انتشار مقاله ای علیه نسبیت (بخش ۲: هند)

مدیران انجمن: parse, javad123javad

ارسال پست
نمایه کاربر
[email protected]

نام: م. ج. معروف به گربه ی زَبادی

محل اقامت: تهران

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۹۰/۹/۲۴ - ۱۱:۴۹


پست: 1454

سپاس: 514

جنسیت:

تماس:

انتشار مقاله ای علیه نسبیت (بخش ۲: هند)

پست توسط [email protected] »

.
.
.
*به نام خداوند بخشنده ی مهربان*
.
.
.
.
ISSN: 0970-6569 (print), 2320-3218 (online)
تصویر
.
. برای دریافت پی دی اف مقاله بر روی عنوان مقاله کلیک کنید.
.
.
عنوان مقاله: ابهامی در دینامیک نسبیتی و الکترومغناطیس درباره ی تبدیلات نیرو
نام مجله: پژوهش نامه ی علوم نظری و کاربردی-فیزیک
نام انتشارات: BPAS Publications
قدمت مجله: از سال ۱۹۸۲
موضوع: فیزیک
کشور: هندوستان
این مجله در منابع زیر به رسمیت شناخته شده:
Dimensions, EBSCO, Gale group (2006), Google Scholar, Index Copernicus, Indian Citation Index, Indian Science Abstract, J-Gate, Mendeley, MIAR, Microsoft Academic, Naver, ProQuest, Publons
smile399 آیا این مجله آی اس آی هست یا در یکی از فهرست های WoS قرار دارد؟ خیر، این مجله تا کنون در هیچ یک از فهرست های WoS نمایه نگردیده است و بنابراین فاقد ایمپَکت فَکتور می باشد، عددی که در بالای مجله به عنوان ایمپکت فکتور نشان داده شده، متعلق به سامانه ی Cosmos بوده که رسمیتِ چندانی ندارد.
smile399 آیا این مجله در فهرست Scopus قرار دارد؟ خیر، این مجله تا کنون در Scopus/Scimago نمایه نگردیده است.
smile403 آیا این مجله در لیست سیاه وزارت علوم یا سایر دانشگاه های داخلی قرار دارد؟ خیر
smile403 آیا این مجله در لیست سیاه Beall قرار دارد؟ خیر
smile403 آیا این مجله Peer-Reviewed می باشد؟ بله
.
.
خلاصه ی مقاله:
نسبیت اینشتین همواره محل مناقشاتِ قابل توجهی بین فیزیکدانان بوده. تا کنون دانشمندان کمی تلاش کرده اند که تناقضی را در این نظریه نشان دهند در حالی که اکثریت جامعه ی آکادمیک بر این باور است که پیدا کردن یک پارادوکس واقعی مثلاً از طریق طراحی یک آزمایش فکری امریست نامعقول و غیر ممکن. اگرچه بسیاری از پارادوکس های معرفی شده در چارچوب نسبیت با استفاده از توصیفاتِ ریاضیِ دقیق حل شده اند، ولی پارادوکسی که در این مقاله معرفی شده می تواند به عنوانِ یک استثنا قلمداد شود. در واقع، طی یک آزمایش فکری ساده نشان داده می شود که تبدیلات پذیرفته شده برای میدان های الکترومغناطیس به همراه تبدیلات مشابه برای نیرو، منجر به ناسازگاری های احتمالی در چارچوب نسبیت خاص می شوند. بار الکتریکی کوچکی در یک میدان الکتریکی یکنواخت بر روی یک درپوشِ باردار حرکت می کند که درپوشِ مذکور واقع در اتاقکیست که نسبت به نفوذ میدان های الکترومغناطیس مقاوم و درونِ آن میدان الکتریکی مشابهی است. نشان داده می شود که ناظری که نسبت به بارِ کوچک ساکن است، ادعا می کند که درپوش به راحتی به پایین هل داده می شود، در صورتی که ناظری که در چارچوبِ ویژه ی اتاقک قرار دارد چیز دیگری را مدعیست.
===================================================================================

ماجرای چاپ مقاله:
<<< ادامه ی مطلب از "انتشار مقاله ای علیه نسبیت (بخش ۱: رومانی)"
اما مجله ی رومانیایی اولین مجله ای نبود که با چاپ مقالاتم موافقت می کرد. بلکه ی مجله ی هندی فوق، حدود چهار ماه پیش از مجله ی رومانیایی، با چاپ یکی از مقالاتم موافقت کرد. در ابتدا، بعد از چند هفته از ثبت مقاله در سامانه ی الکترونیکی مربوط به مجله ی هندی، ایمیلی از این مجله را دریافت کردم که طی آن اذعان شده بود که مقاله برای چاپ در ماه دسامبر مد نظر قرار گرفته. در پیوست این ایمیل هم خبری از گزارش داور نبود. من که متوجه شده بودم که این مجله ظاهراً "پولی" است و برای چاپ مقالات از نویسنده مبلغی را دریافت می کند، به سرعت به ادیتور مربوطه پاسخ دادم که بنده به دلیل تحریم کشورم و افت ارزش ریال در برابر دلار به هیچ عنوان قادر به پرداخت هزینه ای برای چاپ مقاله نیستم. ادیتور به سرعت پاسخ داد که شرایط مرا می پذیرد و هزینه ای از من مطالبه نخواهد شد. به ادیتور گفتم که برای من گزارش داوری را بفرستد و ادیتور هم چنین پاسخ داد که ارسال گزارش داور منوط به امضاء قرارداد از طرف من خواهد بود و متعاقباً قراردادی را برای امضا برایم فرستاد. من که تمایل داشتم نتیجه ی داوری به دستم برسد، تبصره ای را به شکل جمله ی زیر در پایینِ قرارداد اضافه و سپس قرارداد را امضا کردم:

"چنانچه مجله از آگاه سازی نویسنده نسبت به گزارش فنی با جزئیات امتناع ورزد، این قرارداد اعتبار خود را از دست داده و مجله مسئولیت عواقب آن را خواهد پذیرفت."

من که به خاطر این سنگ اندازی هایم، کمی نگران بودم که ادیتور از دستم عصبانی و قرارداد را به هم بزند، روز بعد ایمیلی به همراه نتیجه ی داوری به دستم رسید! این گزارش بیشتر شبیه نوعی پرسش نامه ی چند گزینه ای بود که داور به سؤالات آن پاسخ داده بود و در پایان نیز نظر خود را راجع به مقاله به اجمال بیان کرده بود. قبلاً شبیه این جور گزارش را در برخی مجلات رومانیایی و روسی دیده بودم. داورِ مربوطه که در این گزارش، کیفیتِ محتوا، بررسی منابع، روش تحلیل، نحوه ی ارائه و ساماندهی، زبان و غیره را با عناوینِ "خوب" یا "قابل قبول" مشخص کرده بود، در پایان یاد آور شد که:

"مقاله خوب است ولی نحوه ی نمایش محاسبات می تواند به شکل بهتری انجام شود. بازنویسی معادلات انجام شده و در صورت امکان، تعدادی منابعِ بروز به مقاله اضافه شود. "

و در انتهای گزارش هم، داور رضایت داد که: "مقاله به همین شکل چاپ شود."

(برای دانلودِ اصلِ گزارش به شکل فایل پی دی اف، به گزارش پژوهش نامه ی علوم نظری و کاربردی-فیزیک-1 در پیوستِ همین جستار مراجعه کنید.)

این مقاله خیلی شبیه مقاله ی اول می باشد از این لحاظ که بجای فنر ها، از میدان های الکتریکی و مغناطیسی استفاده شده که تازگیِ آن صرفاً در استفاده از تبدیلات میدان علاوه بر تبدیلات نیروست و البته برخی از توضیحاتی که در مقاله ی اول از قلم افتاده بود یا در زمانِ نگارش مقاله ی اول اصلاً به ذهنم نرسیده بود، در این مقاله گنجانده شده. اما انگیزه ی نوشتن مقاله، از ملاقاتِ من با یکی از اعضای هوپا به اسم داوود (کاربر Paradoxy) شروع شد. اگر درست خاطرم باشد، با داوود به همراه یکی دیگر اعضای هوپا به اسم یونس (کاربر younessh65) و دو تن از دوستانِ خودم به نام های نیما (کاربر Mazdak10) و رامین، در کافی شاپی در تهران جهت بحث علمی و تفریح گِردِ هم آمدیم. داوود که مرا برای بار سوم یا چهارم ملاقات می کرد، علاقه مند شد تا من پارادوکس فنر (مقاله ی قبلی) را با جزئیات بیشتری برایش توضیح دهم. در حین توضیح مسئله که البته تا آن زمان به چاپ نرسیده بود، به داوود متذکر شدم که استفاده از فنر در پارادوکس مذکور اجباری نیست و بجای آن می توان از میدان های الکترومغناطیسی استفاده کرد. داوود مشتاقانه در همانجا مشغول بازنویسی پارادوکس با میدان های الکترومغناطیس شد و با من بر سر تبدیلات نیرو و میدان مشورت می کرد. پس از آنکه از هم جدا شدیم، در همان شب یا شبِ پس از آن بود که داوود در جستاری در همین هوپا، مدعی شد که پارادوکسِ مرا با میدان الکترومغناطیس به گونه ای بازنویسی کرده که در آن نیازی به استفاده از دو بار الکتریکی نبوده و تنها با یک بار الکتریکی هم به تناقض می رسیم.

این ادعا برای من در ابتدا کمی عجیب می نمود چون خود، بر این باور بودم که برای رسیدن با پارادوکس، حتماً باید دو بار الکتریکی وجود داشته باشد. هنگامی که محاسبات داوود را بررسی کردم در ابتدا گمان کردم که محاسباتش درست است و او را تشویق کردم ولی زهی خیال باطل! زود متوجه شدم که مشکل و پیچیدگیی در ادغامِ دو میدان متحرک و ایستا از دید ناظران روی می دهد که داوود در تبیینِ صحیحِ آن دچار اشتباهی شده بود. برای همین، تصمیم گرفتم که طبق پیشنهادِ خودم از دو بار الکتریکی به نحوی استفاده کنم که آمیزش دو میدان الکترومغناطیسی را مجاز نمی دانست که در نهایت، به پارادوکسِ مطلوب رسیدم. اما چون تلاش داوود، انگیزه ای برای نوشتن این مقاله ی دوم شد، از او در انتهای مقاله قدردانی کردم. اما همین قدردانی ساده هم برای من خالی از مشکل نبود. برای اینکه بتوانم از داوود قدر دانی کنم، می بایست مقاله ی قبلی مربوط با پارادوکس فنر، اول به زیر چاپ می رفت. اما من که به علت رد شدن های متوالی مقالاتم از سوی مجلات مختلف مواجه بودم، حتی با فرض قبولی این مقالات برای چاپ، دیگر نمی توانستم ترتیبِ چاپِ آن ها را کنترل کنم. برای همین، ممکن بود که مقاله ی دوم، اول چاپ شود و مقاله ی اول، دوم. اگر این به هم ریختگی روی می داد، به علِت عدم چاپ مقاله ی فنر، نمی توانستم از داوود به خاطر تحریک من برای جایگذاری فنر ها با میدان های الکترومغناطیس تشکر کنم. از طرف دیگر، در مقاله ی دوم، به مقاله اولی ارجاع داده بودم که اگر مقاله ی دوم قبل از اولی چاپ می شد، می بایست این ارجاعات را از مقاله حذف می کردم.

از این لحاظ، اوضاع بر وفق مرادم نبود چون مجله ی هندی اولین مجله ای بود که مقاله ی دوم را برای چاپ پذیرفت. اما خبر خوش این بود که در کوتاه زمانی پس از قبولی مقاله ی دوم از طرف ژورنال هندی، ژورنال رومانیاییِ دیگری با عنوان ACTA TECHNICA NAPOCENSIS - Series: APPLIED MATHEMATICS, MECHANICS, and ENGINEERING
، پس از چند ماه و پس از هشدارهای من مبنی بر بازپسگیری مقاله به دلیل بلاتکلیفی و طولانی شدنِ روند بررسی، مقاله ی اول را برای چاپ پذیرفت! مجله ی هندی هر شش ماه یک بار چاپ می شد و این مجله ی رومانیایی، هر سه ماه یک بار. بنابراین، امیدوار شدم که مقاله ی اول (فنر) طبق مرادم پیش از مقاله ی دوم به زیر چاپ رود. ریاست مجله ی رومانیایی فوق (که یک زن بود) اصرار داشت که مقاله ی من در شماره ی چهارم و در ماه دسامبر چاپ خواهد شد. ایمیل های او بعضاً دارای غلط های املایی و از نظر دستور زبان کمی نامفهوم بود. هنگامی که خواستم مقاله را برای او بفرستم، تمایل داشتم که چهار خط به خلاصه یا چکیده ی مقاله اضافه کنم که این چهار خط، همان چهار خط اولیست که در قسمت "خلاصه ی مقاله" در بالا ذکر آن رفت. اما کمی نگران بودم که اضافه کردن این مطلب که آشکارا نسبیت را به چالش می کشد، ممکن است برای مقاله مشکل ساز شود. ولی من که مترصد بودم تا ببینم کدام مجله واقعاً متوجه محتوایِ مغایر مقاله شده و با آگاهی و مسؤلیت پذیری اقدام به چاپ مقاله می کند، این مطلب را اضافه و فایل را ارسال کردم. متأسفانه رفتار ریاست تغییر کرد و تازه در آن زمان و پس از تأیید مقاله برای چاپ، مقاله را جهتِ داوری ارسال کرد که پس از حدود یک هفته در نهایت فردی با یک داوری ضعیف و بی سر و ته مقاله را رد کرد! بنابراین، از چاپ مقاله ی اول قبل از مقاله ی دوم کاملاً ناامید شدم.

من که از قبل به چند مجله ی دیگر نیز مقاله ی اول را فرستاده بودم، جهت تسریع روندِ بررسی مقاله به مجلات مربوطه ایمیل زدم که البته به نظرم کاملاً بعید بود که قبل از آن که هند مقاله ی دوم را به چاپ رساند، نامه ی قبولی از طرف مجله ای به دستم برسد چه اگر هم می رسید کاملاً بعید بود که بتواند قبل از مقاله ی دومم که هند تا چند ماه دیگر چاپش می کرد، مقاله ی اول را چاپ کند. امّا اتفاق خوشآیندی روی داد و دقیقاً فردای روزی که مجله ی رومانیای فوق مقاله را رد کرد، مجله ی رومانیاییِ دیگری (سالنامه ی دانوبِ پایین دست) آن را برای چاپ پذیرفت! خوشبختانه، به نظر می رسید که نظر ریاست قطعیست چون در همان ایمیل اول، قرارداد را جهت امضا برای من فرستاده بود که البته قرارداد از این جهت کمی عجیب بود چون بر اساس مشخصات "گذرنامه" ی فرد باید پُر می شد. از اقبالِ خوبِ من، این سالنامه نیر همانند مجله ی هندی هر سال دو نسخه چاپ می کرد و به من گفته شد که مقاله ام در ماه دسامبر سال ۲۰۲۰ منتشر خواهد شد و این همان زمانی بود که مجله ی هندی مقاله ی دوم را چاپ می کرد.

اما مجله ی هندی هم بی نصیب از این درگیری های من نبود. همانطور که قبلاً اشاره کردم، من در مقاله ی دوم (هندی) به مقاله ی اول (رومانیایی) ارجاع داده بودم و این ارجاع فقط وقتی معتبر بود که مقاله ی اول پیش از مقاله ی هندی به زیر چاپ می رفت. هنگامی که مجله ی رومانیایی قبلی مقاله را قبول کرد، من به ادیتور هندی اطلاع دادم که مجله ای رومانیایی قرار است مقاله ی اول (فنر) را چاپ کند و ارجاعِ موجود در مقاله ی دوم به زودی سندیّت می یابد. ادیتور هندی قبول کرد ولی بعد از آنکه مجله ی رومانیایی آن را رد کرد، مجبور شدم به ادیتور هندی بگم که ارجاع مذکور را به همراه چند جمله (که تشکر از داوود هم جزو آن ها بود) از مقاله ی دوم حذف کند. در آن زمان که ادیتورِ هندی، پیش نویس مقاله ی دوم را برای چاپ نهایی می کرد، مقاله را دوباره به من باز گرداند تا تغییرات نهایی را در آن انجام دهم. البته پس از آنکه مجله ی رومانیاییِ دوم مقاله ی فنر را قبول کرد، به ادیتورِ هندی اطمینان دادم که مجله ی رومانیاییِ دیگری، چاپ مقاله ی اول را قطعی کرده و من قرارداد را با او امضا کردم. برای همین، جملات مذکور را که قرار بود حذف کنم، بدون تغییر نگه داشتم و تنها در بخش "منابع" از مجله ی رومانیایی دوم به عنوان ارجاعِ مناسب یاد کردم.

اما قبل از اینکه پیش نویس نهایی را به بولتن هندی برگردانم، این مجله را نیز مورد محک قرار دادم و آن پاراگرافِ تحریک آمیز که ظاهراً باعث رد مقاله در نخستین مجله ی رومانیایی شده بود را در ابتدای چکیده ی مقاله اضافه و آن را به ادیتور هندی بازگرداندم! هر آن ممکن بود که هند نیز مقاله را رد کند ولی به لطف خدا این اتفاق نیوفتاد و هند به نرمی مقاله را جهت چاپ آماده کرد. مجله ی هندی از تمام آزمون های من سرافراز بیرون آمده بود: حاضر شده بود مقاله ای مغایر را چاپ کند، با چاپ رایگان مقاله موافقت کرده بود، دستکاری من در قرارداد را پذیرفت، به اصلاحات من احترام می گذاشت و مکرراً مقاله را طبق خواسته های من ویرایش می کرد. حتی ادیتور این مجله تنها یک روز قبل از آنکه مقاله را به صورت آنلاین چاپ کند، آخرین تغییر در خواستی مرا در مقاله اعمال کرد در حالی که کمتر مجله ای این کار را انجام می دهد!

بنابراین، تنها یک روز پس از آنکه مجله ی رومانیایی دوم مقاله ی اول را به صورت آنلاین منتشر کرد، این مجله ی هندی نیز مقاله ی دوم را در تاریخ ۱۸ دسامبر ۲۰۲۰ در سایت خود قرار داد که به طرز شگفت آوری ترتیب چاپ مقالات هم رعایت شده بود. اما این مقاله نیز مکرراً از سوی ژورنال های مختلف رد شده بود که عدد این مجلات به حدود ۵۰ می رسید. یکی از مجلاتی که برای چاپ مقالاتم به آن امیدوار بودم، مجله ی مغایری به اسم "مجله ی اکتشافِ علمی" (Journal of Scientific Exploration) مربوط به انجمنی تحت عنوان "انجمن اکتشاف علمی" (Society for Scientific Exploration) بود. این مجله ی آمریکایی با اینکه مجله ای مغایر بود و در هر زمینه ای که ساختار آکادمیک آن را به رسمیت نمی شناخت، مقاله چاپ می کرد، ولی در منابع معتبری چون Scopus، DOAJ و EBSCO به رسمیت شناخته شده بود و کاملاً Peer-review بود. این مجله در موضوعاتی چون بشقاب پرنده، احضار روح، فرا روان شناسی و سِرّ شناسی و با رعایت موازین علمی مقاله چاپ می کرد. آن گونه که خودم محتوای مقالات این مجله را بررسی کردم متوجه شدم که مثلاً مقاله ای مربوط به "زمین تخت-گرایان" در این مجله به چاپ نرسیده و در عین حال در مقاله ای که در مجله به چاپ رسیده بود متوجه شدم که ظاهراً نویسنده ی مقاله، کتابِ Fads and Fallacies in the Name of Science را مورد بررسی و نقد قرار داده که ظاهراً نویسنده ی این کتاب، تلاش های عجیب و غُدگونه ی (crankish attempt) برخی از افراد که تلاش می کنند نسبیت را رد کنند را در کنار زمین تخت-گرایان و مسایل مربوط به بشقاب پرنده و ... دسته بندی و این موضوعات را به عنوان شبه علم تلقی کرده!

اما این مجله با اینکه مغایر بود ولی از معدود امیدهای من برای چاپ مقالاتم به شمار می رفت. ولی متأسفانه بررسی و داوری مقالات در این مجله دوره ای طولانی (در حدود سه الی پنج ماه یا بیشتر) را باید سپری می کرد که خارج از حوصله ی من بود. در هر حال این مجله، با تأخیری طولانی به دلیل اینکه دو داور از بررسی مقاله طفره رفته بودند، مقاله ی عنوان شده در ابتدای جستار را در نهایت مورد داوری قرار داد که نظرِ ریاست، دستیارِ اِدیتور و داور به شکل زیر بود: (در آن زمان عنوان مقاله را تغییر نداده بودم و بنابراین عنوان مقاله متفاوت با عنوان بالاست.)

"محمّد جوانشیری:
از اینکه مقاله ی خود با عنوانِ "آیا دینامیک نسبیتی با الکترومغناطیس سازگار است؟" را برای بررسی به مجله ی اکتشاف علمی ارائه دادید سپاسگزارم. متأسفانه من با داور و دستیار ادیتور مبنی بر اینکه این مقاله برای چاپ مناسب نیست موافقم. دستیارِ ادیتور، اینگونه عنوان کرده که:

"نظر داوری ارزیابی اولیه ی مرا مورد تأیید قرار داده که مقاله مدعی پارادوکسی در نسبیت می باشد که بر اساس توصیفاتی نادرست بنا شده که از قوانینِ تبدیلاتِ استاندارد برای میدان های الکتریکی و مغناطیسی استفاده نمی کند. اگر این ضایعه بر طرف شود، دیگر دلیلی وجو ندارد که بخواهیم باور داشته باشیم که پارادوکسِ مذکور همچنان پابرجاست. من توصیه می کنم که مقاله رد شود."

نقطه نظرات داور را در این باره می توانید بخوانید که امیدوارم کمک کننده باشد.

ارادتمند شما،
استفان ای. بْراد"


اما در پایین همین نامه نظر داور چنین عنوان شده بود:

"داور الف:
نویسنده ی مقاله تفکر خوبی را در مقاله به کار گرفته و بسیار هوشمندانه رفتار کرده. او باعث شد که من فکر کنم و در این روند، من به شخصه چیزهایی آموختم. تا جایی که نویسنده بررسی کرده، به نظرِ من حق با اوست. با این حال یک قدم دیگر هست که باید برداشته شود که من بر این باورم که مسئله را حل می کند. بازنگریِ معادلاتِ مربوطه (1) تا (8) در صفحه ی ویکی پدیا ارجاع داده شده. در چارچوب S معادله ی (1) صادق و گویای نیروی لورنتس می باشد. $u$ سرعتِ بارِ $q$ است که در چارچوب $S$ دیده می شود. $E$ میدان الکتریکی در $S$ است، $B$ میدان مغناطیسی در $S$ است و $F$ نیرویی است که در $S$ سنجیده می شود. کمیت های پرایم دار نیز ماهیت های مشابهی بر روی همان بار الکتریکی $q$ را در چارچوب $S'$ که نسبت به $S$ دارای سرعت $v$ است را باز گو می کند. در مسئله ی نویسنده، $S$ چارچوب زمین و $S'$ چارچوب مربوط به قطار است. $S$ دارای سرعت $-v$ نسبت به $S'$ است. من یه فایل سه صفحه ای پُر از معادلات را برای ادیتورها فرستاده ام (!) توصیه ی دستیارِ اِدیتور: مقاله رد شود."


(برای دانلودِ اصلِ گزارش به شکل فایل تصویر، بر روی این لینک کلیک کنید.)

اصلاً معلوم نبود که این داور کجای مقاله را مشکلدار می دانست و نه هرگز ادیتورها آن به اصطلاح فایلِ سه صفحه ایِ داور را برای من فرستادند! بنابراین، حتی این مجله ی مغایر نیز ریسکِ چاپِ مقاله ی مرا نپذیرفت و آن را رد کرد. اما بالعکس، مجله ی هندی با اینکه کاملاً متوجه مغایر بودنِ محتوای مقاله ی من شده بود، مشتاقانه مسئولیت چاپ آن را پذیرفت و موانع را به سرعت برطرف کرد. این رفتاری بود که ابرازِ آن از طرف دست اندرکارانِ مجله ای که رسماً "آکادمیک" و "جریانِ اصلی" تلقی می شد برای من کمی عجیب می نمود!

ادامه ی مطلب در "انتشار مقاله ای علیه نسبیت (بخش ۳: هند)" >>>
شما دسترسی جهت مشاهده فایل پیوست این پست را ندارید.
آخرین ویرایش توسط [email protected] جمعه ۱۴۰۰/۱۰/۳ - ۱۳:۰۷, ویرایش شده کلا 1 بار

نمایه کاربر
Player

عضویت : چهارشنبه ۱۳۹۹/۱۰/۱۷ - ۰۲:۴۳


پست: 62

سپاس: 25

Re: انتشار مقاله ای علیه نسبیت (بخش ۲: هند)

پست توسط Player »

من متوجه مسئله ای که مطرح کرده اید نشدم. چگونه در استوانه (سیلندر) میدان الکتریکی ثابت رو به پایین ایجاد کرده اید؟ برای به وجود آمدن میدان الکتریکی ثابت، نیاز به دو صفحه با پتانسیل های الکتریکی مختلف داریم. این صفحات باید نسبت به یک دیگر، ساکن باشند (درست مانند آنچه که در طراحی یک خازن میبینیم). حال اگر یکی از این صفحات متحرک باشد، دیگر میدان الکتریکی ثابتی بین دو صفحه نخواهیم داشت. مانند خازنی که یکی از صفحاتش ثابت، و صفحه دیگر متحرک باشد. در مسئله ای که مطرح کرده اید، دیدگاه ناظر آزمایشگاه، که نسبت به استوانه ثابت است را در نظر بگیرید. فرض کنیم در بالای این استوانه، صفحه ای وجود دارد که در معرض پتانسیل الکتریکی مثبت قرار گرفته باشد. صفحه پایینی این استوانه، ناگریز ماشین متحرکی است که در محور x حرکت می کند. با فرض این که بدنه ماشین، دارای باری نباشد و پتانسیل آن را صفر در نظر بگیریم، آنگاه داخل استوانه به علت اختلاف پتانسیل بین صفحات یک میدان الکتریکی به وجود می آید. اما نمی توان ادعا کرد که تنها میدانی که از دیدگاه نظر آزمایشگاه، در استوانه وجود دارد، میدان الکتریکی است. و حتی نمی توان به سادگی ادعا کرد که میدان الکتریکی به وجود آمده، مقدار ثابتی در طول زمان دارد. لطفا ساز و کار تولید میدان الکتریکی ثابت داخل استوانه را از دیدگاه ناظر آزمایشگاه شرح دهید، و نشان دهید که تنها میدان به وجود آمده، میدان الکتریکی باشد. به عبارت ساده تر، چگونه در خازنی که یکی از صفحاتش ثابت، و یکی از صفحاتش متحرک است میتوانیم تنها یک میدان الکتریکی ثابت داشته باشیم؟

نمایه کاربر
[email protected]

نام: م. ج. معروف به گربه ی زَبادی

محل اقامت: تهران

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۹۰/۹/۲۴ - ۱۱:۴۹


پست: 1454

سپاس: 514

جنسیت:

تماس:

Re: انتشار مقاله ای علیه نسبیت (بخش ۲: هند)

پست توسط [email protected] »

Player نوشته شده:
چهارشنبه ۱۳۹۹/۱۱/۱ - ۲۳:۳۸
من متوجه مسئله ای که مطرح کرده اید نشدم. چگونه در استوانه (سیلندر) میدان الکتریکی ثابت رو به پایین ایجاد کرده اید؟ برای به وجود آمدن میدان الکتریکی ثابت، نیاز به دو صفحه با پتانسیل های الکتریکی مختلف داریم. این صفحات باید نسبت به یک دیگر، ساکن باشند (درست مانند آنچه که در طراحی یک خازن میبینیم). حال اگر یکی از این صفحات متحرک باشد، دیگر میدان الکتریکی ثابتی بین دو صفحه نخواهیم داشت. مانند خازنی که یکی از صفحاتش ثابت، و صفحه دیگر متحرک باشد.
لزومی نداره که دو تا صفحه داشته باشیم. اگه یه صفحه ی خیلی بزرگ رو باردار کنیم هم میدان در فواصلی که در قیاس با ابعاد صفحه کوچیکه با تقریب خیلی خوبی یکنواخته. فرض کنید که کل سقف رو به شکل یکنواخت باردار کردیم و یه سیلندر نارسانا رو هم بهش وصل کردیم. این قضیه برای ماشین هم صادقه یعنی شما می تونید فرض کنید که ابعاد ماشین خیلی بزرگه و در کف ماشین هم یه صفحه ی باردارِ خیلی بزرگ قرار داره که ابعادش به مراتب از ابعاد درپوشِ باردار بزرگتره. در ثانی، برای ایجاد یا توجیه پارادوکس نیازی نیست که بار داخل سیلندر یا خودِ درپوشِ باردار خیلی زیاد جابجا بشن، فقط کافیه یه اپسیلون جابجا بشن تا پارادوکس بوجود بیاد. این ایرادی که شما گرفتین، منجر به حل پارادوکس نمیشه و صرفاً دارید ایده آل سازیِ منو زیر سؤال می برید.
Player نوشته شده:
چهارشنبه ۱۳۹۹/۱۱/۱ - ۲۳:۳۸
فرض کنیم در بالای این استوانه، صفحه ای وجود دارد که در معرض پتانسیل الکتریکی مثبت قرار گرفته باشد. صفحه پایینی این استوانه، ناگریز ماشین متحرکی است که در محور x حرکت می کند. با فرض این که بدنه ماشین، دارای باری نباشد و پتانسیل آن را صفر در نظر بگیریم، آنگاه داخل استوانه به علت اختلاف پتانسیل بین صفحات یک میدان الکتریکی به وجود می آید. اما نمی توان ادعا کرد که تنها میدانی که از دیدگاه نظر آزمایشگاه، در استوانه وجود دارد، میدان الکتریکی است. و حتی نمی توان به سادگی ادعا کرد که میدان الکتریکی به وجود آمده، مقدار ثابتی در طول زمان دارد.
فکر کنم مقاله رو درست نخوندید. من، هم توی مقاله و هم توی شکل ها گفتم که جداره ی ماشین از ماده ای ساخته شده که مانع از ورود یا خروج میدان های الکترومغناطیس می شه یعنی یه جور "سپر" یا "شیلد" هست و برای همین، میدانِ روی سقف، نه بر روی میدان داخل ماشین اثر میذاره و نه ازش متأثر میشه، این قضیه برای میدان داخل ماشین هم صادقه.

نمایه کاربر
Player

عضویت : چهارشنبه ۱۳۹۹/۱۰/۱۷ - ۰۲:۴۳


پست: 62

سپاس: 25

Re: انتشار مقاله ای علیه نسبیت (بخش ۲: هند)

پست توسط Player »

فکر می کنم این شما هستید که متوجه منظور من نشدید، چون پاسختان کوچکترین ارتباطی با سوال من نداشت. من هیچ جایی صحبت از نفوذ میدان الکتریکی/مغناطیسی به داخل ماشین نکرده ام. صحبتی از اثر لبه های خازن در میدان الکتریکی و مغناطیسی نکردم. اجازه بدهید از روی عکس برای شما توضیح بدهم.
2BPAS-D-99-2020P140-144.jpg
در دایره قرمز رنگ شکل بالا، شما مدعی میدان الکتریکی ثابت E از دید ناظر آزمایشگاه شده اید. درست است؟

برای به وجود آمدن میدان الکتریکی، نیاز به دو صفحه، با اختلاف پتانسیل الکتریکی داریم. همانطور که از شکل پیداست، برای به وجود آمدن میدان الکتریکی داخل استوانه، لازم است پتانسیل الکتریکی "شیلد" ماشین و پتانسیل الکتریکی سقف، در ناحیه سیلندر متفاوت باشد. در غیر این صورت میدان الکتریکی ای به وجود نخواهد آمد. حال، با فرض وجود اختلاف پتانسیل بین این دو ناحیه، همچنان نمی توان مدعی وجود تنها یک میدان الکتریکی ثابت، شد. چرا که شیلد متحرک است، و صفحه ای ساکن نیست. مسئله خود را فراموش کنید. فرض کنید یک خازن در دست دارید. یک خازن، دارای دو صفحه با پتانسیل های الکتریکی متفاوت است. اگر یکی از صفحات خازن شروع به حرکت کند، آنگاه دیگر میدان الکتریکی ثابت E بین دو صفحه وجود نخواهد داشت. در این خازن، فرض کنید صفحات به قدر کافی بزرگ هستند.
شما دسترسی جهت مشاهده فایل پیوست این پست را ندارید.

نمایه کاربر
[email protected]

نام: م. ج. معروف به گربه ی زَبادی

محل اقامت: تهران

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۹۰/۹/۲۴ - ۱۱:۴۹


پست: 1454

سپاس: 514

جنسیت:

تماس:

Re: انتشار مقاله ای علیه نسبیت (بخش ۲: هند)

پست توسط [email protected] »

فرض کنید که سقف دارای چگالی سطحی زیاد و ابعاد سقف هم بی نهایت باشه و در عوض، ابعاد ماشین بزرگ ولی محدود باشه. همینطور فرض کنید که فاصله ی سقف تا سطح بالایی ماشین که شما فکر می کنید باردار میشه خیلی زیاد باشه. در این صورت، میدانِ قوی سقف، با حرکت یه جسم "محدود" (ماشین) رسانا یا نارسانا تغییری نمی کنه.
Player نوشته شده:
جمعه ۱۳۹۹/۱۱/۳ - ۲۱:۰۴
برای به وجود آمدن میدان الکتریکی، نیاز به دو صفحه، با اختلاف پتانسیل الکتریکی داریم.
این جمله تون از نظر فیزیکی غلطه. شما تنها یک صفحه ی رسانا یا نارسانا رو هم باردار کنید، در نزدیکی اون صفحه میدان دارید، فارغ از اینکه صفحه ی دیگه ای وجود داشته باشه یا نداشته باشه. اگه میدان الکتریکی در نزدیکی یه صفحه ی تنها مثلاً $E$ باشه، اگه شما صفحه ی دیگه ای رو که به طور مشابه با صفحه ی قبلی ولی با بار مخالف باردار شده باشه رو بیارید در نزدیکی این صفحه (مثل خازن) میدان در اون نقطه دو برابر $2E$ میشه.

اصلاً فرض کنید که ادعاهای گزافِ شما درست باشه! بنابراین، یه میدانِ بسیار پیچیده ای مشتمل بر الکتریکی و مغناطیسی، از دید ناظر آزمایشگاه به وجود میاد. ولی برایند همه ی این میدان ها فقط یک نیرو از بالا به درپوش وارد می کنه. از دید ناظر داخل ماشین هم هر قدر که میدان ها پیچیده باشن، یه نیروی مشخص دیگه ای رو از پایین به درپوش وارد می کنن که با تبدیلات لورنتس برای نیرو به هم مرتبط میشن فارغ از اینکه اصلاً عامل نیرو مکانیکیه یا الکتریکیه یا هیدرولیکیه. اینکه تبدیلات میدان در مقاله به نتایج سازگاری با تبدیلات نیرو می رسه گویای اینه که حتی اگه از چیزی صرف نظر شده، این چشم پوشی به درستی از دید هر دو ناظر صورت گرفته وَاِلّا این ناسازگاری توی تبدیلات میدان و نیرو باید خودشو نشون می داد.

نمایه کاربر
Player

عضویت : چهارشنبه ۱۳۹۹/۱۰/۱۷ - ۰۲:۴۳


پست: 62

سپاس: 25

Re: انتشار مقاله ای علیه نسبیت (بخش ۲: هند)

پست توسط Player »

فرایضی که در ابتدای نوشته تان آورده اید، نمی تواند میدان مغناطیسی ناشی از حرکت شیلد را از بین ببرد. این مسئله، کاری به نسبیت ندارد و در فیزیک کلاسیک، کاملا قابل بررسی می باشد. چون سرعت ماشین بسیار بالاست، میدان مغناطیسی ناشی از حرکت شیلد (حتی با صرف نظر از اثر های نسبیتی) به قدر قابل توجهی بالا می رود. اگر می خواهید از آن صرف نظر کنید، باید سرعت ماشین را به شدت کم کنید، فرایض دیگر، اثری نخواهند داشت.

میدان الکتریکی، شیب (یا گرادیان) پتانسیل الکتریکی بین دو نقطه فیزیکی است. یک ذره باردار، مثلا یک الکترون را در فضای خالی در نظر بگیرید. اگر هیچ ذره دیگری در عالم وجود نداشته باشد، آنگاه صحبت از میدان الکتریکی برای این ذره بی معناست (این مسئله، برای میدان های دیگر، نظیر میدان گرانشی نیز صادق است). می توانیم برای نقطه ای که ذره در آن حضور دارد، پتانسیل الکتریکی تعریف کنیم، اما برای نقطه ای دیگر در فضای خالی و تهی از جسمی، امکان تعریف کردن پتانسیل وجود ندارد، و بنابرین محاسبه سرعت تغییرات پتانسیل (یا همان شیب، یا گرادیان) امکان پذیر نیست. اگر با گرادیان و شیب و ... آشنایی ندارید مشکلی نیست. به دروس دبیرستان برگردید. در دبیرستان، میدان الکتریکی به عنوان نیروی وارد شده بر بار آزمون تعریف می شود. همانطور که پیداست، حتی اگر با این تعریف ساده هم میدان الکتریکی را در نظر بگیرید، می بینید ادعای شما، مبنی بر عدم نیاز به صفحه فیزیکی دیگر کاملا بی معناست. چرا که نیرو نمی تواند بر «هیچ» وارد شود، و اصلا فلسفه تعریف بار آزمون از آنجا می آید که همیشه برای تعریف میدان الکتریکی، نیاز به نقطه یا سطح فیزیکی دومی داریم. صفحه فیزیکی دیگر، می تواند در بینهایت قرار بگیرد، اما باید وجود داشته باشد.




اما در مورد مسئله شما، سطح فیزیکی دوم وجود دارد و مشکلی از این جانب به مسئله شما وارد نیست. شیلد، حکم سطح دوم را دارد. برخلاف ادعای شما که به اشتباه از حرف من استنباط کرده اید، شیلد هیچگاه باردار نمی شود و همیشه خنثی باقی می ماند. اما جدایی بار رخ می دهد. در رسانا، بررسی این جدایی بار ساده تر است. با فرض این که سقف دارای چگالی بار مثبت باشد، الکترون های شیلد به سمت سطح شیلد حرکت می کنند و یون های مثبت در جای خود باقی می مانند. اگر شیلد را رسانا فرض کنید، می توانید جلوی نفوذ میدان مغناطیسی به داخل شیلد را بگیرید، اگر شیلد را نارسانا فرض کنید، قطبش سطحی رخ می دهد و آنگاه باید اثر نفوذ میدان مغناطیسی به داخل شیلد را نیز لحاظ کنید.

با فرض این که شیلد یک رسانا باشد، شما سطحی متحرک از ذرات باردار دارید. اگر چه بار خالص این سطح صفر است، اما این سطح میدان مغناطیسی تولید خواهد کرد، چرا که در عمل، یک دو قطبی متحرک می باشد (در واقع، این سطح مجموعه ای از دو قطبی های متحرک است). در معادلات لورنتس، میدان های الکتریکی و مغناطیسی در هم جفت شده اند. شما این میدان مغناطیسی را محاسبه نکرده اید و در معادلات خود در نظر نگرفته اید و حالا ادعای متناقض بودن نسبیت را دارید. چگونه می خواهید جلوی این میدان مغناطیسی را بگیرید که تنها وابسته به سرعت ماشین است؟ سر خودتان را کلاه گذاشته اید، یا سر داور ها را؟

اگر فکر می کنید در طراحی مسئله تان هنر کرده اید، اجازه دهید مسئله ساده تری نسبت به مسئله شما را شرح دهم. سه سطح موازی را در نظر بگیرید. سطح وسط، باردار نیست. دو سطح بالایی و پایینی، دارای چگالی بار مثبت هستند. فرض کنید سطح وسط، دارای جرم اندکی باشد و هر سه سطح، به حد کافی وسیع باشند. فرض کنید سطح بالایی را حذف کنیم. در این حالت سطح خنثی، به سمت سطح پایین جذب می شود. (بررسی این مسئله را به شما می سپارم). اما اگر سطح بالایی را حذف نکنیم، سیستم در تعادل به سر می برد. حال فرض کنید سطح بالایی و سطح وسطی، هر دو با سرعت سرعت مشخصی، همجهت شروع به حرکت کنند. اگر با منطق شما پیش برویم باز هم در این مسئله ساده به پارادوکس میخوریم. چرا که در چارچوب ساکن نسبت به سطح وسط و سطح بالا، میدان الکتریکی بین سطح وسط و پایین با ضریب عکس گاما افت پیدا می کند، در حالی که میدان بین سطح وسط و سطح بالا بدون تغییر باقی می ماند.

شما مدعی متناقض بودن این مسئله، حتی با در نظر گرفتن میدان مغناطیسی ناشی از حرکت شیلد هستید. بسیار خب، من هم از ابتدا از شما خواستم که این مسئله را اثبات کنید.

ویرایش: برای سادگی فرض کنید سطح استوانه به صفر میل کند. به شکلی که تنها یک دوقطبی در کف استوانه قرار بگیرد. حالا کافیست میدان مغناطیسی یک دوقطبی متحرک را وارد محاسبات خود کنید.

نمایه کاربر
[email protected]

نام: م. ج. معروف به گربه ی زَبادی

محل اقامت: تهران

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۹۰/۹/۲۴ - ۱۱:۴۹


پست: 1454

سپاس: 514

جنسیت:

تماس:

Re: انتشار مقاله ای علیه نسبیت (بخش ۲: هند)

پست توسط [email protected] »

Player نوشته شده:
شنبه ۱۳۹۹/۱۱/۴ - ۲۱:۵۵
چون سرعت ماشین بسیار بالاست، میدان مغناطیسی ناشی از حرکت شیلد (حتی با صرف نظر از اثر های نسبیتی) به قدر قابل توجهی بالا می رود. اگر می خواهید از آن صرف نظر کنید، باید سرعت ماشین را به شدت کم کنید، فرایض دیگر، اثری نخواهند داشت.
متأسفانه برخلاف تمجیدم از شما در جستار قبلی باید اذعان کنم که جنابالی چندان هم درک صحیحی از مسایل فیزیکی نداری. مثل اینکه نمی خواهی متوجه بشی که میشه از برخی اثرات به شکل متقارن در دیدگاه ناظران صرف نظر کرد. همینطور، نمی خواهی متوجه بشی که این پاراداوکس فرقی با پارادوکس دو فنر نداره و فقط داره همون شرایط دو فنر رو با میدان های الکتریکیو مغناطیسی بازسازی می کنه و هیچ چیز اضافه ای نداره. نمی خواهی متوجه بشی که این پارادوکس به عامل نیرو بستگی نداره چه این عامل می تونه مکانیکی، الکترومغناطیسی یا حتی گرانشی باشه یا ترکیبی از اینها. بحث سرِ تقابل دو بردار نیروئه که در لحظه ای که همدیگه رو ملاقات می کنن، طبق تبدیلاتِ لورنتس مقادیر متفاوتی رو دارن که از دیدگاه دو ناظر به شکل بر عکس داره عمل می کنه که باعث ایجاد پارادوکس میشه. (نه اینکه "نمی تونی"، بلکه "نمی خواهی". مثل فردی که خودشو به خواب زده و شاید نشه هرگز بیدارش کرد.)

اگه همچنان مشکل داری چرا ضخامت ماشین رو در راستای $y$ به سمت صفر میل نمی دی تا هر گونه تفکیک بار تنها به شکل دو قطبی های بسیار کوچیکی بروز کنه که اثرات میدان مغنایسی کذایی شما به صفر میل کنه؟ اگه حرکت بارهای منفی روی شیلد به زعم شما داره میدان مغناطیسی درست می کنه، حرکت بارهای مثبتی که در سطح پایینی شیلد که به همون شکل بارهای منفی داره حرکت می کنه، میدان مغناطیسی معکوسی ایجاد می کنه که اثر قبلی رو خنثی می کنه.
Player نوشته شده:
شنبه ۱۳۹۹/۱۱/۴ - ۲۱:۵۵
میدان الکتریکی، شیب (یا گرادیان) پتانسیل الکتریکی بین دو نقطه فیزیکی است. یک ذره باردار، مثلا یک الکترون را در فضای خالی در نظر بگیرید. اگر هیچ ذره دیگری در عالم وجود نداشته باشد، آنگاه صحبت از میدان الکتریکی برای این ذره بی معناست (این مسئله، برای میدان های دیگر، نظیر میدان گرانشی نیز صادق است). می توانیم برای نقطه ای که ذره در آن حضور دارد، پتانسیل الکتریکی تعریف کنیم، اما برای نقطه ای دیگر در فضای خالی و تهی از جسمی، امکان تعریف کردن پتانسیل وجود ندارد،
این جور حرف زدن ها به نظر من فقط می تونه گویای فلسفه ی شخصی فرد باشه که علم، موضع قطعیی نسبت بهش نداره. طبق تعریف، پتانسیل برای یک نقطه به فاصله ی $r$ از یک بارِ نقطه ایِ $Q$ میشه: $$V=\frac{1}{4\pi\epsilon_0}\frac{Q}{r}$$ کسی توی این تعریف الزام نکرده که توی فاصله ی $r$ حتماً باید بار آزمون داشته باشیم واِلّا نمیشه پتانسیل رو تعریف کرد. کسی نیومده بگه یه بار $Q$ ی دیگه با علامت عکس یا یه صفحه ی خازنِ خاص باید در بی نهایت یا یه جایی وجود داشته باشه تا بشه میدانِ $Q$ ی اولی رو به رسمیت شناخت. بحث بار آزمون مربوط به وقتی هست که ما بخوایم شتاب، نیرو یا کار انجام شده روی "چیزی" رو اندازه بگیریم و ناگزیریم که از اون "چیز" به بار آزمون یاد کنیم.
Player نوشته شده:
شنبه ۱۳۹۹/۱۱/۴ - ۲۱:۵۵
اگر با گرادیان و شیب و ... آشنایی ندارید مشکلی نیست. به دروس دبیرستان برگردید. در دبیرستان، میدان الکتریکی به عنوان نیروی وارد شده بر بار آزمون تعریف می شود.
بنابراین، بنده به ضِرس قاطع ملتفت شدم که ظاهراً این شمایید که باید شیب و گرادیان رو رها کرده و در مرورِ آثار دبیرستانتان به جدّ اهتمام ورزید!
Player نوشته شده:
شنبه ۱۳۹۹/۱۱/۴ - ۲۱:۵۵
برخلاف ادعای شما که به اشتباه از حرف من استنباط کرده اید، شیلد هیچگاه باردار نمی شود و همیشه خنثی باقی می ماند.
من کجا از حرف شما استنباط کردم که شیلد باردار میشه؟ شما از کدوم حرف من استنباط کردی که بنده معتقدم شیلد باردار میشه؟ یعنی بنده قانون پایستگی بار رو هم دارم به زعم جنابالی نقض می کنم و خودم بی خبرم؟ می خوای به زور حرف توی دهنِ من بذاری؟!
Player نوشته شده:
شنبه ۱۳۹۹/۱۱/۴ - ۲۱:۵۵
شما این میدان مغناطیسی را محاسبه نکرده اید و در معادلات خود در نظر نگرفته اید و حالا ادعای متناقض بودن نسبیت را دارید. چگونه می خواهید جلوی این میدان مغناطیسی را بگیرید که تنها وابسته به سرعت ماشین است؟ سر خودتان را کلاه گذاشته اید، یا سر داور ها را؟
حالا شما که فکر می کنی میدان مغناطیسی تون می تونه پارادوکسو حل کنه چرا دست به قلم نمی شید و دقیق این پارادوکسو حل نمی کنید؟ بلکه اینجوری آثارِ جراحاتِ شدیدِ کلاهِ گُشادی که سرتان رفته نیز التیام یابد!

من سرِ کسی رو کلاه نذاشتم ولی معتقدم که این مقاله ها از سرِ تو و بسیاری از داورا زیادیه چون شما اصلاً توی درک مسایل بنیادیِ فیزیک هم مشکل دارید! صد بار گفتم که عامل این نیروها مهم نیست ولی تو کَتِت نرفت که نرفت. حتی میشه به جای یکی از فنرا میدان گرانشی قرار داد و به جای فنر دیگه از نیروی شناورسازی استفاده کرد که میشه همون پارادوکسِ "ساپلی". که اونم آقای Matsas بعد از 15 سال اومد گفت که ناظرا نالختن و با استفاده از نسبیت عام پارادوکسو به گمانِ خودش حل کرد و البته 15 سالِ دیگه طول کشید تا Vieira با تلاشی مبهم و معرفی "وزنِ منفی" به گمانِ خودش تونست این پارادوکسو توی فضای نسبیت خاص هم حل کنه. هنر بنده با این پارادوکسا این بود (البته به طور مستقل از ساپلی) که حداقل بگم، نیازی به ورود به نسبیت عام نیست چون میشه ورژنی از پارادوکس ساپلی رو به گونه ای بازنویسی کرد که همه ی ناظرها لخت باشن و پارادوکس به قوّتِ خودش باقی باشه. که در این صورت، درستی حل این افراد در فضای نسبیت عام هم مشکوک خواهد بود. برای همین، اگه فکر می کنی من دارم سر تو رو کلاه میذارم، همون قدر احتمال بده که برخی از افراد آکادمیک، مِن جمله خودت، با فرا فکنی و پیچیده کردنِ مسایل دارین سر خودتونو کلاه میذارین! حالا با این داستان بافیات فرض کن ده جور میدان الکتریکو مغناطیسیه دیگه رو آوردی تو کار و با عدد سازیو یاوه سرایی تونستی پارادوکسو حل کنی. برای پارادوکس قبلی که با دو تا فنر بود چی کار می خوای بکنی؟ "شیلد" از کجا گیر میاری که بخوای برای حل پارادوکس روش مانور بدی؟ نکنه اونجا هم با اینکه همه چی از نظر الکتریکی خنثاست، یه ناظر میدان الکتریکی می بینه و اونیکی مغناطیسی که ما هم حتماً طبقِ معمول همه رو نادیده گرفتیم؟! ظاهراً طبقِ توصیفاتِ شما آب داره دائماً سر بالا می ره قورباغه هم دائماً ابوعطا می خونه! (اون نیروهای الکترومغناطیس بین مولکول های فرضیِ داخل پیستون هم که برایندشون نیروی واکنش سطح رو می سازه، "اگر" بخواد پارادوکسِ فنرو حل کنه، همونطور که توی جستار قبل اشاره کردم، احتیاج به یه برنامه ی کامپیوتری داره و به احتمال قوی کارِ پیچیده ایه که بررسیِ دقیقش کارِ منو تو نیست.)

در نهایت، من ادعا نمی کنم که این پارادوکسا حل ناپذیرن، ممکنه واقعاً حل های جالبی براشون باشه یا در آینده پیدا شه. ولی توجیهاتِ تو چندان محکمه پسند نیست و بیشتر شبیه نق نق می مونه تا بحثِ علمی. در هر حال اگه هنوز فکر می کنی ایرادادت واردن، باید پارادوکسارو دقیق و تمیز حل کنی تا من مجاب شم.

نوع سماجت های سفسطه وارت با اون P ی بزرگ تو اول نامِ کاربریت که قبلاً هم آرزوشو داشتی منو یاد یه کاربر دیگه میندازه!

نمایه کاربر
Player

عضویت : چهارشنبه ۱۳۹۹/۱۰/۱۷ - ۰۲:۴۳


پست: 62

سپاس: 25

Re: انتشار مقاله ای علیه نسبیت (بخش ۲: هند)

پست توسط Player »

اگر به علت لحن تندم، موجب ناراحتی شما شده ام، عذر می خواهم. اما این شما بودید که اول من را به گزافه گویی متهم کردید.

با کم کردن y اثر میدان مغناطیسی شیلد خنثی نمی شود. تنها به جای این که با حجمی از دو قطبی ها سر و کار داشته باشید، با سطحی از دو قطبی ها سر و کار خواهید داشت.

نوشته بودید: همینطور فرض کنید که فاصله ی سقف تا سطح بالایی ماشین که شما فکر می کنید باردار میشه خیلی زیاد باشه.
ازینجا استنباط کردم که شما به اشتباه تصور کردید که من چنین ادعایی دارم. خیر، سطح بالایی ماشین دارای بار نمی شود، صرفا جدایی بار صورت می گیرد.

شما تعریف پتانسیل را داده اید و صحبت از پتانسیل یک بار نقطه ای کرده اید. در حالی که من در مورد میدان الکتریکی صحبت کردم. برای یک نقطه امکان تعریف پتانسیل وجود دارد (به نوشته قبلی من مراجعه کنید، این مسئله را مطرح کرده ام). اما برای یک نقطه، امکان تعریف میدان الکتریکی وجود ندارد.

می خواهید پارادوکستان را حل کنم؟ در ابتدا باید بپذیرید که در مسئله ی شما، تقارن کامل وجود دارد. به عبارت دیگر این دو فرض فرقی با یک دیگر ندارند:

1. سقف دارای چگالی بار مثبت باشد، و سطح ماشین از نظر الکتریکی خنثی باشد.
2. سقف خنثی باشد، و سطح ماشین از نظر الکتریکی دارای چگالی بار منفی باشد.

اگر تا همین حد را از من بپذیرید، مسئله تان را بررسی میکنم. اگر در همین حد نمی پذیرید، گفت و گوی ما در اینجا به پایان می رسد. موفق باشید.

نمایه کاربر
[email protected]

نام: م. ج. معروف به گربه ی زَبادی

محل اقامت: تهران

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۹۰/۹/۲۴ - ۱۱:۴۹


پست: 1454

سپاس: 514

جنسیت:

تماس:

Re: انتشار مقاله ای علیه نسبیت (بخش ۲: هند)

پست توسط [email protected] »

Player نوشته شده:
یک‌شنبه ۱۳۹۹/۱۱/۵ - ۰۱:۲۴
با کم کردن y اثر میدان مغناطیسی شیلد خنثی نمی شود. تنها به جای این که با حجمی از دو قطبی ها سر و کار داشته باشید، با سطحی از دو قطبی ها سر و کار خواهید داشت.
نمی فهمم چی می خواید بگید. در دو حالت ما سطح داریم. اون محورِ $z$ هست که حجم سازه که از همون اول هم نادیدش گرفتیم.
Player نوشته شده:
یک‌شنبه ۱۳۹۹/۱۱/۵ - ۰۱:۲۴
نوشته بودید: همینطور فرض کنید که فاصله ی سقف تا سطح بالایی ماشین که شما فکر می کنید باردار میشه خیلی زیاد باشه.
ازینجا استنباط کردم که شما به اشتباه تصور کردید که من چنین ادعایی دارم. خیر، سطح بالایی ماشین دارای بار نمی شود، صرفا جدایی بار صورت می گیرد.
منظور منم همون جداییِ بارها بود، نه تولیدِ بار خالص.
Player نوشته شده:
یک‌شنبه ۱۳۹۹/۱۱/۵ - ۰۱:۲۴
می خواهید پارادوکستان را حل کنم؟ در ابتدا باید بپذیرید که در مسئله ی شما، تقارن کامل وجود دارد. به عبارت دیگر این دو فرض فرقی با یک دیگر ندارند:

1. سقف دارای چگالی بار مثبت باشد، و سطح ماشین از نظر الکتریکی خنثی باشد.
2. سقف خنثی باشد، و سطح ماشین از نظر الکتریکی دارای چگالی بار منفی باشد.

اگر تا همین حد را از من بپذیرید، مسئله تان را بررسی میکنم. اگر در همین حد نمی پذیرید، گفت و گوی ما در اینجا به پایان می رسد. موفق باشید.
قبلش بهتره شما جوابِ این دو تا سوالِ منو بدید:
1- اگه سقف نارسانا باشه، آیا دو حالتی که شما گفتید با هم فرقی ندارن؟
2- اگه حالت دومِ شما رو در نظر بگیریم، اون بار نقطه ای وقتی به درپوش رسید با چه سازو کاری می تونه درپوش رو به پایین هل بده؟ آیا اصلاً درپوش حرکت می کنه یا نه؟

نمایه کاربر
Player

عضویت : چهارشنبه ۱۳۹۹/۱۰/۱۷ - ۰۲:۴۳


پست: 62

سپاس: 25

Re: انتشار مقاله ای علیه نسبیت (بخش ۲: هند)

پست توسط Player »

پس در واقع سطح را به یک خط تبدیل کرده اید. مشکلی وجود ندارد، من گفتم حتی برای سادگی بیشتر سطح را به یک نقطه تبدیل کنید که کلا با یک دوقطبی سر و کار داشته باشیم. اما همچنان بررسی میدان مغناطیسی یک دو قطبی نسبیتی، کار نسبتا دشواری است.

پس من اشتباه برداشت کردم.

1. نباید فرقی داشته باشند. چون مرجع پتانسیل کاملا انتخابی و دلخواه است.

2. حالت اول و دوم واقعا فرقی ندارند. صرفا بررسی فیزیکی مسئله در حالت دوم (به نظر من) ساده تر انجام می شود. اجازه بدید بدون آن که رابطه ای بنویسم، این ساز و کار را به شکل زبانی برای شما توضیح دهم. اگر متقاعد نشدید، می توانیم به ریاضی نیز ورود کنیم.

ابتدا دیدگاه ناظر آزمایشگاه را در حالت دوم در نظر بگیرید. از دیدگاه او، یک سطح متحرک حاوی بار (شیلد ماشین) داریم. این سطح، هم میدان الکتریکی تولید می کند، و هم متناسب با سرعتش میدان مغناطیسی. این میدان مغناطیسی، با توجه به قاعده دست راست، در محور عمود بر سرعت ماشین واقع می گردد. از دیدگاه این ناظر، میدان مغناطیسی تولید شده توسط این سطح، هیچ نیرویی بر ذره باردار وارد نمی کند. چرا که ذره از دیدگاه ناظر آزمایشگاه، در سکون کامل به سر می برد. بنابرین در اصل مسئله شما، که از دیدگاه ناظر آزمایشگاه تنها میدان الکتریکی بر ذره نیرو وارد می کند، تغییری ایجاد نمی شود. اگر حالت اول (چیزی که خودتان بررسی کردید) را هم در نظر بگیرید، همچنان این مسئله پابرجاست. تنها فرق حالت اول و دوم در این است که در حالت دومی که من مطرح کردم، حضور میدان مغناطیسی شیلد از دیدناظر آزمایشگاه بدیهی تر می گردد. در حالی که در حالت اول، این مسئله آنچنان آشکار نیست و نیاز به دقت بالایی دارد (باید جدایی بار شیلد در نظر گرفته شود).

در هر صورت، زمانی که تبدیل نسبیتی میدان الکتریکی و مغناطیسی را به کار می برید متوجه یک تفاوت اساسی در روابطی که نوشته اید می شوید، و آن این است که این میدان مغناطیسی (ناشی از حرکت شیلد) و به ظاهر بی تاثیر (از دید ناظر آزمایشگاه)، در اندازه میدان الکتریکی، و میدان مغناطیسی مشاهده شده توسط ناظر ماشین اثر می گذارد و باید در نظر گرفته شود. در روابطی که داخل مقاله آورده اید، بنا را بر این گذاشته اید که میدان مغناطیسی از دیدگاه ناظر آزمایشگاه صفر است و سپس به این نتیجه رسیده اید که نیروی حاصل با عکس ضریب گاما کاهش می یابد. این نتیجه گیری حداقل در نگاه اول درست به نظر نمی رسد، چرا که از دیدگاه ناظر آزمایشگاه، میدان مغناطیسی سیلندر صفر نیست و این میدان مغناطیسی، هرچند از دیدگاه ناظر آزمایشگاه اثری ندارد، اما از دید ناظر ماشین روی ذره اثر می گذارد و به آن نیرو وارد می کند. از دیدگاه ناظر ماشین، ذره متحرک است. و از آنجایی که میدان مغناطیسی شیلد، در محور عمود بر سرعت ماشین قرار دارد، به ذره، نیرویی در جهت عمود بر میدان مغناطیسی و عمود بر سرعت ذره وارد میکند، جهتی که ارزش فیزیکی دارد و شما مدعی متناقض بودن آن هستید. متوجه اهمیت در نظر گرفتن این میدان مغناطیسی شدید؟


بله، هر دو ناظر مدعی پایین رفتن درپوش ماشین هستند. اما چگونه؟
اگر ژرف بیاندیشید، دلیل آن چندان پیچیده نیست. و آن این است که در مسئله ی شما تقارن کامل وجود ندارد. اما در کجا تقارن شکسته شده است؟
میدان الکتریکی داخل ماشین را در نظر بگیرید. کف ماشین، و سطح درپوش، دو سطح سازنده میدان الکتریکی داخل ماشین هستند. این دو سطح، هم سرعت، و هم جهت در حال حرکت هستند. بنابرین از دیدگاه ناظر ماشین، میدان مغناطیسی ای ازین سطوح تولید نمی شود و تنها میدان الکتریکی وجود دارد. ناظر آزمایشگاه به سادگی می تواند ادعا کند که به درپوش، نیروی کاهش یافته ای (با عکس ضریب گاما) وارد می شود. از طرف دیگر، از دیدگاه ناظر آزمایشگاه، هرچند شیلد میدان مغناطیسی تولید می کند، اما این میدان مغناطیسی، نیرویی به ذره وارد نمی کند. بنابرین ناظر آزمایشگاه مدعی می شود که در پوش به پایین می رود.

حال دیدگاه ناظر ماشین را در نظر بگیرید. از دیدگاه او، ذره در حال حرکت است. پس هم باید میدان مغناطیسی و هم میدان الکتریکی ناظر آزمایشگاه را در نظر بگیریم. اگر تنها میدان الکتریکی ناظر آزمایشگاه را در نظر بگیریم، میبینیم از دیدگاه ناظر ماشین، این میدان، نیروی کاهش یافته ای (با عکس ضریب گاما) به ذره وارد می کند و مسئله، به ظاهر دچار تناقض می شود. اما اگر میدان مغناطیسی ناظر آزمایشگاه (میدان مغناطیسی حاصل حرکت شیلد) را در نظر بگیریم، آنگاه خواهیم دید که از دید ناظر ماشین این میدان مغناطیسی به دو میدان الکتریکی و مغناطیسی تبدیل می گردد. که این دو میدان هر دو با توجه به قاعده دست راست در جهت رو به پایین به ذره نیرو وارد می کنند و در نتیجه، از دیدگاه ناظر ماشین نیز، درپوش به پایین رانده می شود. البته باید در نظر داشته باشید، هرچند هر دو ناظر مدعی پایین رفتن درپوش می شوند، اما نیروی خالص یکسانی را برای ذره مشاهده نخواهند کرد.



در هر صورت، اگر فکر می کنید نیاز به استدلال ریاضی هم دارید مشکلی نیست. اگر به رابطه تبدیل میدان های الکتریکی و مغناطیسی نسبیتی نگاه کنید، حداقل در ظاهر گفته های بالا درست به نظر می رسد. به علائم میدان های الکتریکی و مغناطیسی توجه داشته باشید. به عنوان مثال، زمانی که اثر میدان مغناطیسی شیلد را از دیدگاه ناظر ماشین بررسی میکنیم، میبینیم اندازه آن با ضریب گاما افزایش پیدا می کند، با این حال جهت آن تغییری نمی کند و با توجه به جهت سرعت ذره، و بار آن، نیرویی رو به پایین وارد می شود.


در هر صورت، می توانید به جای بررسی مسئله خود، یک مسئله ساده تر را در نظر بگیرید. یک خازن را فرض کنید. اگر هر دو صفحه این دو خازن، با سرعت مشخصی در یک جهت حرکت کند، آنگاه نیروی وارد شده، به بار آزمون موجود در این خازن، با ضریب گاما کاهش پیدا می کند (حتی نیازی به بررسی نیرو ندارید، صرفا با اتکا به اتساع زمان می توانید این ادعا را داشته باشید). اما اگر در این خازن، یکی از صفحات ساکن باقی بماند و صفحه دیگر با سرعت بالایی حرکت کند، آنگاه نیروی وارد شده به ذره آزمون دیگر تنها با ضریب گاما کاهش پیدا نمی کند، و اثر نیروی مغناطیسی حاصل از حرکت صفحه خازن را نیز باید در نظر بگیریم (حتی بدون بررسی نیرو، صرفا با توجه به اتساع زمان نیز واضح است که این دو حالت با یک دیگر فرق دارند. مثل این است که یک فوتون را بین دو آینه متحرک قرار داده باشید که هر کدام از آینه ها در جهت مختفی حرکت کند) شب خوش.

نمایه کاربر
[email protected]

نام: م. ج. معروف به گربه ی زَبادی

محل اقامت: تهران

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۹۰/۹/۲۴ - ۱۱:۴۹


پست: 1454

سپاس: 514

جنسیت:

تماس:

Re: انتشار مقاله ای علیه نسبیت (بخش ۲: هند)

پست توسط [email protected] »

Player نوشته شده:
یک‌شنبه ۱۳۹۹/۱۱/۵ - ۰۲:۵۸
ابتدا دیدگاه ناظر آزمایشگاه را در حالت دوم در نظر بگیرید. از دیدگاه او، یک سطح متحرک حاوی بار (شیلد ماشین) داریم. این سطح، هم میدان الکتریکی تولید می کند، و هم متناسب با سرعتش میدان مغناطیسی. این میدان مغناطیسی، با توجه به قاعده دست راست، در محور عمود بر سرعت ماشین واقع می گردد. از دیدگاه این ناظر، میدان مغناطیسی تولید شده توسط این سطح، هیچ نیرویی بر ذره باردار وارد نمی کند. چرا که ذره از دیدگاه ناظر آزمایشگاه، در سکون کامل به سر می برد. بنابرین در اصل مسئله شما، که از دیدگاه ناظر آزمایشگاه تنها میدان الکتریکی بر ذره نیرو وارد می کند، تغییری ایجاد نمی شود.
بله میدان مغناطیسی بهش نیرو وارد نمی کنه ولی مگه میدان الکتریکی، مقدارش همون مقدارِ قبل از حرکت شیلد باقی می مونه؟ میدان الکتریکی متحرکی که ناظر سیلندر می بینه گاما برابرِ میدان الکتریکی توی چارچوب شیلده. برای همین نیرویی هم که به بارِ داخل سیلندر داره وارد می کنه، گاما برابر میشه ولی اگه سقف باردار باشه و شیلد خنثی اونوقت میشه گفت که میدان و نیرو تغییری نمی کنن. حالا دیدی این دو حالت با هم فرق می کنن؟!
Player نوشته شده:
یک‌شنبه ۱۳۹۹/۱۱/۵ - ۰۲:۵۸
در هر صورت، زمانی که تبدیل نسبیتی میدان الکتریکی و مغناطیسی را به کار می برید متوجه یک تفاوت اساسی در روابطی که نوشته اید می شوید، و آن این است که این میدان مغناطیسی (ناشی از حرکت شیلد) و به ظاهر بی تاثیر (از دید ناظر آزمایشگاه)، در اندازه میدان الکتریکی، و میدان مغناطیسی مشاهده شده توسط ناظر ماشین اثر می گذارد و باید در نظر گرفته شود.
خودت به من یادآور می شی که شیلد از نظر الکتریکی خنثی باقی می مونه ولی خودت طوری رفتار می کنی که انگار بارِ خالص پیدا کرده! اگه داری فرض می کنی که توی شیلد داره تفکیک بار صورت می گیره یعنی بارهای مثبت و منفی به شکل دوقطبی های کوچیکی توی شیلد پراکنده شدن. حالا اگه قراره از دید ناظر آزمایشگاه بارهای منفی تجمع یافته توی سطح بالاییِ شیلد، به علّتِ حرکتِ نسبی شیلد، یه میدان مغناطیسی در یه جهت خاص توی فضا درست کنه، حرکتِ نسبیِ بارهای مثبت توی سطحِ پایینی شیلد داره یه میدان مغناطیسی معکوس ایجاد می کنه که اثر قبلی رو تقریباً خنثی می کنه که مقدار این تقریب به مقدار کوچیکی دو قطبی وابسته ست، هر چقدر این دوقطبی ها کوچیکتر باشن، برایند میدان مغناطیسی تولید شده در همه جا "خارج" از فضای بین دوقطبی بیشتر به صفر میل می کنه. من نمی فهمم تو چرا خیلی راحت داری از میدان مغناطیسی ناشی از یه سطح شیلد حرف می زنی در حالی که اثر میدان مغناطیسی سطح دوم رو نادیده می گیری؟
Player نوشته شده:
یک‌شنبه ۱۳۹۹/۱۱/۵ - ۰۲:۵۸
در هر صورت، می توانید به جای بررسی مسئله خود، یک مسئله ساده تر را در نظر بگیرید. یک خازن را فرض کنید. اگر هر دو صفحه این دو خازن، با سرعت مشخصی در یک جهت حرکت کند، آنگاه نیروی وارد شده، به بار آزمون موجود در این خازن، با ضریب گاما کاهش پیدا می کند (حتی نیازی به بررسی نیرو ندارید، صرفا با اتکا به اتساع زمان می توانید این ادعا را داشته باشید). اما اگر در این خازن، یکی از صفحات ساکن باقی بماند و صفحه دیگر با سرعت بالایی حرکت کند، آنگاه نیروی وارد شده به ذره آزمون دیگر تنها با ضریب گاما کاهش پیدا نمی کند، و اثر نیروی مغناطیسی حاصل از حرکت صفحه خازن را نیز باید در نظر بگیریم
باز تلاش نکن که مثل قبل با فقط یه بار الکتریکی کار کنی چون وضعیتِ پارادوکسیکال به وجود نمیاد. باید دو تا بار داشته باشی و میدان هات بدون اینکه با هم ادغام بشن هر کودوم فقط روی بار خودشون عمل کنن تا به پارادوکس برسی. روی این موضوع بیشتر فکر کن. اینقدر توی جواب دادن به من عجله نکن.

نمایه کاربر
Player

عضویت : چهارشنبه ۱۳۹۹/۱۰/۱۷ - ۰۲:۴۳


پست: 62

سپاس: 25

Re: انتشار مقاله ای علیه نسبیت (بخش ۲: هند)

پست توسط Player »

1) اجازه بدهید سوری (بدون آن که به درستی فرض شما فکر کنم آن را میپذیرم) فرض کنیم که میدان الکتریکی سیلندر از دیدگاه ناظر آزمایشگاه در حالت دوم، طبق گفته شما گاما برابر می شود. همچنان از دید ناظر آزمایشگاه، ذره به سادگی درپوش را به داخل می راند (حتی ساده تر از حالتی که من توصیف کردم). از دیدگاه ناظر ماشین هم، تفاوتی حاصل نمی شود. نیروی حاصل از میدان الکتریکی سیلندر (که حال خود به یک میدان مغناطیسی و یک میدان الکتریکی تبدیل شده است) با ضریب عکس گاما کاهش پیدا می کند. از دیدگاه ماشین، این نیرو برای فشردن درپوش به داخل، کافی نیست (نیروی درپوش و نیرویی که ذره وارد می کند، برابر می شود، و مجددا به تناقض می خوریم). زمانی که میدان مغناطیسی شیلد را در نظر می گیریم، میبینیم حتی از دیدگاه ناظر ماشین هم، درپوش به داخل رانده می شود. پس تناقضی نداریم. کلیت مسئله دچار هیچ تغییری نمی شود. حتی تناقضی که مطرح کرده اید، با عدم در نظر گرفتن میدان مغناطیسی شیلد، مجددا پیش می آید. اگر در حالت دوم فرض کنید میدان الکتریکی شیلد از دیدگاه ماشین، برابر با میدان الکتریکی ماشین، بخش بر ضریب گاما است (که اصلا باید اینگونه فرض کنید) آنگاه حالت اول و دوم نه تنها معادل، بلکه یکسان خواهند شد.


2) نکته مهمی که باید در نظر داشته باشید، نسبی بودن میدان مغناطیسی و میدان الکتریکی است. کمی فکر کنید. چگونه ممکن است شیلد، که از دیدگاه ماشین ساکن است، میدان مغناطیسی و میدان الکتریکی تولید کند؟
ابتدا حالت دوم را در نظر بگیرید که شیلد دارای بار خالص است، و سقف باری ندارد، و مطمئن هستیم که ناظر آزمایشگاه، میدان مغناطیسی خالص و بزرگی برای شیلد ماشین مشاهده می کند. اگر از تبدیل نسبیتی، برای این میدان مغناطیسی استفاده کنید، مشاهده خواهید کرد که میدان مغناطیسی شیلد، از دیدگاه ناظر ماشین، خود به یک میدان مغناطیسی دیگر (با ضریب گاما) و یک میدان الکتریکی (متناسب با سرعت شیلد و ضریب گاما) تبدیل می شود. حال به این سوال من پاسخ بدهید. چگونه شیلد، که از دیدگاه ناظر ماشین ساکن است، می تواند در این حالت میدان مغناطیسی تولید کند؟ اگر بتوانید به درستی به این سوال پاسخ دهید، متوجه می شوید که چرا من حالت اول، و حالت دوم را معادل یک دیگر در نظر گرفته ام.


شما از لحن مناسبی برای پاسخ دادن استفاده نمی کنید، و بعد زمانی که لحن تندی از مخاطب خود می شنوید، لحن خود را تندتر و نامناسب تر می کنید. اگر قادر نیستید به دور از هیجانات یک بحث علمی را دنبال کنید، گفت و گو را با شما ادامه نخواهم داد.

ویرایش: بخش قابل توجهی از متنی که نوشته بودم را حذف کردم، تا به دور از حواشی، اصل مسئله دنبال شود.

نمایه کاربر
ماشین زمان

عضویت : دوشنبه ۱۳۹۹/۱۰/۸ - ۲۱:۵۳


پست: 43

سپاس: 7

Re: انتشار مقاله ای علیه نسبیت (بخش ۲: هند)

پست توسط ماشین زمان »

smile049 جسارت نباشه ولی من که موندم چرا ماجرا های ملالت بار راجع به این مقاله هاتون نثار ما می کنید... مثلاً می خواین بگین که به اصطلاح «دانشمندین»؟ یا می خواین مجله ها رو با انگشت کوچیکتون بچرخونید؟! اگه این طور نیست پس چرا بدون دلایل محکم و تنها با چند پارادوکس نظر می دین؟ هی حرف خودتونو می زنین... درحالی که حرف های Player بسیار منطقی تره!
smile028 برای تمام زمان های آینده فقط می گم «بزودی»!

ارسال پست