه کس پنهان شده بود و هیچ امیدی به نجاتش نمی رفت .
حتی اگر کشته هم می شد ، معلوم نبود که جسدش را بعد از چند روز پیدا می کردند و آیا اصلا ً کسی موفق به انجام این کار می شد یا نه ؟ آرون تصمیم خودش را گرفت . او می گوید اکنون بعد از بیست روز می توانم از آن واقعه و زجری که کشیدم برای روزنامه ها سخن بگویم . هیچ راه دیگری وجود نداشت به جز اینکه بازویم را قطع کنم . نمی دانستم قادر هستم این کار را انجام بدهم یا نه ؟ اصلاً تصمیم درستی گرفته بودم ؟ جیبهایم را گشتم و تنها چیزی که پیدا کردم یک چاقوی سویسی بسیار کند و کوچک بود مجبور بودم مشغول شوم . اول یک شریان بند درست کردم و بالای بازویم را سفت بستم . نقشه ام را به اجرا گذاشتم و باهمان چاقوی کوچک شروع کردم به بریدن بازوی خودم.
وقتی چاقو به استخوان رسید متوجه شدم که چاقو قادر به شکستن استخوان نیست و تنها راهی که وجود داشت شکستن استخوان بازو بود . دو تا از استخوانهای بازویم را شکستم .
درد امانم را بریده بود اما در ان لحظه فقط سعی می گردم به چیزهای خوب در زندگیم فکر کنم . به خوشبختی های گذشته به روزهای خوب ، به خانواده ام و به کوهنوردی های خوبی که داشتم درد کشنده بود اما تمام فکرم را به مسائل خوب مشغول کرده بودم . وقتی کار بریدن بازو به اتمام می رسد . آرون شروع کرد به خارج شدن از دره و سیزده کیلومتر پیاده روی خون ریزی اجازه فکر کردن درست به آرون نمی داد و فقط می توانست از روی رد پای کوهنوردهای دیگر حرکت کند تا به جاده برسد . آنجا بود که با یک زن و شوهر هلندی برخورد کرد و درجا غش کرد تمام نیروئی که اندوخته بود به پایان رسیده بود ودیگر توانی برای ادامه دادن نداشت . زن و شوهر هلندی کمی آب و شیرینی به آرون می دهند تا احساس ضعف را از او دور کنند و سپس وی را با یک هلیکوپتر به اولین مرکز درمانی منتقل کردند .

آزمایش های اولیه نشان می داد که آرون حالت عادی ندارد و خون زیادی از وی رفته است . خلبان هلیکوپتر تعریف میکند که تمام تلاش ما بر این بود که جلوی خواب رفتن او را بگیریم ولی روحیه او مثال زدنی و واقعاً عجیب بود ،
تصویر
تانري اولوب
باريش اولسا...
قاييداجاقدير
_____________________
برگردان فارسي:

خدا مرده اما
اگر صلح باشد...
باز خواهد گشت
«آلما يولو»

نمایه کاربر
کاوه

نام: (radical) سابق

محل اقامت: تهران

عضویت : چهارشنبه ۱۳۸۶/۳/۲ - ۱۵:۳۱


پست: 2379

سپاس: 102

جنسیت:

تماس:

Re: كوهنوردي به ما چه ياد مي دهد؟

پست توسط کاوه »


درود

خب با خواندن اين مطلب مياموزيم:

1- هيچ گاه تنها به كوهنوردي نرويم و اگر رفتيم به ديگران را اطلاع دهيم

2- هميشه يك قاچوي تيز همراه داشته باشيم تا در مواقع مورد نياز معطل نشويم



تصویر
[center]کاربر گرامی در صورت مشاهده پستهای ناقض قوانین آن را توسط کلید ! به مدیریت اطلاع دهید

همیشه اول

محل اقامت: زیر اسمان خدا

عضویت : چهارشنبه ۱۳۸۷/۸/۱۵ - ۰۰:۰۹


پست: 336

سپاس: 1

Re: كوهنوردي به ما چه ياد مي دهد؟

پست توسط همیشه اول »

یاخدا smile048 smile048 smile048 smile048 smile048 smile048 smile048 smile048
چه انسان جالبیه این اقای رالسترون
اما من هنوز تو شک ام smile048 smile048 smile048
شاید هیچ گویا ترین باشد
تصویر
دکتر آلینوش طریان دارای دکترای فیزیک از دانشگاه سوربن فرانسه است و نخستین زنی بود که در ایران در رشته فیزیک استاد دانشگاه شد.و نخستین شخصی بود که درس فیزیک ستاره‌ها (اختر فیزیک) را در ایران تدریس کرد. دکتر طریان را «مادر نجوم ایران» می‌نامند.

نمایه کاربر
آیاز

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۸۷/۱۱/۱ - ۱۰:۱۱


پست: 1038

سپاس: 20


تماس:

Re: كوهنوردي به ما چه ياد مي دهد؟

پست توسط آیاز »

همیشه اول نوشته شده:یاخدا smile048 smile048 smile048 smile048 smile048 smile048 smile048 smile048
چه انسان جالبیه این اقای رالسترون
اما من هنوز تو شک ام smile048 smile048 smile048
شك به چي داري خانم هميشه اول ؟
تانري اولوب
باريش اولسا...
قاييداجاقدير
_____________________
برگردان فارسي:

خدا مرده اما
اگر صلح باشد...
باز خواهد گشت
«آلما يولو»

نمایه کاربر
Siavash-pzr

محل اقامت: تهران

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۸۹/۵/۱۲ - ۱۱:۱۹


پست: 490

سپاس: 37

Re: كوهنوردي به ما چه ياد مي دهد؟

پست توسط Siavash-pzr »

عجب آدم با اراده و عجیبی! smile024
radical نوشته شده:خب با خواندن اين مطلب مياموزيم:

1- هيچ گاه تنها به كوهنوردي نرويم و اگر رفتيم به ديگران را اطلاع دهيم

2- هميشه يك قاچوي تيز همراه داشته باشيم تا در مواقع مورد نياز معطل نشويم
3- یه موبایل خوب (ترجیحا ماهواره ای) که تو این شرایط آنتن بده!
شاید این جهان، جهنم جهانی دگر است...

همیشه اول

محل اقامت: زیر اسمان خدا

عضویت : چهارشنبه ۱۳۸۷/۸/۱۵ - ۰۰:۰۹


پست: 336

سپاس: 1

Re: كوهنوردي به ما چه ياد مي دهد؟

پست توسط همیشه اول »

نه منظورم شک نیست شک smile001 smile001 smile001 smile038 smile038 smile038
یعنی می گم دارم تعجب می کنم
باورم نشده چه طور دست خودشو بریده
اما جالب و هیجان انگیزه smile024 smile025 smile048 smile039
شاید هیچ گویا ترین باشد
تصویر
دکتر آلینوش طریان دارای دکترای فیزیک از دانشگاه سوربن فرانسه است و نخستین زنی بود که در ایران در رشته فیزیک استاد دانشگاه شد.و نخستین شخصی بود که درس فیزیک ستاره‌ها (اختر فیزیک) را در ایران تدریس کرد. دکتر طریان را «مادر نجوم ایران» می‌نامند.

نمایه کاربر
Gravity1642

محل اقامت: مازندران

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۸۹/۶/۲ - ۰۲:۳۸


پست: 300

سپاس: 3

جنسیت:

تماس:

Re: كوهنوردي به ما چه ياد مي دهد؟

پست توسط Gravity1642 »

Siavash-pzr نوشته شده:عجب آدم با اراده و عجیبی! smile024
radical نوشته شده:خب با خواندن اين مطلب مياموزيم:

1- هيچ گاه تنها به كوهنوردي نرويم و اگر رفتيم به ديگران را اطلاع دهيم

2- هميشه يك قاچوي تيز همراه داشته باشيم تا در مواقع مورد نياز معطل نشويم
3- یه موبایل خوب (ترجیحا ماهواره ای) که تو این شرایط آنتن بده!
هیچ کس تنها نیست، همراه اول! smile039
Finish for Ever!

نمایه کاربر
metra70

نام: مصطفی

محل اقامت: تهران

عضویت : یک‌شنبه ۱۳۸۷/۱۰/۸ - ۱۳:۵۵


پست: 398

سپاس: 96

جنسیت:

Re: كوهنوردي به ما چه ياد مي دهد؟

پست توسط metra70 »

تا مغز استوخونم سو خت smile048
اگه من جاي اون بودم با چاقو رگ گردنم رو مي زدم خلاص! smile039
تصویر

ضعيف‌الاراده كسي است كه با هر شكستي بينش او نيز عوض شود. (ادگار‌ آلن‌پو)

***

میترا از ایزدان باستانی ایرانیان پیش از روزگار زرتشت است، که معنی عهد و پیمان و محبت و خورشید نیز می‌دهد. نماد او خورشید می‌باشد،انتخاب نام کاربری بنده هم به همین سبب است،با عرض معذرت؛ خواهشمند است عده ای از دوستان پیغام های بیهوده نگذارند
درباره خدایان باستانی بیشتر بخوانید

نمایه کاربر
sadeghol

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۸۹/۳/۱۱ - ۱۷:۱۱


پست: 1120

سپاس: 10

Re: كوهنوردي به ما چه ياد مي دهد؟

پست توسط sadeghol »

تکراری بود اینو همونسالا تو تله تکست خونده بودم
تصویر

نمایه کاربر
mamy72

عضویت : جمعه ۱۳۸۸/۴/۲۶ - ۱۷:۰۳


پست: 3299

سپاس: 264

جنسیت:

Re: كوهنوردي به ما چه ياد مي دهد؟

پست توسط mamy72 »

كسي فيلمي رو كه از مارجا ساخته شده نداره؟

نمایه کاربر
آیاز

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۸۷/۱۱/۱ - ۱۰:۱۱


پست: 1038

سپاس: 20


تماس:

Re: كوهنوردي به ما چه ياد مي دهد؟

پست توسط آیاز »

mamy72 نوشته شده:كسي فيلمي رو كه از مارجا ساخته شده نداره؟
4GB smile036
تانري اولوب
باريش اولسا...
قاييداجاقدير
_____________________
برگردان فارسي:

خدا مرده اما
اگر صلح باشد...
باز خواهد گشت
«آلما يولو»

نمایه کاربر
mamy72

عضویت : جمعه ۱۳۸۸/۴/۲۶ - ۱۷:۰۳


پست: 3299

سپاس: 264

جنسیت:

Re: كوهنوردي به ما چه ياد مي دهد؟

پست توسط mamy72 »

آیاز نوشته شده:
mamy72 نوشته شده:كسي فيلمي رو كه از مارجا ساخته شده نداره؟
4GB smile036
نه ديگه در اون حد فوقش 700-800 MB

كسي لينك نداره؟ smile001

نمایه کاربر
آیاز

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۸۷/۱۱/۱ - ۱۰:۱۱


پست: 1038

سپاس: 20


تماس:

Re: كوهنوردي به ما چه ياد مي دهد؟

پست توسط آیاز »

mamy72 نوشته شده:كسي فيلمي رو كه از مارجا ساخته شده نداره؟
http://rozanim-soft.blogveb.com/More/2 ... urs%202010
تانري اولوب
باريش اولسا...
قاييداجاقدير
_____________________
برگردان فارسي:

خدا مرده اما
اگر صلح باشد...
باز خواهد گشت
«آلما يولو»

نمایه کاربر
mamy72

عضویت : جمعه ۱۳۸۸/۴/۲۶ - ۱۷:۰۳


پست: 3299

سپاس: 264

جنسیت:

Re: كوهنوردي به ما چه ياد مي دهد؟

پست توسط mamy72 »

smile034

نمایه کاربر
آیاز

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۸۷/۱۱/۱ - ۱۰:۱۱


پست: 1038

سپاس: 20


تماس:

Re: كوهنوردي به ما چه ياد مي دهد؟

پست توسط آیاز »

طبیعت را فقط نظاره کن
«127 ساعت» فیلمی است که به ارتباط آدم با طبیعت می‌پردازد، رابطه‌ای که خشونت و مهربانی میان انسان و جهان هستی را بطور توامان نشان می‌دهد.

فیلم جدید دنی بویل بر اساس داستان واقعی ارون رالستن شکل گرفته که هنگام صخره‌نوردی دستش میان یک صخره و سنگ بزرگ گیر کرد و او بعد از تجربه‌ای دشوار و وحشتناک که حدود 127 ساعت طول کشید، بالاخره با قطع کردن دلخراش دستش خود را نجات داد.

در همان ابتدا ارون به عنوان فردی که از فضای صنعتی، مدرن، مصرف‌زده و ارتباط‌های روزمره شهر می‌گریزد و به دل طبیعت پناه می‌برد، معرفی می‌شود. با وجودی که به نظر می‌رسد او ماجراجویی است که به استقبال خطر می‌رود، اما نور قرمز ماشین در سیاهی و تکان‌های شدید آن در دست‌اندازهای جاده، خبر از قدم گذاشتن در مسیری نامعلوم و خطرناک می‌دهد. تا قبل از اینکه ارون در میان صخره‌ها گرفتار شود، دوربین با حرکاتی سیال، رها و سبکبال با جنب و جوش ارون همراهی نشان می‌دهد و میان زمین و آسمان می‌چرخد. با اسارت او در میان شکاف صخره‌ها، دوربین نیز از تحرک و بیقراری دست برمی‌دارد و حالتی ساکن و ثابت می‌یابد.

ارون در طول مسیرش بتدریج از مظاهر و ابزار مادی، تکنولوژیک و مدرنی که انسان معاصر به شدت به آن وابسته است، جدا می‌شود و هر چه جلوتر می‌رود، بیشتر با طبیعت یکی و جزئی از آن می‌شود. ابتدا ماشینش را رها می‌کند و با دوچرخه راه می‌افتد، ساعاتی بعد دوچرخه را هم کنار می‌گذارد و پیاده مسیرش را ادامه می‌دهد. اما وقتی در شکاف گیر می‌افتد تازه به ناکارآمدی ابزارش پی می‌برد. او همه وسایلش را روبرویش می‌چیند تا ببیند کدام یک می‌توانند به او کمک کنند، اما هیچ کدام به درد نمی‌خورند و کاری از دستشان برنمی‌آید و ارون می‌فهمد اگر چیزی بتواند در این وضعیت کمکش کند، از دل همان طبیعت و غریزه بشری برمی‌آید. لحظه‌ای که ارون فریاد کمک سر می‌دهد و دوربین از او دور می‎شود و پهنای گسترده طبیعت را در بر می‌گیرد، ارون ذره کوچک و حقیری در این دنیای بزرگ نشان داده می‌شود و آدم دلش برای تنهایی و ناتوانی بشر می‌سوزد. پس می‌توان گفت «127 ساعت» فیلمی درباره رابطه انسان با طبیعت و جهان پیرامونش است.

درست در زمانی که انسان گمان می‌کند موفق شده عالم را به تسخیر خود درآورد و بر همه چیز تسلط و قدرت بیابد، یک تکه سنگ نشان می‌دهد با وجود همه پیشرفت‌های بشری، هنوز چقدر انسان در برابر جهان هستی حقیر و ناتوان است و چطور گاهی دنیا با همه عظمت و گستردگی‌اش برای آدم تنگ و بسته می‌شود. بویل با نماهای بسته مداوم از فضای محدودی که ارون در آن اسیر شده، به خوبی حس فشار، خفقان و بیچارگی او را به ما القا می‌کند. ارون هم زمانی از مرگ تلخی که در انتطارش است رهایی می‌یابد که یاد می‌گیرد چطور خودش را با عالم پیرامونش هماهنگ کند و از دل همان طبیعتی که او را به مخاطره انداخته، راهی برای نجات خود بیابد. از اینجا به بعد است که هر چیزی در این دنیا برای او اهمیتی حیاتی پیدا می‌کند و ارزشش به چشم می‌آید، مثل لحظات کوتاهی که نور آفتاب بر او می‌تابد، ادرار و خونی که او را از گرسنگی و تشنگی می‌رهاند و یا عقابی که بالای سرش پرواز می‌کند. فقط در چنین شرایطی است که انسان شتاب‌زده و مصرف‌گرای معاصر می‌تواند ارزش زندگی را بفهمد.

ارون حاضر است هر بهایی را بپردازد تا زنده بماند، حتی اگر قطع کردن دستش باشد. با چنین تجربه‌ای شناخت و درک ارون از هستی شکل دیگری می‌یابد و همه چیزهای کوچک و ساده زندگی برایش معنادار می‌شود. به همین دلیل وقتی بر صخره‌ها دست می‌کشد، به خاطره پاک و رویایی کودکی اش می‌رود که برای اولین بار همراه پدرش بر صخره ها نشست و خورشید را تماشا کرد. ارون با این اتفاق دردناک به راز بزرگی پی می‌برد که همه ما نیز به آن احتیاج داریم. اینکه تنها کاری که از انسان با همه توانایی‌هایش در برابر جهان برمی‌آید، این است که آن را کشف کند و به نظاره آن بنشیند و از تماشایش لذت ببرد. تعبیری که ارون درباره ارتباطش با تکه سنگ به کار می‌برد، بر ناتوانی انسان در ایجاد تغییر و دخالت در جهان تاکید می‌کند.

او می‌فهمد این سنگ در تقدیر او بوده و در تمام این سال‌ها به هر سویی که می‌چرخیده، درواقع به سمت او حرکت می‌کرده است، برای رسیدن به چنین برخورد سرنوشت ساز و مهمی. بنابراین «127 ساعت» فیلمی است که به ارتباط آدم با طبیعت می‌پردازد، رابطه‌ای که خشونت و مهربانی میان انسان و جهان هستی را بطور توامان نشان می‌دهد. درواقع طبیعت و بشر همانقدر که می‌توانند در بقای یکدیگر موثر باشند، به همان اندازه می‌توانند موجب نابودی هم شوند.
منبع:khabaronline.ir
تانري اولوب
باريش اولسا...
قاييداجاقدير
_____________________
برگردان فارسي:

خدا مرده اما
اگر صلح باشد...
باز خواهد گشت
«آلما يولو»

ارسال پست