دیالوگ های ماندگار

مدیران انجمن: parse, javad123javad

نمایه کاربر
DARKENERGY

نام: Melina

محل اقامت: krj_teh

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۹۰/۱۲/۱۸ - ۱۳:۲۷


پست: 7030

سپاس: 4151

جنسیت:

تماس:

Re: دیالوگ های ماندگار

پست توسط DARKENERGY »

تصویر

بلبل اگه تو قفس طلا هم بمونه، زندونیه،
می خونه!
ولی داره ادایِ خوندن رو در میاره...!

قارچ سمی

---------------
میترا حجار smile043

*

آنکه رفت، به حُرمت آنچه با خود برد حقِ بازگشت ندارد

*

آدمی که از آفتابِ صبح گرم نشه، از آفتاب غروب گرم نمیشه

نمایه کاربر
DARKENERGY

نام: Melina

محل اقامت: krj_teh

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۹۰/۱۲/۱۸ - ۱۳:۲۷


پست: 7030

سپاس: 4151

جنسیت:

تماس:

Re: دیالوگ های ماندگار

پست توسط DARKENERGY »

تصویر

فرنکی: تو حتی نمی‌شناختیش، ولی داشتی براش گریه میکردی.
جانی: لازم نیست برای غمگین بودن کسیو بشناسی، بهش میگن هم‌دلی...


Frankie and Johnny

*

آنکه رفت، به حُرمت آنچه با خود برد حقِ بازگشت ندارد

*

آدمی که از آفتابِ صبح گرم نشه، از آفتاب غروب گرم نمیشه

نمایه کاربر
DARKENERGY

نام: Melina

محل اقامت: krj_teh

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۹۰/۱۲/۱۸ - ۱۳:۲۷


پست: 7030

سپاس: 4151

جنسیت:

تماس:

Re: دیالوگ های ماندگار

پست توسط DARKENERGY »

تصویر

میدونی قشنگی زدن کسی تا سر حد مرگ چیه ؟
اینه که هیچکس متوجه یک زخم اضافه تر نمیشه.


Sicario 2015
--------
این فیلم فوق العاده بود. بازیه benicio del toro و امیلی بلانت یه چیزی بیشتر از معرکه بود! smile041 smile043

"گوش کن... هیچی اینجا با منطق آمریکایی تو جور در نمیاد! و تو به تمام کارهایی که ما میکنیم شک خواهی کرد...
اما آخرش... بالاخره درک میکنی..."

کل فیلم ماجرای همین دیالوگِ

*

آنکه رفت، به حُرمت آنچه با خود برد حقِ بازگشت ندارد

*

آدمی که از آفتابِ صبح گرم نشه، از آفتاب غروب گرم نمیشه

نمایه کاربر
DARKENERGY

نام: Melina

محل اقامت: krj_teh

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۹۰/۱۲/۱۸ - ۱۳:۲۷


پست: 7030

سپاس: 4151

جنسیت:

تماس:

Re: دیالوگ های ماندگار

پست توسط DARKENERGY »

تصویر
هدیه تهرانی :
وقتی کسی هنوز تو ذهنت تموم نشده به زور نمی شه تمومش کرد (پل چوبی)

*

آنکه رفت، به حُرمت آنچه با خود برد حقِ بازگشت ندارد

*

آدمی که از آفتابِ صبح گرم نشه، از آفتاب غروب گرم نمیشه

نمایه کاربر
DARKENERGY

نام: Melina

محل اقامت: krj_teh

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۹۰/۱۲/۱۸ - ۱۳:۲۷


پست: 7030

سپاس: 4151

جنسیت:

تماس:

Re: دیالوگ های ماندگار

پست توسط DARKENERGY »

تصویر

ﻣﻦ ﺻﺒﺢ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﭘﺎ ﻣیشم ﺩﻟﻢ میخواد ﻛﺴﯽ ﻧﺒﺎﺷﻪ ﺑﺎﻫﺎﻡ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻧﻪ؛
میخوام ﺍﺯ ﺧﻮﻧﻪ ﻛﻪ ﻣیرم ﺑﻴﺮﻭﻥ، ﻛﺴﯽ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻧﺒﺎﺷﻪ ﺗﺎ ﺑﺮﮔﺮﺩﻡ
ﺩﻝ ﻛﺴﯽ ﺗﻨﮓ ﻧﺸﻪ ﻭﺍﺳﻢ؛ ﻛﺴﯽ ﻣﻨﻮ ﻧﺨﻮﺍﺩ؛ ﻣیخوام ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺎﺷﻢ
ﻣیخوام ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺎﺷﻢ

ﮐﻨﻌﺎﻥ

*

آنکه رفت، به حُرمت آنچه با خود برد حقِ بازگشت ندارد

*

آدمی که از آفتابِ صبح گرم نشه، از آفتاب غروب گرم نمیشه

نمایه کاربر
DARKENERGY

نام: Melina

محل اقامت: krj_teh

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۹۰/۱۲/۱۸ - ۱۳:۲۷


پست: 7030

سپاس: 4151

جنسیت:

تماس:

Re: دیالوگ های ماندگار

پست توسط DARKENERGY »

تصویر

من میخوام برُم جایی که هشت ساعت کار کنُم، هشت ساعت بخوابُم و هشت ساعت تفریح...

ارتفاع پست

*

آنکه رفت، به حُرمت آنچه با خود برد حقِ بازگشت ندارد

*

آدمی که از آفتابِ صبح گرم نشه، از آفتاب غروب گرم نمیشه

نمایه کاربر
DARKENERGY

نام: Melina

محل اقامت: krj_teh

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۹۰/۱۲/۱۸ - ۱۳:۲۷


پست: 7030

سپاس: 4151

جنسیت:

تماس:

Re: دیالوگ های ماندگار

پست توسط DARKENERGY »

تصویر

لئون: اگه نمیتونستی خانوادتو تحمل کنی پس چرا داری گریه میکنی؟
ماتیلدا: چون اونا برادرمو کشتن، مگه چی کار کرده بود؟ فقط چهار سالش بود.
هیچوقت گریه نمیکرد. فقط کنار من مینشست و منو بغل میکرد.
من براش بیشتر مادر بودم تا اون خوک کثیف
لئون: درباره خوکا اینجوری حرف نزن. از اکثر آدما بهترن


Leon The Professional

*

آنکه رفت، به حُرمت آنچه با خود برد حقِ بازگشت ندارد

*

آدمی که از آفتابِ صبح گرم نشه، از آفتاب غروب گرم نمیشه

نمایه کاربر
DARKENERGY

نام: Melina

محل اقامت: krj_teh

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۹۰/۱۲/۱۸ - ۱۳:۲۷


پست: 7030

سپاس: 4151

جنسیت:

تماس:

Re: دیالوگ های ماندگار

پست توسط DARKENERGY »

تصویر

تئودور: بعضی وقت ها ...
بعضی وقت ها فکر می کنم همه احساس هایی رو که لازمه رو تجربه کردم.
و از اینجا به بعد دیگه احساس جدیدی نخواهم داشت.
هر چی هست فقط یه نسخه ضعیف تر از احساساتیه که قبلا داشتم.


her

*

آنکه رفت، به حُرمت آنچه با خود برد حقِ بازگشت ندارد

*

آدمی که از آفتابِ صبح گرم نشه، از آفتاب غروب گرم نمیشه

نمایه کاربر
ali shariei

عضویت : جمعه ۱۳۹۵/۷/۹ - ۱۱:۰۷


پست: 125

سپاس: 18

جنسیت:

Re: دیالوگ های ماندگار

پست توسط ali shariei »

مرد بادیه نشین:تو پیش از این نصرانی بودی هفت روز پیش حسین بن علی تقریبا جایی ایستاده بود که اینک تو ایستادی
این سنگی ست که او بر آن پا نهاد این تیرکی ست که ذوالجناح را به آن بستند این جایی ست که زینب نماز خواند. این دلوی ست که عباس علمدار دو دست خود را در آن شست.
عبدالله:آیا از این سفر چیزی نگفت؟
مرد بادیه نشین:شنیدم که فریاد کرد
عبدالله:آیا چیزی گفت؟
مرد بادیه نشین:ندیدم سری به سرداری مگر بسیار سرها در زیر پایش افتاده خودستایان تکیه بر اریکه ها زده اند کتاب خدا را چنان میخوانند که سود ایشان در آن است آنان که طیلسان زهد پوشیده اند تک پیرهنان را پیرهن بر تن میدرند آنان که دستار بر سر مینهند سر از گردن خداترسان می اندازند اینان سپاه آز می آرایند و کوشک های غرور می سازند و انبانشان را از انباشتن پایانی نیست.
این نیست آنچه ما می گفتیم.
چون هنگام رفتن شد ما را گفت هفت روز بعد جوانی به جستجوی ما می آید تشنگی اش را بنشانید و اسبی به او دهید.
ایام عزا داری و سوگواری سید و سالار آزاد مردان تسلیت باد.
آنچه مخالفان نظریه تکامل از آن می هراسند علم به معنای واقعی کلمه نیست.

بلکه بسته ارزشهای سکولار است که در اسب تروای نظریه تکامل پنهان شده است.

نمایه کاربر
ali shariei

عضویت : جمعه ۱۳۹۵/۷/۹ - ۱۱:۰۷


پست: 125

سپاس: 18

جنسیت:

Re: دیالوگ های ماندگار

پست توسط ali shariei »

مهدی فتحی :ابا یزید!!!
برای پیروزی در این جنگ نه به نیرنگ و خدعه های من امیدوار باش نه به قدرت و شجاعت شمشیر زنانت
برای پیروزی در این جنگ فقط و فقط به جهل این جماعت امیدوار باش.
آنچه مخالفان نظریه تکامل از آن می هراسند علم به معنای واقعی کلمه نیست.

بلکه بسته ارزشهای سکولار است که در اسب تروای نظریه تکامل پنهان شده است.

نمایه کاربر
ali shariei

عضویت : جمعه ۱۳۹۵/۷/۹ - ۱۱:۰۷


پست: 125

سپاس: 18

جنسیت:

Re: دیالوگ های ماندگار

پست توسط ali shariei »

حسین پناهی:پدرانم متولیان معابد بودند و من اکنون گناه ایشان میخرم
علیرضا شجاع نوری:ایکاش می دانستم حسین بن علی درباره ایشان چه گفت
حسین پناهی:چگونه بر بتهای مرده سنگی بیندازم حال آنکه بتهای زنده هنوز بر روی زمینند.
اگر راه کوفه را میجویی از بیراه برو
آنچه مخالفان نظریه تکامل از آن می هراسند علم به معنای واقعی کلمه نیست.

بلکه بسته ارزشهای سکولار است که در اسب تروای نظریه تکامل پنهان شده است.

نمایه کاربر
DARKENERGY

نام: Melina

محل اقامت: krj_teh

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۹۰/۱۲/۱۸ - ۱۳:۲۷


پست: 7030

سپاس: 4151

جنسیت:

تماس:

Re: دیالوگ های ماندگار

پست توسط DARKENERGY »

سخت ترین موقع واسه دروغ گفتن به کسی
وقتیه که میدونه قراره بهش دروغ بگی.

The Imitation Game

*

آنکه رفت، به حُرمت آنچه با خود برد حقِ بازگشت ندارد

*

آدمی که از آفتابِ صبح گرم نشه، از آفتاب غروب گرم نمیشه

نمایه کاربر
DARKENERGY

نام: Melina

محل اقامت: krj_teh

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۹۰/۱۲/۱۸ - ۱۳:۲۷


پست: 7030

سپاس: 4151

جنسیت:

تماس:

Re: دیالوگ های ماندگار

پست توسط DARKENERGY »

مرضیه :
این دنیا ب هیچ بنی بشری وفا نکرده
هاشم:
نه نکرده ...
اینو وقتی فهمیدم که یه عزیزی رو از دست دادم ...
همینجوریاس که قلب آدما هی ته میگیره ....هی ته میگیره
تا بالاخره یه جا میسوزه و تموم میشه
اونوقت دیگه حتی حوصله خودتم نداری !


شهرزاد

*

آنکه رفت، به حُرمت آنچه با خود برد حقِ بازگشت ندارد

*

آدمی که از آفتابِ صبح گرم نشه، از آفتاب غروب گرم نمیشه

نمایه کاربر
DARKENERGY

نام: Melina

محل اقامت: krj_teh

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۹۰/۱۲/۱۸ - ۱۳:۲۷


پست: 7030

سپاس: 4151

جنسیت:

تماس:

Re: دیالوگ های ماندگار

پست توسط DARKENERGY »

سه تا قورباغه رو انداختند تو یه وان آب جوش قورباغه ها فهمیدند پریدند بیرون، نمردند...
همون قورباغه ها رو انداختند تو یه وان آب سرد کم کم آب جوش ریختند قورباغه ها نفهمیدند،مردند.

-----
آفریقا 1389 هومن سیدی

*

آنکه رفت، به حُرمت آنچه با خود برد حقِ بازگشت ندارد

*

آدمی که از آفتابِ صبح گرم نشه، از آفتاب غروب گرم نمیشه

نمایه کاربر
DARKENERGY

نام: Melina

محل اقامت: krj_teh

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۹۰/۱۲/۱۸ - ۱۳:۲۷


پست: 7030

سپاس: 4151

جنسیت:

تماس:

Re: دیالوگ های ماندگار

پست توسط DARKENERGY »

پلیس: پاشو ببینم... اینجا چی میخوای؟! واسه چی خوابیدی؟!
منصور: منتظر کسی ام
پلیس: ماشین مال کیه؟
منصور: مال خودمه.
پلیس: چرا دم خوابگاه دخترا؟!
منصور: منتظر خواهرمم
پلیس: دروغ نگیا... دروغ بگی، میزنم تو گوشتا !
منصور: نه بابا دروغ نمیگم ... واسه چی دروغ بگم؟!
پلیس: چون قیافت داره نشون میده که داری دروغ میگی
منصور: ایناهاش اومد
آیدا: چیزی شده؟!
پلیس: سلام خانوم ایشون چیکارتونه؟
آیدا: نامزدمه !
پلیس: نامزدتونه؟!
مسئول خوابگاه: سلام جناب سروان خسته نباشین
پلیس: قربون شما
مسئول خوابگاه: این آقا مورد نداره پسر خالشه اونم دانشجوی اینجاس!
پلیس: مطمئن باشم پسر خالشه؟!
مسئول خوابگاه: بله جناب سروان
پلیس (خطاب به همکارش): بریم آقا جون... بریم... اینا همه باهمن !


نفس عمیق، پرویز شهبازی

*

آنکه رفت، به حُرمت آنچه با خود برد حقِ بازگشت ندارد

*

آدمی که از آفتابِ صبح گرم نشه، از آفتاب غروب گرم نمیشه

ارسال پست