انتشار مقاله ای درباره ی نیروی لورنتس (بخش ۱: آمریکا)

مدیران انجمن: parse, javad123javad

ارسال پست
نمایه کاربر
[email protected]

نام: م. ج. معروف به گربه ی زَبادی

محل اقامت: تهران

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۹۰/۹/۲۴ - ۱۱:۴۹


پست: 1454

سپاس: 514

جنسیت:

تماس:

انتشار مقاله ای درباره ی نیروی لورنتس (بخش ۱: آمریکا)

پست توسط [email protected] »

.
.
.
*به نام خداوند بخشنده ی مهربان*
.
.
.
.
ISSN: 1557-1939 (print), 1557-1947 (online)
تصویر
.
.

برای خرید پی دی اف مقاله بر روی عنوان مقاله کلیک کنید.
برای مطالعه ی مقاله بدون اجازه ی دانلود، بر روی این لینک کلیک کنید. (این لینک به توسط انتشارات در اختیار بنده قرار گرفته تا جهت اشتراک گذاری مورد استفاده قرار گیرد.)
.
.
عنوان مقاله: درباره ی منشأِ نیروی لورنتس: عبارتِ دومِ "$qv×B$" در فرمولبندیِ نیروی لورنتس ناشی از یک میدان الکتریکی "موضعی" است که به توسط معادلات ماکسول پیشگویی می شود
نام مجله: مجله ی اَبَررسانایی و مغناطیس نوین
نام انتشارات: Springer Nature, Springer (New York), Springer Science+Business Media
قدمت مجله: از سال ۱۹۸۸
موضوع: اَبَررسانایی و مغناطیس
کشور: آمریکا، آلمان، انگلستان
این مجله تقریباً در تمام منابع معتبر به رسمیت شناخته شده:
BFI List, Baidu, CLOCKSS, CNKI, CNPIEC, Chemical Abstracts Service (CAS), Current Contents/Physical, Chemical and Earth Sciences, Dimensions ,EBSCO Academic Search, EBSCO Applied Science & Technology Source, EBSCO Computers & Applied Sciences Complete, EBSCO Discovery Service, EBSCO Energy & Power Source, EBSCO Engineering Source, EBSCO MasterFILE, EBSCO OmniFile, EBSCO STM Source, EBSCO Science Full Text Select, EI Compendex, FIZ Karlsruhe, Google Scholar, INIS Atomindex, INSPEC, INSPIRE, Japanese Science and Technology Agency (JST), Journal Citation Reports/Science Edition, Naver, OCLC WorldCat Discovery Service, Portico, ProQuest-ExLibris Primo, ProQuest-ExLibris Summon, SCImago, SCOPUS, Science Citation Index, Science Citation Index Expanded (SCIE), TD Net Discovery Service, UGC-CARE List (India), WTI AG, Wanfang
smile403 آیا این مجله آی اس آی هست یا در یکی از فهرست های WoS قرار دارد؟ بله این مجله آی اس آی هست و در هر دو لیست اصلی SCI و SCIE مربوط به WoS نمایه گردیده است. ایمپَکت فَکتور این مجله در سال 2021 معادل 1.675 بوده.
smile403 آیا این مجله در فهرست Scopus قرار دارد؟ بله، این مجله در Scimago/Scopus نمایه گردیده است.
smile403 آیا این مجله در لیست سیاه وزارت علوم یا سایر دانشگاه های داخلی قرار دارد؟ خیر
smile403 آیا این مجله در لیست سیاه Beall قرار دارد؟ خیر
smile403 آیا این مجله Peer-Reviewed می باشد؟ بله
.
.
خلاصه ی مقاله:
رویکردی نوین به منشأ عبارت دوم در نیروی لورنتس معرفی و بر اساس آن ادعا می شود که نیروی یاد شده ناشی از میدان الکتریکی موضعیی است که به توسط معادلات ماکسول پیشگویی می شود اگر که، به عنوان یک پیش فرض کمکی، هر ذره ی باردار بنیادین با اندازه ی فضایی محدود به شکل یک ماده با رسانایی ایده آل رفتار کند که در زمانی که در یک میدان مغناطیسی خارجی قرار می گیرد در حفظ میدان مغناطیسی ذاتی خود مقاوت کند یا همانند یک ماده ی اَبَررسانا رفتار کند که هر گونه میدان مغناطیسی داخلی را خنثی می کند.

به عبارت دقیق تر، وقتی که مثلاً یک ذره ی باردار از چپ به راست، داخل یک میدان مغناطیسی یکنواخت حرکت می کند به طوری که سرعت همواره بر خطوط میدان مغناطیسی عمود باشد، جابجایی بینهایت کوچکِ ذره در مسافتِ پیشِ رو، در طول سرعت و نزدیک به وجهِ سمت راستِ ذره باعث می شود که میدان مغناطیسی در همان ابعادِ فضایی که اکنون با ذره پُر شده ناپدید شود. برعکس، در فضای بینهایت کوچک در پُشت ذره و نزدیک به وجهِ سمت چپ، میدان مغناطیسی ظاهر می شود دقیقاً در زمانی که ذره، فضایی که قبلاً به توسط ذره پُر بود را ترک می کند.

این ناپدید شدن و پیدا شدن میدان مغناطیسی در به ترتیب سمت راست و چپ ذره ی متحرک، باعث ایجاد میدان الکتریکی موضعیی می شود که به دور خطوط میدان مغناطیسی می چرخد. نشان داده می شود که این مُدل برای ذرّات بنیادین می تواند کسر قابل توجهی از نیروی لورنتس را پیشگویی کند که قابل تأمُّل است. این نکته نیز قابل تأمل است که چرا چنین مکانیسمی برای حدود 130 سال نادیده انگاشته شده است.
===================================================================================
مختصری درباره ی انتشارات اسپرینگر نِیچر: انتشارات اسپرینگر اصالتاً در سال 1842 به توسط ژولیوس اسپرینگر در برلین تحت عنوان Springer-Verlag تأسیس شد. پسر ژولیوس تا سال 1872، انتشارات را از یک مجموعه ی کوچک با تنها چهار خدمه به دومین انتشارات بزرگ آلمانی با 65 خدمه گسترش داد. در سال 1964 اسپرینگر کسب و کار خود را با باز کردن دفتری در نیویورک گسترش داد که بعدها دفاتری در توکیو، پاریس، میلان، هنگ کنگ و دهلی نیز افتتاح شد. در سال 2004، با انتشاراتِ هلندی Kluwer Academic Publishers ادغام یافت تا انتشارات Springer Science+Business Media را پایه گذاری کند. در سال 2015، این ناشر نیز با انتشارات معروفِ Nature Publishing Group تحت نام Springer Nature ادغام شد. [منبع: ویکی پدیا]
===================================================================================

ماجرای چاپ مقاله:
از علم الکترومغناطیس، چیز زیادی نمی دانستم مگر همان اطلاعات محدود فیزیک سال سوم دبیرستان و مقداری فیزیک 2 (عمومی) دانشگاه. اما اولین درگیری ها با الکترومغناطیس، در حوالی سال 2015 بر سر تعمیم نظریه ی تجانس آغاز شد. این درگیری با اینکه حاوی نتایج جالبی بود که در مجله ی الکترودینامیک گالیله ای به چاپ رسید، اما از نظر محاسباتی، اغلب، در حد مقدماتی بود. من که بیشترِ وقت خود را معطوف نظریه ی نسبیت کرده بودم تا بلکه بتوانم پارادوکسی را در این نظریه نشان دهم، پس از شکست های متوالی و پیروزی های معدود در زمینه های مختلف مثل استاتیک، دینامیک و اُپتیک، تصمیم گرفتم که نسبیت را در چارچوب نظریه ی الکترومغناطیس بررسی کنم. اما تا حدود سال 2020 نسبت به این علم کم سواد بودم و عدم داشتن اطلاعات و دانش کافی نسبت به این علم، مانع از این می شد که این علم را به زبان نسبیتی بررسی کنم.

هر چند که دیدگاهِ کلّیِ مناسبی درباره ی الکترومغناطیس داشتم ولی کافی نبود. بخش الکترومغناطیس کتاب رابرت رزنیک را بیهوده ورق می زدم و به علت تنبلی و بی انگیزه بودن در مطالعه، صرفاً به معادلات آن نگاه می کردم ولی در بین انبوه معادلات، تبدیلات لورنتس درباره ی میدان های الکترومغناطیس، همیشه نظرم را بیشتر از سایر معادلات به خود جلب می کرد. در آن زمان، در حال نوشتن کتاب "مطلق گرایی در برابر نسبیت" بودم و شِبهِ پارادوکس های متفاوتی را در زمینه ی نسبیت برای گردآوری در این کتاب طراحی و حل کرده بودم. ناگهان تصمیم گرفتم که اولین شبه پارادوکس نسبیتی را در زمینه ی الکترومغناطیس طراحی کنم. کار را با یک مسئله ی نسبتاً ساده شروع کرده و از تبدیلات لورنتس برای میدان ها کمک گرفتم. خوشبختانه، این کار موفقیت آمیز بود و گویی به شکلی ناگهانی به درک قابل توجهی در علم الکترومغناطیس رسیدم البته بدون درگیری با ریاضیاتِ نسبتاً پیچیده تری چون استوکس و کِرل و دیورژانس. گویی نسبیت، برای من یک راه میانبُر را فراهم کرد تا بر علم الکترومغناطیس از بُعد دیگری مسلط شوم یعنی بررسی میدان ها و نیروهای الکترومغناطیس از دید ناظرین لَخت. کم کم با ورق زدن بخش الکترومغناطیسِ کتابِ رزنیک خیلی سریع بسیاری از مفاهیم را درک کرده و شبه پارادوکس های پیچیده تری را با آمیختنِ مسائل نسبتاً پیچیده ی نسبیت خاص، مثل چرخش توماس طراحی و حل کردم. اینکار نه تنها باعث شد به انسجام بین نسبیت و الکترومغناطیس بیشتر پی ببرم بلکه برخی مسائل الکترومغناطیس مثل پارادوکس فارادی را نیز خیلی بهتر متوجه می شدم.

در شبهِ پارادوکس هایی که طراحی و حل می کردم، نیروی لورنتس خود نمایی می کرد. این درگیری با نیروی لورنتس باعث شد تا کمی هم فارق از بحث های نسبیتی، به منشأ و نحوه ی عملکرد آن بیشتر بیاندیشم. حس می کردم نیروی لورنتس نوعی ناکوکی و ابهام دارد ولی نمی توانستم تشخیص دهم که این ناهماهنگی در کجاست. خیلی زود ایده ای در ذهنم شکل گرفت مبنی بر اینکه میدان الکتریکی بر بار الکتریکی نیرو وارد می کند و میدان مغناطسی بر بار یا دو قطبی مغناطیسی. ناگهان، نقصِ نیروی لورنتس را یافتم. این نیرو ادعا می کرد که بر بار الکتریکی متحرک در میدان مغناطیسی نیرو وارد می شود که خلاف ایده ای بود که قبلاً به آن رسیده بودم چون امکان نداشت که میدان مغناطیسی بر بار الکتریکی اثر گذارد چرا که این میدان تنها بر بارهای مغناطیسی اثر گذار بود. کمی بعد، دو جواب یا تعبیر مناسب در ذهنم ایجاد شد: 1- هر بار الکتریکی متحرک، نوعی بار یا دو قطبی مغناطیسی بر روی خود القا می کند که عملاً میدان مغناطیسی بر روی این ها عمل کرده و عامل نیروی لورنتس خواهد بود. 2- بر اثر حرکت بار الکتریکی در میدان مغناطیسی، نوعی میدان الکتریکی در فضا ایجا می شود که عملاً این میدانِ الکتریکی بر روی بار الکتریکی اثر گذارده و نیروی لورنتس را ایجاد می کند.

در ابتدا توجهم به حالت اول معطوف شد و تلاش کردم با فرض اینکه نوعی تک قطبی مغناطیسی بر روی بار الکتریکی متحرک در میدان مغناطیسی القا می شود، مسئله را حل کنم. ولی این ایده چندان جالب نبود چون حتی از قانون "دستِ راست" هم پیروی نمی کرد و در تضاد با نیروی لورنتس بود. یعنی اگر قرار بود یک تک قطبی مغناطیسی بر روی بار الکتریکی متحرک القا شود، بر این تک قطبی در راستا یا در خلاف راستای میدان مغناطیسی نیرو وارد می شد ولی نیروی لورنتس، جهتی را پیشگویی می کرد که عمود بر جهت میدان مغناطیسی و هم عمود بر جهت سرعت بار الکتریکی بود. یکی از دوستانم (نیما) که در مقطع کارشناسی ارشد فارغ التحصیل از دانشگاه امیرکبیر بود و تبحرِ آدمیکِ خوبی بر روی مسائل الکترومغناطیس داشت را در جریان اندیشه هایم قرار دادم. او با بخشی از افکارم موافق بود و حدس می زد که احتمالاً نوع خاصی از دو قطبی مغناطیسی، بر روی بار الکتریکی متحرک القا می شود که نیروی لورنتس را توجیه می کند ولی نمی توانست بگوید که این دو قطبی مغناطیسی به چه شکلی در فضا و در نزدیکی بار الکتریکی متحرک القا می شود. حس می کردم ایده ی دو قطبی مغناطیسی نازیباست و کم کم آن را فراموش کردم.

چند ماه بعد در حالی که داشتم ویرایش دوم کتاب "نظریه ی غلظت" را می نوشتم، به مبحثی رسیدم که در آن فرض کرده بودم به ذراتِ "اِتِر" در خلأ و در مجاورت میدان مغناطیسی نیرو وارد می شود. حس کردم این ایده هم چندان جالب نیست و بهتر است فرض کنم ذرات اتر در خلأ به شکل تک قطبی های مغناطیسی حلول می کنند و می بایست بخشی از محاسبات اصلاح می شد. اما همین درگیری غیرمترقبه، باعث شد دوباره روی نیروی لورنتس فکر کنم، ناگهان ایده ی دومی که سابقاً ذکر آن رفت، در ذهنم قوّت گرفت. آیا ممکن است بر اثر حرکت بار الکتریکی داخل میدان مغناطیسی، نوعی میدان الکتریکی در فضا بوجود آید که بر بار الکتریکی نیروی لورنتس را وارد کند؟ ولی این میدان نمی توانست در تمام فضا وجود داشته باشد چون خلاف نتایج آزمایشگاهی بود. مدتی بعد توجهم به گسستگی توزیع بار الکتریکی متحرک در فضا جلب شد و حس کردم باید ارتباطی بین این گسستگی و میدان الکتریکی مورد بحث باشد. ناگهان و به لطف خدا، جرقه ی اصلی به ذهنم خطور کرد: "ممکن است یک میدانِ الکتریکی موضعی که فقط در نزدیکی بار الکتریکی تولید می شود به بار الکتریکی مذکور، نیروی لورنتس را وارد کند." خیلی زود نظرم به لبه های جلویی و پشتی بار الکتریکی متحرک جلب شد: "هنگام حرکت بار، لبه های جلویی بار در حال قطع کردن یا "خوردن" میدان مغناطیسی و لبه های عقبی به نوعی در حال "استفراغِ" خطوط میدان مغناطیسی بودند" این چه معنایی داشت؟!

ایده ی کمکیِ دیگری به کمکم شتافت! از بحث های قدیمی که بین دوستانم (نیما و رامین) درباره ی اَبَررسانا ها در گرفته بود، متوجه شده بودم که میدان مغناطیسی داخل ابررسانا صفر است. پس فرض کردم که ریز ذراتی مثل الکترون و پروتون خاصیت ابررسانایی یا رساناییِ ایده آل از خود بُروز می دهند. بنابراین، اگر یک ذره ی باردار، داخل میدان مغناطیسی حرکت کند. قسمت جلویی ذره در حال غیب کردن یا از بین بردن خطوط میدان مغناطیسی و قسمت انتهایی آن در حال ظاهر کردن یا تولید میدان مغناطیسی ست. این از بین رفتن و تولید شدن، میدان الکتریکی القاییی ایجاد می کند که به صورت حلقه هایی بر گِرد خطوط میدان مغناطیسی می چرخند. اما در بَدوِ امر می بایست نشان می دادم که این میدان الکتریکی، در راستای نیروی لورنتس هست و مقدار این میدان در فواصل دور از ذره دارای مقدار صفر می باشد. نیما را در جریان گذاشتم ولی اشتیاقی نشان نداد و تمایل داشت تا این ایده را دستِ کم بگیرد، رامین (کارشناسی ارشد الکترونیک از دانشگاه شریف) نیز از این ایده استقبال نکرد. می بایست ادامه ی نظریه و محاسبات آن را به تنهایی انجام می دادم که به نتایج جالبی رسیدم.

نیما تمایل داشت با شوخی و خنده این ایده را کم اهمیت جلوه دهد چون معتقد بود که ابررسانایی یک خاصیت ماکروسکوپیک برای مواد است و تعمیم این ایده برای ساختار داخلی ذرات بنیادین، محلی از اعراب ندارد! در نهایت او را مجاب کردم که به حرفم گوش دهد. نیما ابتدا کلّیت ایده را با قانون دست راست و جهت نیروی لورنتس بررسی کرد و از درستی جهت نیرو شگفت زده شد. از من پرسید که ادامه ی محاسبات را چگونه انجام خواهم داد و من با اینکه نسبت به نیما از اطلاعات کمی در حیطه ی الکترومغناطیس برخوردار بودم، روند محاسبات را تشریح کردم: "انتگرالِ میدان الکتریکی بر روی مسیر بسته با انتگرالِ تغییراتِ میدانِ مغناطیسی نسبت به زمان بر روی سطح برابرست." نیما تأیید کرد و جزئیات بیشتری را برای او توضیح دادم. اما محاسبات دقیق، چالش های ریاضی قابل توجهی داشت که به لطف خدا توانستم آن ها را پشت سر بگذارم. نوشتن مقاله ی حاضر را آغاز و پس از دو هفته آن را برای مجلات مختلف ارسال کردم. (ادامه دارد ...)

نمایه کاربر
[email protected]

نام: م. ج. معروف به گربه ی زَبادی

محل اقامت: تهران

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۹۰/۹/۲۴ - ۱۱:۴۹


پست: 1454

سپاس: 514

جنسیت:

تماس:

Re: انتشار مقاله ای درباره ی نیروی لورنتس (بخش ۱: آمریکا)

پست توسط [email protected] »

مجله‌ی ابررسانایی و مغناطیس نوین از دسته‌ی اولین مجلاتی بود که مقاله را برایش ارسال کردم. در حین پُر کردن فرم‌های مربوط به ثبت مقاله در انتشارات اسپرینگر، متوجه شدم که این مجله به تازگی بخش "مکاتبات ضرب العجل" یا Letter را راه اندازی کرده که مربوط به مقالاتی کوتاه (با محدودیت در تعداد صفحات) و با محتوای خیلی مهم می‌باشد. اصولاً برخی از مجلات، این بخش را با عناوینی مثل Letter یا Letter to the Editor یا Rapid communication برای انتشار مقالات مهم لحاظ می‌کنند. برخی دیگر از مجلات نیز تنها مقالاتی با این ویژگی‌ها را منتشر می کنند که در این صورت، معمولاً لغت Letter یا لغات مشابه در عنوان خودِ مجله لحاظ می شود، مثل مجله‌ی Physical Review Letters یا Modern Physics Letters B. اینکه مقاله‌ای تحت عنوان Letter به چاپ رسد یا اینکه تحت عنوان Article یا Original Paper (مقالات معمولی) به چاپ رسد، به نظر داور و ادیتور ژورنال بستگی دارد. به این ترتیب که نویسنده می‌تواند عنوان Letter را برای مقاله ی خود در فُرم های مربوطه انتخاب کند ولی در نهایت، داور و ادیتور تصمیم می‌گیرند که آیا مقاله از نظر محتوا شایسته‌ی این عنوان هست یا نه چه اگر نباشد، با چاپ مقاله به عنوان مقاله‌ی معمولی موافقت شده و یا اینکه به دلیل ضعف محتوا، کلّاً مقاله رد می‌شود. مزیت Letter در این است که معمولاً (همانند همین مقاله‌) به علت مهم بودن، در ابتدای نسخه‌ی مشخصی از مجله به چاپ رسیده و نسبت به سایر مقالات، خوانندگان بیشتری را به خود جلب می‌کند.

ابتدا ادیتورِ مجله‌ی ابررسانایی و مغناطیس نوین، با مطالعه‌ی اولیه‌ی مقاله، ادیتور خاص تری را که رشته اش نزدیکتر به موضوع مقاله بود دعوت کرد. در این مرحله، وضعیت مقاله پس از چند روز از ثبت اولیه‌ی آن به وضعیت Editor Invited تغییر پیدا کرد. این ادیتور دوم به سرعت تشخیص داد که مقاله باید مورد داوری قرار گیرد و داور مورد نظر ظرف چند ساعت تعیین شد. (این مرحله می تواند تا چند روز یا هفته به طول انجامد) در این مرحله، وضعیت مقاله به Under Review تغییر پیدا کرد که نشان می‌داد، داور تعیین شده مسئولیت بررسی مقاله را پذیرفته و در حال بررسی آن است. این مرحله نیز ممکن است از چند روز تا چند ماه به طول انجامد ولی خوشبختانه داور مربوطه، ظرف تنها یک یا دو هفته، گزارش خود را درباره ی مقاله چنین عنوان کرد:

نویسنده سؤال معتبری را مطرح می‌کند که آیا نیروی لورنتس مربوط به ذره‌ی باردار در میدان مغناطیسی وابسته به شکل ذره است اگر ذره سایز محدودی داشته باشد. نتایج جالب است، اما فکر می‌کنم که بهتر است به روش دیگری ارائه شوند. این واقعیت که الکترون یک بار نقطه‌ای است نباید به زیر سؤال رود. الکترودینامیک کوانتومی در بسیاری از تقریبات با موفقیت آزمون شده.

آیا نویسنده می تواند راجع به پروتون متشکل از کوارک‌ها یا یک هسته‌ی اتمی آزمایشی را پیدا کند که نشان دهنده‌ی انحرافی از نیروی لورنتسِ پذیرفته شده باشد؟ راجع به ناموضعیت توزیع بار، اثری شبیه به نیروی لورنتس برای حرکتِ وُرتکس‌های آبریکوسوف در ابررساناها و اسکیرمیون‌ها در فیلم‌های مغناطیسی یا باصلاح، دینامیکِ تیل وجود دارد. شاید اینجا جایی باشد که نتایج مقاله می‌تواند برخی کاربردهای عملی خود را پیدا کند.


ادیتورِ مربوطه نتیجه‌ی داوری را به همراه نامه‌ای برایم فرستاد که طی آن از من درخواست شده بود تا اصلاحات مد نظر داور را در مقاله اعمال و مقاله را دوباره ثبت کنم. بنابراین، وضعیت مقاله در سیستم ثبت به Major Revisions تغییر کرد. این گزارش محاسنی داشت: 1- داور از محاسبات ایرادی نگرفته بود که کار را برای من آسان می کرد چرا که بعضی وقت‌ها داوران به درست یا به غلط ایراداتی را از محاسبات می‌گیرند که رفع آن‌ها یا مجاب کردن داور مبنی بر درستی محاسبات، وقت زیادی را نویسنده می‌گیرد یا بعضی وقت‌ها داور نسبت به بخشی از محاسبات و دفاعیات یا اصلاحات نویسنده، متقاعد نشده و مقاله رد می‌شود. 2- در مقدمه‌ی مقاله گُریزی به مقالات قبلیم درباره‌ی پارادوکسیکال بودن نسبیت اینشتین زده بودم و به این مقالات ارجاع داده بودم و عملاً خط قرمزِ "جریان اصلی" (mainstream) را رد کرده بودم ولی ظاهراً داور با این موضوع مشکلی نداشت که با توجه به تجربیات شخصیم، کمتر داوری در برابرِ این تُندروی‌ها کوتاه می آید. 3- در مقاله، ادعاهایی را مطرح کرده بودم که باز هم خارج از خطوط قرمز "جریان اصلی" بود. مثلاً این ادعا که میدان مغناطیسی هرگز بر بار الکتریکی نیرو وارد نمی‌کند یا جمله‌ای که بعداً به مقاله اضافه کردم مبنی بر اینکه حدود 130 سال است که چنین مکانیسمی نادیده انگاشته شده است، یا اینکه الکترون نقطه نیست و باید دارای ساختاری باشد همگی بر خلاف محتواهای پذیرفته شده برای یک مقاله‌ی امروزی بود. ولی داور مزبور با هیچ کدام از آن ها بجز با آخری مشکلی نداشت.

در همین اثنا، من مقاله را در مجلات دیگری نیز جهت بررسی ثبت کرده بودم و در انتظار گزارش داوری آن‌ها بودم. یکی از این مجلات، مشروح اسناد و مذاکرات آکادمی ملی علوم آمریکا (PNAS) بود که از رقیبان مجلاتی چون Nature محسوب می‌شود. سختگیریهای خاصی برای چاپ مقاله در این گونه مجلات وجود دارد که نسبت به آنها واقف بوده و بنابراین از پذیرش مقاله در مجله‌ی PNAS ناامید بودم. ولی طبق تجربه‌های قبلیم با این مجله، حدس زدم که ممکن است ادیتورِ درگیر با مقاله، پس از رد کردن مقاله، اظهار نظر کوتاهی را نسبت به محتوای مقاله به من ارائه دهد که می‌توانست بازخورد اولیه‌ی خوبی برای من تلقی شود. حدسم درست از آب درامد و ادیتور در پایانِ نامه‌ای که مقاله را برای چاپ نپذیرفته بود، چنین عنوان کرد:

در این مقاله ی به شکل گمان پردازانه‌ای نویسنده درک نوینی از منشأ نیروی لورنتس را پیشنهاد می‌کند. در حالی که این پیشنهاد، حس کنجکاوی را بر می انگیزد، مقاله متعلق به مجله‌ی تخصصی تریست.[یعنی بهتر است برای مجله‌ی تخصصی تری فرستاده شود.]

این داوری نیز باعث دلگرمی من شد چرا که به نظر نمی رسید منطق اساسی نظریه، بی ربط یا دور از ذهن باشد. مجله‌ی دیگر، مجله‌ی ژاپنی و معتبر Applied Physics Express (APEX) مربوط به انتشارات IOP بود که در گزارش مربوط به این مجله، داور پس از توضیح مقاله برای ادیتور چنین گفت:

... نتایج به دست آمده می‌تواند در زمینه‌ی تخصصی خود، جالب و ارزشمند باشد. اما موضوع مورد بررسی خارج از اهداف مجله‌ست. این در ابتدا ناشی از توجه و تأکیدی‌ست که بر روی "منشأ عبارت دوم در نیروی لورنتس به عنوان یک موضوع نظری [که بر اساس معادلات ماکسول یا قانون القای فارادی یا فرض کلوین-استوکس بنا شده]" مطرح شده که مشخصاً بحث شایان توجی در فیزیک کاربردی ... که لازمه‌ی مقالات APEX می‌باشد را مطرح نمی‌کند.

با اینکه علت اصلی رد شدن مقاله کم ربط بودن محتوای مقاله با اهداف مجله عنوان شد ولی این گزارش هم کمی باعث دلگرمی بود چون داور یا ادیتور به اصول آن حمله‌ور نشده بود. ولی حملات اساسی به محتوای مقاله از جانب مجله‌ی معروف Scientific Reports مربوط به انتشارات نیچر بود. (ادامه دارد ...)

nerset

نام: حسین اختر محققی

عضویت : دوشنبه ۱۳۹۷/۲/۱۷ - ۲۱:۵۸


پست: 74

سپاس: 24

جنسیت:

تماس:

Re: انتشار مقاله ای درباره ی نیروی لورنتس (بخش ۱: آمریکا)

پست توسط nerset »

در ابتدای این مقاله نام پاک خداوند را آوردی و اگر این نام همیشه بر دلت جاری باشه سرانجام حقیقت برایت روشن میشه.
فقط به عنوان راهنما دو نکته را میگم:
1- برای شناخت یک پدیده هرگز به حرف های ذهن و ذهنیتت گوش نکن و فقط به حرف های آن پدیده گوش کن.
2- پدیده های طبیعت ساختاری بسیار ساده با معادلاتی بسیار ساده دارند و اگر نظریه ای درست باشد به راحتی با کل پدیده ها همخوانی دارد.
با آرزوی موفقیت برای همه کسانی که به دنبال حقیقت هستند.

ارسال پست