[/quote]
گمان کنم این نوشتار خوبی است در باره ی زمان در فیزیک کوانتوم:
DOES TIME EXIST IN QUANTUMGRAVITY?
Claus Kiefer
Institute for Theoretical Physics,
University of Cologne,
Kiefer_fqx.pdf
(91.43 KIB) دانلود 7 باز
نه به هیچ وجه این نوشتار نوشتار خوبی نیست!! من به واسطه علاقه ام به گرانش کوانتومی آقای کیفر رو کاملا میشناسم! تخصص پژوهشیِ ایشون Quantum-Gravity هست!
و همونجوری که در abstract این مقاله نوشته شده در رسیدن به یک نظریه گرانش کوانتومی با پدیده زمان مشکل دارند و اکثر فیزیکدانانی که به دنبالِ نظریه گرانش کوانتومی هستن اعتقاد دارن اگر چنین نظریه ای به دست بیاد باید Timeless باشه! یا همونجوری که در آخر متنتون اشاره کردید زمان رو با نامِ Illusion می خونن! اما این تفکر یک پژوهشِ به روز و باز هست و جایگزین های بسیاری به جای گرانش کوانتومی وجود دارد! و در ضمن Timeless خواندن یک نظریه دقیقا به معنای انتزاعی خوندنِ زمان "اونجوری که شما بهش اشاره دارید نیست"! یعنی اینکه دینامیک (تحول زمانی) سییستم فیزیکی وجود نداره و اصلا معنی نداره!
اما در مکانیک کوانتومی معمولی و استاندارد (نه گرانش کوانتومی) زمان یک زمان مطلق نیوتونی است! و تحول زمانی سیستم کاملا بررسی میشود ولی علیتی نیست که Bohmian Quantum Mechanics (Causal Q.M) به این موضوع هم می پردازه!
همین که میگویید که زمان نسبی است، برابر این است که هستی بنیادین ندارد.
من در ادامه نشان دادم که المان طول هم نسبی است! یعنی قسمت فضایی متریک هم نسبت به ناظر های مختلف متفاوت است! پس مکان هم انتزاعیست؟؟
(این سوال هم باقی میماند که ناوردا ماندن یک کمیت از نظر ناظر های مختلف به معنیه غیر انتزاعی بودن آن کمیت و نسبی بودن یک کمیت به معنی اتزاعی بودن آنست؟)
شما میتوانید در گسترای اسپاش ، آزادانه به چپ و راست و .. بروید و برگردید.
همانگونه که خودتان هم گفتید، ما جز در "زمان اکنون" نمیتوانیم باشیم، نمی -
توانیم در آن آزادانه از یک نقطه ی زمانی به نقطه ی دیگر رفته و یا بازگردیم.
این یکی از نشانه های این است که زمان، یک گسترا مانند مکان نیست.
شما به "حال" اصالت میدید که نمیدونم از کجا میاریدش! ("اکنون" یعنی زمانی که ناظرِ خاص با ساعتش می خواند و آینده هم نسبت به همان ناظر تعریف میشود) پس بدیهی است اگر من T را بخوانم نمیتوانم بگویم چرا در زمان 'T نیستم!!! در پست قبل توضیح دادم که میتوانم مکان شما را همواره X بنامم و بگویم هرگز نمیتوانید به X+2 بروید! (همین قدر بی معنی است رفتن به آینده).
ما همین کار رو میکنیم از نقاط زمانی مختلف به نقاط زمانی دیگر میرویم و برای هر ناظر هم فرق میکند! یک سیگنال نوری با ساعت خودش در یک نقطه زمانی خاص فیکس شده و شما در راستای زمان پیش می روید و فیکس نشدید! تنها چیزی که در تمامی این تبدیلات ناورداست المان طول "قضازمانست" نه فضا!
ما در مکان هم محدودیت هایی برای حرکت داریم! نمیتوانیم با یک نقطه در فضا ارتباط غیر علی بر قرار کنیم! ( فرا سیگنال نوری)
نمی توانیم به بیرون از افق دیدمان ارتباط داشته باشیم! و نگاه به فضا بدون در نظر گرفتن مولفه ای به نامِ زمان بی معنی است ( حد اقل در نسبیت)
( به وارون مکان که راستا ندارد) رو به آینده است، این راستایی
است که از پدیده ی افزایش آنتروپی دریافت میشود ( ماکروتایم) ، بزبان دیگر
شما هی میبینید که گلدان میافتد و میشکند ولی نمیبینید که شکسته های
گلدان بسوی هم آمده و گلدان را درست میکنند (نمونه برای دریافت تیر زمان)
اینکه ما در جهان کلان این سهش را داریم که زمان میگذرد، در پی همین
گسترش اسپاش و افزایش آنتروپی برآمده از آن است.
در جهان ریز، همچنان که گفتیم، زمان راستایی ندارد.!
همونجوری که گفتید برای زمان راستا قایل میشن در کیهانشناسی و اون هم آنتروپیه! ولی من هنوز نمی فهمم چرا اصالت رو به مکان میدید و این دو رو قیاس میکنید! مکان هم نسبیه مثلِ زمان! و قرار هم نیست این دو رفتار یکسان داشته باشن! و اینکه زمان یک راستا داره و مکان نداره اصلا دلیلی نمیشه که مکان تحقق برونی داره و زمان نداره!
پادگویی زنون پیوندی چندان به گفتمان ما ندارد. او تنها گمان میکرد
که اگر یک رشته ی بیپایان از اندازه ها را با هم بیفزاییم، از آن یک
انداز ی بی پایان بدست خواهد آمد که این درست نبود و او از
پنداره ی "مرز" یا همان مفهوم "حد" در ریاضی آگاهی نداشت.
او تحقق نظری رسیدن از یک نقطه A به B را دچار چالش کرد و فیزیکدانها این پدیده را همونجوری که گفتید با یک سری همگرا به یک اندازه هم ارز قرار داده و حل کردند!
ولی هنوز این مسیله در فلسفه فیزیک سوالِ که مجوز هم ارز قرار دادنش رو با یک سری "ریاضی" همگرا از کجا میاد! (فقط در بازه ای که کار کنه!)
همونطوری که گفتید هنوز نظریه ها و مدل های مختلف ادعا های متفاوتی راجع به زمان دارن!
ولی چیزی که تا اینجا داریم تحقق فیزیکی و برونیِ مفهومی به نامِ زمانِ!
چون اگر تحقق برونی نداشت و کاملا انتزاعی جزوی از فیزیک نبود!
میشد متا فیزیک!
به نظر من این چیزی هست که تا الان پذیرفته شده!