بنده هر جا عربی صحبت کردم نفهمیدی، بپرس خب، سخت که نیست!، مگه عارت میاد از پرسیدن؟هرمز پگاه نوشته شده:نوشته ی شما پیوندی به پاسخ من نداردبی باک نوشته شده:مصادره به مطلوب چیست؟هرمز پگاه نوشته شده:اینهم در جای خود توی دهان تان زدیم و گفتیم که آروین بر همه چیز پیشگام است!MA102 نوشته شده:یا مثل توهم تقدم آزمایش و مشاهده، بر نظریه
کسی هم نمیتواند بی انیکه چیزی از پیش یاد گرفته و از آروین سود برده باشد،
یک نگره پدید بیاورد. کودن!
•
آروین = تجربه و مشاهده
نگره = نظریه
پیشگام = مقدم
مصادره به مطلوب، تحصیل حاصل یا پنداشت پرسش نوعی مغالطه منطقی است که در آن حکم استدلال، از پیش در فرضهای استدلال درست در نظر گرفته شدهاست. این مغالطه همچنین زمانی رخ میدهد که در یک استدلال، آشکارا یا پنهانی گزارهای بدون ارائهٔ شواهد کافی درست پنداشته شده باشد.
هی از آروین برای صحت خود آروین قضیه و ادعا پشت ادعا میاره! این دیگه کیه بخدا؟ پخمه دیده بودیم، ولی اینجوریشو دیگه ندیده بودیم!
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8% ... 9%88%D8%A8
معنی عبارت برخلاف مراد گوینده (تفسیر نادرست): این مغالطه هم بسیار شایع است و بدین صورت است که آیهای از قرآن کریم، یا خبری از پیشوایان دین، یا شعری از شعرای بزرگ را مطابق گرایش باطنی خود معنی میکند و همهٔ معانی و تفاسیر دیگر را نفی میکند.
تکذیب یا تخطئه گوینده: در این مغالطه شخص به جای این که به محتوای سخن بپردازد، به تکذیب و تخطئه گوینده و خاستگاه آن میپردازد. منشا این مغالطه این تصور نادرست است که: «امکان ندارد یک عقیده صحیح و مستدل از سوی کسی که دارای موقعیت مناسب علمی و اجتماعی و... نیست، ارائه شود.» مانند این که «سیگار برای سلامتی زیانی ندارد؛ همین پزشکی که این کتاب را درباره زیانهای دخانیات نوشته، خود سیگار میکشد.» در روایات اسلامی (روایت از علی بن ابیطالب) نیز این مغالطه نکوهش شدهاست. (نقد «من قال» به جای نقد «ما قال»)
مصادره به مطلوب: این مغالطه وقتی رخ میدهد که کسی نتیجه استدلال مطلوب را که باید اثبات شود، اثباتشده بداند، به عبارت دیگر، در مقدامات استدلال از همان نتیجهای که در صدد اثبات آن است، استفاده کند. نمونه: مولیر در یکی از نمایشنامههای خود در مورد دختری که خود را به لالی زده بود، مینویسد: پزشکی را برای مداوای او به بالینش آوردند، از او پرسیدند: «چرا این دختر لال شدهاست؟» پزشک گفت: «برای این که نمیتواند سخن بگوید.» از او پرسیدند «چرا نمیتواند سخن بگوید؟» جواب داد: «برای این که زبان او قدرت عمل را از دست دادهاست.»
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8% ... 8%B7%D9%87
هرمز جون! عمو جون! بیداری؟
برا ایندفعه ت بسه دیگه پررو میشی
برو کار کن فردا بیا ببینم سرعت رشدِ دوز مغالطه ی(دژفرنود) خونت چقدر تغییر کرده!
برو بارک الله!
و روشن است که هنوز چم اینگونه
سفسته را درنیافته اید و از واماندگی
یک چیزی برای چسباندن به ما میگویید
و کمی هم با واژه های عربی ور میروید
که گویا سخنتان درست و کار ما "مصداق"
این سفسته است! ولی کودن خودتانید!
•
مفصل برات توضیح میدم هر جا رو نفهمیدی، باشه عمو جون؟!
و اما پیوند:
کاملا درست میگویید! با شما هم داستان هستم.
زیرا مغالطات اصلا به شما پیوند ندارند بلکه این شمایید که اختیارا یا اضطرارا با آن پیوند دارید!
با زبان منطق:
جنستان از جهل مرکب
فصلتان از مغالطه
است
و اما چم:
باز هم همداستان شدیم. عمو جون!
بنده دست پرورده ام.
چه کسی است که نداند حضرتعالی علامه ی ذوالفنون در مغالطه هستید و چم و خم مغالطه را مثل کف دستتان از برید؟
اگه شما نبودی من تو هوپا تفریح نداشتم!
سپااااااااااااااااس!