من فرسنگ ها از جذابیت فاصله گرفتم حاجی
مجردا عکس بذارن، یا الله
دوس دارم عکس دکتر نوری و نیز عکس هرمز پگاه رو هم ببینم خیلی برام جالبه
این حرفا چیه حاجی تازه اول چلچلی ت هست
منم خیلی دوست دارم عکست رو ببینم تصور من اینه آدم خیلی دنیا دیده و منطقی باشی
یکی دیگه از کاربرای اینجا علیجوهر هست اونم خیلی دوست دارم چهره شو ببینم و همین طور هرمز که گفتی
ولی اونا هیچکدوم دیگه اینجا سر نمیزنن
حسرت نبرم به خواب آن مرداب کارام درون دشت شب خفته است
دریایم و نیست باکم از طوفان دریا همه عمر خوابش آشفته است.
وای خدا چقدر شبیه یکی از دوستام هستی آقای عصار زاده یک لحظه فکر کردم اون دوستم هستی حالا هر چی گالری عکسام رو نگاه میکنم یک عکس ازش پیدا نمیکنم بفرستم تا ببینی چقدر شبیه هم هستین
آقا یوسف به نظرم شمام چهره یونیک و جذابی داری نمی دونم چرا فکر میکنی از جذابیت فرسنگها فاصله گرفتی!
حسرت نبرم به خواب آن مرداب کارام درون دشت شب خفته است
دریایم و نیست باکم از طوفان دریا همه عمر خوابش آشفته است.
این روزها، از عکسهای قدیمیام فرار میکنم! از هیاهوی آن روزها، انگار فقط من ماندهام! عجیب است که همه رفتهاند و مرا جا گذاشتهاند!
مرا جا گذاشتند در میانِ روزهایی که از آنِ من نیست! من سالهاست میان خستگیها، دلهرهها و ناباوریها جا ماندهام!
بچه که بودم مادربزرگم میگفت: بزرگ که شدی، روز به روز تنهاتر میشوی!
آدمها از کنارت میروند، نه اینکه ترکت کنند، نه! مجبور به رفتن میشوند، درحالی که دلشان هنوز پیش تو گیر ست...!
راست میگفت؛ من هر روز بزرگ شدم و آدمها چمدانِ سفر بستند و رفتند!
حالا از آن روزهای کودکی، فقط من ماندهام و عکسهای قدیمی با آدمهایی که دیگر قلبشان نمیزند، اما خاطراتشان هنوز در سینهام تپش دارد.
من دیگر نمیخواهم بیشتر از این بزرگ شوم! دیگر توان رفتن آدمها را ندارم... باید ابدی بمانند در روزِگارم...!
یادت بخیر دوران شیرین کودکی، چقدر بی دغدغه بود
دنیای این روزای من هم قد تن پوشم شده
اینقدر دورم از تو که دنیا فراموشم شده
دنیای این روزای من درگیر تنهایی شده
تنها مدارا میکنیم دنیا عجب جایی شده
شما دسترسی جهت مشاهده فایل پیوست این پست را ندارید.