آشنائی با مکاتب علم شناسی: استقراء گرائی سطحی

مدیران انجمن: parse, javad123javad

نمایه کاربر
MA102

نام: Laplace transforms

عضویت : چهارشنبه ۱۳۸۸/۹/۱۸ - ۱۷:۰۹


پست: 1664

سپاس: 1193

آشنائی با مکاتب علم شناسی: استقراء گرائی سطحی

پست توسط MA102 »

به نام الله


مطابق نظر استقراء گرایان سطحی:
1.علم با مشاهده آغاز میشود.
2.مشاهده اساس مطمئنی در اختیار می نهند که معرفت علمی برآن بنا می شود.
3.معرفت علمی با استقراء از گزاره های مشاهدتی اخذ می شود.



smile072 smile072 smile072 smile072 smile072 smile072 smile072
علم×دین=انسان




وَ مَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاس جَمِيعاً

و هر کس نفسی را حیات بخشد مثل آن است که همه مردم را حیات بخشیده.

سوره مبارکه المائدة آیه32




بانک اهداء سلولهای بنیادی:
http://iscdp.tums.ac.ir/

نمایه کاربر
MA102

نام: Laplace transforms

عضویت : چهارشنبه ۱۳۸۸/۹/۱۸ - ۱۷:۰۹


پست: 1664

سپاس: 1193

1.علم با مشاهده آغاز میشود(01).

پست توسط MA102 »

مشاهده گر باید دارای اعضای حسی معمولی و سالم باشد
و باید آنچه را با توجه به وضعیت مورد مشاهده می تواند ببیند، بشنود، و غیره، با امانتداری تمام ضبط کند
و این عمل باید با ذهنی خالی از پیش داوری انجام پذیرد.

صدق گزاره هائی راجع به چهره ای از دنیا را میتوان به نحوی مستقیم با به کار گیری بدون پیش داوری حواس مشاهده گر توجیه و یا تصدیق کرد.
گزاره هائی که این گونه به دست آمده باشند_ که این گزاره ها را گزاره های مشاهدتی می نامند_ اساسی را بوجود می اورند که قوانین و نظریه ها، که مجموعا معرفت علمی ما را می سازند، از آن اخذ میشوند.

مانند:
آن چوب که بخشی از آن درآب فر رفته است به نظر خمیده میرسد.
کاغذ آغشته به لیتموس پس از فرو رفتن در آن مایع، قرمز شد.

صدق این گونه گزاره ها با مشاهده دقیق اثبات میشود.
هر مشاهده گری می تواند با استفاده از حواس خود درستی آنها را تصدیق و یا مورد بررسی قرار دهد.
مشاهده گران می توانند شخصا آنها را ببینند.
این نوع گزاره ها در زمره گزاره های شخصیه محسوب می شوند.
گزاره های شخصیه مربوط به واقعه ای خاص در مکانی مشخص و زمانی معین هستند.

گزاره های کلی برخلاف گزاره های شخصیه مدعی بیان خواص یا رفتار بعضی از چهره های جهان هستند.
آنها بر خلاف گزاره های شخصیه به کل حوادث نوع خاصی در تمام مکانها و زمانها اشعار دارند.
مانند:
از شیمی: اسید، لیتموس را قرمز میکند.
از نجوم: سیارات در مدارهای بیضوی شکل به دور خورشید می گردند.
قوانین و نظریه ها، که معرفت علمی ما را می سازند، همه تصریحاتی کلی از این نوعند، و گزاره هائی از این قبیل را گزاره های کلیه
می نامند.


smile072 smile072 smile072 smile072 smile072 smile072 smile072
آخرین ویرایش توسط MA102 دوشنبه ۱۳۹۱/۶/۶ - ۲۱:۳۷, ویرایش شده کلا 3 بار
علم×دین=انسان




وَ مَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاس جَمِيعاً

و هر کس نفسی را حیات بخشد مثل آن است که همه مردم را حیات بخشیده.

سوره مبارکه المائدة آیه32




بانک اهداء سلولهای بنیادی:
http://iscdp.tums.ac.ir/

نمایه کاربر
MA102

نام: Laplace transforms

عضویت : چهارشنبه ۱۳۸۸/۹/۱۸ - ۱۷:۰۹


پست: 1664

سپاس: 1193

1.علم با مشاهده آغاز میشود(02).

پست توسط MA102 »

حال این سوال مطرح می شود، که اگر علم بر تجربه بنا شده باشد، چگونه می توان از گزاره های شخصیه که از مشاهده نتیجه
می شوند به گزاره های کلیه، که معرفت علمی را می سازند رسید؟
چگونه می توان مدعیات بسیار کلی و نامحدود را که در قالب نظریه ها طرح می شوند بر اساس شواهد محدودی که مرکب از تعداد محدودی گزاره مشاهدتی است توجیه کرد؟

smile072 smile072 smile072 smile072 smile072 smile072 smile072
آخرین ویرایش توسط MA102 سه‌شنبه ۱۳۹۱/۶/۷ - ۱۷:۴۳, ویرایش شده کلا 1 بار
علم×دین=انسان




وَ مَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاس جَمِيعاً

و هر کس نفسی را حیات بخشد مثل آن است که همه مردم را حیات بخشیده.

سوره مبارکه المائدة آیه32




بانک اهداء سلولهای بنیادی:
http://iscdp.tums.ac.ir/

نمایه کاربر
MA102

نام: Laplace transforms

عضویت : چهارشنبه ۱۳۸۸/۹/۱۸ - ۱۷:۰۹


پست: 1664

سپاس: 1193

1.علم با مشاهده آغاز میشود(03).

پست توسط MA102 »

پاسخ استقراء گرایان این است که ما مجازی هستیم به شرط رعایت بعضی شروط معین، تعداد محدودی گزاره مشاهدتی شخصیه را به قانونهای جهانشمولی تعمیم دهیم.

برای مثال:
ما مجازیم تعدادی محدودی گزاره مشاهدتی راجع به حرارت دادن فلزات را به قانون ((فلزات در اثر حرارت انبساط می یابند)) تعمیم دهیم.

شرایطی که باید برآورده شوند تا این قبیل تعمیمها از نظر استقراء گرایان مجاز باشد عبارتند از:
1.تعداد گزاره های مشاهدتی که اساس تعمیم را تشکیل می دهند، باید زیاد باشد.
2.مشاهدات باید تحت شرایط متنوعی تکرار شود.
3.هیچ یک از گزاره های مشاهدتی نباید با قانون جهانشمول ماخوذ معارضه داشته باشد.

استدلال فوق که اخذ گزاره های کلی را از تعداد محدودی گزاره شخصیه موجه می داند، استدلال استقرائی، و فرآیند آن استقراء نامیده شده است.


smile072 smile072 smile072 smile072 smile072 smile072 smile072
علم×دین=انسان




وَ مَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاس جَمِيعاً

و هر کس نفسی را حیات بخشد مثل آن است که همه مردم را حیات بخشیده.

سوره مبارکه المائدة آیه32




بانک اهداء سلولهای بنیادی:
http://iscdp.tums.ac.ir/

نمایه کاربر
MA102

نام: Laplace transforms

عضویت : چهارشنبه ۱۳۸۸/۹/۱۸ - ۱۷:۰۹


پست: 1664

سپاس: 1193

3.معرفت علمی با استقراء از گزاره های مشاهدتی اخذ می شود.

پست توسط MA102 »

می توانیم نظر استقراء گرایان سطحی را که بر طبق علم بر اساس اصل استقراء بنا شده بدین گونه خلاصه کنیم:
اگر تعداد زیادی A تحت شرایط بسیار متنوعی مشاهده شوند، و اگر تمام Aهای مشاهده شده بدون استثنا خاصه B را داشته باشند، آنگاه تمام Aها خاصه B را دارا هستند.

بنابر این مطابق نظر استقراء گرایان سطحی، معرفت علمی به وسیله استقرا از بنیان مطمئنی که بواسطه مشاهده بدست آمده، ساخته می شود.

هر چه تعداد واقعیات تصدیق شده به واسطه مشاهده و آزمایش افزایش یابد و هر چه یافته های مشاهدتی با اصلاح تکنیکهای مشاهدتی و آزمایشی، پیچیده تر و دقیقتر شود، قوانین و نظریه های فراگیر بیشتری با استدلال استقرائی دقیق ساخته خواهد شد.
هر چه خزانه یافته های مشاهدتی افزایش یابد، رشد علم به طور پیوسته و بالنده استمرار خواهد یافت.

تحلیل ما تا اینجا فقط بخشی از تبیین علم را شامل می شود، زیرا یقینا یکی از خصوصیات عمده علم قدرت تبیین و پیش بینی آن است.
شکل1 بصورت نموداری خلاصه کامل داستان علم به روایت استقراء گرایان را نشان می دهد.


شکل1
تصویر


smile072 smile072 smile072 smile072 smile072 smile072 smile072
علم×دین=انسان




وَ مَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاس جَمِيعاً

و هر کس نفسی را حیات بخشد مثل آن است که همه مردم را حیات بخشیده.

سوره مبارکه المائدة آیه32




بانک اهداء سلولهای بنیادی:
http://iscdp.tums.ac.ir/

نمایه کاربر
MA102

نام: Laplace transforms

عضویت : چهارشنبه ۱۳۸۸/۹/۱۸ - ۱۷:۰۹


پست: 1664

سپاس: 1193

جاذبه استقراء گرائی سطحی

پست توسط MA102 »

تبیین استقراء گرایان از علم دارای جاذبه هائی است. به نظر می رسد که جاذبه آن در این نهفته است که، تبیینی منظم از بعضی پندارهای رایج مربوط به ماهیت علم، قدرت تبیین و پیش بینی، عینییت و اطمینان بخشی برتر ان نسبت به اشکال دیگر معرفت عرضه می دارد.

......................................................................................................................................................

عینیت در علم در تلقی استقراء گرایان از این مدعا اخذ می شود که هم مشاهده و هم استدلال استقرائی خود عینی هستند.

صدق گزاره های مشاهدتی را هر مشاهده گری می تواند با بکارگیری حاسه های معمولی خود اثبات کند.

هیچ عنصر شخصی و انفسی نباید اجازه دخالت پیدا کند. اعتبار گزاره های مشاهدتی که به نحوی صحیح بدست آیند بستگی به سلیقه، عقیده، امید و انتظارات مشاهده گر نخواهد داشت.

همین مطلب درباره استدلال استقرائی که بواسطه آن معرفت علمی از گزاره های مشاهدتی اخذ می شود نیز صدق می کند.

استقراء یا به شروط تصریح شده وفا می کند یا نمی کند، لیکن وفای به این شروط بستگی به عقیده شخص کسی ندارد.

اطمینان بخشی علم از مدعای استقراء گرایان درباره مشاهده و استقراء نتیجه می شود.

گزاره های مشاهدتی که اساس علم را می سازند استوار و اعتماد آمیز هستند زیرا صدقشان را می توان با بکارگیری مستقیم حاسه ها اثبات کرد.

بعلاوه اطمینان بخشی گزاره های مشاهدتی، به شرط فراهم بودن شرایط استقراء مجاز، به قوانین و نظریه هائی که ماخوذ از آنها هستند سرایت می کند.


اصل استقراء که، مطابق نظر استقراءگرایان، بنیان علم را تشکیل می دهد این تسری را تضمین کرده است.



......................................................................................................................................................


البته باید تذکر دهم که، شرحی که از تبیین استقراء گرایان دادم مربوط به شکل افراطی استقراء گرایی است. بسیاری از استقراء گرایان پیشرفته با بعضی از ممیزات بر شمرده شده موافق نخواهند بود.
در واقع سایر مکاتب استقراء گرایی با توجه به علایق و تفکرات خود، بخشهائی از استقراء گرایی سطحی را تغییر داده و نظریه جدیدی برای خود ساخته اند.
با این وصف، تا آنجا که نظریه های علمی توجیه پذیرند، جمله استقراء گرایان مدعی اند که نظریه های علمی توسط استقراءی که بر اساس نسبتا مطمئن ماخوذ از تجربه بنا شده، توجیه می شوند.


smile072 smile072 smile072 smile072 smile072 smile072 smile072
آخرین ویرایش توسط MA102 یک‌شنبه ۱۳۹۱/۶/۱۲ - ۱۵:۱۰, ویرایش شده کلا 2 بار
علم×دین=انسان




وَ مَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاس جَمِيعاً

و هر کس نفسی را حیات بخشد مثل آن است که همه مردم را حیات بخشیده.

سوره مبارکه المائدة آیه32




بانک اهداء سلولهای بنیادی:
http://iscdp.tums.ac.ir/

نمایه کاربر
MA102

نام: Laplace transforms

عضویت : چهارشنبه ۱۳۸۸/۹/۱۸ - ۱۷:۰۹


پست: 1664

سپاس: 1193

هیوم و مساله استقرا

پست توسط MA102 »

یک سوال بدیهی که از استقراء گرایان می توان کرد این است که: "چگونه می توان اصل استقراء را توجیه کرد؟"
به عبارت دیگر، اگر مشاهده به منزله نخستین گام، مجموعم مطمئنی از گزاره های مشاهدتی در اختیار ما می نهد _فرضی که ما از سر ممشات برای بحث در مساله استقراء روا داشتیم_ چرا استدلال استقراءی منتهی به معرفت علمی قابل اتکاء، و یا شاید درست می شود؟


smile072 smile072 smile072 smile072 smile072 smile072 smile072
علم×دین=انسان




وَ مَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاس جَمِيعاً

و هر کس نفسی را حیات بخشد مثل آن است که همه مردم را حیات بخشیده.

سوره مبارکه المائدة آیه32




بانک اهداء سلولهای بنیادی:
http://iscdp.tums.ac.ir/

نمایه کاربر
MA102

نام: Laplace transforms

عضویت : چهارشنبه ۱۳۸۸/۹/۱۸ - ۱۷:۰۹


پست: 1664

سپاس: 1193

راههای پاسخ استقراء گرایان

پست توسط MA102 »

استقراء گرایان برای پاسخ، دو رویکرد در اختیار دارند.
آنها می توانند با توسل به منطق، راهی که آزادانه به رویشان گشاده است، سعی در توجیه اصل استقراء کنند
و یا می توانند با تکیه بر تجربه، همان که مقوم نگرش ایشان به علم است، بکوشند آن اصل را توجیه کنند.


smile072 smile072 smile072 smile072 smile072 smile072 smile072
علم×دین=انسان




وَ مَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاس جَمِيعاً

و هر کس نفسی را حیات بخشد مثل آن است که همه مردم را حیات بخشیده.

سوره مبارکه المائدة آیه32




بانک اهداء سلولهای بنیادی:
http://iscdp.tums.ac.ir/

نمایه کاربر
MA102

نام: Laplace transforms

عضویت : چهارشنبه ۱۳۸۸/۹/۱۸ - ۱۷:۰۹


پست: 1664

سپاس: 1193

سعی در پاسخ بر مبنای منطق

پست توسط MA102 »

براهین منطقی معتبر بیدین گونه مشخص می شوند که اگر مقدمه های برهان صادق باشند، آنگاه نتیجه نیز باید صادق باشد.
براهین قیاسی دارای این خصیصه هستند.

حال اگر برهان استقرائی نیز دارای این خصیصه باشند، اصل استقراء مسلما توجیه میشود، اما استنباط استقرائی این خصیصه را ندارد، و از این رو منطقا استدلال معتبری نیستند.
اینطور نیست که اگر مقدمات صادق باشند، نتیجه هم باید صادق باشد.
امکان دارد نتیجه برهان استقرائی کاذب باشد و حال آنکه مقدمات آن صادق باشند، بدون اینکه چنین وضعی متضمن تناقض باشد.

برای مثال فرض کنید که درباره تغییر حجم یک ماده به هنگام کاهش دما آزمایش می کنید.
با انجام آزمایش بر تک تک فلزات و هم چنین سایر مواد مشاهده می کنید که حجم مواد مورد آزمایش کاهش می یابد.
حال از استدلال استقراءی استفاده کرده حکم کلی را که "حجم تمام مواد با کاهش دما، کاهش میابند. " بدست می اوریم.

حجم ماده M1 با کاهش دما کاهش یافت.
حجم ماده M2 با کاهش دما کاهش یافت.
حجم ماده M3 با کاهش دما کاهش یافت.
.
.
.
حجم تمام مواد با کاهش دما، کاهش می یابند.



اما هیچ ضمانت منطقی ای وجود ندارد که حجم ماده بعدی ای که مشاهده می کنید، با کاهش دما کاهش بیابد.
(در واقع برای آب در یک محدوده دمائی معین، حجم با کاهش دما افزایش می یابد.)



استقراء را نمی توان صرفا بر مبنای منطقی توجیه کرد.


مثال جالب بعدی در این زمینه، که این دقیقه را آشکار تر می کند داستان بوقلمون استقراء گرای برتراند راسل است.

این بوقلمون در اولین بامداد حضور خود در مرغداری ملاحظه کرد که در ساعت نه صبح به او غذا دادند. با این حال چون استقراءگرای خوبی بود در قضاوت و نتیجه گیری تعجیل نکرد. او منتظر شد تا مشاهدات زیادی از این که در ساعت نه صبح تغذیه می شود گردآوری کند، و این مشاهدات را تحت اوضاع مختلف وسیعی، در چهارشنبه ها و پنج شنبه ها، در روزهای گرم و روزهای سرد، در روزهای بارانی و روزهای خشک، انجام داد. هر روز گزاره مشاهدتی دیگری به فهرست خود اضافه کرد. سرانجام وجدان استقراءگرای او رضایت داد و دست به استنباطی استقرائی زد و نتیجه گرفت که: «من همیشه در ساعت نه صبح تغذیه می شوم». افسوس که معلوم شد این نتیجه به صورت قاطعی غلط است، زیرا شب کریسمس به جای اینکه تغذیه شود گلویش بریده شد. استنباطی استقرائی با وجود مقدمات صادق منتهی به نتیجه ای کاذب گردید.


اصل استقراء را نمی توان صرفا با توسل به منطق تصدیق کرد.


smile072 smile072 smile072 smile072 smile072 smile072 smile072
آخرین ویرایش توسط MA102 یک‌شنبه ۱۳۹۱/۶/۱۲ - ۱۸:۵۱, ویرایش شده کلا 1 بار
علم×دین=انسان




وَ مَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاس جَمِيعاً

و هر کس نفسی را حیات بخشد مثل آن است که همه مردم را حیات بخشیده.

سوره مبارکه المائدة آیه32




بانک اهداء سلولهای بنیادی:
http://iscdp.tums.ac.ir/

نمایه کاربر
MA102

نام: Laplace transforms

عضویت : چهارشنبه ۱۳۸۸/۹/۱۸ - ۱۷:۰۹


پست: 1664

سپاس: 1193

سعی در پاسخ بر مبنای تجربه

پست توسط MA102 »

با نتیجه بالا، به نظر می رسد که استقراءگرا، مطابق نظر خود، ناچار است نشان دهد چگونه اصل استقراء را می توان از تجربه اخذ کرد.

اخذ اصل استقراء از تجربه بدین شرح است: مشاهده شده که استقراء در موارد متعددی به کار گرفته شده است. برای مثال، قوانین فیزیک نور که به واسطه استقراء از نتایج آزمایشی اخذ شده اند در موارد متعددی در طراحی آلات و ابزار بصری به کار رفته اند به نحوی که کارکردشان توأم با موفقیت بوده است. به علاوه، قوانین حرکت سیارات، که از مشاهده موقعیتهای اجرام آسمانی اخذ گردیده اند، برای پیش بینی وقوع خسوف و کسوف به طور موفقیت آمیزی که استخدام گرفته شده اند. می توان بر این، فهرست کثیری از تبیینها و پیش بینیهای موفق دیگری را افزود که به مدد قوانین و نظریه های علمی که استقرائاً اخذ شده اند، صورت پذیرفته است.
بدین طریق اصل استقراء توجیه می-شود.
همان گونه که دیوید هیوم در اواسط قرن هجدهم به طور قطعی نشان داد، توجیه فوق به هیچ وجه قابل قبول نیست. این برهان متضمن دور است زیرا خود متوسل به همان استدلال استقرائی می شود که اعتبار آن نیاز به توجیه دارد. برهانی که برای توجیه استقراء اقامه شده بدین شکل است:

اصل استقراء در موقع M1 موفقیت آمیز بود.
اصل استقراء در موقع M2 موفقیت آمیز بود.
اصل استقراء در موقع M3 موفقیت آمیز بود.
.
.
.
اصل استقراء همیشه موفقیت آمیز است.


در اینجا گزاره ای کلی حاکی از اعتبار اصل استقراء از تعدادی گزاره جزئی که خبر از کامیابی آن اصل در گذشته می دهند، استنباط شده است. بنابراین، این برهان، استقرائی است و از این رو نمی تواند مورد استفاده توجیه اصل استقراء قرار گیرد.
ما نمی توانیم از استقراء سود جسته استقراء را توجیه کنیم. این مشکل توجیه استقراء همان است که در سنت فلسفی «مساله اسقراء» نام گرفته است.
بنابراین، به نظر می رسد که موضع استقراءگری سطحی دچار اشکال شده است.
دعوی افراطی استقراءگرایان که تمام معارف باید به واسطه استقراء از تجربه اخذ شود اصل استقراء را، که اساس نظر ایشان است، نفی می کند.


............................................
P: آخی دیگه از تایپ کردن راحت شدم، بالاخره یه منبع تو نت از کتاب چالمرز پیدا کردم. smile039
............................................

smile072 smile072 smile072 smile072 smile072 smile072 smile072
علم×دین=انسان




وَ مَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاس جَمِيعاً

و هر کس نفسی را حیات بخشد مثل آن است که همه مردم را حیات بخشیده.

سوره مبارکه المائدة آیه32




بانک اهداء سلولهای بنیادی:
http://iscdp.tums.ac.ir/

نمایه کاربر
MA102

نام: Laplace transforms

عضویت : چهارشنبه ۱۳۸۸/۹/۱۸ - ۱۷:۰۹


پست: 1664

سپاس: 1193

نارساییهای دیگر

پست توسط MA102 »

علاوه بر دور موجود در توجیه اصل استقراء، این اصل به صورتی که ما بین کرده ایم دچار نارساییهای دیگری است. این نقصیه ها از ابهامی که در شروط «کثرت» و «تنوع» مشاهدات نهفته است سرچشمه می گیرند.
به این دو مساله، مسائل کثرت و تنوع گفته می شود، که مساله کثرت اهمیت مهمی در فلسفه علم دارد.

smile072 smile072 smile072 smile072 smile072 smile072 smile072
علم×دین=انسان




وَ مَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاس جَمِيعاً

و هر کس نفسی را حیات بخشد مثل آن است که همه مردم را حیات بخشیده.

سوره مبارکه المائدة آیه32




بانک اهداء سلولهای بنیادی:
http://iscdp.tums.ac.ir/

نمایه کاربر
MA102

نام: Laplace transforms

عضویت : چهارشنبه ۱۳۸۸/۹/۱۸ - ۱۷:۰۹


پست: 1664

سپاس: 1193

مساله کثرت

پست توسط MA102 »

چند مشاهده، کثیر محسوب خواهد شد؟

یک میله فلزی چند بار باید حرارت داده شود تا بتوان نتیجه گرفت که میله فلزی همیشه پس از حرارت منبسط می شود؟ آیا ده بار و یا صد بار کافی است؟

پاسخ به این سؤال هر چه باشد می توان نمونه هایی برشمرد که درباره ضرورت تعیین تعداد ثابتی از مشاهدات تردید ایجاد می کند؟
برای توضیح این مطلب اشاره می کنم به واکنش شدید عمومی علیه جنگ اتمی که در اواخر جنگ جهانی دوم، پس از پرتاب اولین بمب اتمی در هیروشیما نمایان شد. این واکنش مبتنی بر درک این واقعیت بود که به کارگیری بمبهای اتمی کشتار و تخریب وسیع و صدمات انسانی فوق العاده ایجاد خواهد کرد؛ و با این حال، این اعتقاد عمومی فقط براساس یک مشاهده ناگهانی گذاشته شده است.
اضافه بر این، استقراءگرای بسیار سرسختی می-خواهد که دست خود را بارها در آتش بگذارد تا نتیجه بگیرد که آتش می سوزاند.
در مواردی این چنین، شرط مشاهدات متعدد به نظر نامناسب می آید. در مواقعی دیگر، این ضابطه مقبولتر به نظر می رسد.
برای مثال، تصور قدرت فوق طبیعی برای یک فال بین، آن هم تنها براساس یک پیش بینی صحیح، موجه نخواهد بود. همچنین، برقراری ارتباط علی بین سیگار کشیدن و سرطان ریه، براساس مشاهده تنها یک مورد سرطان ریه در بدن سیگارکشی حریص، توجیه بردار نیست.

«گمان می کنم از این مثالها روشن شده باشد که اگر بنا باشد اصل استقراء راهنمایی برای استنتاج مجاز علمی باشد در این صورت شرط «کثرت» مشاهدات باید با قدری تفصیل مورد تحدید و تقیید قرار گیرد.


smile072 smile072 smile072 smile072 smile072 smile072 smile072
علم×دین=انسان




وَ مَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاس جَمِيعاً

و هر کس نفسی را حیات بخشد مثل آن است که همه مردم را حیات بخشیده.

سوره مبارکه المائدة آیه32




بانک اهداء سلولهای بنیادی:
http://iscdp.tums.ac.ir/

نمایه کاربر
MA102

نام: Laplace transforms

عضویت : چهارشنبه ۱۳۸۸/۹/۱۸ - ۱۷:۰۹


پست: 1664

سپاس: 1193

مساله تنوع

پست توسط MA102 »

نظرگاه استقراءگرای سطحی هنگامی متزلزل تر می شود که درباره شرط «تنوع» مشاهدات موشکافی شود.
چه چیز به منزله تنوع مهم شرایط محسوب می شود؟
برای مثال، هنگام کاوش نقطه جوش آب، آیا باید فشار را تغییر دهیم، یا خلوص آب، یا روش حرارتی و یا زمان انجام آزمایش را؟ پاسخ به دو سؤال اول مثبت، و به دو سؤال دوم منفی است.
اما این پاسخها برچه اساسی استوارند؟
این سؤال مهمی است زیرا فهرست تغییرات را می توان با افزایش تنوع، از قبیل رنگ ظرف، هویت آزمایشگر، محل جغرافیایی و غیره، به طور نامحدودی بسط داد.مادامی که نتوانیم چنین تنوعهای «زاید» را حذف کنیم تعداد مشاهدات لازم برای استنباط استقرائی مجاز بی نهایت زیاد خواهد شد.
بنابراین، برچه مبنایی می توانیم تعداد زیادی از گوناگونیها را زاید محسوب کنیم؟
به نظر من پاسخ به اندازه کافی روشن است. تمییز تنوع مهم از زاید با تکیه بر معرفت نظری ما از وضعیت تحت بررسی و از انواع مکانیسمهای فیزیکی موثر انجام می گیرد،
لکن پذیرفتن این نکته مستلزم قبول این دقیقه است که نظریه پیش از مشاهده نقشی اساسی ایفا می کند.
استقراءگرای سطحی نمی تواند این دقیقه را بپذیرد. با این حال، ادامه این احتجاجات به انتقادات دیگری از موضع استقراءگرایی منتهی می شود که آن را به بعد تخصیص داده ام.
در اینجا فقط اشاره کردم که شرط «تنوع» حالات و وضعیتها در اصل استقراء مشکلاتی جدی برای استقراءگرایان ایجاد می کند.


smile072 smile072 smile072 smile072 smile072 smile072 smile072
علم×دین=انسان




وَ مَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاس جَمِيعاً

و هر کس نفسی را حیات بخشد مثل آن است که همه مردم را حیات بخشیده.

سوره مبارکه المائدة آیه32




بانک اهداء سلولهای بنیادی:
http://iscdp.tums.ac.ir/

نمایه کاربر
MA102

نام: Laplace transforms

عضویت : چهارشنبه ۱۳۸۸/۹/۱۸ - ۱۷:۰۹


پست: 1664

سپاس: 1193

احتمالات، راهی برای کاهش انتقادات

پست توسط MA102 »

برای رفع بعضی از انتقادات بخش قبلی، می توان موضع افراطی استقراءگرای سطحی را به شیوه نسبتاً ساده ای تعدیل کرد. برهان موضع تعدیل یافته نوعاً بدین شکل است.

ما نمی توانیم به صرف مشاهده مکرر طلوع هر روزه خورشید صد در صد مطمئن باشیم که خورشید همواره طلوع خواهد کرد (در واقع در قطب شمال و جنوب روزهایی هست که خورشید طلوع نمی کند). ما نمی توانیم صد در صد مطمئن باشیم که سنگ بعدی را که رها می کنیم به طرف بالا «سقوط» نخواهد کرد.
اگر چه نمی توان صدق کامل تعمیمهای حاصل از استقراءهای مجاز را تضمین کرد، این تعمیمها احتمالاً صادقند.
بسیار متحمل است که در پرتو شواهد موجود خورشید همیشه در سیدنی طلوع کند، و سنگها پس از رها شدن به طرف پایین سقوط کنند. معرفت علمی، معرفتی اثبات شده نیست، لکن معرفتی است که احتمالاً درست است.
هرقدر تعداد مشاهدات تشکیل دهنده اساس استقراء بیشتر باشد، و هرچه تنوع وضعیت مشاهدتی وسیعتر باشد، احتمال اینکه تعمیمهای مأخوذ صادق باشند بیشتر می شود.

اگر شکل اصلاح شده استقراء را برگزینیم، در آن صورت اصل استقراء احتمالی جایگزین اصل استقراء پیشین خواهد شد.
صورت احتمالی اصل استقراء تقریباً بدین شکل خواهد بود: «اگر تعداد زیادی الف در شرایط متنوع وسیعی مشاهده شوند، و اگر تمام الف های مشاهده شده بدون استثنا خاصه ب را داشته باشند، در این صورت تمام الف ها احتمالا دارای خاصه ب هستند».


smile072 smile072 smile072 smile072 smile072 smile072 smile072
علم×دین=انسان




وَ مَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاس جَمِيعاً

و هر کس نفسی را حیات بخشد مثل آن است که همه مردم را حیات بخشیده.

سوره مبارکه المائدة آیه32




بانک اهداء سلولهای بنیادی:
http://iscdp.tums.ac.ir/

نمایه کاربر
MA102

نام: Laplace transforms

عضویت : چهارشنبه ۱۳۸۸/۹/۱۸ - ۱۷:۰۹


پست: 1664

سپاس: 1193

ادامه مساله استقرا

پست توسط MA102 »

این صورتبندی جدید نیز مساله استقراء را حل نمی کند.
اصل تعدیل یافته در صورت جدیدش هنوز هم یک گزاره کلی است. اصل تعدیل شده که بر اساس تعداد محدودی موارد موفقیت آمیز بنا شده است دلالت دارد براینکه تمام موارد اطلاق اصل استقراء به نتیجه های کلی خواهد انجامید که احتمالاً صحت دارند. هرگونه تلاش جهت توجیه صورت احتمالی اصل استقراء یا توسل به تجربه دچار همان نقصیه ای خواهد بود که تلاش جهت توجیه آن در شکل اصلی اش. این توجیه از همان نوع استدلالی بهره می جوید که خود نیازمند توجیه است.

حتی اگر بتوان اصل استقراء را در شکل احتمالی آن توجیه کرد، مسائل بیشتری گریبانگیر استقراءگرای محتاطتر ما می شود. این مسائل بیشتر مربوط به مشکلاتی است که هنگام تعیین میزان احتمال قانون یا نظریه ای با توجه به قراین مشخص، با آن مواجه می شویم. ممکن است به طور شهودی قابل قبول به نظر آید که به همان اندازه که مویدات مشاهدتی قانونی کلی افزایش می یابد احتمال صدق آن نیز افزوده می شود، لکن امری شهودی تاب تفحص و تدقیق ندارد. مطابق نظریه استاندارد احتمالات، طرح هر شکلی از استقراء که بتواند از صفر شدن احتمال گزاره های کلی مربوط به این جهان، صرف نظر از مقدار و میزان قراین مشاهدتی، اجتناب ورزد بسیار مشکل خواهد بود. برای روشن شدن این مطلب، آن را به زبانی غیر فنی توضیح می دهیم. شواهد مشاهدتی شامل تعداد محدودی گزاره های مشاهدتی است، در صورتی که گزاره های کلی مدعی خبر دادن از بی نهایت وضعیتهای ممکن است. بنابراین، احتمال صدق تعمیم کلی برابر است با مقداری معین تقسیم بر بی نهایت. جواب این تقسیم، هر قدر هم که تعداد گزاره های مشاهدتی که قراین ما را تشکیل می دهند، افزایش یابد، همواره صفر خواهد بود.

اما نقد مهمتری که نسبت به ادعای فوق وارد است، این است که ادعای فوق تنها شکل شکیل مغالطه قماربازان است.
در این مغالطه احتمال یک حادثه به طور مستقل، با احتمال آن حادثه در سلسله حوادث خلط می شود.
برای مثال در انداختن سکه، احتمال اینکه سکه چهار بار متوالی رو بیفتد برابر 0.0625=0.5*0.5*0.5*0.5 ،اما در هر بار که سکه را پرتاب می کنیم احتمال رو آمدن همان 0.5 است و آنچه که در گذشته برای سکه رخ داده بر احتمال رو آمدون آن تاثیر نمی گذارد.

نسبت دادن احتمالات به قوانین و نظریه های علمی در پرتو قراین معین، برنامه پژوهشی فنی مفصلی را ایجاد کرده که ظرف چند دهه گذشته استقراءگرایان با جدیت تمام آن را دنبال کرده و توسعه داده اند. اینان زبانهای مصنوعی به وجود آورده اند که بدان وسیله نسبت دادن احتمالات تک مقداری و غیر صفر به تعمیمها را ممکن ساخته است، لکن این زبانها به قدری محدود شده اند که مشتمل بر هیچ تعمیم کلی نیستند، به طوری که با زبان علم بسیار بیگانه اند.


smile072 smile072 smile072 smile072 smile072 smile072 smile072
علم×دین=انسان




وَ مَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاس جَمِيعاً

و هر کس نفسی را حیات بخشد مثل آن است که همه مردم را حیات بخشیده.

سوره مبارکه المائدة آیه32




بانک اهداء سلولهای بنیادی:
http://iscdp.tums.ac.ir/

ارسال پست