آیا جهان امروزی زاییده یك جهان قبلی است؟

مدیران انجمن: parse, javad123javad

نويد

عضویت : چهارشنبه ۱۳۸۵/۶/۱ - ۱۲:۲۴


پست: 772

سپاس: 53

منتظرم !

پست توسط نويد »

سلام MRT عزیز،

منتظر پاسخ سوالاتم که در سه پست پیش از این بیان کردم هستم. پاسخ کامل و جامع به تمامی سوالاتم!

موفق باشید
شاگرد کوچولوی شما

نمایه کاربر
MRT

نام: محمدرضا طباطبایی

محل اقامت: تبریز

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۸۶/۴/۲۱ - ۱۸:۱۷


پست: 2406

سپاس: 95

جنسیت:

تماس:

Re: آیا جهان امروزی زاییده یك جهان قبلی است؟

پست توسط MRT »

اولا اینکه از کجا میدونید مقدار متوسط نیروی گرانش در عالم به آن مقداری که میگید نیست؟
از چگالي ماده ( اجرام سماوي ) كه در آسمان ديده ميشوند . يعني شتاب گرانشي نسبتا كم و فاصله بسيار دوري كه از هم دارند .
مقدار متوسط اون رو در اینجا قرار بدید و در کنار اون مرزی رو که باید به اون اندازه باشه تا بتونه در طول موج نور تغییر ایجاد کنه
نیز قرار بدید.
خوب عزيز من شما تفاوت طول موج نور مريي و امواج پس زمينه را در نظر بگيريد بعدا با توجه به معادلات نسبيت اندازه اين گرانش ( شتاب گرانش ) را حساب كنيد كه مسلما اين مقدار گرانش ( شتاب گرانشي ) در فاصله‌اي از اجرام نوتروني وجود خواهد داشت ، آيا اين مقدار گرانش قوي در پيرامون سياره ما و حتي خورشيد و ديگر ستارگان و ..... وجود دارد كه البته وجود ندارد ! شتاب گرانش زمين يا خورشيد و .... نمي‌تواند اينچنين تغييري در طول موج نور ايجاد كند .
نیروی ضد گرانش بر اساس کدام واقعیت علمی باعث انبساط میشه؟
خوب اينكه موضوع خيلي ساده و پيش پا افتاده‌اي است و نياز به توضيح ندارد ، هر كسي كه با نسبيت سروكار دارد و در مورد نسبيت اطلاعات مختصر و جزيي دارد ميداند كه نيروي ضد گرانش درست برعكس نيروي گرانش رفتار مي‌كند ( شتاب گرانش منفي درست برعكس شتاب گرانش عمل مي‌كند ) ، اگر گرانش باعث انقباض فضا - زمان ميشود ، نيروي ضد گرانش باعث انبساط فضا - زمان خواهد شد ! ما در اينجا با مفهوم كلي پديده‌هاي فيزيكي سروكار داريم ، جلسه امتحان نيست كه از هم آزمون بگيريم و مسئله طرح كنيم !
بعد اونوقت اگر نیروی ضد گرانشی که میفرمایید یه روزی ثابت بشه!، چه مقداری باید باشه تا تغییر ایجاد کنه؟ لطفا مقدار رو همراه با واحد اون در همین محل قرار بدید.
خوب نيروي ضد گرانش طبيعتش درست برعكس نيروي گرانش است به معادلات نسبيت مراجعه كنيد . همان مطالبي كه در جواب سوال دوم شما مطرح شد .
قسمت اول صحبتتون نصفش بر اساس واقعیت علمی اثر دوپلر بود و نیمه ی بعدیش بر اساس نظریاتی که در هاله ی ابهامات بسیار بزرگند
خوب اگر آدم با ابهام مواجه بشود سوال مي‌پرسد تا رفع ابهام شود ، اين همه سوال شما براي چيست ؟ سركاري است يا رفع ابهام ؟ مگر اينكه از اولش رو دنده مخالفت باشيد و تخته گاز بريد .

دلیل بیاورید که فقط در صورت انبساط جهان میتوان تئوری فوق را قبول کرد؟ دلیلتون رو کامل بفرمایید.
انبساط جهان نه عزيز ، گفتم انبساط فضا . خوب يك فنر را در نظر بگيريد كه كشيده ميشود ، خوب مسلما فاصله حلقه‌ها از هم بيشتر ميشود ، يعني افزايش طول موج و كاهش فركانس و انرژي موج .
شما دلیل کامل بیاورید که انبساط میتواند بر روی امواج پس زمینه ی کیهانی تاثیر بگذارد! (مدرک مستند و علمی)
خوب اينكه يكي از فرضيات ابتدايي و ساده نسبيت است ، فضا - زمان زمينه انتقال امواج الكترومغناطيس است ، اگر منقبض شود طول موج كوتاه ميشود و بدنبال آن فركانس افزايش يافته و انرژي موج هم افزايش نشان مي‌دهد ، اگر منبسط شود طول موج افزايش پيدا مي‌كند يعني كش پيدا مي‌كند و برعكس حالت قبلي كه نسبيت هم به اين موضوعات تاكيد دارد و بر آن استوار شده است .
جالبه که تعبیر جنابعالی برای فضا، فضای درون کهکشان هاست! پس اونوقت اسم فضاهای برون کهکشانی و میان کهکشانی رو چی میذارند؟
خوب اين تعريفي است كه در رياضيات بخش مجموعه‌ها مطرح ميشود ، يعني ما ميتوانيم مجموعه فضاي كل كيهان را به دو زير مجموعه تقسيم كنيم ، درون كهكشاني و برون كهكشاني . موضوع مهم اينجاست كه انبساط عالم برون كهكشاني است و مربوط به داخل كهكشان نمي‌شود . يعني فضا در كل انبساطي ندارد فقط فاصله كهكشانها در حال افزايش است .
چگونه تونستید هر دو ستاره متقابل رو در هر کهکشان در این عالم وسیع اندازه بگیرید و بگید فاصلشون ثابته؟!
در حالی که فاصله بسیار زیاد اون ها و تاثیر نیروهای بین سیاره ای و ستاره ای بر نور رسیده از اونها به ما ممکن است باعث خطای ما در دید شود! لطفا روش دقیق آزمایشتون رو که برای هر دو ستاره و اونم در هر کهکشان انجام دادید شرح بفرمایید
تا به امروز اخترشناسان گزارشي از بزرگتر شدن اندازه كهكشانها ارايه ننموده‌اند ، براي اينكه پديده دوپلر در اندازه گيري سرعت چرخش ستارگان درون كهكشاني كاربرد دارد و تغيير مشهودي در طول موج نور ستارگان درون كهكشاني به علت انبساط آنها مشاهده نشده است .

شاید گوی آتشین در مکانی هنوز در حال انفجار باشد از کجا میدانید که نیست؟ و مگر موجود زنده ای به نام انسان از کی به وسایل پیشرفته ای چون تلسکوپ های قوی رسیده است که بخواهد امواج را زودتر از این ها کشف کند؟ در حالی که چندین میلیارد سال از انفجار بزرگ میگذرد!
سرعت حركت انرژي انفجار خيلي بيشتر از سرعت ذرات انفجار است منظور من اين است كه انرژي انفجار بزرگ در صورت وجود خيلي وقت پيش از محلي كه ما فعلا در آن هستيم گذر كرده بود . اگر به گفته شما گوي آتشين در مكاني هنوز در حال انفجار باشد نور آن به يقين ما را تا به امروز كور كرده بود و نيازي به ابزار پيشرفته هم نيست .
اینکه امواج از همه طرف میآیند دلیل بر نقض انفجار بزرگ نمیشود! ما نمیدانیم مرکز آن کجاست و این امواج به علت اینکه از خارج از کهکشان ما به ما میرسند شاید دچار شکستگی هایی میشوند که ما را در ابهام یافتن نقطه ی اصلی گوی باقی میگذارند!
شكستگي نه بلكه انعكاس براي اينكه امواج ماكرويو بيشتر از شكستگي خاصيت انعكاسي دارند و اين هم مربوط به نظر من ميشود . خوب اگر مركزي در كار نيست مسلما انفجاري هم در كار نخواهد بود .
لطفا آزمایشی را که ثابت میکند عالم ما شکلی کاملا بیضی مانند دارد در اینجا قرار بدهید! و مدرکی مستند بیاورید که دور محور کوچ خودش میگردد! و بفرمایید هر کدام از محورها از کدام دسته از ستارگان یا کهکشانها میگذرند ؟! سیستم مختصات سماوی در عالم بیضی مانند چگونه است و بر اساس چه متغیرهایی مطرح میشود؟

استدلال اين گفته چيست ؟


تصویر

تصوير فوق نماي شبيه سازي شده كهكشان راه شيري است كه منظومه شمسي ما در آن واقع شده . دايره قرمز رنگ كره آسمان است كه مربوط به هر آنچه ميشود كه در شب با چشم غير مسلح ديده ميشود منجمله صورت هاي فلكي و ......

تصویر

در واقع ما در اين نما در حال نظاره كردن به طرف مركز كهكشان راه شيري بوده و راه كهكشان در واقع همان ديسك كهكشان است كه تقريبا تمام جرم كهكشان را در خود جاي داده و چگالي ماده در آن زياد است .

تصویر

عكس فوق مربوط به نماي كهكشان M104 از كنار است كه حجم بيضوي آن مخصوصا در هسته كاملا مشخص و معلوم است .

تصویر

تصوير فوق همان اسكن امواج ماكروويو توسط جستجوگر WMAP ميباشد . كره فوق به جاي همان كره آسمان به نظر ميرسد ولي اين بار با وسعت بيشتر و نقاط قرمز رنگ به جاي همان راه كهكشان به نظر ميرسد . پس ميتوان در مورد شكل فضايي كيهان به يك نتيجه كلي رسيد كه حجم فضايي آن درست شبيه به كهكشان راه شيري است كه هسته آن كاملا بيضوي شكل ميباشد .

تصویر

شبيه سازي‌هاي كامپيوتري در مورد كيهان ، اشاره به همان مناطق قرمز رنگ دارد كه چگالي كيهان در آن زياد است ( ديسك كيهان ) . جهت كسب اطلاعات بيشتر مراجعه شود به مبحث آيا كيهان در حال دوران است ? ( ابهامي جديد در تئوري انفجار بزرگ ) و طرح ايراد اول در نظريه نسبيت عام - كيهان مركزيت دارد .

آيا كيهان در حال دوران است ? ( ابهامي جديد در تئوري انفجار بزرگ )



زمين بيضوي :
تا قرن هفدهم ، زمين به شكل كره كامل فرض می‌شد . اين تصور از 2000 سال پيش تا آن زمان بر افكار تسلط داشت . ولي اسحاق نيوتن با توجه به چرخش زمين به دور خودش ( حركت وضعي زمين ) ، نتيجه متفاوتي بدست آورد . اسحاق نيوتن به متفاوت بودن سرعت سطح زمين در عرضهاي جغرافيايي مختلف پي‌برد . او با قوانين خود نشان داد كه هرچه چرخش سريعتر باشد ، اثر گريز از مركز بيشتر است ، يعني گرايش مواد به دور شدن از مركز دوران بيشتر می‌شود .

از آنجا كه سرعت زاويه‌اي در قطبها صفر است ، پس اثر گريز از مركز در قطبها تا استوا پيوسته افزايش می‌يابد . اين بدان معناست كه زمين در اطراف كمربند استوايي خود با شدت بيشتر رانده می‌شود . زمين مانند يك نارنگي در استوا برآمده و در قطبها فرورفته است . اسحاق نيوتن حتي فرورفتگي قطبها را حساب كرد و نتيجه گرفت كه می‌بايستي در حدود 1.230 تمام قطر زمين باشد . اين عدد به عدد واقعي نزديك است .

تفاوتها :
امروزه اندازه‌گيريهاي دقيق نشان می‌دهد كه قطر استوايي زمين 43 كيلومتر از قطر قطبي آن بيشتر است . در واقع ، قطر استوايي زمين 12756 كيلومتر و قطر قطبي آن 12713 كيلومتر است .



در گذشته نه چندان دور ، نظر مشابهي براي كيهان وجود داشته است . يعني زماني انسانها بر اين عقيده و باور بوده‌اند كه كيهان كروي شكل است و چون بعدها متوجه انبساط آن شده‌اند ، نظريه انفجار بزرگ ارايه شده است ، ولي امروزه با اسكن عالم به روشهاي گوناگون منجمله دريافت امواج ماكروويو و طيف مادون قرمز ، چنين مشخص شده است كه كيهان به شكل يك بيضي مدور پيرامون قطر كوچكش ميباشد . يعني شكل هندسي كه نه تنها نظريه انفجار بزرگ قادر به توجيه آن نيست ، بلكه اين ساختار هندسي كيهان ، اشاره به عدم صحت اين نظريه دارد ، در صورت علاقمندي مراجعه فرماييد به مبحث ترديد در صحت نظريه‌ انفجار بزرگ به علت داشتن يك ايراد هندسي . ولي اينك ميتوانيم به استناد مشاهدات و تجربيات عملي كه نسبت به سياره زمين داريم ، چنين پيش بيني كنيم كه كيهان حول قطر كوچكش در حال دوران است ، يعني همانند سياره زمين حركت وضعي دارد .


تصویر

در واقع چنين به نظر ميرسد كه سرعت زاويه‌اي كيهان در دو نقطه B1 و B2 صفر باشد . پس اثر گريز از مركز در نقاط B1 و B2 تا نقاط A1 و A2 پيوسته افزايش می‌يابد . اين بدين معناست كه كيهان در انتهاي قطرهاي بزرگ خود با شدت و سرعت بيشتر رانده می‌شود و اين پديده به نوبه خود باعث انبساط عالم ميشود ، يعني با نزديك شدن به پيرامون عالم با توجه به افزايش محيط به سرعت خطي افزوده شده و سرعت انبساط نيز بيشتر خواهد بود . يعني تصاوير زير :

تصویر

ولي همانطور كه در مبحث گرانش مثبت ، صفر و منفي - توجيه حركت شتاب‌دار كهكشانها در كيهان توضيح داده شد ، نيروي گرانش منفي در پيرامون و خارج كهكشانها ميتواند انبساط ديگري را در تمامي جهات كيهان اعمال نمايد كه تجميع اين دو نيرو باعث توسعه و انبساط عالم از هر طرف شود . لازم به يادآوري است با توجه به اينكه حركت ( سرعت ) يك پديده نسبي است ، ما به خوبي متوجه اين دوران كيهان نمي‌شويم . ولي انبساط و توسعه شتاب دار كيهان ، همواره براي ما مشهود است ، كه اين دو نظريه ارايه شده در كل ميتوانند انبساط شتاب دار و فزاينده كيهان را كاملا توجيه و نظريه انفجار بزرگ را مردود نمايند .


اكثر دانشمندان فيزيك معتقدند كه جهان حدود چهارده ميليارد سال قبل ، از طريق انفجار بزرگ نقطه‌اي كوچك و بسيار داغ بوجود آمده است . بعد از انفجار اين نقطه ، ماده بوجود آمده است و ستاره‌ها و سياره‌ها و كهكشانها شكل گرفته‌اند .
اين مواد بوجود آمده با سرعت سرسام آور ناشي از انفجار از هم دور گرديده‌اند . زمانيكه انفجار رخ داده است نيروي جاذبه گرانش نيز بوجود آمده است . اين نيروي جاذبه باعث ميگردد كه سرعت دور شدن مواد از هم كمتر گردد و مثل حباب صابون گيتي در حال شكل گيري است و زماني ميرسد كه گسترش عالم يا همان انبساط جهان كند شده و متوقف گردد و متعاقبا انقباض عالم صورت گيرد . اين روند ادامه مي‌يابد تا اينكه كل عالم دوباره بصورت نقطه داغ در آيد . چيزي كه نامعلوم جلوه ميكند اين است كه چه تعداد اين روند رخ داده است و ما در چندمين عالم زندگي ميكنيم .

در واقع با در نظر گرفتن نظريه كيهان در حال دوران ، تئوري فوق نيز مردود ميشود و كيهان تا روز قيامت در حال انبساط خواهد بود و هيچ انقباضي در مورد كيهان پيش بيني نمي‌شود .

مگر فقط اتمها هستند که برای شما نور یا موج تولید میکنند؟ در ضمن ابتدا کوارکها و ذراتی همچون پیون ها موجود بودند و بعد اتمها شکل گرفتند. شاید امواج کیهانی طوری تولید شده اند که ما هنوز نتوانسته ایم بیابیم منبع اصلی آن ها چیست!
از كلمه شايد استفاده نكنيد براي اينكه از اين امواج به عنوان مدرك اثبات اين نظريه استفاده مي‌كنند و اين نظريه متزلزل ميشود . تمامي ذرات به شرط باردار بودن ميتوانند امواج الكترومغناطيس توليد كنند ، بحث اصلي در اينجا بر سر طول موج و فركانس است . اما در مورد كواركها ، وقتي نيروي هسته‌اي قوي باعث پيوند كواركها ميشود اين نيروي هسته‌اي قوي چگونه به كواركها اجازه ميدهد تا اسپين ( دوران ) داشته و بعد از نوسان امواج الكترومغناطيس توليد كنند ؟ ذرات ديگر امواج با طول موج كم مثل گاما توليد مي‌كنند و نور مريي صرفا مربوط ميشود به لايه‌ها و زير لايه‌ها از اتمها ( يعني ترازهاي انرژي ) .
حتما هم میدانید انرژی خود به تناهی میتواند تبدیل به ماده شود آن هم با عبور امواج قوی همچون گاما از کنار هسته های سنگینی مثل هلیوم!
شما اول مي‌گوييد انرژی خود به تنهايی میتواند تبدیل به ماده شود ولي بعدا مي‌گوييد با عبور امواج قوی همچون گاما از كنار هسته‌های سنگینی مثل هلیوم . اين انرژي نمي‌تواند بدون اتم هليم تبديل به ماده شود ، اتفاقي كه روي مي‌دهد اين است كه انرژي گاما زوج ماده - ماده را تبديل به زوج ماده - پاد ماده مي‌كند و علت آن تخليه انرژي گاما و تبديل شدن الكترون به پوزيترون است كه قبلا بحث شده و بحث مفصلي هم ميباشد . حيف كه مديران ارايه آدرس را حرام كردند .
چگونه ناقض وجود انرژی در آن زمان میشوید در حالی که خود میگویید اتم ها بعدا شکل گرفتند! اتم ها از روی هوا آمدند یا از آسمان x+1 ام؟!
من ريشه‌اي با نظريه انفجار بزرگ مخالفم ولي شما بحث از انرژي و اتم در زمان انفجار مي‌كنيد . معني اين عبارت آسمان x+1 را ميتوانيد براي ما توضيح دهيد ؟
انرژی هم که این وسط میشود بازیچه ی دست شما که آن را به راحتی نقض بفرمایید!
7- همچین سوال منطقی نیست که نظریه پردازان و دانشمندان حتی بخواند بهش نگاه بندازند.
شما چرا نگاه كرديد مگر اختيار چشمانتان را نداريد يا خداي نكرده دانشمند و نظريه پرداز نيستيد .

به به! چه جالب! بفرمایید ثابت کنید و مدرک مستندتون رو بر اینکه مربوط به امواج جدید است بیان بفرمایید!
* چه جالب! شاید به قول شما امواج منتشره ی قدیمی ما به دلایلی دیگر دچار تغییراتی در طول موج خود گشته اند!
البته بنده هنوز متوجه نشدم که امواج قدیمی و جدید چگونه از هم تشخیص داده میشوند؟!
امواج الكترومغناطيس اگر تا بينهايت مسافت طي كنند هيچ تغييري در فركانس و طول موجشان پديدار نمي‌شود ، اينكه نياز به توضيح ندارد از واقعيتهاي فيزيكي است كه شما از آن اطلاعي نداريد . وقتي جسمي داغ ميشود رنگ آن از قرمز به طرف سفيد تغيير پيدا مي‌كند و برعكس ، ما كه نمي‌توانيم به امواج قبلا منتشر شده فرمان دهيم تا طول موجشان را عوض كنند .
شما اگر دو جسم را در طبیعت بیابید که کاملا دمای یکسانی دارند میفرمایید این دو حتما تماسی با هم داشته اند؟! حتما که نباید تماسی با هم داشته باشند!
اون دو منطقه به دلیل بهره گیری از یک منبع عظیم از دمای یکسانی برخوردارند و به دلیل اینکه از یکمنبع مغناطیسی بسیار عظیم تغذیه میشوند!
پس چرا تغيير دماي جزيي در كيهان مشهود است . اين منبع عظيم كجاست ؟
چه چیزی عامل انعکاس میکروویو میباشد؟
در اين مبحث با چراش كاري نداريم بلكه اتفاقي است كه روي مي‌دهد و خاصيتي است كه مشاهده ميشود . به مسئولين برج مراقبت پرواز در فرودگاه‌‌ها مراجعه كنيد و اين سوال را با ايشان در ميان بگذاريد .

چنانچه تونستید طبق ادعاهایی که دارید به همه ی سوالات بنده جواب بدید به ادامه ی بحث با شما خواهم پرداخت. و گر نه نشانی جز غیر علمی بودن ادعاهای شما نخواهد بود
من از شما نمره و نظر نخواستم و اجباري هم براي پذيرش نظريات توسط شما ندارم .
لطفا در صورت وجود منابعتون برای ادعاهاتون، اون ها رو کاملا بیان کنید و تک تک سوالات بنده رو جواب بدید! امیدوارم همه رو جواب بدید تا به ادامه ی بحث بپردازیم.
شما طوري صحبت مي‌كنيد كه انگار مامور اداره آگاهي هستيد و من هم متهم رديف اول پرونده . شما خودتان وارد بحث شديد و كسي براي شما كارت دعوت نفرستاد كه من هم مجبور باشم به سوالات شما پاسخ بدم ، راه باز جاده دراز ، خوش آمديد ، شما سوالاتي از من پرسيديد كه بيشتر آنها مربوط به نظريات من نمي‌شود ، بلكه مربوط به مفاهيم فيزيكي ميشود ، من معلم فيزيك نيستم و اينجا هم كلاس درس فيزيك نيست ، اگر علاقه به فيزيك داريد تشريف ببريد كتاب خانه يا معلم خصوصي براي خودتان بگيريد و ايشان را سوال پيچ كنيد . ما نخواستيم از بحث با شما فيض ببريم و بهره‌مند شويم .
با توجه به ماده 8 قوانین تالار گفتمان شبكه فیزیك هوپا :

ارايه انديشه‌هاي نو در فيزيك و متافيزيك ، رياضيات مختص فيزيك ، حساب و هندسه دوجيني در وب سايت شخصي :

https://ki2100.com

تصویر

تصویر

حیان

عضویت : چهارشنبه ۱۳۸۷/۳/۸ - ۱۰:۱۶


پست: 32

سپاس: 6

Re: آیا جهان امروزی زاییده یك جهان قبلی است؟

پست توسط حیان »

sasanzx نوشته شده:جناب MRT
اولا من صرفا مطالبی را از کتاب تبیین جهان و انسان نوشته دکتر مرتضی رضوی نقل می کنم و استنباط خودم را از فهم مطالب آن بیان می دارم. لذا داعیه فهم و تفسیر قرآن ندارم. چون تا آنجا که من می دانم برای تفسیر قرآن علومی بایسته است فراگیرم که از آن بی بهره هستم. از جمله علم رجال، علم اصول ، و . . . که لازمه تفسیر قرآن تبحر کافی در حدیث شناسی لازم است که آیا این حدیث متواتر است یا واحد آیا موثق است یا نه و همین طور راوی حدیث کیست و ... قرآن دارای آیات متشابه است که به این سادگی و به صرف ترجمه و بیان صورت ظاهر آن نمی توان داعیه تفسیر آن داشت. پس بهتر است پیشاپیش در نزد علمای عظام از این علوم بهره گرفت.
در ثانی: آن طور که من از بیانات دکتر رضوی استنباط می نمایم و شما اصلا به آن توجه نمی فرمایید مسئله ایجاد آن هسته کوچک اولیه است. که دقیقا پس از کن فیکن ( خداوند امر فرمود : بشو ، و آنگاه شد) مرحله خلقت و پدید آمدن چیزی از چیزی دیگر به منصحه ظهور می رسد.
بر آورد و پیش بینی بیگ بنگ بعدی به سادگی همان بیگ بگنگ های قبلی است. اکنون چرا شما را دچار وحشت می نماید؟ شاید عنوان قیامت باشد. اما باید خود آرامش افکار خویش را بسان دوران قبلی که بر جهان گذشته است حفظ نمود. چون تا کنون بر جهان چند بیگ بنگ و قیامت بر گذشته است.
سوم اینکه: به نظر می رسد شما قادر به درک این مسئله نیستید یا نمی خواهید بدانید که در دنیا چیزی به نام مالکیت معنوی هم وجود دارد و بر هر دانشمندی و نویسنده ای این حق محفوظ است تا نسبت به حقوق معنوی خود پای فشارد. و البته بر هر کسی نیز این حق محفوظ است تا از مطالب دیگران بهره برد البته با ذکر منبع و ماخذ آن. و مسئله این است بودن یا نبودن !! منابع و ماخذ.
اکنون به نظر می رسد حضرت عالی در جایگاه حضرت حق جلوس فرموده و پیش از نبا عظیم حکم اعدام صادر می فرمایید و فتوای کفر می دهید و تفتیش عقاید و دادگاه های انگیزاسیون قرون وسطایی بر پا می دارید. تو خود به فکر خود باش که : گناه دگران بر تو نخواهند نوشت.
ضمنا مسئله فیلترینگ را هم به مسولین فیلترینگ بسپار. به نظر می رسد هر مسئله ای که از فیلتر تنگ نظرانه و باریک ذهن شما عبور ننماید مستوجب فیلتر خواهد بود.
قبلا دوستانه تذکر دادم جانب نزاکت حفظ کنید . این بار نصحیت می کنم که موادب باشید. تا روند مباحثه به متانت و نیکی بر گذرد.
اما عمیقا متاثر و متاسفم که شما را عمیقا متاثر و غضبناک ساخته ام. بی گفتگو روانشناسی جملات شما حاکی از خشم و غضب شماست. اما علت آن چیست؟ شاید بتوان چنین توصیف کرد:
علم هرمنوتیک بر این اساس استوار است که از تالیف مولف به انگیزه مولف می توان راه یافت. شخصیت پنهانی افراد در ورای جملات آنهاست. انگیخته شما ناشی از انگیزه های شما و عقیده شما خالی از عقده های پنهانی شما نیست. در واقع شخصیت مولف در قالب کلمات تالیف می شود. این را با کلمات درشت نیز می توان مشاهده کرد و اساسا لازم نیست تا داخل گیومه گذارده شود.
من از جنابعالی تشکر می کنم که بی کم و کاست نظر این جانب که صرفا به عنوان یک روایت ساده و تقریبا توصیفی در خصوص مطالب و نظریات علمی کتاب تبیین جهان و انسان بود در نقل قول خود درج فرمودید. ظاهرا پاسخ جنابعالی به این دست از نوشته ها دقیقا همان چیزی است که من نیز با شما موافق هستم لیکن گزینش برخی جملات که در قالب نقل قول ارائه شده دقیقا اهانت آمیز و ناشی از بدجنسی و شیطنت عالمانه است. پراکنش دلنوشته ها و دلمشغولی های جنابعالی در حوزه های متنوع که در سطح تالار گفتمان درج فرموده اید شما را جزو نویسندگانی با پهنه وسیع فکری به وسعت یک اقیانوس اما به عمق یک میلی متر جلوه گر می سازد.
اما با همه این مسائل شما در تالار آزاد هستید حرف خودتان را به هر نحو که خواستید ابراز فرمایید . اما اتهام کار ناشایستی است.
از جنابعالی بسیار سپاس گزارم که انگیزه ادامه این گفتمان را به قید ضرورت برایم فراهم می نمایید. اما اگر کسی بخواهد تا شما در خصوص مطالب ایشان اظهار فضل ننمایید باید به درگاه چه کسی روی آورد؟ و بر آستان چه کسی راز و نیاز؟
من روند این مباحثات رو پیگیر شدم. شما با درج مقاله ای از سایت بنش نو که حول کتاب تبیین جهان و انسان می باشد و این مبحث که آیا جهان امروزی زاییده یک جهان قبلی است؟ رو طرح کردی .
اما دوستان پیش از این که مقاله مذکور و مطالب شما رو مطالعه کنند و بخوانند و جواب بدند، بیشتر حول اونچه که قبلا می دونند بحث کردند.
ضمنا هم به جنابعالی و هم به آقای MRT توصیه می کنم که در این گفت و گوی دوستانه دوست هم باشید. چه اشکالی دارد که نقاط ضعف و قوت مباحث خودتون رو به شکل دوستانه مطرح کنید.

sasanzx

عضویت : یک‌شنبه ۱۳۸۷/۳/۵ - ۲۳:۴۸


پست: 69

سپاس: 12

Re: آیا جهان امروزی زاییده یك جهان قبلی است؟

پست توسط sasanzx »

" بسم الله الرحمن الرحيم "

قل ائنکم لتکفرون بالذی خلق الارض فی یومین و تجعلون له اندادا ذلک رب العالمین(9)
و جعل فیها رواسی من فوقها و بارک فیها اقواتها فی اربعه ایام سواء للسائلین(10)
ثم استوی الی السماء و هی دخان فقال لها و للارض ائتیا طوعا او کرها قالتا اتینا طائعین(11)
فقضهن سبع سموات فی یومین و اوحی فی کل سماء امرها و زینا السماء الدنیا بمصابیح و حفظا ذلک تقدیر العزیز العلیم (12)


به آیه ی 9 توجه بفرمایید: ابتدا خداوند به خلقت ارض اشاره میکند. که معنای همان زمین خودمان را دارد طبق آیه ی بعدی آن.
به آیه ی 10 توجه بفرمایید: و نشانه ی ادامه دار بودن آیه ی قبلی و ربط این آیه به آن آیه هست. و به "ها" در جعلها توجه بفرمایید که به ارض (زمین) اشاره دارد.
به آیه ی 11 توجه کامل بفرمایید: ثم به این معنا هست که خداوند پس از خلق ارض به سماء (آسمان اولیه) تجلی کرده است.
و طبق آیه ی 12 به آفرینش هفت آسمان پرداخته است.

پس میبینید خداوند ابتدا زمین را در دو روز (نمیدانیم هر روز چندین سال است؟) خلق کرده است، سپس به آسمان تجلی مینماید
(ما نمیدانیم کدام آسمان؟ کجا؟ و در چه فاصله ای از زمین؟ آیا زمینی که خلق شد در همان دود آسمان اولیه موجود بود؟ و یا این آسمان اولیه و زمین از هم جدا بودند و پس از آفرینش هفت آسمان از آن آسمان اولیه، زمین در یکی از آن آسمان ها (دنیای ما) قرار داده شد؟).
سپس گفت و گویی میان آسمان اولیه، زمین و خداوند صورت میگیرد. پس از آنکه آسمان اولیه و زمین از خداوند اطاعت میکنند و به سوی او میروند (ما نمیدانیم رفتن آنها به سوی خداوند به چه معناییست که پس از رفتن آن دو خداوند سبب آفرینش هفت آسمان در دو روز (که نمیدانم طول آن روزها چقدر است؟) میگردد!).
همانطور که در آیه ی 12 ملاحظه میفرمایید خداوند پس از خلق هفت آسمان که جهان ما یکی از آن هفت آسمان است، دنیای ما را با نور ستارگان (ودیگر اجرام شناخته شده یا نشده ی جهان ما) زینت میدهد. پس زمین کجا رفت؟
زمین پس از خلقت هفت آسمان در آسمان x ام به نام جهان ماقرار گرفت. آری زمین از پیش آفریده شده ی ما.

ولی خداوند چگونه آسمان ما (جهان ما) را که زمین از پیش آفریده شده ی ما در آن قرار دارد آفرید؟ آنهم در کنار آن 6 آسمان دیگر و همزمان با به نظم کشیده شدن آن 6 آسمان دیگر!؟ که ما هنوز نمیدانیم کجا هستند و چیستند به واقع؟!
آیا نمیتوانیم به دنبال شواهدی از آن اتفاقاتی باشیم که آسمان x ام به نام جهان ما در کنار 6 آسمان دیگر به نظم کشیده شد؟ و اینکه چگونه زمین از میان مه و دودی به جهان ما راه یافت و در جهان ما جای گرفت؟
و مهمتر از همه اینکه چگونه مصابیح در جهان ما خلق شدند و باعث زینت جهان ما گردیدند؟ آیا همان گوی آتشین اولیه باعث آن شد؟ و این گوی آتشین چیست؟ آیا این گوی آتشین از همان دود (دخان) به وجود آمد؟ پس از انفجار آن گوی آتشین چه روی داد؟
آیا همان بود که مصابیح آسمان x ام یعنی جهان ما را شکل داد؟
پرسشی که امروز دانشمندان بسیاری به دنبال آن هستند که قبل از انفجار این گوی چه رخ داده بود؟ آری زمین بود و آن آسمان اولیه که از آن 7 آسمان کنونی شکل گرفت! همونطور که میبینید دانشمندان هنوز به دنبال واقعیت پیش از انفجار بزرگ هستند که خداوند در قرآن خود فرموده است! و اگر برسند هیجان آورترین برای ما و آنها خواهد بود! ما هم میتوانیم برسیم. اما چگونه؟
اینگونه که در همین آیات کمی بیشتر تامل کنیم و ببینیم خداوند واقعا چگونه آسمان x ام به نام جهان ما را آفرید؟
همانطور که میبینید دانشمندان امروزی هیچ دشمنی با ما ندارند که بخواهیم از آن ها دوری کنیم و یا بر آن ها شمشیر بکشیم! آن ها در حال باز نمودن پنجره هایی بسته از جهان پر هیاهوی ما بر روی ما هستند.

* بنده مفسر نیستم ولی اگر میخواید تفسیر کنید آیات الهی رو با تفکر تفسیر کنید و به تک تک کلمات آیات الهی توجه کامل رو مرقوم بفرمایید. قرآن کتابی نیست که بخوایم از اون به سادگی بگذیریم و دیگه ناقض همه چیز بشیم!

لطفا چندین بار چیزهایی رو که عرض کردم مطالعه بفرمایید تا متوجه عمق موضوع بشید. و لطفا واقع بین تر باشید.

موفقترین وپیروزترین باشید
کوچکترین شاگرد همه ی شما : نوید

دوست گرامیم نوید
از بیان نظریات شما در خصوص آیات قرآن و چگونگی تشکیل کائنات استفاده نمودم. منتها چند سوال و چندین ابهام به جای نهادید که من سعی می کنم با نقل کردن مطلبی از کتاب تبیین جهان و انسان نوشته دکتر مرتضی رضوی نسبت به رفع ابهامات آن شاید کمی کمک کرده باشم.
دوستان گرامی نیز در صورت تمایل به پیگیری این مبحث می توانند به این آدرس در سایت بینش نو مراجعه فرمایند:
http://www.binesheno.com/Files/books.ph ... &subid=299
من نیز چون شما مفسر قرآن نیستم .خود وارد تفسیر فرآن نمی شوم چون براستی علومی که بایسته است در این راستا فرا گیرم و از آن بی بهره هستم. بنابر این در راستای تکمیل گفته شما این متن را عینا از کتاب مذکور نقل می کنم. باشد که مفید افتد.

در بخشی از فصل جهان شناسی کتاب تبیین جهان و انسان آمده است:

پايگاه اساسي اين مباحث

خلق السّموات و الارض في ستة ايام:[1]

آسمان‌ها و زمين را در شش روز خلق كرد.

جهان امروزي شش روز از عمر خود را طي كرده و اينك در روز هفتم به سر مي‌برد.[2]

اما هفت آسمان (يعني هفت پوسته) دارد. همان طور كه ديديم دومين پوسته در اولين تحول و سومين پوسته در دومين و چهارمين پوسته در سومين و پنجمين پوسته در چهارمين و ششمين پوسته در پنجمين، و نيز هفتم در ششمين تحول به وجود آمد.

در مرحله «ايجاد» يك پوسته داشت و شش پوستة ديگر در شش تحول، يا «شش قيامت» به وجود آمده‌اند. و مجموعاً داراي هفت پوسته مي‌باشد.[3]

براي آمادگي بيشتر براي بحث‌هاي آينده اكنون بايد نام اين آسمان‌ها را عوض كنيم. طبق سبكي كه تاكنون پيش آمديم، دورترين آسمان از هفت آسمان كه در بالاي سر ما هستند «آسمان اول» ناميده شد كه در مرحلة ايجاد به وجود آمده بود و نزديك‌ترين آسمان به ما «آسمان آخر» ناميده شد؛ يا بايد مي‌‌شد.

اما از اينجا به بعد نزديك‌ترين آسمان به ما يعني پايين‌ترين آنها را «آسمان اول» و آسماني كه بالاي آن قرار دارد «آسمان دوم» و بالأخره آسماني كه در مرحلة ايجاد بوجود آمده است، را «آسمان هفتم» مي‌ناميم.[4]

در تحول هفتم كه پيش روي جهان بوده و خواهد آمد، نيز آسمان جديدي پيدايش خواهد يافت. و بدين ترتيب تعداد آسمان‌ها به هشت خواهد رسيد.[5] امروز جهان داراي هفت آسمان و يك زمين (ارض) مي‌باشد.

همچنان كه قبلاً گفته شد آنچه در داخل آسمان اول (آسمان پايين) است اعمّ از انرژي، ماده، كره و فضا مجموعاً «ارض» ناميده مي‌شود.[6] كه كره زمين ذره كوچكي در ميان آن مي باشد.

پاورقی ..........................................................................................
--------------------------------------------------------------------------------

[1]. اين موضوع در هفت موضع از قرآن تكرار شده است. به شرح زير:
آية 54 سورة اعراف: انّ ربّكم الله الّذي خلق السّموات و الارض في ستة ايام.
آية 3 سورة يونس: انّ ربّكم الله الّذي خلق السّموات و الارض في ستة ايام.
آية 7 سورة هود: و هو الّذي خلق السّموات و الارض في ستة ايام.
آية 59 سورة فرقان: الّذي خلق السّموات و ما بينهما في ستة ايام.
آية 4 سورة سجده: الله الّذي خلق السّموات و الارض و ما بينهما في ستة ايام.
آية 38 سورة ق: و لقد خلقنا السموات و الأرض و ما بينهما في ستة ايام.
آية 4 سورة حديد: هو الذي خلق السّموات و الارض في ستة ايام.
[2]. در حديث آمده است كه جهان، امروز در اواخر روز هفتم قرار دارد.
[3]. در بعضي از نوشته‌ها هفت آسمان را در اطراف كرة زمين و در بعضي ديگر، در درون منظومة شمسي ترسيم و تصوير مي‌كنند. در حالي كه قرآن تصريح مي‌كند كه «انّا زيّنا السماءَ الدّنيا بزينة الكواكب». جالب اين است كه آقايي در ضمن درسش (چون نمي‌توانست آسمان‌ها را در ذهنش تصوير نمايد) كواكب را به سنگ‌هاي سرگرداني كه احياناً راهشان از ميان منظومة شمسي مي‌گذرد، تأويل مي‌كرد.
و بعضي نيز در اطراف هر كره و ذرّه (اتم) هفت آسمان فرض نموده‌اند در اين تصوير و فرض‌ها آسمان وجود واقعي نيافته و تنها يك «فرض» خيالي مي‌شود. و بديهي است كه اين سخنان با آيات و احاديث بسياري، نه تنها سازگار نيست، بلكه تضاد كامل دارد. موضوع به قدري روشن است كه موجب نهايت شگفتي مي‌گردد. معلوم نيست كه حضرات با اصل مسلم «معراج» چه مي‌كنند؟! و آيات و احاديث مربوط به آن را چگونه معني مي‌كنند؟ و تصوير ذهني‌ِشان (و دست كم فرضية ذهني آنها) در مورد معراج چيست؟
آنچه بيش از هر نظريه‌اي بر هستي شناسي و جهان شناسي اسلام لطمه زده و سيماي روشن بيان اسلام را در اين مورد تيره و مبهم كرده است، خلطي است كه پيروان فلسفة ارسطويي و هيأت بطلميوسي، ميان نُه فلك افسانه‌اي و هفت آسمان، كرده‌اند. قرآن در آيات متعددي به عدد «هفت» تصريح و تنصيص نموده است. اما عدد «هفت» كجا و عدد «نه» كجا؟!؟ طرفداران بطلميوس در جهت تأييد و توجيه فرضية او، كمتر همّت بستند كه قرآن را تأويل كنند. الفاظي از قبيل «رتق» و «فتق» را كه در احاديث و قرآن آمده، به «خرق» و «التيام» بطلميوسي تأويل نمودند. مانند فرمايش امير المؤمنين ـ عليه السّلام ـ «ثم انشاء سبحانه فتق الأجواء»، و مثل آيه كريمه «انّ السموات و الأرض كانتا رتقاً ففتقناهما». با ثابت شدن بطلان هيئت بطلميوسي بخش عمده‌اي از مردم نظريه اسلام را نيز باطل دانستند. زيرا در اثر اين تأويلات فكر مي‌كردند اسلام همان نظريه بطلميوسي را دارد.
وقتي كه بدين گونه و با اين فرضيه‌ها، تصوير واقعي كه اسلام بيان مي‌دارد، در اذهان بهم خورد و آسمان‌ها در فواصل برج‌هاي دوازده گانه و درون منظومه‌ي شمسي جايگزين شدند، موضوع بسيار مهم «محدود بودن جهان» نيز در اذهان مخدوش، و عملاً دچار بلاتكليفي گرديد. و بهمين دليل خوانندة محترم را به مراجعه به مبحث مذكور، دعوت مي‌كنيم.
[4]. اكنون بجاست كه تصوير بصري از شكل امروزي جهان داشته باشيم. اگر جهان را مانند يك هندوانه فرض نموده و آن را به دو نيم كنيد به صورت زير در خواهد آمد:

تصویر

توضيحات:

1ـ كهكشان‌ها شبيه گلبرگ‌ها ترسيم شده‌اند و در حال فرار از مركز جهان هستند كه همگام با بزرگ شدن و گسترش جهان پيش مي‌روند.
2ـ مجموع كهكشان‌ها و فضاهاي ميان آنها، يعني همه محتواي آسمان اول، «ارض» است.
3ـ مي‌توانيد يكي از نقطه‌هاي ريز را در يكي از كهكشان‌ها، كرة زمين خودمان حساب كنيد.
[5]. آية 17 از سورة حاقه مي‌فرمايد: و يحمل عرش ربّك فوقهم يومئذٍ ثمانية.
بهتر است اين آيه را به همراه سه آية ماقبلش مشاهده كنيم: فَإِذا نُفِخَ فِي الصُّورِ نَفْخَةٌ واحِدَةٌ ـ وَ حُمِلَتِ الْأَرْضُ وَ الْجِبالُ فَدُكَّتا دَكَّةً واحِدَةً ـ فَيَوْمَئِذٍ وَقَعَتِ الْواقِعَةُ ـ وَ انْشَقَّتِ السَّماءُ فَهِيَ يَوْمَئِذٍ واهِيَةٌ ـ وَ الْمَلَكُ عَلى أَرْجائِها وَ يَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّكَ فَوْقَهُمْ يَوْمَئِذٍ ثَمانِيَةٌ. از ابن عباس نقل كرده‌اند كه مراد از «ثمانية» هشت گروه از ملائكه است كه عرش (تخت) خدا را بر دوش خود حمل خواهند كرد. علاوه بر اين كه انتساب اين سخن به ابن عباس، سند ندارد، خود وي معتقد است كه عرش خدا به معني «سلطنت خدا» است. و عرش يك جسم يا شيء مجسّمي كه بر دوش ملائكه حمل شود، نيست. وانگهي بر فرض صحيح بودن سند اين سخن، عقيده و كلام ابن عباس حجيّت نداشته و يك نظريه شخصي است.
اين آيه پايگاه اصلي و تكيه‌گاه اساسي چگونگي پيدايش آسمان‌ها است كه در كنار آيات «ستّة ايّام» و به همراه آياتي كه «قيامت» و تحوّل عظيم جهاني را «يوم» مي‌نامند، اين مسأله را به صورت شيوا و روشن بيان مي‌دارند البته اين شيوائي و روشني تحت تأثير تأويل‌ها و «تفسير برأي»ها، چهرة نامرتب و مغشوشي پيدا كرده است.
دليل حديثيِ «تكرار قيامت» در صفحات اول بخش «صور» خواهد آمد.
[6]. به اين موضوع قبلاً نيز اشاره شد، اكنون وقت آن است كه مطلب كمي شكافته شود: لفظ «ارض» در قرآن به شش معني آمده است:
1ـ به معناي خاك. مانند:

ادْعُ لَنا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِها...
سُبْحانَ الَّذِي خَلَقَ الْأَزْواجَ كُلَّها مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ...
... لا ذَلُولٌ تُثِيرُ الْأَرْضَ...
أَ فَأَمِنَ الَّذِينَ مَكَرُوا السَّيِّئاتِ أَنْ يَخْسِفَ اللَّهُ بِهِمُ الْأَرْضَ ...
وَ تَرَى الْأَرْضَ هامِدَةً فَإِذا أَنْزَلْنا عَلَيْهَا الْماءَ اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ ...
فَخَسَفْنا بِهِ وَ بِدارِهِ الْأَرْضَ ...
وَ مِنْهُمْ مَنْ خَسَفْنا بِهِ الْأَرْضَ وَ مِنْهُمْ مَنْ أَغْرَقْنا.
وَ أَمَّا ما يَنْفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الْأَرْضِ ...

2ـ به معناي سرزمين، مانند:
وَ نَجَّيْناهُ وَ لُوطاً إِلَى الْأَرْضِ الَّتِي بارَكْنا فِيها...مراد فلسطين است.
قالَ أَ جِئْتَنا لِتُخْرِجَنا مِنْ أَرْضِنا بِسِحْرِكَ يا مُوسى.
وَ أَوْرَثَكُمْ أَرْضَهُمْ وَ دِيارَهُمْ...
تَجْرِي بِأَمْرِهِ إِلى الْأَرْضِ الَّتِي بارَكْنا فِيها ... ـ باز هم مراد فلسطين است.
أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلافٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ.
3ـ به معناي جامعة روي زمين. مانند:
وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ
... وَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ.
وَ اذْكُرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَلِيلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِي الْأَرْضِ.
قالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ.

4ـ به معناي روي زمين. مانند:
يا قَوْمِ هذِهِ ناقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوها تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللَّهِ.
... مِلْ‏ءُ الْأَرْضِ ذَهَباً ...
فَسِيحُوا فِي الْأَرْضِ ...

5ـ به معناي كرة زمين. مانند:
وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً.
وَ آيَةٌ لَهُمُ الْأَرْضُ الْمَيْتَةُ أَحْيَيْناها وَ أَخْرَجْنا مِنْها حَبًّا ـ اشاره به پيدايش اولين گياه و دانه در كرة زمين است.
وَ تَصْرِيفِ الرِّياحِ وَ السَّحابِ الْمُسَخَّرِ بَيْنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ.
وَ قِيلَ يا أَرْضُ ابْلَعِي ماءَكِ ...
وَ هُوَ الَّذِي مَدَّ الْأَرْضَ وَ جَعَلَ فِيها رَواسِيَ.
وَ الْأَرْضَ مَدَدْناها وَ أَلْقَيْنا فِيها رَواسِيَ.
اسْكُنُوا الْأَرْضَ فَإِذا جاءَ وَعْدُ الْ‏آخِرَةِ جِئْنا بِكُمْ لَفِيفاً.
الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ مَهْداً وَ سَلَكَ لَكُمْ فِيها سُبُلاً.

6ـ به معناي مجموع محتواي آسمان اول، كه كرة زمين جزء كوچكي از آن است. مانند:

تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ السَّبْعُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِيهِنَّ.
اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ.
إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ
لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ
لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ
بَدِيعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ
خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ

توضيح: مخلوقات خداوند در اين قبيل آيه‌ها به آسمان‌ها و زمين منحصر مي‌شود.

اگر مراد از «ارض» همين كرة زمين باشد لازم مي‌آيد كه كرات ديگر و اين همه فضا مخلوق خدا نباشند، و يا عدم انگاشته شوند. و همچنين آيات:

يَعْلَمُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ
وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ
وَ لِلَّهِ مِيراثُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ
وَ لِلَّهِ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما
تذكر: آيه اخير كه در چندين موضع تكرار شده، «ارض» را در مقابل آسمان‌ها قرار مي‌دهد. در حالي كه كرة زمين ذرة كوچكي است كه قابل تقابل به آسمان‌ها نيست. خصوصاً با توجه به لفظ «بينهما» و نيز مي‌فرمايد:
يَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ.
مي‌دانيم كه كرة زمين در همين اواخر خلق شده و بيش از شش ميليارد سال از عمر آن نمي‌گذرد. و اين رقم در مقابل عمر آسمان‌ها خصوصاً آسمان هفتم (كه شرحش قبلاً گذشت) رقم بس ناچيزي است. در حالي كه اين آيه خلقت زمين را همزمان با آسمان‌ها در يك مرحله پيدايش قرار مي‌دهد. يعني به وجود آمدن زمين را در همان روزي مي‌داند كه آسماني بوجود آمد.
بنابراين مراد از «ارض» در اين آيه همان چيزي است كه ما آن را «مغز جهان» ناميده و به مغز درخت و هويج يا محتواي انار تشبيه كرديم.
به اين معني كه قبل از به وجود آمدن كرة زمين، زميني كه در اين آيه نام برده شده، وجود داشت. تا آسماني بوده، زمين مذكور نيز بوده، در حالي كه كرة زمين همين ديروز پيدايش يافته است. و نيز مي‌فرمايد:
يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ: در آن روز زمين به زمين ديگري تبديل مي‌شود.
شرح: همان طور كه پيشتر بيان گرديد در هر تحولي (هر قيامتي) محتواي آسمان اول تحول يافته و دوباره سازمان مي‌يابد. اگر مراد در اين آيه كرة زمين باشد بايد معتقد شويم كه كرة زمين پس از متلاشي شدن در انفجار قيامت باز به صورت كرة زمين ديگري درخواهد آمد.
در حالي كه (قبلاً بحث شد و در آينده نيز خواهد آمد كه) كرة زمين در آن انفجار در ميان گازها و مواد مذاب درون آسمان اول مستهلك خواهد شد. و نيز مي‌فرمايد:
أَنَّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ كانَتا رَتْقاً فَفَتَقْناهُما.
روشن است كه كرة زمين با اين كوچكي نمي‌تواند با آسمان به آن بزرگي رتق شود. اگر دانة عدس را به ته ديگي بزرگ بچسبانيد جسم ديگ همچنان مفتوق باقي مي‌ماند. و يا بايد بگوييم كه محتواي آسمان فقط همين كرة زمين بوده كه جسم آسمان را پر كرده بوده است، سپس آسمان بزرگ شده و فتق و فضاي وسيعي پديدار گرديد. در اين صورت اين سئوال مطرح مي‌شود كه اين همه خورشيد‌ها و منظومه‌ها و كهكشان‌ها كجا بوده‌اند؟
در عرصة حديث هم اين بحث را ملاحظه فرمائيد:
بحار: ج60، ص74 از امام رضا ـ عليه السّلام ـ آورده است: روي العياشي باسناده عن الحسين بن خالد، عن ابي الحسن (الرّضا) ـ عليه السّلام ـ قال: بسط كفّيه ثمّ وضع اليمني عليها فقال: هذه الأرض الدّنيا، و السماء الدنيا عليها قبة. و الارض الثانية فوق السماء الدنيا، و السماء الثانيه فوقها قبة. و الارض الثانية فوق السماء الثانيه، و السّماء الثالثة فوقها قبة. حتي ذكر الرّابعة و الخامسة و السادسة، فقال: و الأرض السابعة فوق السماء السّادسة و السماء السابعة فوقها قبة. و عرض الرّحمن فوق السّماء السابعة، و هو قوله: سبع سموات و من الأرض مثلهنّ...
ترجمه: امام رضا ـ عليه السّلام ـ هر دو دستش را باز كرد سپس دست راست را بر روي دست چپ قرار داد و فرمود: اين زمين پائين است كه آسمان اول در بالاي آن قبّه است. و زمين دوم روي آسمان اول است كه آسمان دوم روي آن قبّه است. ـ تا اينكه همين طور زمين چهارم و پنجم و ششم را نيز بيان كرد ـ سپس فرمود: و زمين هفتم روي آسمان ششم است كه آسمان هفتم عرش رحمان است. و اين است فرمايش خداوند: سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ.
در اين حديث كل جهان مخلوقات به هشت قسمت تقسيم مي‌شود. اگر از پايين به طرف بالا بشماريم چنين مي‌شود: زمين اول، زمين دوم، زمين سوم، زمين چهارم، زمين پنجم، زمين ششم، زمين هفتم و آسمان هفتم. و اگر از بالا رو به سوي پايين شمرده شود بدين صورت خواهد بود: آسمان هفتم، آسمان ششم، آسمان پنجم، آسمان چهارم، آسمان سوم، آسمان دوم، آسمان اول و زمين اول.
يعني به جز آسمان هفتم هر يك از آسمان‌ها در عين حال كه آسمان هستند نسبت به آسمان بالاتر زمين مي‌باشند.
و همچنين به جز زمين اول، هر يك از زمين‌ها در عين حال كه زمين هستند نسبت به زمين پايين‌تر از خود، آسمان هستند.
به نظر مي‌رسد براي روشن شدن اين بحث نگاهي مجدّد به تصوير نيمه شده جهان ضروري باشد. به شكل زير توجه فرماييد.

تصویر

توضيحات:
1ـ كهكشان‌ها شبيه گلبرگ‌ها ترسيم شده‌اند و در حال فرار از مركز جهان هستند كه همگام با بزرگ شدن و گسترش جهان پيش مي‌روند.
2ـ زمين اول عبارت است از مجموع كهكشان‌ها و فضاهاي ميان آنها.
3ـ مي‌توانيد يكي از نقطه‌هاي ريز را در يكي از كهكشان‌ها، كرة زمين خودمان حساب كنيد.
بنابراين روشن و پر واضح است كه مراد از لفظ «ارض» در اين آيه مجموع محتواي آسمان اول بوده و كرة زمين نيست. و گرنه بايد (مانند بعضي‌ها) همه هفت آسمان را به دور كرة زمين كشيد و محتواي آسمان اول فقط كرة زمين باشد. در اين صورت با دو اشكال بزرگ مواجه مي‌شويم.
الف: در اين صورت بايد ساير كرات، منظومه‌ها، كهكشان‌ها، فضا، همه و همه را به خارج هفت آسمان برانيم. در حالي كه اين حديث همة مخلوقات را در محتواي آسمان هفتم محدود و منحصر مي‌نمايد. و اين انحصار از مسلّمات است و احاديث معراج نيز گواه آن است.
آنچه كه مي‌تواند احتمالاً درك اين موضوع را مشكل نمايد، بينش غير علمي است. زيرا در اين بينش كرة زمين تشخّص پيدا كرده و فضاي فواصل ميان كرات خلاء انگاشته مي‌شود. در صورتي كه در بينش علمي مجموع محتواي آسمان اول، يك چيز است.
براي ملموس شدن موضوع علاوه بر يادآوري مثال «محتواي هندوانه»، انجير را دوباره مثال مي‌زنيم: انجير يك كره‌اي ست كه در درونش صدها كرة كوچك قرار دارد و فاصلة ميان اين كرات ريز پر از شيره است. هنگام بررسي انجير مي‌گوييم از دو قسمت تشكيل يافته است: الف: پوسته، ب: محتوا.
تنها تفاوتي كه اندام جهان با يك دانة انجير دارد، اين است كه جهان يك محتوا و هفت پوستة تو در تو، بر روي آن محتوا، دارد.
به نظر مي‌رسد: اگر كسي به اين معناي مخصوص «ارض» توجه نداشته باشد هرگز به تصوير ذهني درستي از آنچه قرآن و اهل‌بيت ـ عليهم السّلام ـ در مورد شكل جهان ارائه فرموده‌اند، نخواهد رسيد.
توجه به يك نكتة ديگر: بر اساس آيات و احاديث مسلم است كه آسمان‌ها بعد از زمين آفريده شده‌اند. آيه 29 سورة بقره مي‌فرمايد: هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً ثُمَّ اسْتَوى إِلَى السَّماءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَلِيمٌ: اوست خدايي كه آنچه را در زمين است، براي شما آفريد. سپس آهنگ آفرينش آسمان‌ها را كرد پس تكميل نمود آنها را هفت آسمان، و او به هر چيزي دانا است، و از احاديث هم به عنوان نمونه حديث شمارة 67، ص85، ج57، بحار، چنين است: امام باقر ـ عليه السّلام ـ از امير المؤمنين ـ عليه السّلام ـ نقل مي‌كند كه فرمود: خداوند آسمان‌ها را پس از زمين آفريد.
از سوي ديگر آيه‌هاي 27 تا 31 سورة نازعات چنين است: أَنْتُمْ أَشَدُّ خَلْقاً أَمِ السَّماءُ بَناها ـ رَفَعَ سَمْكَها فَسَوَّاها ـ وَ أَغْطَشَ لَيْلَها وَ أَخْرَجَ ضُحاها ـ وَ الْأَرْضَ بَعْدَ ذلِكَ دَحاها ـ أَخْرَجَ مِنْها ماءَها وَ مَرْعاها.
اگر هميشه و همه جا كلمة «ارض» را به معناي «كرة زمين» بدانيم، دو مطلب فوق تناقض غير قابل حلي با هم خواهند داشت. اما اگر كلمة ارض در آية اول و لفظ «ارضين» در فرمايش علي ـ عليه السّلام ـ به معناي «مجموع آسمان اول» گرفته شود، سيماي مسأله كاملاً روشن و واضح مي‌گردد.
يعني در جايي كه فرموده‌اند زمين قبل از آسمان خلق شده مراد از «ارض» همة محتواي آسمان اول، و آنجا كه فرموده‌اند زمين بعد از آسمان آفريده شده، مراد كرة زمين باشد.
در ضمن: صيغة جمع بودن لفظ «ارضين» در حديث بالا نيز گواه ديگري بر اين مطلب است. زيرا تنها يك كرة زمين وجود دارد، ولي زمين به معناي محتواي آسمان اول، يا زمين به معنايي كه امام رضا ـ عليه السّلام ـ بيان فرموده ـ و شامل هفت زمين مي‌شد كه شكل نمادين آن را ترسيم نموديم. ـ هر كدام از آنها قبل از پيدايش آسمان‌ بالاتر از خود، وجود داشته‌اند.
http://www.binesheno.com/Files/books.ph ... &subid=311

aminwq

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۸۷/۳/۷ - ۰۰:۴۳


پست: 2



Re: آیا جهان امروزی زاییده یك جهان قبلی است؟

پست توسط aminwq »

با سلام
مطالبی که از کتاب آقای رضوی نقل می شود تفسیری جدید جذاب و در عین حال عجیب است به طوری که تا کنون چنین معانی از این معارف الهی بیان نگردیده و این مطالب می تواند حداقل بیانگر اعجاز قرآن باشد ای کاش پژوهشگران قرآن را با عینک علمی ببینند و ما در آینده شاهد مباحث علمی بیشتری از قرآن باشیم.
تا جاییکه من مطالعه کردم این نظریه نگاهی بسیار وسیع به عالم هستی دارد و با جهان بسته ای که هیات مردود بطلمیوس عنوان می کرد بسیار متفاوت است؛ویژگی دیگر این نظریه همخوانی بسیار نزدیک آن با یافته های کنونی دانشمندان است.
به دوستانی که ایرانی را باور دارند و اسلام را دینی الهی و معارف آن را غنی می دانند پیشنهاد می کنم با دقت بیشتری این نظریه را تعقیب کنند به گمان من این نظریه استحقاق طرح در سطح جهان را دارد. smile041

sasanzx

عضویت : یک‌شنبه ۱۳۸۷/۳/۵ - ۲۳:۴۸


پست: 69

سپاس: 12

Re: آیا جهان امروزی زاییده یك جهان قبلی است؟

پست توسط sasanzx »

aminwq نوشته شده:با سلام
مطالبی که از کتاب آقای رضوی نقل می شود تفسیری جدید جذاب و در عین حال عجیب است به طوری که تا کنون چنین معانی از این معارف الهی بیان نگردیده و این مطالب می تواند حداقل بیانگر اعجاز قرآن باشد ای کاش پژوهشگران قرآن را با عینک علمی ببینند و ما در آینده شاهد مباحث علمی بیشتری از قرآن باشیم.
تا جاییکه من مطالعه کردم این نظریه نگاهی بسیار وسیع به عالم هستی دارد و با جهان بسته ای که هیات مردود بطلمیوس عنوان می کرد بسیار متفاوت است؛ویژگی دیگر این نظریه همخوانی بسیار نزدیک آن با یافته های کنونی دانشمندان است.
به دوستانی که ایرانی را باور دارند و اسلام را دینی الهی و معارف آن را غنی می دانند پیشنهاد می کنم با دقت بیشتری این نظریه را تعقیب کنند به گمان من این نظریه استحقاق طرح در سطح جهان را دارد. smile041
ممنون که در این مباحثه شرکت فرمودید.
منتها هنوز هم متاسفانه در برخی از مراکز به اصطلاح علمی و در بعضی از کتب جدید هیات مندرس و پلاسیده بطلمیوس در قالب جدید طرح می شود. چیزی که در دنیای غرب متروک گردیده در اینجا تجدید می شود.

sasanzx

عضویت : یک‌شنبه ۱۳۸۷/۳/۵ - ۲۳:۴۸


پست: 69

سپاس: 12

Re: آیا جهان امروزی زاییده یك جهان قبلی است؟

پست توسط sasanzx »

نظر آقاي رضوي تنها براي خودش و چند تن از دوستان خود اوست و يا
اينكه ديدگاه او بر پايه دانش است. دشواري كار در آنجاست كه اگر
براي نمونه من نظر ايشان را براي پرفسور فيزيك من (كه كافر و نجس هم هست)
تعريف كنم و او از من دليل خواست، مي توان گفت كه منبع وحي الهي است؟
جناب خروش
لطفا شما بفرمایید اگر جهان امروزی زائیده یک جهان قبلی است ( که هست) آن جهان قبلی زائیده کدام جهان است و آن دیگری زائیده کدام جهان مسبوق بر خود است. و. . . ؟؟؟!!!
شما و آن پروفسور فیزیک شما چگونه با عینک فیزیک و حتی فیزیک نظری با محاسبات و معادلات ریاضی و رصد تجربی به این مسئله پاسخ خواهید گفت؟
چه پاسخ درخوری برای حل این مشکل و چه راهکاری برای خروج از این بن بست ارائه می فرمایید؟؟
یا باید کل صورت مسئله را پاک نمود تا دیگر جای هیچ مناقشه ای نباشد و یا این که باید یک رخنه گریزی به سوی حقیقت یافت. و یا اینکه عقل را در این دایره سرگردان دانست و به دنبال جفنگیات هیات مندرس و پوسیده بطلمیوس رفت که قرنها است به تلی از آوار مبدل گردیده است.
جناب استفان هاوکینگ و دیگر همراهان ایشان از احتمال 10 الی 20 میلیارد سال به یکباره چگونه یک رقم قطعی 13 میلیارد سال را ارائه می فرماید و ادعا می نمایند که جهان کنونی زائیده جهان قبلی است ؟و اخیرا خبری که منتشر شد حاکی از جهان های قبلی بود که عمر جهان را بالغ بر 240 میلیارد سال اعلام می نماید؟؟
کدامین یافته فیزیک نظری و معادلات ریاضی به چنین بر آورد قطعی می تواند اذعان نماید؟
اصلا فرض بر این که فرضیه های دانشمندان و پژوهشگران غربی برای رقم 240 میلیارد سال صحیح باشد و این جهان زائیده جهان های قبلی باشد که 240 میلیارد سال از عمرجهان از آغاز تا کنون می گذرد. باز هم مشکل اساسی که در بالا ذکر گردید حل نگردیده و باید همان جهان قبلی باید از جهان مسبوق بر خود شکل گرفته باشد و این فرضیه باید همین طور به عدد 240 میلیارد سال احتمالا 480 میلیارد سال و رفته رفته باید از ترلیارد سال هم بگذرد.
حل این مسئله بدون این که صورت مسئله را از تخته سیاه علم پاک کنیم می بایست به همان ره آورد قرآن که از منبع وحی الهی است متوسل شویم که دکتر مرتضی رضوی در کتاب تبیین جهان و انسان آن را تبیین نموده اند. حداقل این را به عنوان یک راه حل و پیش فرض ممکن ناگزیر باید بپذیریم.
طبق آنچه که در کتاب تبیین جهان و انسان تبیین شده و من آنرا با این ذهن و درک محدود خود درک کردم این است که : آن ماده اولیه یا آن گوی کوچک اولیه خلق نگردیده بلکه ایجاد گردیده است. یعنی آن هسته کوچک اولیه ایجاد و انشا گردیده و از مقوله کن فیکن است و خداوند امر فرمود : بشو ، و انگاه شد.
نه از چیزی پیش از خود و نه از ماده ای قبل از خود بکه ایجاد گردید و جریان خلق و پدید آمدن چیزی از چیزی دیگر دقیقا پس از ایجاد آن هسته اولیه است. مقولات کمی و مکانی و زمانی نیز پس از ایجاد آن هسته اولیه است که معنی و مفهوم می یابد.
و از همین هسته اولیه است که دقیقا جهان های بعدی و بیگ بنگ های بعدی پدید می اید و طبق آیات قرآن که در 1400 سال پیش نازل گردیده به شش روز یا شش مرحله یا شش بیگ بنگ یا شش جهانی که از سر گذشته است تا کید می نماید.
کجای علم روز با این تبیین منافات دارد؟ کجای فیزیک نظری بر این نظریه صحه نمی گذارد ؟ نه تنها ناگزیر از تایید است بلکه فیزیک و حتی فیزیک نظری در مرحله ای از محاسبات و معادلات ریاضی و تجربی ناگزیر از سکوت و بهت است. تئوری کوانتوم مگر چیزی غیر از این است که نمی تواند به وارای دیوار پلانگ دست یابد. فیزیک نظری هم در تبیین آغاز جهان که همان هسته کوچک اولیه است با این بن بست روبرو است و هم در آینده جهان با این بهت و حیرت روبروست.
و چاره ای ندارد مگر به همین تبیین از منبع وحی الهی دست آویز گردد تا از این سرگردانی و نمی دانم رهایی یابد و مادامی که نتواند مسئله ایجاد آن هسته کوچک اولیه را بپذیرد ناگزیر از فرو رفتن در ورطه و مغاک حیرت و سرگردانی است.
بله قرآن به صراحت به جهان های شش گانه که تا کنون بر جهان گذشته است تاکید می نماید( که منشا ان نیز جز از آن ماده کوچک اولیه که ایجاد گردیده و نه خلق نمی باشد).
دوست گرامی چنانچه قبلا نیز گفتم طرح چنین مباحثی نه تنها در حوزه فیزیک و در حیطه علوم تجربی نیست بلکه فیزیک نظری و حتی برخی از نظریات ارائه شده در کتاب تبیین جهان و انسان ناظر بر این است که فیزیک نظری نیز قادر به درک مسئله نیست.
گذشته از موانع موجود مذکور و دیوار پلانگ به نظر می رسد آکادمی های غربی خیلی عجولانه و شتابزده عمل می نمایند چون یافته های علمی فیزیکی و رصد تجربی ناظر به اخرین بیگ بنگ می باشد که قبلا با احتمال رقم آن را از 10 الی 20 میلیارد سال بر آورد می نمودند که به یکباره به رقم دقیق بین 13 و 14 میلیارد سال می رسند. رقمی که دکتر مرتضی رضوی آن را در 15 سال پیش در کتاب خود تخمین زده بود. و جالبتر این که اخیرا گفته شد از آغاز تا کنون 240 میلیارد سال بر جهان گذشته است و جهان کنونی زائیده جهان های قبلی است.
این جهان های قبلی مگر غیر از همان 6 جهانی است که در قرآن به صراحت بدان تاکید گردیده و مگر رقم های ارائه شده غیر از همان ارقامی است که دکتر مرتضی رضوی آن را در کتاب خود 15 سال پیش برآورد نموده اند؟؟ حتی ایشان در همان کتاب عمر جهان را از آغاز تا کنون 231 میلیارد سال محاسبه می نمایند.
اکنون باید طبیبانه پرسید چرا تمامی این ارقام نجومی که دانشمندان و پژوهشگران غربی در چند سال اخیر و دقیقا پس از چاپ و انتشار کتاب تبیین جهان و انسان ارائه نموده اند نه تنها نزدیک به آن بلکه در اکثر موارد عین ارقام موجود در آن کتاب است.
آیا این بدگمانی دست نمی آید که حضرات آکادمی نشین غربی از دستبرد به محاسبات آن کتاب مایه می گیرند و با سرقت ، مطالب آن را به نام خود مصادره می کنند؟؟
برای نمونه دانشمندان غربی ( از جمله پل استاینهارت ) در همین سال اعلام نمودند که از آخرین بیگ بنگ 12 الی 14 میلیارد سال می گذرد در حالی که دکتر مرتضی رضوی در کتاب تبیین جهان 15 سال پیش رقم13 میلیارد سال ( 000/750/668/13 ) را محاسبه و اعلام نمودند.
برای نمونه در همین سال دانشمندان غربی برای عمر جهان از آغاز تا کنون رقم 240 میلیارد سال را اعلام نمودند در حالی که دکتر مرتضی رضوی در 15 سال پیش رقم 231 میلیارد سال ( اگر مجموع شش شبانه روز را به میانگین ده و پانزده میلیارد یعنی (000/000/500/12) اضافه كنیم رقم (000/000/500/231) سال به دست می‌آید. كه تخمیناً مجموع عمر جهان از «ایجاد» تاكنون می‌باشد. و قبل از آن روزی بود روزی نبود، غیر از خدا چیزی نبود) را محاسابه و اعلام نمودند.
آیا همانندی تمامی این ارقام نجومی اتفاقی است؟! اگر این قدر خوشبین باشیم شاید بتوانیم ماست و دروازه را به هم بدوزیم اما هرگز نمی توانیم همانندی این ارقام نجومی را اتفاقی فرض کنیم.
دستبردها و یا به عبارت دقیق تر سرقت علمی غربی ها از منابع علمی ما محدود به دیروز و امروز نیست و در آینده نیز چنین خواهد بود . مگر این که ما ایران و ایرانی را باروکنیم و از خود باختگی و الیناسون فرهنگی و علمی دست شوییم.
آیا باید همچنان خوشبین بود که حضرات آکادمی های غربی یافته های طبی ابن سینا و تجربیات جابر ابن حیان و ذکریای رازی و تئوری های ابن بطوطه و مغزهای هزاران اندیشمند توانای ما را به نام خود مصادره نفرمودند و بر غنای معلومات خود نیفزوده اند؟؟
باید ایرانی و اندیشمندان ایران زمین را باورکنیم.
به درود.

حیان

عضویت : چهارشنبه ۱۳۸۷/۳/۸ - ۱۰:۱۶


پست: 32

سپاس: 6

Re: آیا جهان امروزی زاییده یك جهان قبلی است؟

پست توسط حیان »

كاش دوستان كمي با حوصله و درايت به به مباحث نگاه مي كردند.

sasanzx

عضویت : یک‌شنبه ۱۳۸۷/۳/۵ - ۲۳:۴۸


پست: 69

سپاس: 12

Re: آیا جهان امروزی زاییده یك جهان قبلی است؟

پست توسط sasanzx »

احاديث معراج و شكل جهان

پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ ، مدتي قبل از هجرت به معراج رفته است. خداوند براي نشان دادن چگونگي آسمان‌ها و مشاهده عجايب جهان خلقت، پيامبرش را عروج داده بود.[42] معراج يكي از عقايد مسلم و ضروري عموم مسلمانان است، و به اصطلاح يك باور «اجتماعي» است كه همة امّت به آن معتقدند.

مسألة معراج نص صريح قرآن است[43] و آن قدر احاديث زياد و به اصطلاح «متواتر» در مورد اصل معراج و جزئيات آن وارد شده است كه به قول مرحوم علامة مجلسي «اگر همه آنها جمع شود يك كتاب بزرگي مي‌شود».[44] معلوم است كه معناي «كتاب بزرگ» كه نويسنده كتاب بحارالانوار بيان نموده، چيست. باز همو مي‌گويد: «گمان نمي‌كنم در مورد هيچ كدام از اصول مذهب[45] به اندازة معراج حديث وارد شده باشد.»[46]

در اينجا نه از اصل معراج بحث خواهيم كرد و نه از اثبات يا محتوا و ره‌آورد اين سفر آسماني. اين مسائل مهم را به فصل‌هاي آينده يعني «معاد» و «جهان شناسي (2)» وا مي‌گذاريم.[47] آنچه كه در اينجا به موضوع سخن ما مربوط مي‌شود «قسمت‌هاي مكاني» اين مسافرت است. نتيجة مشخص شدن مسير اين سفر به وسيلة احاديث زيادي كه وارد شده است، ترسيمي از شكل جهان است. يعني تصوير جهان يكي از ثمرات و پيام‌هاي احاديث معراج است.

خلاصه شمارش منزل‌هايي كه در اين سفر طي شده است به قرار زير مي‌باشد:

مبدأ مسافرت: مكّه ـ منزل اوّل: بيت المقدس ـ منزل دوم: آسمان اول ـ منزل سوم: آسمان دوم ـ منزل چهارم: آسمان سوم ـ منزل پنجم: آسمان چهارم ـ منزل ششم: آسمان پنجم ـ منزل هفتم: آسمان ششم ـ منزل هشتم: آسمان هفتم كنار سدرة المنتهي.[48] يعني در اين سفر تا انتهاي جهان رفته است و آسمان هفتم انتهاي جهان است. بنابراين آن عده از محققين ما (يا بعضي از مفسرين ما) كه هفت آسمان را در اطراف كرة‌زمين ترسيم مي‌كنند، و يا عده‌اي از علماي ما كه هفت آسمان را در درون منظومة شمسي تصوير مي‌كنند، و يا طرفداران فلسفة ارسطويي كه سخن از نُه فلك مي‌زنند و عده‌اي از آنها نُه فلك را معادل هفت آسمان فرض مي‌كنند، بايد در نظرية‌شان تجديد نظر كنند.

و همچنين: احاديث معراج دقيقاً و مشروحاً مشخص مي‌كنند كه آسمان‌ها چيزهاي صرفاً فرضي نيستند، بلكه واقعيت هستند و هر كدام از آنها عالَم و جهاني با مخلوقات مخصوص به خود مي‌باشد.

توضيح مشروح‌تر اين مسائل در فصل آينده خواهد آمد. ان شاء الله.



===========================================================



[42] . امام سجّاد «ع» فرمود: ليريه ملكوت السموات و ما فيها من عجائب صنعه و بدائع خلقه... بحار ج 18 ص 347.

[43] . سبحان الّذي اسري بعبده ليلاً من المسجد الحرام الي المسجد الأقصي... ـ و لقد رآه نزلة اخري ـ عند سدرة المنتهي. ـ آية اوّل سورة اسري، و آيه‌هاي 12 و 13 سورة نجم.

[44] . بحار ج 18 ص 291.

[45] . مراد علاّمه از «اصول مذهب» همان «اصول دين» است. زيرا تقسيم «اصول» به اصول دين و مذهب و اصطلاح اصول مذهب به معناي عدل و امامت، چيزي است كه بعدها رواج يافته و ظاهر «اصطلاح» بخود گرفته است. و نيز سياق عبارت و كلام علاّمه نشان مي‌دهد كه منظورش اصول دين است.

[46] . بحار: ج 18 ص 289.

[47] . براي اين بحث بهتر است كه دوباره به شكل نماديني كه در صفحه‌هاي قبل براي نشان دادن ترسيمي از جهان، نقاشي شده است، نگاه كنيد.

[48] . براي پرهيز از پيچيده شدن بحث از موضوع «سدرة المنتهي» فعلاً صرف نظر مي‌شود.



منبع : تبیین جهان و انسان نوشته استاد مرتضی رضوی

http://www.binesheno.com/Files/books.ph ... &subid=314

حیان

عضویت : چهارشنبه ۱۳۸۷/۳/۸ - ۱۰:۱۶


پست: 32

سپاس: 6

Re: آیا جهان امروزی زاییده یك جهان قبلی است؟

پست توسط حیان »

انیشتین و معراج پیامبر اسلام(ص)

آلبرت اینشتین(فوت 1955 م) در رساله ی پایانی عمر خود با عنوان: "دی ارکلرونگ" Die Erkla"rung - von: Albert Einstein – 1954 یعنی:"بیانیه" که در سال 1954 آن را در امریکا و به آلمانی نوشته است - اسلام را بر تمامی ادیان جهان ترجیح میدهد و آن را کاملترین ومعقولترین دین می داند.



این رساله در حقیقت همان نامه نگاری محرمانه ی اینشتین با آیت الله العظمی بروجردی (فوت1340ش =1961م) است که توسط مترجمین برگزیده شاه ایران محرمانه صورت پذیرفته است اینشتین در این رساله "نظریه نسبیت" خود را با آیاتی از قرآن کریم و احادیثی از (نهج البلاغه) وبیش از همه (بحارالانوار) علامه مجلسی (که از عربی به انگلیسی توسط حمید رضا پهلوی (فوت1371ش) و.. .ترجمه وتحت نظر آیت الله بروجردی شرح می شده) تطبیق داده و نوشته که هیچ جا در هیچ مذهبی چنین احادیث پر مغزی یافت نمیشود وتنها این مذهب شیعه است که احادیث پیشوایان آن نظریه ی پیچیده "نسبیت" را ارائه داده ولی اکثر دانشمندان نفهمیده اند.



از آنجمله حدیثی است که علامه ی مجلسی در مورد معراج جسمانی رسول اکرم(ص) نقل میکند که: هنگام برخاستن از زمین دامن یا پای مبارک پیامبر به ظرف آبی میخورد و آن ظرف واژگون میشود.اما پس از اینکه پیامبر اکرم(ص) از معراج جسمانی باز میگردند مشاهده میکنند که پس از گذشت این همه زمان هنوز آب آن ظرف در حال ریختن روی زمین است ...اینشتین این حدیث را از گرانبهاترین بیانات علمی پیشوایان شیعه در زمینه ی "نسبیت زمان" دانسته و شرح فیزیکی مفصلی بر آن مینویسد...



همچنین اینشتین در این رساله "معاد جسمانی" را از راه فیزیکی اثبات میکند(علاوه بر قانون سوم نیوتون=عمل وعکس العمل). او فرمول ریاضی معاد جسمانی را عکس فرمول معروف "نسبیت ماده و انرژی" میداند:

E = M.C2 >> M = E :C2

یعنی اگر حتی بدن ما تبدیل به انرژی شده باشد دوباره عینا" به ماده تبدیل شده و زنده خواهد شد.



او همچنین در همین رساله عقیده ی به "وحدت وجود" را از خرافات های شایع شده توسط ملا صدرا تلقی کرده و آن را از دیدگاه "فیزیک کلاسیک" و "فیزیک نسبیتی" به شدت مورد حمله قرار می دهد ...بطور خلاصه: او میگوید: هر موجودی دارای حیطه و مرز فیزیکی خاص خود است(حیز وجودی) که امکان ندارد با موجود یا وجود دیگری اتحاد یا وحدت داشته یا بیابد...در رابطه با "عقل" نیز با کمال شگفتی - انیشتین نظریه ی اخباریون شیعه را ( که عقل را نسبی میدانند و در حریم شرع و دین آن را بکار نمیبرند) صحیح دانسته و میگوید: حق با اخباری های شما ست وهنوز زود است که مردم این را بفهمند..اصل نسخه ی این رساله اکنون جهت مسائل امنیتی به صندوق امانات سری لندن - بخش امانات پروفسور ابراهیم مهدوی- سپرده شده و نگهداری میشود... ـ (منبع)


در ادامه نیز فرمول ریاضی خاصی برای "عقل نظری بشر" ارائه داده و "نسبیت" آن را اثبات میکند... . اینشتین در این کتاب همواره از آیت الله بروجردی با احترام و به لفظ"بروجردی بزرگ" یاد کرده و از شادروان پروفسور حسابی نیز بارها با لفظ"حسابی عزیز" یاد کرده است.


3000000دلار بهای خرید این رساله توسط پروفسورابراهیم مهدوی( مقیم لندن) با کمک یکی از اعضاء شرکت اتومبیل" بنز" از یک عتیقه فروش یهودی بوده و دستخط اینشتین در تمامی صفحات این کتابچه توسط خطشناسی رایانه ای چک شده و تایید گشته که او این رساله را به دست خود نوشته است.

sasanzx

عضویت : یک‌شنبه ۱۳۸۷/۳/۵ - ۲۳:۴۸


پست: 69

سپاس: 12

Re: آیا جهان امروزی زاییده یك جهان قبلی است؟

پست توسط sasanzx »

کتاب های جدید از این نویسنده:

چندی پیش گفتگویی تحت عنوان"بررسی افکار و رویکردهای استیفن هاوکینگ: فیزیکدان جنجالی" در سایت عصر ایران منتشر شد.
در واکنش به این گفتگو کتابی تحت عنوان "با دانشجویان فیزیک و کیهان شناسی" (در بررسی مصاحبه یکی از اساتید محترم دانشگاه شریف) به نشر الکترونیک رسید.

برای دانلود رایگان این کتاب با حجم 609 کیلوبایت روی آدرس زیر کلیک کنید.
http://www.binesheno.com/pdf/fizik.pdf

پیش گفتار این کتاب

گفتگوی سایت عصر ایران با پرسشگری جناب آقای هومان دور اندیش، با جناب آقای دکتر رضا منصوری استاد محترم دانشگاه شریف، به محور اصول اساسی اعتقادی و نیز اصول اساسی فیزیک و کیهان شناسی (گرچه به نظر من آن طور که آقایان در ورود و خروج و مسیر آن، پیموده اند، هیچ ضرورت بل لزومی نداشت اما به هر صورت) گفتگوئی است که انجام یافته و با برد قوی ای که سایت عصر ایران دارد، منتشر شده است.
تردیدی نیست که به مطالعه و مشاهدۀ ارباب رجوع آن سایت رسیده و با اقتضای طبیعی خود، خوانندگان زیادی از اساتید و دانشجویان فیزیک
و کیهان شناسی، داشته است.
با این نگرش، لازم دانستم محتوای این مصاحبه را با علاقمندان و دست اندرکاران فیزیک و کیهان شناسی و دانشجویان گرامی در میان گذاشته و به همراه آنان، بررسی کنم. زیرا محتوای مصاحبه را به شدّت ابهام آلود و حتی از جهت سرگذشت جنبۀ تاریخی دانش و دانشمندان، مضطرب و متزلزل یافتم، که با درنظر گرفتن سبک و روش «القائی» این مذاکره (که به نظر من یک گفتگوی علمی است با هدف غیر علمی) شرح و توضیح محتوای آن را بسی ضروری دانستم.
درست است؛ آقایان محترم نظر خودشان را گفته اند، من نیز نظر خودم را، امید است که هم ایشان و هم من در این بررسی وقت گران بهای خوانندگان را بیهوده مصرف نکرده باشیم.
معاف داشتن علم از خدا شناسی: در این مصاحبه پرسشگر محترم عصر ایران، نهایت سعی خود را به کار می برد تا علم را از خدا شناسی معاف کند. و ظاهراً برای همین هدف حضرت منصوری را گزینش کرده است، و چندین بار از زبان ایشان می گیرد که: اظهار نظر یک فیزیکدان دربارۀ اثبات وجود خدا و انکار وجود خدا، خارج از تخصص اوست و ارزش علمی ندارد. و نتیجه گرفته می شود که اعتقاد بزرگان فیزیک و کیهان شناسی، فهم و برداشت شخصی آنان است نه دریافت علمی شان.
اما: علاوه بر این که در این جزوه روشن خواهد شد که «اثبات وجود خدا» از نتایج مستقیم فیزیک و کیهان شناسی است، و این موضوع از مسؤلیت های اصلی و از مسائل مهم این دو علم است (البته در افق های بالای این دو علم)، معلوم می شود که هر دو بزرگواردر معنی «تخصص» و جراحی علم به رشته های مختلف، توجه لازم ندارند.
گویا هرگز از خود نپرسیده اند که چرا علم که یک «امر بسیط» است به رشته های متعدد و مختلف تقسیم شده است؟ آیا ماهیت علم در حقیقت خودش، ماهیت های متعدد و مختلف است؟ و با بیان دیگر: آیا براستی علم های متعدد وجود دارد؟
در مقدمۀ کتاب «نقد مبانی حکمت متعالیه»، توضیح داده ام که علم یک «حقیقت واحد» است و تقسیم آن به علوم مختلف به دلیل ضعف و عجز بشر است. و این بشر است که نمی تواند علم را بدون جراحی (فونکوسیونالیسم) و تقسیم بندی، بیاموزد.
خوشبختانه: این مطلب در زمان ما بیش از هر زمان دیگر روشن شده است؛ پیدایش علومی با عنوان «میان رشته ای» نشان می دهد که دو رشته از علم رابطۀ تنگاتنگی با هم دارند و در واقع یک امر واحد هستند. و اگر فرضاً این روند گام دیگر بردارد و رشته های میان رشته ای، در میان دو رشتۀ میان رشته ای، پدید آید، حتی برای عوام نیز روشن می گردد که علم یک حقیقت واحده است.
بنابر این: اگر خدا شناسی از حیطه و مسؤلیت یک علم خارج باشد، از حیطه و مسؤلیت همۀ علوم (بدون استثناء) خارج می شود؛ خدا شناسی و دین، از اصل و اساس یک امر غیر علمی می گردد.
از جانب دیگر چیز سومی غیر از «علم» و «جهل» در این مقال، قابل تصور نیست؛ و اگر خداشناسی مقولۀ علمی نباشد، یک مقولۀ جهلی می گردد. همان طور که در قرن هفده و هجده در اثر ناسازگاری ره آوردهای علمی با باورهای خرافی و ارسطوئی کلیسا (اسکولاستیک)، دانش و دانشمندان (با این که همگی به وجود خداوند معتقد بودند و در برگ های بعدی خواهد آمد) گفتند: خدا شناسی و امور دینی از حیطۀ مسؤلیت علم خارج و به فردیت افراد مربوط است. و براستی نه خدای کلیسا می توانست علمی باشد و نه باورهای کلیسا.
اما ذات و ماهیت مسئله نمی توانست این چنین بماند: نه فقط خداشناسی، بل هیچ مقوله ای، موضوعی (اعم از درست و نادرست) نیست که علم بتواند خود را از داوری دربارۀ آن کنار کشیده و خود را معاف بدارد. زیرا این یک واقعیت قهری و جبریِ طبیعی است که فکر و اندیشه، باید در هر چیزی نظر داده و خود را مجاب کند خواه با جواب درست یا نادرست.
و همین انگیزش قهری است که منشأ افسانه ها و خرافات، دربارۀ آفرینش و خلقت شده است. یعنی بشر هیچ مسئله ای را بی جواب رها نمی کند. اگر از یافتن پاسخ علمی ناتوان باشد دست به دامن افسانه و خرافه می شود.
تاریخ علم به روشنی نشان می دهد که علم در مسیر پیشرفت خود به جائی رسید که باید از علمیت خود دفاع می کرد. زیرا نمی توانست دربارۀ خدا شناسی و دین، خود را معاف داشته و آن را از مسؤلیت خود خارج بداند و منکر این انگیزش قهری و جبری گردد، بشرِ عالم و متفکر نمی توانست بدون تعیین تکلیف این مسئلۀ بس بزرگ و مهم، همچنان کبک وار سر در برف فرو ببرد، یا در حالت «تجاهل العارف»، مسئله را به روی خود نیاورد. در نتیجه، رشته ای از علم پدید آمد به نام «تجربۀ دینی» که اشخاصی مانند برگسن و هایدگر پرچمدار آن شدند، تا علم از خدا شناسی معاف نباشد و به آن نیز بپردازد.
با این روند (باصطلاح فوتبال بازان) خدا شناسی نیز به میدان بازی راه یافت، اما توپش را به اوت فرستادند. یعنی آن را به عنوان یک امر علمی، پذیرفتند- و قهراً نمی توانستند نپذیرند- لیکن فقط در حیطۀ مسؤلیت عناصری از عنصرهای انسان شناختی و روان شناختی، قرار دادند. یعنی به همان فردیت و دریافت شخصی بودن، اصرار کردند.
لیکن این حصار نیز شکننده بود؛ زیرا هر واقعیتی در اصل و اساس خود یک «امر فردی و دریافت فردی» است؛ حتی واقعیتی به نام گرسنگی، نیاز به اکسیژن، نیاز جنسی و... و...، یک امر فردی و دریافت فردی است حتی محسوسترین محسوس ها. و حتی ریاست طلبی و برتری جوئی. چرا هر دریافت فردی، به عنوان «دریافت عمومی و دریافت نوع بشر» به رسمیت شناخته می شود غیر از این یکی؟.؟
این پرسش بزرگی بود که باز آن کنجکاوی قهری علم و عالم را، به شدت آزار می داد و این گام اول یعنی اعطای سمت علمی بودن به خدا شناسی اما محبوس کردن آن در محبسۀ فردیت، نتوانست اندیشه و علم را مجاب کند. لذا خدا شناسی در نیم قرن اخیر، نه تنها علمیت خود را به ثبوت رسانید، بل از اساسی ترین موضوع علمی، بل اجتماعی، بل حتی خط دهندۀ اقتصاد و سیاست گشت.
چرائی مسئله: موضوعی به این مهمی که مهمتر از همۀ موضوعات است، چرا دچار این فراز و نشیب گشت؟ به دلیل تحریف ادیان بویژه دین کلیسائی که نه خدای مورد تعریفش با علم سازگار بود (و علم هرگز زیر بار خدای سه اقنومه نمی رفت و نمی رود) و نه دیگر اصول هستی شناسی اش. امروز علم با همۀ رشته هایش و در همۀ رشته هایش وسیلۀ خدا شناسی شده است؛ برخی از آن ها به طور غیر مستقیم، و برخی دیگر کاملاً مستقیم و در رأس این گروه دوم، فیزیک و کیهان شناسی قرار دارد.
و بدین سان جریان پیشرفت علم از افسانه های یونان باستان و دیگر اقوام جاهل و نیز از چنگال خرافات کلیسا، رها شده و به خط سیر قرآن نزدیک و نزدیکتر می شود که طبیعت و پدیده های طبیعی را آیات خدا نامیده و خدا شناسی را در ابتدا فقط به علوم طبیعی و در رأس آن ها فیزیک و کیهان شناسی، مبتنی می کند. و آن تخیلاتی که امروز عرفان نامیده می شود هیچ رابطه ای با قرآن ندارد، که در آن تخیلات، عارف سرخپوست قارۀ امریکا، و عارف (مرتاض) هندی، و صوفی مسلمان، هیچ فرقی با هم ندارند؛ اگر راه شان درست است همگی درست است، و اگر راه شان باطل است همگی باطل است.
وه چه می شود اگر متون تفسیری از سرایش های تمیم داری کابالیست و امثالش رها می گشت، و ارسطوئیات و صدرویات، از میان مردم شیعه برچیده می شد، و قرآن از زیر این رسوبات نجات می یافت-!؟! بگذریم که این رشته سر درازی دارد.
سایت عصر ایران و دو بزرگوار که طرفین مصاحبه هستند، عمداً یا غفلتاً (خودشان می دانند)، یک گفتمانی به راه انداخته اند که گوئی در قرن هفده و هجده در ایوانی از باغات ایتالیا در بحبوحۀ درگیری کلیسا و دادگاه های انگیزاسیون با دانش و دانشمند، نشسته و به شطرنج مصاحبۀ علمی می پردازند، و در خوشبینانه ترین صورت باید گفت: در آب و هوای قرن هفده و هجده قرار دارند و با خدای کلیسا و دینش در مبارزه هستند، به طوری که خواننده خودش را در یک ارتجاع چهار قرنی احساس می کند.
قرآن: مکتب قرآن و اهل بیت(ع)، علم را یک «واقعیت واحد» می داند و در عین حال تفکیک رشته های علمی را لازم و ضروری می داند، اما خود قرآن هرگز سبک و سیاق جراحی رشته ها از همدیگر و روش فونکوسیونالیسم را برنگزیده است. زیرا همان طور که گفته شد تفکیک علوم به دلیل ضعف بشر است که بدون تفکیک نمی تواند علم اندوزی کند. اما خدای قرآن که عاجز نیست تا به مباحثه علمی به صورت تفکیک و جراحی شده بپردازد. و قرآن «امّی» است به همین معنی؛ یعنی دچار جراحی نیست هم علمش و هم تعلیمش امّی و مادری است که همۀ علوم را در بر دارد.
قرآن شناسی: همچنان که بشرها باید علوم را تفکیک کنند، قرآن شناسی نیز یک علم ویژه و مهم می شود. تخصص در قرآن شناسی به این معنی نیست که شخص قرآن شناس همۀ علوم را که در بطن این مادر است، اعم از اصول کلی و جزئیات، می داند. همان طور که گفته شد، این برای بشر ممکن نیست. هر متخصص در رشتۀ خودش می تواند (و باید) به دنبال اصول اساسی رشتۀ خودش در قرآن برود و پیگیری کند. و در این صورت به شگفتی های بزرگ و مهمی خواهد رسید. مثلاً در حیات شناسی (= زیست شناسی) دربارۀ نطفۀ انسان می گوید: «إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ»: ما انسان را از یک نطفه ای که «مخلوط ها» است آفریدیم. (سورۀ انسان آیه 2).
توضیح: نطفۀٍ، با تنوین وحدت، یعنی از «یک نطفه».
مشج: یعنی مخلوط. اَمشاج: یعنی مخلوط ها.
آیه می گوید: نطفه ای که انسان از آن آفریده می شود تنها مخلوط از دو نطفۀ مرد و زن نیست بل هر کدام از آن دو مخلوطی از چیز (کروموزوم)های بسیاری هستند. و پژوهشگر را راهنمائی می کند که در نظام و ساختمان یک دانۀ ریز نطفه به مطالعه بپردازد. و اگر یک قرآن خوان، اهل پژوهش و تحقیق باشد، با استفاده از مسلّمات علمی حتی به شناخت «کروموزوم» ها نیز می رسد.
در این مسئله، قرآن به «اصل» مهمی اشاره کرده اما به جزئیات کروموزوم شناسی نپرداخته است.
کسی که رشته اش «قرآن شناسی» است باید به طور محققانه و با استفاده از ره آورد متخصصین زیست شناسی در مسلّمات، به معنی این آیه برسد. والاّ قرآن شناس نیست.
همین طور است در آن همه آیات بس فراوان کیهان شناسی، فیزیک، زیست شناسی، انسان شناسی، جامعه شناسی و...
پس یک قرآن شناس باید با کلیات (نه فروعات و جزئیات) و اصول هر علمی با بهره جوئی از ره آورد های مسلّم متخصصین آن ها، به قدر کافی (و حتی المقدور) به خوبی آشنا باشد. و لذا من در علوم مختلف، از آن جمله فیزیک و کیهان شناسی، با اهل دانش بر اساس مسلّمات خودشان، با خودشان سخن گفته ام. و گمان می کنم با صداقت تمام، در مواردی که کیهان شناسان و فیزیکدانان، در برخی از پرسش های اساسی و اصولی، باز مانده اند، آنان را به راهنمائی های قرآن فراخوانده ام تا راه برای شان باز شود و کارشان در بن بست نماند.
مثلاً روشن کرده ام که قرآن به شش مهبانگ توجّه می دهد، نه فقط یک مهبانگ واحد که کهکشان های کنونی در اثر آن به وجود آمده اند. فاصلۀ هر مهبانگ با مهبانگ بعدی را از آیه های قرآن استخراج کرده ام که 000/000/250/18 سال بوده است. و از آخرین مهبانگ تا به امروز 000/750/668/13 سال می گذرد. و این اصول را در مقالۀ «اساسی ترین اصول در کیهان شناسی» تعیین کرده ام که اصول استخراج شده از قرآن، و چهارده اصل اساسی می باشد، که متأسفانه غربیان با سنّت دیرین خودشان، در صدد سرقت این اصول هستند. مثلاً همین رقم 000/750/668/13 را به صورت روند 000/000/700/13 در آورده و تملک کردند، که پیش از استخراج مذکور در فاصلۀ 000/000/000/8 و 000/000/000/20 در احتمال و احتمالات، به سر می بردند.
و نیز اصل «ایجاد مداوم انرژی از مرکز جهان» من، را تحت عنوان «میدان تولید انرژی بکر» که این میدان را با اصطلاح فیزیکی به نام «هیچ» موسوم کرده و به خیال خودشان تملک کردند، که شرحش در این دفتر خواهد آمد.
بنابر این یک قرآن شناس متخصص در قرآن شناسی (البته تا جائی که می تواند) سرو کارش با کلیات و اصول علوم است، که صد البتّه اگر از اصول اساسی خارج شود، از رشتۀ خود خارج شده است.
و معیار برای هر سخن علمی، علمی بودن دلیل های آن است. نه هیاهو و جنجال و یا ژست و قیافۀ (باصطلاح) حق به جانبی، یک مُباحث علمی باید در خط علم و دانش و با ادلّۀ متقن علمی به بحث بپردازد.
خوشبختانه موضوع گفتگو و مصاحبۀ آقایان محترم هومان دوراندیش و جناب استاد گرامی، در مباحث کلی و اساسی فیزیک و کیهان شناسی است همان طور که ملاحظه خواهید فرمود.
ابتدا تصمیم داشتم این بررسی را به صورت مقاله ای مثلاً 30 صفحه ای، تقدیم نمایم. لیکن با همۀ کوشش که در اختصار آن داشتم، بیش از محتوای یک مقاله شد. ناچار به صورت یک کتابچه تقدیم کردم.
نوشته های من به دلایل متعدد، چاپ نمی شود از آن جمله: ناشرین شرط می کنند که تا پایان فروش کتاب، در اینترنت منتشر نشود. من نیز دوست دارم هر نوشته ای بدون کوچکترین تاخیر در اینترنت منتشر شود.
تذکر: نقل مطلب از آثار بنده (و محتوای سایت بینش نو http://www.binesheno.com) با ذکر صریح منبع و آدرس، برای همگان آزاد است؛ خواه ناقل شخص حقیقی باشد، یا حقوقی. و خواه در جزوه و کتاب باشد و خواه به عنوان کلّی مطبوعات، و خواه در سایت ها و وبلاگ ها باشد. همان طور که تا امروز در خارج و داخل، و از شرق دنیا تا غرب، لطف کرده و نقل کرده اند.
اما نقل یک مطلب، یا چاپ یک مقاله از این طلبۀ کوچک، هرگز دلیل همراهی و همفکری با ناقل نیست.
اعتراف می کنم: متاسفانه در همفکریابی و همراه گرائی، خیلی ناتوان بوده و هستم.
در پایان: هر متفکر، محقق و پژوهشگر، و هر شخص کنجکاو را به مطالعۀ قرآن و احادیث اهل بیت(ع) دعوت می کنم. به مطالعۀ قرآن و احادیث، نه فقط به قرآن خوانی و حدیث خوانی. و صریحاً توجه می دهم که متون تفسیری پر است از افسانه ها وتخیلات که در اثر انزوا و خانه نشین شدن اهل بیت(ع) و فعالیت کابالیست هائی مانند تمیم داری و... به وجود آمده اند. با مسلّمات علوم به مطالعۀ قرآن و حدیث اهل بیت(ع) بپردازید، علم و دانش، با پیشرفت خود هر روز بیش از پیش، قرآن و حدیث را تفسیر می کند. و خواهد آمد که در این میان دانش فیزیک و کیهان شناسی جایگاه ویژه ای در قرآن دارند. و توقع قرآن از اساتید و دانشجویان این دو رشته، بیش از دیگران است

نمایه کاربر
MA102

نام: Laplace transforms

عضویت : چهارشنبه ۱۳۸۸/۹/۱۸ - ۱۷:۰۹


پست: 1664

سپاس: 1193

Re: آیا جهان امروزی زاییده یك جهان قبلی است؟

پست توسط MA102 »

به نام خدا
خطاب به sasanzx

منظورتون از جهان قبلی کدوم یک از نظریه های زیره:
1. از یک توده فشرده یک نفجار بزرگ رخ میدهد و جهان بوجود میاد_جهان منبسط میشه_بر اثر گرانش انبساط متوقف میشه و انقباض شروع میشه_جهان به یه نقطه فشرده میشه.
این چرخه تکرار میشه

2.بر اثر انبساط مستمر جهان اولیه تبدیل به یک فضای سرد و مرده میشه _سپس در درون این جهان بخاطر اثرات کوانتومی یک انفجار بزرگ دیگه رخ میده و این چرخه ادامه پیدا میکنه.

یا نظریه دیگه ای مد نظرتونه.
smile072 smile072 smile072 smile072 smile072 smile072 smile072
علم×دین=انسان




وَ مَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاس جَمِيعاً

و هر کس نفسی را حیات بخشد مثل آن است که همه مردم را حیات بخشیده.

سوره مبارکه المائدة آیه32




بانک اهداء سلولهای بنیادی:
http://iscdp.tums.ac.ir/

sasanzx

عضویت : یک‌شنبه ۱۳۸۷/۳/۵ - ۲۳:۴۸


پست: 69

سپاس: 12

Re: آیا جهان امروزی زاییده یك جهان قبلی است؟

پست توسط sasanzx »

MA102 نوشته شده:به نام خدا
خطاب به sasanzx

منظورتون از جهان قبلی کدوم یک از نظریه های زیره:
1. از یک توده فشرده یک نفجار بزرگ رخ میدهد و جهان بوجود میاد_جهان منبسط میشه_بر اثر گرانش انبساط متوقف میشه و انقباض شروع میشه_جهان به یه نقطه فشرده میشه.
این چرخه تکرار میشه

2.بر اثر انبساط مستمر جهان اولیه تبدیل به یک فضای سرد و مرده میشه _سپس در درون این جهان بخاطر اثرات کوانتومی یک انفجار بزرگ دیگه رخ میده و این چرخه ادامه پیدا میکنه.

یا نظریه دیگه ای مد نظرتونه.
smile072 smile072 smile072 smile072 smile072 smile072 smile072
با سلام
قبلا توضیح داده شد. آن ماده اولیه یا آن گوی کوچک اولیه خلق نگردیده بلکه ایجاد گردیده است. یعنی آن هسته کوچک اولیه ایجاد و انشا گردیده و از مقوله کن فیکن است و خداوند امر فرمود : بشو ، و انگاه شد.
نه از چیزی پیش از خود و نه از ماده ای قبل از خود بلکه ایجاد گردید و جریان خلق و پدید آمدن چیزی از چیزی دیگر دقیقا پس از ایجاد آن هسته اولیه است. مقولات کمی و مکانی و زمانی نیز پس از ایجاد آن هسته اولیه است که معنی و مفهوم می یابد.
در تکمیل این بحث اضافه می کنم یافته جدید از میدانی تحت عنوان "میدان هیچ" یاد می کند که می توان گفت همان "میدان ایجاد" است که ما در مباحث قبلی از کتاب تبیین جهان و انسان مطرح نمودیم.

amirgorji

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۸۹/۵/۲۶ - ۰۱:۴۳


پست: 3

سپاس: 3

Re: آیا جهان امروزی زاییده یك جهان قبلی است؟

پست توسط amirgorji »

اميرخان نوشته شده:
تا جايي كه من كتاب قرآن را مطالعه كرده‌ام ، خداوند در آفرينش به دخان ( دود ) اشاره نموده است و نه به نخود و نه به ذره‌اي كه كل آفرينش قبلا در آن بوده باشد . شما كه به فيزيك نظري كاملا تسلط داريد ولي نمي‌توانيد اين نظريه را تشريح كنيد پس توضيح دهيد كه جنس اين نخود از چه بوده است ؟ تا رفع ابهام شود ! در ضمن تخمهايي كه شما به آن اشاره نموديد از محيط خود ماده جذب و رشد مي‌كنند . اين نخود شما خود به خود و بدون جذب ماده از محيط پيرامون رشد و نمو مي‌كند ؟ اگر تئوري شما يا دكتر از مفاهيم قرآن نشات گرفته ، حتما به خود آيات نيز اشاره فرماييد . در قرآن ذكر شده كه كسي از ساعت قيامت آگاه نيست . اين دكتر شما از كجا و به چه علم و دانشي زمان قيامت را پيشگويي مي‌كند ؟ آيا اين مسئله با كلام خداوند در تعارض نيست!
البته دفاعی از نخود گرایان ندارم!
ولی بهتر است خود شما ماهیت دقیق دخان تان را با معادلاتی دقیق بیان کنید تا به گفته ی خود ارزش دانشیک بدهید و رفع ابهام شود . . . .
الکی که نیست هر کس هر چه خواست بگوید!
محض اطلاع : هاوکینگ و . . . . بیچاره ، صد ها فرمول ریاضیاتی سنگین را در نظریاتشان ذکر کرده و سپس ادعا می کنند که جهان چگونه بوجود آمد و . . .!
هزاران فیزیکدان مانده اند که ماهیت ماده ی نخستین چیست!آن هم با آن همه ریاضیات حرفه ای و سنگین! نمی دانم شما با کدام معادله بدان دست یافته اید!

خلاصه اینکه:
امروزه ، زمان ارسطو و افلاطون نیست که بخواهیم همینگونه عشقی نظریه بدهیم! امروز باید معادلات ریاضی و استدلال هایی که آزمایش و مشاهدات تاییدش کنند و با اصول زیر بنایی فیزیک مشکلی نداشته باشند را به همراه نظریه ارایه بدهیم و بعد دیگران را مسخره کنیم و دانشمندان بزرگ و حقیقی را تخیل گرا و . . . بخوانیم!
دوست عزیز من این که دلیل نمی شه "که چون اون ها فرمول های زیادی دادن ما هم قبول کنیم و بگیم که: فرمول شما جای بدون قید و شرط قبول است.

مگه شما ندیدید که دوستانی یا شایدم خودتون با معادلات و نسبت و تناسب ها برای شما ثابت کنند که 1=2 ؟؟؟

که دلیلشم فقط یه خطای کوچیکه که نباید a=b باشه !!!

حالا از این دانشمندان کم بودن که تو همون غرب گفتن اشکال دارد و رد کردند؟؟؟ که از دانشگاه ها اخراج شدن؟؟؟

چرا ما باید آلبرت اینشتین (که شکافت هسته ای هم کشف اون نبوده فقط بمب اتم ساخته با همکاری چند نفر) باید اینقدر معروف باشه ((که به ضعم شما همان نظریه های عشقی و سقراطی داده)) ولی نباید ما اروین شرودینگر را که کاشف دلیل تفاوت اتم ها و کشف کننده آرایش الکترونی و اعداد اوربیتالی و عدد اسپینی و ... و ... و ... بوده نباید شناخته شده باشه؟؟؟؟؟

من می گم. چون 1_نه یهودی بوده 2_نه عضو انجمن های صهیونیستی بوده 3_و نه وابسته به صهیونیست جهانی بوده.


آیا پاک شدن اون همه عظمت و پیشرفت های علمی ایران و کشف الکل و کشف شیمی و پایه گذاری مهندسی مکانیک(علم الحلیل) و مثلّثات (رجوع شود به کتاب آثارالباقیه ابوریحان بیرونی) و روانشناسی موسیقی (فارابی) و اندازه گیری شعاع زمین (فارابی) و قانون جاذبه (قانون ابوعلی سینا) و عدد پی با دقّت 10 رقم اعشار (غیاث الدّین جمشید کاشانی) و ..... بخوان تا اگر تمام شود.

ناپدید شدن این همه اکتشافات (به قول دانشمندان تمدّن اسلامی اظهر من الشّمس) واضح تر از وجود خورشید نیست ؟؟؟؟ ؟؟؟؟ ؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟

نمایه کاربر
آهن

عضویت : دوشنبه ۱۳۹۰/۱۲/۲۲ - ۱۸:۳۲


پست: 131

سپاس: 28

Re: آیا جهان امروزی زاییده یك جهان قبلی است؟

پست توسط آهن »

مطلب جالب هست دارم مي خونم smile072
مَا أَشْهَدتُّهُمْ خَلْقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَا خَلْقَ أَنفُسِهِمْ وَمَا كُنتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُداً (51) سوره كهف

ارسال پست