
------------------------------------------------
بسم الله الرحمن الرحیم
۱.اول بزار یک بحثی رو مشخص کنم ، من اصلا منظورم این نبود که بایاس وجود نداره ،بله صد در صد وجود داره ولی اون چیزی که هرمنوتیک تاریخی قرن بیستم در موردش صحبت می کنه عدم رسیدن به حقیقت ،صحبتش اینه که رسیدن به حقیقت رو محال می دونه در حالی ما اگر ۱۰۰ درصد به یک حقیقت درست نرسیم (با انکار علم حضور) ولی با تقریب خوبی به حقیقت دست پیدا می کنیم و این نه تنها در علوم تجربی صادقه بلکه در علوم انسانی که یک شاخه اش تاریخ باشه صادقه
۲.بزار در این مرحله من بایاس رو به سه دسته تقسیم کنم
۲.۱. بایاسی که لازمه
۲.۲ بایاسی که موجب تکامله
۲.۳ بایاس نا به جا
۲.۱ شامل ابزار هایی می شه که ما برای فهم یک علم بهش نیاز داریم ، مثلا برای فهم فیزیک نیاز داریم یک سیری اصطلاحات تخصصی ، تعاریف بدیهی علمی ، مباحث پایه و حتی پیشرفته ریاضی و ... رو یاد بگیریم و در فهم مباحث فیزیک پیشرفته و حتی ابتدایی ازش استفاده کنیم تا به درک درستی از مباحث برسیم مثلا من اگر تعاریف پایه و بایاس لازم برای فهم فیزیک کوانتوم رو نداشته باشم به هیچ عنوان نمی تونم درک و فهم درستی از این علم داشته باشم و فهم من از این علم با درصد خیلی کمی به حقیقت این علم نزدیک خواهد بود و این مثال رو می تونیم در علم تاریخ هم مطرح کنیم که بله ما یک سری اصول پایه مثل فلسفه تاریخ و مثلا در تاریخ اسلام بحث علم رجال و زبان و ادبیات عربی و ... رو داشته باشیم به طور کلی برای هر علمی ما باید همزمان همه اطلاعات و انتقادات وارد بر هر مبحث علمی رو بدونیم تا بتونیم با مقایسه و قضاوت بین اون ها به یک تصویر نزدیک تر به حقیقت برسیم و در علم هرمونتیک که به قرن ۱۷ و ۱۸ بر می گرده بحث عدم امکان رسیدن به حقیقت مطرح نیست بلکه روش های رسیدن به حقیقت در مباحثی که اطلاعات ما در موردش کامل نیست و ابهام در اطلاعات وجود داره مطرحه و متدی رو بیان می کنه که با بتونیم با بیشترین تقریب به حقیقت برسیم
۲.۲ یک سری بایاس ها هست که باعث می شه ما فهم عمیق تری نسبت به مفاهیم داشته باشیم مثلا من با توجه مفاهیم جدیدی که در زمان حال مطرح می شن ، سوالاتی در منابع گذشتگان مطرح می کنم و پاسخی رو استخراج می کنم که منو در نزدیک شدن به حقیقت کمک می کنه مثلا من زمانی که مفهوم چاپار رو که مربوط به ۲۵۰۰سال پیشه با مفهوم پست معادل سازی می کنم فهم من نسبت به چاپار با توجه به این که با پست در دنیای امروزی سرکار دارم ملموس تر خواهد بود مثلا یک بحث تاریخی که قبلا خیلی ذهن من رو مشغول کرده بود این بود که چرا حضرت زینب در دوران اسارت از هر فرصتی برای معرفی خودشون استفاده می کردن ، یعنی برای منی که نسبت به این خانواده شناخت داشتم بسیار عجیب غریب بود و توقع داشتم هر مسلمون در اون زمان ایشون رو بشناسه ولی بعد که دقیق شدم دیدم حرکت خیلی بجایی بوده با توجه به این که در کربلا کل اصول جنگی رو زیر پا گذاشتن و نوع برخوردشون با اهل بیت پیغمبر نه تنها نادرست بوده بلکه حتی با یک تازه مسلمون ساده هم جنگی داشتن نباید چنین بلایی سر طرف مقابل می یاوردند و ما اینو در کلام و برخورد حضرت علی در جنگ جمل می ببینیم با توجه به این قیاس که هر دو لشکر مسلمان شورشی علیه خلیفه وقت بودند ولی حضرت علی با اصول اسلام و جنگ عرب با لشکر جمل برخورد می کنن این در حالیه که از کسانی که فتوای کفر و کشتن خلیفه سوم رو می ده خود بانوی شتر سواره این یک بحثه که با برخورد شدید و عجیب غریب یزید ، برای این که مشروعیت این حکومت زیر سوال نره باید این خانواده اسیر گرفته شد مرتد از دین شناخته می شدند و مسلمونای شام که اصلا اسلامشون مربوط به زمان خلیفه دومه و از اول ابتدا خاندان امیه بهشون حکومت می کردن از برادر معاویه تا خودش و خلیفه دوم تنها کسی که جاشو عوض نمی کنه معاویه است و کل دوران خلیفه سوم و خلافت حضرت علی و اصلا ۱۰ حکومت خودش بر شام تسلط کامل داره و اصلا اینا با معاویه اسلام رو شناختن و فردی رو که در فتح مکه ایمان اورده رو به عنوان صحابه عالی قدر می شناسن و وقتی حضرت علی سر نماز کشته شد ( جای اختلافه بهتره بگم مسجد ) تعجب کردن و می پرسن مگه علی نماز می خونده ؟ خب این مسلمونا اصلا اهل بیت پیغمبر رو نمی شناختن چه برسه بهاین که بدونن مسلمون هستن و در نتیجه این معرفی های پی در پی ناشی از اون برخورد عجیب و عریب و غیر مجاز در اصول اسلام و جنگ عربه و هم ناشیاز عدم شناخت و حالا این که چرا من درک درستی نداشتم برای اینه که خودم در عصر تلوزیون و رسانه و اینترنت زندگی می کنم و با یک سرچ کوچیک کلی اطلاعات دستم می یاد و حتی در صورت محدود کردن نت من می تونم از وی پی ان استفاده کنم ولی وقتی من امدم منبر نماز جمعه ( که برای رو کم کنی معاویه روزای دیگه هفته هم نماز جمعه رو برگزار کرده ) و کلا خطبه ها در مقام قیاس با رسانه امروز قرار دادم و گفتم رسانه در اون زمان یعنی این ، متوجه شدم چقدر این سیستم عقیم بوده برای اطلاع رسانی و بایاس بدیهی گسترش اطلاعات در این دوره برای من اتفاق افتاد که با یک تطبیق ساده با تونستم حلش کنم
۲.۳ این بایاس شامل احساسات ما و اعتقادات ما و باور های ما نسبت به یک موضوع بخصوصه که در نقد علمی باید کنار گذاشته بشه و نکته ای که باید خیلی بهش توجه بشه این که کنار گذاشتناین بایاس سخت هست ولی غیر ممکن نیست ، یعنی با تمرین و کشتی گرفتن های زیاد می تونیم اصلاح کنیم خودمون رو تا حد زیادی و اون چیزی که هرمونتیک قرن بیستم بهش اشاره می کنه اینه که غیرممکنه بتونیم کنار بزاریم ولی خبیک محقق با مطالعه فراوان و تمربن ذهنی و گسترش فکرش و مطالعه انواع و اقسام مباحث در یک زمینه علمی بخصوص به شرط دغدعه رسیدن به تقریب خیلی خوبی از حقیقت می تونه بهش دست پیدا کنه و غیر ممکن نیست و اینطور و با این نگاه ما می تونیم انگیز حرکت داشته باشیم در مباحث علمی و در این مسیر پیش بریم و باعث ارتقای علم بشیم
خب صحبتای تو رو در ارتباط با بایاس کامل کردم و در حقیقت ردش نکردم طبقه بندی کردم تا نگاه درستی به داستان داشته باشیم و خلط بحث نشه ان شا الله
ویرایش شدParadoxy نوشته شده: ↑جمعه ۱۳۹۹/۸/۲۳ - ۰۲:۰۷چرا ؟ چون صد در صد احتمال نزدیک بودن صحبتای فردی که عمری طولانی ای رو صرف مطالعه و تحقیق کرده در مورد تاریخ کرده ، خیلی ببشتر از کسی که یک کتاب تاریخی خونده
موضوعی که من مطرح کردم هیچ کاری به سواد یک فرد نداره، من حتی بایاسی که توی فیزیک داریم رو هم مثال زدم که سوء تفاهمی پیش نیاد فقط تاریخ اینطوریه، نه خیر بایاس همه جا هست و کوچکترین ارتباطی به تحصیلات فرد نداره. چه بسا هرچی فرد تحصیلاتش بالاتر میره، بایاسشم بیشتر میشه.
تاریخ دسته بندی های متنوعی داره، موضوعاتش بینهایت گسترده است. بعضی از موضوعاتش که آزمایش پذیر هستند و کمتر بایاس بردار هستند. مثل زمین شناسی، بررسی فسیل دایناسورها، یا کتیبه های پیدا شده و ... .
اما موضوعاتی در تاریخ وجود داره که به شدت در معرض بایاس هستند. چه فردی در حوزه تاریخ سواد داشته باشه و چه نداشته باشه، صرفا با عقلش میتونه بفهمه که نظر تاریخدانان در مورد اون موضوع خاص دارای بایاس هست. مثلا... اگر شما از یک شیعه در مورد واقعه کربلا بپرسی یک جواب میشنوی، از یک سنی هم بپرسی یک جواب دیگه میشنوی. هرچند هردو روی رخ دادن واقعه کربلا توافق دارند، اما در مورد کم و کیف اون اختلافات قابل توجهی دارند. برای درک این موضوع لازم نیست یک فرد تاریخدان باشه. کافیه آدم خودش رو جای شیعه بزاره، ببینه چه پاسخی قراره بده؟ بعد خودش رو جای سنی بزاره ببینه چه جوابی میده. زمانی که متوجه شد قراره جواب های مختلفی بشنوه، خیلی ساده میتونه نتیجه بگیره که اون موضوع در معرض بایاس هست. خارج از حوزه اعتقادی هم بحث بایاس مطرحه و فقط مشکل دین نیست. همونطور که قبلا مثال زدم، یک فیزیکدان هم ممکنه برای اثبات فرضیات خودش در معادلات و داده ها دست ببره و دچار بایاس باشه.
بایاس یک پدیده ذهنی هستش که با عقل سلیم میتونیم استنباطش کنیم. کافیه به بایاس هایی که خودمون داریم فکر کنیم. مثلا من یه کجا نوشتم روی کروی بودن زمین بایاس دارم به شکلی که حتی اگر مدارک خوبی برای تخت بودنش هم پیدا کنم باز احتمالا متقاعد نمیشم.
من در مورد کوروش اظهار نظر کردم. گفتم اگر یک فرد، در یکی از شهرهایی که مورد حمله کوروش قرار گرفت زندگی میکرد، احتمالا کوروش رو فرد بدی میدونست (با فرض این که فرد کذایی از زندگیش راضی بوده قبل حمله). این اظهار نظر سواد تاریخی نمیخواد. بدیهی گویی هستش. شما خودت رو بزار جای اون بابا ببین خوشت میاد از جنگ؟ اما درست در لحظه ای که وارد جزئیات جنگ های کوروش میشیم من سریع عقب میکشم و میگم سوادش رو ندارم، به همین سادگی. یک فرد بیسواد کاملا میتونه صاحب نظر باشه به شرطی که موضوع مورد بحثش کاملا عقلانی باشه و سواد خاصی طلب نکنه. حالا اگر این موضوع به مذاق خیلیا خوش نمیاد خب نیاد! کسی یک تاریخدان رو مجبور به بحث با یک بیسواد نمیکنه.