منشأ حقیقی امواج یا تابش پسزمینه کیهان، کیهان یا کاواک منبسط شونده با انرژی در رو، مفقودشدن انرژی تابشی در کیهان
در ادامه مبحث اصل تبادل انرژی کوانتومی توسط لایهها و زیر لایهها در اتمها، فاجعه فرابنفش چیست؟ قانون تابش کوانتومی یکچهارم - سهچهارم در این مبحث سعی میکنیم که تعداد کوانتومهای تابش شده توسط جسم سیاه نسبت به طولموج و دمای آن را محاسبه کنیم.
روش کار:
تابع شدت تابش جسم سیاه پلانک را تقسیم بر کوانتومهای انرژی میکنیم. در بند یک این تابع به دست میآید که بیانگر تعداد کوانتومهای تابش شده در طولموجها و حرارتهای مختلف است. ورودی تابع، دما بر حسب کلوین و طولموج مدنظر است و خروجی تابع تعداد کوانتومهای تابش شده است. تمامی ثابتهای ریاضی و فیزیکی را برابر یک قرار داده و به تابع کلی منحنی دست پیدا میکنیم بند دو. مشتق تابه را به دست آورده و بیشینه منحنی را محاسبه میکنیم بند 3 و 4 و 5. تابع در مقدار M بیشینه است. مساحت زیر نمودار از صفر تا M مقداری معادل 0.503 و مساحت زیر نمودار از M تا بینهایت مقداری معادل 1.9 دارد.
این اصل یا قانون به این معنی است که یک اتم ملتهب که جذب انرژی کرده و دمای آن بالا رفته و در محیط پیرامونی به تعادل حرارتی پایداری رسیده است، تمایل دارد که 3.7 برابر تابش خود را توسط کوانتومهای کمانرژی انجام دهد. یعنی تعداد کوانتومهای تابش شده کمانرژی 3.7 برابر بیشتر از کوانتومهای تابش شده پر انرژی است و معنی دیگر آن اینکه کوانتومهای تابشی با انرژی بالا در کیهان همواره تبدیل به کوانتومهای تابشی با انرژی پایین میشوند. یعنی همواره از تعداد کوانتومهای تابشی با انرژی بالا کاسته شده و به تعداد کوانتومهای تابشی با انرژی پایین افزوده میشود و این نسبت یک به 3.7 تقریباً چهار برابر است. یعنی کیهان همانند یک خردکن عمل میکند و تابشهای پر انرژی را تبدیل به تابشهای کمانرژی میکند که ما آنها را بهعنوان امواج پسزمینه کیهان شناسایی میکنیم. یعنی امواج رادیویی (ماکروویو) موجود در کیهان هیچ ربطی به نظریه نادرست انفجار بزرگ ندارند. آنها میتوانند از اتمها و مولکولهای سرد تابیده یا بازتابیده شده باشند که با محیط پیرامون به تعادل حرارتی پایداری رسیدهاند.
به طور مثال یک کوانتوم تابش پر انرژی گاما ساطع شده از یک کوازار در نهایت جذب یک اتم یا همان سیستم کوانتومی شده و باعث بالارفتن دمای آن میشود. اینک این اتم سعی میکند تا دمای محیط سرد شده و انرژی از دست دهد و این انرژی مازاد بهصورت تابش گسیل شده و توسط اتمهای دیگر جذب میشود. این تبادل انرژی مابین اتمها چنان سریع است که بعد از مدتزمان کوتاهی تبدیل به تابش پسزمینه کیهان میشود.
ناهمسانگردی
ناهمسانگردی بستگی یک خصوصیت به جهتگیری آن را در فضا میگویند. با دقت در نقشه بهدستآمده از ماهواره پلانک مشاهده میکنیم که امواج پسزمینه کیهانی دارای افتوخیزهایی هستند که این افتوخیزها موسوم به ناهمسانگردی هستند. ناهمسانگردی در این امواج در نتیجه اختلالات چگالی ماده و دما در کیهان است که از مهمترین ویژگیهای این امواج هستند.
بیشینه طولموج در بَسامد 160 گیگاهرتز معادل 0.00187 متر یا 1.87 میلیمتر و دما 1.54 درجه کلوین محاسبه میشود. تابع U چگالی تابش درون کاواک در واحد حجم و تابع E چگالی تابش در سطح کاواک در واحد مساحت است.
Cy یک سال نوری به متر.
Ru شعاع کیهان از هر طرف.
Vu حجم کیهان.
Ub کل انرژی تابش پسزمینه کیهان.
M_ub معادل جرمی این انرژی سرگردان.
n_sun معادل جرمی این انرژی جاری به تعداد جرم خورشید.
n_g معادل جرمی این انرژی جاری به تعداد جرم راه کهکشان، اگر فرض کنیم کیهان با سرعت نور درحالتوسعه است.
dVu مقدار افزایش حجم این انبساط در عرض 10 سال است.
dEu حداکثر میزان انرژی تولید شده توسط ستارگان در کیهان است تا اینکه دمای کیهان افزایش پیدا نکند (دمای کیهان ثابت بماند).
dM_ub معادل جرمی این انرژی در طول مدت 10 سال است.
dsum_m معادل جرمی این انرژی به تعداد جرم خورشید است.
dE_sun مقدار انرژی تابشی خورشید در 10 سال است.
dn_sun حداکثر تعداد ستارگان مشابه خورشید در حال فعالیت در کل کیهان است تا دمای آن بالا نرفته و ثابت بماند.
dn_g حداکثر تعداد کهکشانهای مشابه راه شیری در حال فعالیت در کل کیهان است تا دمای آن بالا نرفته و همیشه ثابت بماند.
یعنی رقم 7.8 میلیارد که رقم بسیار کمی است و اینک این سؤال بسیار مهم مطرح میشود که مازاد این انرژی چه میشود؟ چون توسعه و یا انبساط کیهان هرگز نمیتواند باعث ثابت ماندن میزان چگالی انرژی تابشی و دما در خود شود!
جواب ساده است. این انرژی فوقالعاده عظیم اگر در کیهان باقیمانده و سرگردان و جاری شود، دمای کیهان بهتدریج بالا رفته و فاجعهآمیز است. این انرژی مازاد به طور مرموزی مفقود و تبدیل به چیز دیگری میشود که بهترین کاندیدا روح است؛ یعنی خداوند این مقدار انرژی اضافی را جذب و تبدیل به روح میکند تا دمای کیهان ثابت بماند.
در حقیقت کیهان یک کاواک منبسطشونده است با این تفاوت که داخل کاواک خلأ فرض میشود و تابشها توسط محیط کاواک منعکس، بازتابش یا جذب میشوند؛ ولی درست است که داخل کیهان خلأ است؛ ولی تابشهای داخل آن توسط اجرام سماوی و گازها و... منعکس، جذب و بازتابش میشوند.
هر کجای کیهان چگالی و تراکم ماده زیاد باشد، چگالی و شدت تابش زیاد شده و مسلماً دما نیز افزایش پیدا میکند که دیسک راه کهکشان شیری در افق، بهصورت کمربند و نوار حرارتی مشاهده میشود و این امواج نسبتاً تازه هستند و هیچ ربطی به تابشهای بسیار کهن مربوط به نظریه انفجار بزرگ هم ندارند؛ یعنی همینالان در داخل کهکشانها در حال تولید، انتشار و بازتابش هستند.
و این تفاوت که طیف یا دما سنجی کیهانی در داخل کاواک صورت میگیرد و نه در خارج کاواک (تحلیل تابش از سطح بیرونی کاواک) و به این دلیل چنین به نظر میرسد که ما از فاصله دوری از جسم سیاه قرار گرفتهایم. چون شدت تابش اندازهگیری شده خیلی کمتر از شدت تابش در سطح کاواک است.
Mega Jansky (10–26W/m2/Hz) per steradian
1 Jansky = 10-26 Joules s-1 m-2 = 10-26 Watts m-2
اگر شعاع کاواک یک متر بوده باشد چنین به نظر میرسد که ما در فاصله 631 متری اقدام به طیف یا دما سنجی کردهایم. درحالیکه چنین نیست؛ بلکه ما کلاً در داخل کاواک قرار گرفتهایم.
لکه سرد در نقشه امواج زمینه کیهانی
در دادههای ماهواره پلانک مسئله تقریباً غیرعادی توجه کیهانشناسان را به خود جلب کرده است. در این نقشه گویی از قسمتی در آسمان علائم ضعیفی دریافت شده است که کیهانشناسان آن را لکه سرد نامیدند. در تصویر زیر این قسمت با دایره سیاه در پایین قسمت راست تصویر نشاندادهشده است.
برای وجود این منطقه نظریههای مختلفی ارائه شده است که یکی از آنها تلاش برای ارتباط با موضوع "جهانهای موازی" است. دانشمندان بر این نظر هستند که لکه سرد شاید فضایی بسیار بزرگ و پر از جهانهای مختلف باشد. به باور ما انرژی تولید شده در داخل کیهان در این مناطق مفقود و ناپدید میشود؛ یعنی به بیان ساده این مناطق درست مثل تابش گیر و خنککننده عمل کرده و باعث جلوگیری از افزایش دمای کیهان میشوند.
مقایسه تابش زمینه کیهانی و تصویر رادیویی. در هر دو، ناحیهای با تابش کمانرژی دیده میشود .
بهتازگی دانشمندان دانشگاه مینسوتا مقالهای در نشریه «استروفيزيكال» (Astrophysical Journal) منتشر كردند و توضیح دادند که حبابی خالی از هر چیز را در کیهان کشف کردهاند. خالی از هرگونه ماده مانند کهکشان، سحابی، سیاهچاله و حتی خالی از ماده تاریک .
در این بررسی که در آن از «آرایه عظیم تلسکوپهای راديويي» (VLA) استفاده شد ، دانشمندان به اختلاف دمایی اندکی در محدوده خاصی از پسزمینه کیهانی برخوردند . VLA قادر است اختلاف دمایی در حدود یک میلیونیم درجه سانتیگراد را آشکار کند .
فاصله این حباب خالی از ما نزدیک به یک میلیارد سال نوری است. برخورد با چنین بخشهای «خالی» چندان دور از انتظار نبود؛ اما ابعاد این حباب خیلی بزرگ است. چنان عظیم که در هیچیک از شبیهسازیهای کامپیوتری، مشابه آن پیشبینی نمیشد و این باعث شگفتی همگان شده است.
مقایسه تابش زمینه کیهانی و تصویر رادیویی. در هر دو، ناحیهای با تابش کمانرژی دیده میشود .
این یافتهها در پروژه «بررسی تمام آسمان» با آرایه عظیم VLA در قالب طرح NVSS بهدستآمده است . در این بررسی، دانشمندان بهصورت اتفاقی به کمشدن معنادار تعداد کهکشانهای واقع در منطقهای از صورت فلکی «نهر» برخوردند .
با بررسی این ناحیه بهوسیله ماهواره WMAP در سال ۲۰۰۴ در طولموج پسزمینه کیهانی، این نتیجه به دست آمد که بخشی کمانرژی منطبق بر آنچه VLA يافته بود در آن منطقه قرار دارد. به این دلیل نام این منطقه را «لکه سرد » ( WMAP cold spot ) گذاشتهاند . به نظر میرسد عامل اختلاف سطح انرژی در پسزمینه کیهانی در این منطقه، نبود ماده باشد . "
چرا پر کاه را در چشم برادرت میبینی، اما تیر چوب را در چشم خودت نمیبینی؟ قصص متی / فصل ۷ منسوب به مسیح
در حقیقت نظریهپردازان انفجار بزرگ، انرژی تابشی این انفجار (پر کاه) را میبینند؛ ولی قادر به دیدن انرژی تابشی 13.5 میلیاردساله توسط بیش از 2000 میلیارد کهکشان و کوازار نیستند (تیر چوبی). درست مثلاینکه ما انفجار یک پالایشگاه را رویت کنیم؛ ولی متوجه مقدار انرژی تولید شده توسط یک نیروگاه در نیمقرن نشویم.
آیا نظاره نکردهای بهسوی سرورت [که] چگونه پهن کرد (گسترش داد) سایه (تاریکی) [را] و اگر میخواست حتماً قرار میداد آن را ساکنی (بدون حرکتی، همیشگی و دایمی) ، سپس قرار دادیم خورشید را برای آن دلیلی (علت و برهانی، هدایت و توجیهی، روشنایی) ۴۵
سپس قبض کنیم آن را بهسوی خودمان، قبضی راحتی (گرفتن سهلی) ۴۶ فرقان
نظریه انفجار بزرگ یک طرز فکر نادرست از پیشبینی نادرست جورج لماتیره یک کشیش ارمنی (نصرانی) بلژیکی است که قصد داشت با نظریه ماتریالیسم (کمونیسم) یعنی ازلی و ابدی بودن کیهان مقابله و مبارزه کند.
تعریف دقیق جسم سیاه:
جسم سیاه یک اتم (سیستم کوانتومی) کامل در شرایط ایدئال است که در تمامی ترازهای انرژی و طولموجها و بَسامدها توان جذب و انتشار را دارد.
دما چیست؟
دما هرچه که باشد برای خود جسم سیاه تعریف میشود و نه برای تابش آن. ما با طیفسنجی از دمای جسم سیاه مطلع میشویم. دما برای یک الکترون معنی ندارد. برای یک الکترون سرعت، تکانه، انرژی جنبشی، جرم نسبیتی و... معنی دارد. دما برای یک فوتون هم هیچ معنی ندارد. آنچه که مفهوم دارد انرژی کوانتومی است که به بَسامد و طولموج آن مربوط میشود.
بزرگترین خطای فاحش طرفداران نظریه انفجار بزرگ در چیست؟
دما را به خود تابش نسبت میدهند و نه به جسم سیاه. به طور مثال میگویند که دمای کیهان (فضا - زمان منبسط شوند) x درجه کلوین است. چون فضا - زمان جرم ندارد و یک سیستم کوانتومی نیست، پس جذب و تابشی هم ندارد، پس جسم سیاه هم نیست. در نتیجه دما برای فضا - زمان هیچ مفهوم و تعریفی ندارد. پس فضا - زمان توان سردوگرم شدن را ندارد. اینجا بحث کنش و واکنش تابش با ماده در میان است. در نتیجه دمای کیهان به فضا - زمان مربوط نمیشود حتی خود تابش؛ بلکه به ماده موجود در داخل آن مربوط میشوند منجمله گاز هیدروژن، هلیم و سایر عناصر جدول مندلیف، حتی ماده سوخته یا ذرات اولیه و... دما با انرژی رابطه دارد؛ ولی این دو تعاریف جداگانهای دارند. تابش باعث بالارفتن دما در ماده میشود؛ ولی خودش هیچ دمایی ندارد؛ چون برایش تعریف نشده است. یک ماده گرم بهواسطه تابش میتواند دمای یک ماده سرد را بالا ببرد و خودش سرد شود. مرز تعریف برای سرما و گرما برای انسان دمای بدنش یا همان 37.2 درجه سلسیوس است. همانطور که میدانیم برایآنکه دمای m کیلوگرم از جسمی با گرمای ویژه C را بهاندازه ΔӨ تغییر دهیم، Q ژول انرژی گرمایی لازم است. از تعریف گرمای ویژه داریم:
بهعبارتدیگر:
که دراینرابطه Q (انرژی) بر حسب ژول، m (جرم) بر حسب کیلوگرم، C (گرمای ویژه) بر حسب ژول بر کیلوگرم بر درجه سلسیوس و ΔӨ (تغییر دما) بر حسب درجه سلسیوس است. اینک برای محاسبه انرژی پتانسیل حرارتی جسم، از رابطه زیر استفاده میکنیم:
که در رابطه فوق UQ انرژی پتانسیل حرارتی بر حسب ژول، m (جرم) بر حسب کیلوگرم، C (گرمای ویژه) بر حسب ژول بر کیلوگرم بر درجه سلسیوس و Ө دما بر حسب درجه کلوین است. به طور مثال یک کیلوگرم فولاد با گرمای ویژه 500 ژول بر کیلوگرم بر درجه سلسیوس و حرارت 37 درجه سلسیوس (37+273=310 درجه کلوین):
کیلوژول انرژی حرارتی ذخیره شده در خود دارد که اگر از آن گرفته شود، دمای آن صفر مطلق خواهد شد.
محمدرضا طباطبایی ۱۴۰۲/۰۵/۰۹
منشأ حقیقی امواج یا تابش پسزمینه کیهان
- MRT
نام: محمدرضا طباطبایی
محل اقامت: تبریز
عضویت : پنجشنبه ۱۳۸۶/۴/۲۱ - ۱۸:۱۷
پست: 2426-
سپاس: 95
- جنسیت:
تماس:
منشأ حقیقی امواج یا تابش پسزمینه کیهان
با توجه به ماده 8 قوانین تالار گفتمان شبكه فیزیك هوپا :
ارايه انديشههاي نو در فيزيك و متافيزيك ، رياضيات مختص فيزيك ، حساب و هندسه دوجيني در وب سايت شخصي :
https://ki2100.com
ارايه انديشههاي نو در فيزيك و متافيزيك ، رياضيات مختص فيزيك ، حساب و هندسه دوجيني در وب سايت شخصي :
https://ki2100.com
- MRT
نام: محمدرضا طباطبایی
محل اقامت: تبریز
عضویت : پنجشنبه ۱۳۸۶/۴/۲۱ - ۱۸:۱۷
پست: 2426-
سپاس: 95
- جنسیت:
تماس:
Re: منشأ حقیقی امواج یا تابش پسزمینه کیهان، کیهان یا کاواک منبسط شونده با انرژی در رو، مفقودشدن انرژی تابشی در کیهان
فاجعه فرابنفش چیست؟ ابتدا باید بدانیم که دما و دما سنجی چیست؟
با افزایش چگالی و مقدار انرژی (تابش یا گذر الکترومغناطیس) در یک محیط، اتمهای موجود در محیط گرم شده (دمایشان بالاتر از صفر کلوین شده) و خودشان شروع به تابش میکنند. در ابتدا دما سنجی با اندازهگیری مقدار انبساط مایعات و گازها صورت میگرفت. به طور مثال دماسنج الکلی یا جیوهای یا دما سنجهای گازی که فشار انبساط گاز را اندازه میگرفت. با بالارفتن دما اندازه تغییرات مقاومت الکتریکی جامدات اندازهگیری میشد. ولی بعدها با اتصال دو آلیاژ فلزی - فلز خالص مقدار ولتاژ جریان تولید شده اندازهگیری میشد (ترموپیل). با بالاتر رفتن دما، اجسام ذوب و حتی تبخیر یا بهشدت اکساید و ترکیب میشوند که در عمل تمامی این روشها تا دمای 2000 درجه مؤثر است. در بالای این حد، دماسنجهای طیفی کاربرد دارند. (پایرومتر pyrometer) اما این دماسنجها با مقایسه شدت تابش یکرشته سیم تنگستن ملتهب و شدت تابش اجسام کار میکنند که کارایی آنها مسلماً زیر 3400 درجه یعنی نقطه ذوب تنگستن است.
جسم سیاه چیست؟
در فیزیک، جسم سیاه (به انگلیسی: black body) جسم ایدهآلی است که همهٔ نوری را که در تمام بسامدها و از تمام زاویهها، از هر کجا و با هر شدتی که به آن میتابد جذب میکند؛ هیچ تابش الکترومغناطیسی از جسم سیاه بازنمیتابد یا نمیگذرد، و به همین دلیل جسم هنگامی که سرد است سیاه دیده میشود. یک جسم سیاه در تعادل گرمایی (دمای ثابت)، پرتوهای الکترومغناطیسی تابش میکند که به آن تابش جسم سیاه گویند. طیف حاصل از تابش مستقل از جنس و شکل جسم است و تنها به دمای آن بستگی دارد. طیف جسم سیاه. هرکدام از خطهای رنگی (که نمایندهٔ دماهای گوناگون هستند) نشان میدهند که در طولموجهای گوناگون شدت تابش چهقدر است. با کمشدن دما، قلهٔ تابش جسم سیاه به سمت شدتهای کمتر و طولموجهای بیشتر میرود. یک جسم توخالی، یا یک چهاردیواری که تنها سوراخ کوچکی برای ورود یا خروج تابش نور دارد (کاواک، Cavity) تقریب خوبی برای یک جسم سیاه ایدئال است. هر تابشی که از این سوراخ وارد حفره شود، بینهایت بار به همه سو بازمیتابد. این بازتابشهای پیدرپی بر دیوارههای داخلی جسم سرانجام سبب جذبشدن آن میشود. به همین دلیل، اگر از سوراخ به درون جسم بنگریم آن را سیاه خواهیم دید. اگر جسم سیاه داغ شود، از خود موج الکترومغناطیسی میتاباند. طیف این تابش (شدت نسبی طولموجهای گوناگون در این تابش) مستقل از جسم سیاه است و فقط به دمای آن بستگی دارد. بررسی دقیق طیف جسم سیاه در آغاز سدهٔ بیستم میلادی از سوی پلانک یکی از نخستین انگیزههای ساختن نظریهٔ مکانیک کوانتومی بود.
تابش جسم سیاه چیست؟
تابش جسم سیاه (به انگلیسی: Black-body radiation) یک تابش الکترومغناطیسی حرارتی در جسم یا اطراف آن در حالت تعادل ترمودینامیکی با محیط آن است که توسط یک جسم سیاه (یک بدنه مات و غیر منعکسکنندهٔ ایدئال) منتشر میشود. این تابش، طیف تابشی ویژهٔ خود را در طولموج (λ) دارد که به طور معکوس با شدت آن وابسته است که آن هم تنها به دمای جسم بستگی دارد. در نظریه و نظریهها بهخاطر ساده و یکنواخت نگهداشتن محاسبهها دما یکنواخت و ثابت فرض شده است.
تابش حرارتی که به طور خودبهخود توسط بسیاری از اشیا معمولی ساطع میشود، میتواند بهعنوان تابش جسم سیاه تقریبی شود. محفظهای کاملاً عایق که در داخل تعادل حرارتی قرار دارد، حاوی اشعه بدن سیاه است و از طریق سوراخی که در دیواره آن ساخته شده است، آن را منتشر میکند، بهشرط اینکه سوراخ بهاندازه کافی کوچک باشد تا تأثیر ناچیزی بر تعادل داشته باشد.
جسم سیاه ازاینجهت در دمای اتاق سیاه به نظر میرسد که بیشترین انرژی تابشی که از آن منتشر میشود در طیف فروسرخ قرار دارد و برای چشم انسان دیدنی نیست. ازآنجاکه چشم انسان نمیتواند امواج نوری زیر بَسامد قابلمشاهده را حس کند، جسم سیاه را در تاریکی با کمترین درجه حرارت، با زحمت مشاهده میکند و به طور ذهنی به نظر میرسد که خاکستری باشد؛ حتی اگر در واقع اوج طیف جسم موردنظر در محدودهٔ فروسرخ باشد. این جسم وقتی کمی داغتر شود، به رنگ قرمز کمرنگ به نظر میرسد. با افزایش بیشتر دمای جسم، رنگ آن به رنگ زرد، سفید و در نهایت آبی - سفید دیده میشود.
اصول دما سنجی طیفی چیست؟
1- یک جسم سیاه داغتر، نور بیشتری را در تمامی طیفهای الکترومغناطیسی ساطع میکند.
2- شدت تابش صورتگرفته از جسم سیاه بهصورت پیوسته بوده و در یک طولموج خاص بیشترین مقدار (شدت) را دارد. بیشترین مقدار تابش جسم سیاه برای اجسام داغتر در طولموجهای کمتر اتفاق میافتد. در شکل زیر توان تابشی یک جسم سیاه در طیفهای مختلف نشاندادهشده است. همانطور که میبینید با افزایش دمای جسم، بیشترین تابش به سمت طولموجهای کمتر نزدیک میشود.
برای نمونه دمای سطح خورشید برابر با 5800 کلوین است. طبق نمودار بالا بیشترین انرژی ساطع شده از جسمی با چنین دمایی، در طولموج ۵۰۰ نانومتر اتفاق میافتد. این طولموج مربوط به نور سبز است. برای جسم سیاهی که دمای آن دوبرابر دمای خورشید، یعنی ۱۱۶۰۰ کلوین باشد، بیشترین انرژی ساطع شده در طولموج ۲۵۰ نانومتر رخ میدهد. از طرفی این عدد طولموج فرابنفش را نشان میدهد.
قانون استفان - بولتزمن
انرژی که جسم سیاه در واحد زمان بر واحد سطح میتاباند با دمایش رابطه دارد که از قانون استفان - بولتزمن به دست میآید:
در رابطه فوق، E نشاندهنده توان ساطع شده در واحد سطح، T نمایانگر دما و σ برابر با ثابت استفان - بولتزمن بوده که مقدار آن نیز برابر با σ=5.670400×10–8 J.s−1.m−2.K−4 است. رابطه بالا بیان میکند درصورتیکه دمای جسمی دوبرابر شود، در این صورت میزان توان ساطع شده از آن ۱۶ برابر خواهد شد.
قانون جابهجایی وین
رابطهٔ دمای جسم سیاه با طولموج λ max که بیشترین شدت تابش در آن روی میدهد، از قانون وین به دست میآید:
به طور مثال بیشینه تابش سطح خورشید با دمای 5800 درجه کلوین در طولموج 500 نانومتر است.
طبق پیشگویی فیزیک کلاسیک تابع شدت تابش در واحد زمان عبارت بود از:
که بهنوعی فاجعه محسوب میشد. چرا که با بالارفتن دما هرچند که بیشینه شدت تابش در طولموج کوتاه و بَسامد بالابود ولی مقدار این تابش به بینهایت میل میکرد. در نهایت پلانک چنین تصور نمود که انرژی تابش شده توسط ترازهای انرژی اتمها بهصورت پیوسته نیست تا مقدار آن بینهایت شود. بلکه تابش بهصورت گسسته و کوانتومی (بستهای) و ناپیوسته است و انرژی هر تابش با بَسامد آن رابطه مستقیم دارد و ثابت تناسب همان h یا ثابت پلانک است.
E=h.f
او بهصورت تجربی معادلات را اینگونه اصلاح نمود.
که با لحاظکردن کوانتومی بودن نور:
که برای دمای سطح خورشید 5772 درجه کلوین بیشینه تابش در 500 نانومتر است.
برای پیداکردن مقدار دقیق بیشینه ابتدا از تابع مشتق گرفته و سپس آن را معادل صفر قرار میدهیم و سپس آن را نسبت به طولموج حل میکنیم و تابع بیشینه طولموج نسبت به دما را پیدا میکنیم که طولموج دقیق 501.9 نانومتر است.
که نشان میدهد قانون جابهجایی وین اعتبار دارد.
قانون تابش کوانتومی یکچهارم - سهچهارم
اگر ثابتهای ریاضی و فیزیکی در تابع ماکس پلانک مربوط به تابش جسم سیاه را به یک تغییر دهیم، خواهیم داشت:
با مشتقگیری و حل معادله، تابع در مقدار M بیشینه است. مساحت زیر نمودار از صفر تا M مقداری معادل 1.623 دارد که به عدد طلایی 1.618 خیلی نزدیک است. مساحت زیر نمودار از M تا بینهایت مقداری معادل 4.87 دارد. این اصل یا قانون به این معنی است که یک اتم ملتهب که جذب انرژی کرده و دمای آن بالا رفته و در محیط پیرامونی به تعادل حرارتی پایداری رسیده است، تمایل دارد که یکسوم مقدار تابش کل خود را در ترازها با انرژی کوانتومی بالا و سهچهارم مقدار تابش خود را در ترازها با انرژی کوانتومی پایین انجام دهد که با عدد طلایی در ارتباط است. و معنی دیگر آن اینکه کوانتومهای تابشی با انرژی بالا در کیهان همواره تبدیل به کوانتومهای تابشی با انرژی پایین میشوند. یعنی همواره از تعداد کوانتومهای تابشی با انرژی بالا کاسته شده و به تعداد کوانتومهای تابشی با انرژی پایین افزوده میشود و این نسبت یک به سه است. یعنی کیهان همانند یک خردکن عمل میکند و تابشهای پر انرژی را تبدیل به تابشهای کمانرژی میکند که ما آنها را بهعنوان امواج پسزمینه کیهان شناسایی میکنیم. یعنی امواج رادیویی (ماکروویو) موجود در کیهان هیچ ربطی به نظریه نادرست انفجار بزرگ ندارند. آنها میتوانند از اتمها و موکولهای سرد تابیده یا بازتابیده شده باشند که با محیط پیرامون به تعادل حرارتی پایداری رسیدهاند.
با افزایش چگالی و مقدار انرژی (تابش یا گذر الکترومغناطیس) در یک محیط، اتمهای موجود در محیط گرم شده (دمایشان بالاتر از صفر کلوین شده) و خودشان شروع به تابش میکنند. در ابتدا دما سنجی با اندازهگیری مقدار انبساط مایعات و گازها صورت میگرفت. به طور مثال دماسنج الکلی یا جیوهای یا دما سنجهای گازی که فشار انبساط گاز را اندازه میگرفت. با بالارفتن دما اندازه تغییرات مقاومت الکتریکی جامدات اندازهگیری میشد. ولی بعدها با اتصال دو آلیاژ فلزی - فلز خالص مقدار ولتاژ جریان تولید شده اندازهگیری میشد (ترموپیل). با بالاتر رفتن دما، اجسام ذوب و حتی تبخیر یا بهشدت اکساید و ترکیب میشوند که در عمل تمامی این روشها تا دمای 2000 درجه مؤثر است. در بالای این حد، دماسنجهای طیفی کاربرد دارند. (پایرومتر pyrometer) اما این دماسنجها با مقایسه شدت تابش یکرشته سیم تنگستن ملتهب و شدت تابش اجسام کار میکنند که کارایی آنها مسلماً زیر 3400 درجه یعنی نقطه ذوب تنگستن است.
جسم سیاه چیست؟
در فیزیک، جسم سیاه (به انگلیسی: black body) جسم ایدهآلی است که همهٔ نوری را که در تمام بسامدها و از تمام زاویهها، از هر کجا و با هر شدتی که به آن میتابد جذب میکند؛ هیچ تابش الکترومغناطیسی از جسم سیاه بازنمیتابد یا نمیگذرد، و به همین دلیل جسم هنگامی که سرد است سیاه دیده میشود. یک جسم سیاه در تعادل گرمایی (دمای ثابت)، پرتوهای الکترومغناطیسی تابش میکند که به آن تابش جسم سیاه گویند. طیف حاصل از تابش مستقل از جنس و شکل جسم است و تنها به دمای آن بستگی دارد. طیف جسم سیاه. هرکدام از خطهای رنگی (که نمایندهٔ دماهای گوناگون هستند) نشان میدهند که در طولموجهای گوناگون شدت تابش چهقدر است. با کمشدن دما، قلهٔ تابش جسم سیاه به سمت شدتهای کمتر و طولموجهای بیشتر میرود. یک جسم توخالی، یا یک چهاردیواری که تنها سوراخ کوچکی برای ورود یا خروج تابش نور دارد (کاواک، Cavity) تقریب خوبی برای یک جسم سیاه ایدئال است. هر تابشی که از این سوراخ وارد حفره شود، بینهایت بار به همه سو بازمیتابد. این بازتابشهای پیدرپی بر دیوارههای داخلی جسم سرانجام سبب جذبشدن آن میشود. به همین دلیل، اگر از سوراخ به درون جسم بنگریم آن را سیاه خواهیم دید. اگر جسم سیاه داغ شود، از خود موج الکترومغناطیسی میتاباند. طیف این تابش (شدت نسبی طولموجهای گوناگون در این تابش) مستقل از جسم سیاه است و فقط به دمای آن بستگی دارد. بررسی دقیق طیف جسم سیاه در آغاز سدهٔ بیستم میلادی از سوی پلانک یکی از نخستین انگیزههای ساختن نظریهٔ مکانیک کوانتومی بود.
تابش جسم سیاه چیست؟
تابش جسم سیاه (به انگلیسی: Black-body radiation) یک تابش الکترومغناطیسی حرارتی در جسم یا اطراف آن در حالت تعادل ترمودینامیکی با محیط آن است که توسط یک جسم سیاه (یک بدنه مات و غیر منعکسکنندهٔ ایدئال) منتشر میشود. این تابش، طیف تابشی ویژهٔ خود را در طولموج (λ) دارد که به طور معکوس با شدت آن وابسته است که آن هم تنها به دمای جسم بستگی دارد. در نظریه و نظریهها بهخاطر ساده و یکنواخت نگهداشتن محاسبهها دما یکنواخت و ثابت فرض شده است.
تابش حرارتی که به طور خودبهخود توسط بسیاری از اشیا معمولی ساطع میشود، میتواند بهعنوان تابش جسم سیاه تقریبی شود. محفظهای کاملاً عایق که در داخل تعادل حرارتی قرار دارد، حاوی اشعه بدن سیاه است و از طریق سوراخی که در دیواره آن ساخته شده است، آن را منتشر میکند، بهشرط اینکه سوراخ بهاندازه کافی کوچک باشد تا تأثیر ناچیزی بر تعادل داشته باشد.
جسم سیاه ازاینجهت در دمای اتاق سیاه به نظر میرسد که بیشترین انرژی تابشی که از آن منتشر میشود در طیف فروسرخ قرار دارد و برای چشم انسان دیدنی نیست. ازآنجاکه چشم انسان نمیتواند امواج نوری زیر بَسامد قابلمشاهده را حس کند، جسم سیاه را در تاریکی با کمترین درجه حرارت، با زحمت مشاهده میکند و به طور ذهنی به نظر میرسد که خاکستری باشد؛ حتی اگر در واقع اوج طیف جسم موردنظر در محدودهٔ فروسرخ باشد. این جسم وقتی کمی داغتر شود، به رنگ قرمز کمرنگ به نظر میرسد. با افزایش بیشتر دمای جسم، رنگ آن به رنگ زرد، سفید و در نهایت آبی - سفید دیده میشود.
اصول دما سنجی طیفی چیست؟
1- یک جسم سیاه داغتر، نور بیشتری را در تمامی طیفهای الکترومغناطیسی ساطع میکند.
2- شدت تابش صورتگرفته از جسم سیاه بهصورت پیوسته بوده و در یک طولموج خاص بیشترین مقدار (شدت) را دارد. بیشترین مقدار تابش جسم سیاه برای اجسام داغتر در طولموجهای کمتر اتفاق میافتد. در شکل زیر توان تابشی یک جسم سیاه در طیفهای مختلف نشاندادهشده است. همانطور که میبینید با افزایش دمای جسم، بیشترین تابش به سمت طولموجهای کمتر نزدیک میشود.
برای نمونه دمای سطح خورشید برابر با 5800 کلوین است. طبق نمودار بالا بیشترین انرژی ساطع شده از جسمی با چنین دمایی، در طولموج ۵۰۰ نانومتر اتفاق میافتد. این طولموج مربوط به نور سبز است. برای جسم سیاهی که دمای آن دوبرابر دمای خورشید، یعنی ۱۱۶۰۰ کلوین باشد، بیشترین انرژی ساطع شده در طولموج ۲۵۰ نانومتر رخ میدهد. از طرفی این عدد طولموج فرابنفش را نشان میدهد.
قانون استفان - بولتزمن
انرژی که جسم سیاه در واحد زمان بر واحد سطح میتاباند با دمایش رابطه دارد که از قانون استفان - بولتزمن به دست میآید:
در رابطه فوق، E نشاندهنده توان ساطع شده در واحد سطح، T نمایانگر دما و σ برابر با ثابت استفان - بولتزمن بوده که مقدار آن نیز برابر با σ=5.670400×10–8 J.s−1.m−2.K−4 است. رابطه بالا بیان میکند درصورتیکه دمای جسمی دوبرابر شود، در این صورت میزان توان ساطع شده از آن ۱۶ برابر خواهد شد.
قانون جابهجایی وین
رابطهٔ دمای جسم سیاه با طولموج λ max که بیشترین شدت تابش در آن روی میدهد، از قانون وین به دست میآید:
به طور مثال بیشینه تابش سطح خورشید با دمای 5800 درجه کلوین در طولموج 500 نانومتر است.
طبق پیشگویی فیزیک کلاسیک تابع شدت تابش در واحد زمان عبارت بود از:
که بهنوعی فاجعه محسوب میشد. چرا که با بالارفتن دما هرچند که بیشینه شدت تابش در طولموج کوتاه و بَسامد بالابود ولی مقدار این تابش به بینهایت میل میکرد. در نهایت پلانک چنین تصور نمود که انرژی تابش شده توسط ترازهای انرژی اتمها بهصورت پیوسته نیست تا مقدار آن بینهایت شود. بلکه تابش بهصورت گسسته و کوانتومی (بستهای) و ناپیوسته است و انرژی هر تابش با بَسامد آن رابطه مستقیم دارد و ثابت تناسب همان h یا ثابت پلانک است.
E=h.f
او بهصورت تجربی معادلات را اینگونه اصلاح نمود.
که با لحاظکردن کوانتومی بودن نور:
که برای دمای سطح خورشید 5772 درجه کلوین بیشینه تابش در 500 نانومتر است.
برای پیداکردن مقدار دقیق بیشینه ابتدا از تابع مشتق گرفته و سپس آن را معادل صفر قرار میدهیم و سپس آن را نسبت به طولموج حل میکنیم و تابع بیشینه طولموج نسبت به دما را پیدا میکنیم که طولموج دقیق 501.9 نانومتر است.
که نشان میدهد قانون جابهجایی وین اعتبار دارد.
قانون تابش کوانتومی یکچهارم - سهچهارم
اگر ثابتهای ریاضی و فیزیکی در تابع ماکس پلانک مربوط به تابش جسم سیاه را به یک تغییر دهیم، خواهیم داشت:
با مشتقگیری و حل معادله، تابع در مقدار M بیشینه است. مساحت زیر نمودار از صفر تا M مقداری معادل 1.623 دارد که به عدد طلایی 1.618 خیلی نزدیک است. مساحت زیر نمودار از M تا بینهایت مقداری معادل 4.87 دارد. این اصل یا قانون به این معنی است که یک اتم ملتهب که جذب انرژی کرده و دمای آن بالا رفته و در محیط پیرامونی به تعادل حرارتی پایداری رسیده است، تمایل دارد که یکسوم مقدار تابش کل خود را در ترازها با انرژی کوانتومی بالا و سهچهارم مقدار تابش خود را در ترازها با انرژی کوانتومی پایین انجام دهد که با عدد طلایی در ارتباط است. و معنی دیگر آن اینکه کوانتومهای تابشی با انرژی بالا در کیهان همواره تبدیل به کوانتومهای تابشی با انرژی پایین میشوند. یعنی همواره از تعداد کوانتومهای تابشی با انرژی بالا کاسته شده و به تعداد کوانتومهای تابشی با انرژی پایین افزوده میشود و این نسبت یک به سه است. یعنی کیهان همانند یک خردکن عمل میکند و تابشهای پر انرژی را تبدیل به تابشهای کمانرژی میکند که ما آنها را بهعنوان امواج پسزمینه کیهان شناسایی میکنیم. یعنی امواج رادیویی (ماکروویو) موجود در کیهان هیچ ربطی به نظریه نادرست انفجار بزرگ ندارند. آنها میتوانند از اتمها و موکولهای سرد تابیده یا بازتابیده شده باشند که با محیط پیرامون به تعادل حرارتی پایداری رسیدهاند.
با توجه به ماده 8 قوانین تالار گفتمان شبكه فیزیك هوپا :
ارايه انديشههاي نو در فيزيك و متافيزيك ، رياضيات مختص فيزيك ، حساب و هندسه دوجيني در وب سايت شخصي :
https://ki2100.com
ارايه انديشههاي نو در فيزيك و متافيزيك ، رياضيات مختص فيزيك ، حساب و هندسه دوجيني در وب سايت شخصي :
https://ki2100.com
- MRT
نام: محمدرضا طباطبایی
محل اقامت: تبریز
عضویت : پنجشنبه ۱۳۸۶/۴/۲۱ - ۱۸:۱۷
پست: 2426-
سپاس: 95
- جنسیت:
تماس:
Re: منشأ حقیقی امواج یا تابش پسزمینه کیهان
که شبیه منحنی دوران کهکشانها است؛ چون لگاریتمی یا طبیعی است.
با توجه به ماده 8 قوانین تالار گفتمان شبكه فیزیك هوپا :
ارايه انديشههاي نو در فيزيك و متافيزيك ، رياضيات مختص فيزيك ، حساب و هندسه دوجيني در وب سايت شخصي :
https://ki2100.com
ارايه انديشههاي نو در فيزيك و متافيزيك ، رياضيات مختص فيزيك ، حساب و هندسه دوجيني در وب سايت شخصي :
https://ki2100.com