بانوی ایرانی

مدیران انجمن: parse, javad123javad

ارسال پست
4Duniverse

عضویت : جمعه ۱۳۸۶/۶/۲ - ۲۱:۰۷


پست: 1412

سپاس: 6

بانوی ایرانی

پست توسط 4Duniverse »


درود بر اهالی محترم هوپا smile072
سعی میکنم به مرور به معرفی بانوان نمونه ایرانی که در زمینه های مختلف مطرح بوده اند و یا هستند بپردازم

تصویر
آخرین ویرایش توسط 4Duniverse شنبه ۱۳۸۸/۵/۱۷ - ۱۶:۲۱, ویرایش شده کلا 1 بار

137113711371

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۸۷/۵/۳ - ۰۹:۵۰


پست: 455



Re: بانوان ایرانی

پست توسط 137113711371 »

فكر خيلي خوبيست.
لطفن ادامه بدين. smile072

آی آدم ها صدای قرنِ ماست
این صدا از وحشتِ غرقِ شماست

دیده در گرداب كی وا می كنید؟
وه كه غرقِ خود تماشا می كنید

4Duniverse

عضویت : جمعه ۱۳۸۶/۶/۲ - ۲۱:۰۷


پست: 1412

سپاس: 6

Re: بانوان ایرانی

پست توسط 4Duniverse »

137113711371 نوشته شده:فكر خيلي خوبيست.
لطفن ادامه بدين. smile072
smile124

نمایه کاربر
mahboobeh

محل اقامت: رامسر

عضویت : یک‌شنبه ۱۳۸۷/۲/۲۲ - ۲۰:۰۷


پست: 1431

سپاس: 381

جنسیت:

تماس:

Re: بانوان ایرانی

پست توسط mahboobeh »

البته بانوان ایرانی همشون نمونن مگه نه

نمایه کاربر
بهزاد

عضویت : جمعه ۱۳۸۵/۱۱/۲۷ - ۱۶:۴۹


پست: 816

سپاس: 85

جنسیت:

تماس:

Re: بانوان ایرانی

پست توسط بهزاد »

نخستین استاد فیزیک زن ایران

آلینوش طریان در سال 1299 در خانواده ارمنی در تهران متولد شد. وی در خرداد سال 1326 با درجه لیسانس فیزیک از دانشکده علوم دانشگاه تهران فارغ‌التحصیل و در مهرماه همان سال به سمت کارمند آزمایشگاه فیزیک دانشکده علوم استخدام شد و یکسال بعد به عنوان متصدی عملیات آزمایشگاهی در دانشکده علوم منصوب شد.
پس از تلاش بی‌نتیجه برای متقاعد کردن استادش (دکتر حسابی) برای کمک به اعزام وی به خارج از کشور، با هزینه شخصی خود به بخش فیزیک اتمسفر دانشگاه پاریس رفت.
دانشنامه دکترای دولتی را از دانشگاه علوم پاریس در سال 1956 میلادی(1335 شمسی) دریافت کرد و به دلیل خدمت به کشورش پیشنهاد کرسی استادی دانشگاه سوربن را رد کرد و به ایران بازگشت و با سمت دانشیار فیزیک رشته ترمودینامیک در گروه فیزیک مشغول به کار ‌شد.
در سال 1338 دولت فدرال آلمان غربی بورس مطالعه رصد‌خانه فیزیک خورشیدی را در اختیار دانشگاه تهران قرار داد و وی برای این بورس انتخاب شد و از فروردین سال 1340 به مدت 4 ماه به آلمان رفت و بعد از انجام مطالعات به ایران بازگشت.
3 سال بعد در تاریخ 9 خرداد 1343 به مقام استادی ارتقا پیدا کرد و بدین ترتیب او اولین فیزیکدان زن است که در ایران به مقام استادی رسید.
در تاریخ 29 آبان سال 45 عضو کمیته ژئو فیزیک دانشگاه تهران انتخاب شد و در سال 48 رسما به ریاست گروه تحقیقات فیزیک خورشیدی موسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران منصوب شد و در رصدخانه فیزیک خورشیدی که خود وی در بنیانگذاری آن نقش عمده‌ای داشت، فعالیت خود را آغاز کرد.
وی که اولین کسی بود که در ایران درس فیزیک ستاره‌ها را تدریس کرد، در سال 58 تقاضای بازنشستگی داد و به افتخار بازنشستگی نائل شد.
“It doesn’t matter how beautiful your theory is, it doesn’t matter how smart you are or what your name is.
If it doesn’t agree with experiment, it’s wrong.”

Richard Feynman

نمایه کاربر
بهزاد

عضویت : جمعه ۱۳۸۵/۱۱/۲۷ - ۱۶:۴۹


پست: 816

سپاس: 85

جنسیت:

تماس:

Re: بانوان ایرانی

پست توسط بهزاد »

گفتگوی فارس با نخستین استاد فیزیک زن ایران در آسایشگاه سالمندان

کرسی استادی «سوربن» را برای خدمت به کشورم رد کردم

خبرگزاری فارس: نخستین بانوی استاد فیزیک ایران بعد از بنیانگذاری نخستین رصدخانه و تلسکوپ خورشیدی تاریخ نجوم ایران، فارغ التحصیلی از دانشگاه سوربن پاریس و 30 سال تدریس در دانشگاه هم اکنون با خیالی آسوده و خاطراتی خوش بر روی تخت آسایشگاه سالمندان، تنها افتخار خود را تربیت دانشجویان موفق (استادان امروز) می‌داند



عزت‌الله ارضی رئیس انجمن فیزیک ایران که مدتی دانشجوی آلینوش طریان بوده است در گفت و گو با خبرنگار اجتماعی فارس گفت: استاد طریان بسیار مهربان بود، با دانشجویان به صورت دوستانه و محترمانه رفتار می‌کرد و با همه دوست بود. منش و برخورد انسانی از ویژگی‌های بارز وی است. وی یکی از تاثیرگذاران بر علم فیزیک خورشیدی در ایران بود که منجر به رشد شاخه اختر فیزیک و فیزیک ستاره‌ها شد.

آلینوش طریان منزل خود را وقف کرده و از آنجا که فرزند و بستگانی در ایران ندارد هم اکنون در خانه سالمندان به سر می‌برد.
برای گفت‌وگو با نخستین بانوی استاد فیزیک ایران به همراه یکی از همکاران قدیمی‌اش به آسایشگاه سالمندان توحید رفتیم. با روی باز و در حالی که شادی و رضایت در چهره‌اش نمایان بود از ما استقبال کرد و با لبخند ما را دعوت به نشستن کرد.
وقتی از وی خواستیم خاطره‌ای از دوران تدریسش در دانشگاه برای ما تعریف کند، خنده‌ای کرد و گفت: تمام خاطراتی که در دروان تدریس داشتم برای من شیرین است. من دانشجوها را خیلی دوست داشتم و بالطبع دانشجوها هم من را خیلی دوست داشتند و این مسئله باعث شده بود تا کوچکترین ناراحتی‌ای در دوران تدریسم احساس نکنم و با دانشجویانم مثل دوست رفتار می‌کردم و اصلا خودم را نمی‌گرفتم. معلم باید مهربان باشد زیرا مهربانی را باید به دانشجوها و دانش آموزانش یاد دهد چرا که این جوانان آینده کشور هستند . اگر اساتید بداخلاق باشند، نمی‌تواند درس اخلاق بدهند.

* بهترین خاطره

30 سال تدریس در دانشگاه تهران و تاسیس رصدخانه خورشیدی در ایران.

* علت اصلی موفقیتتان در دوران تدریس

رفتار انسانی. یکی از همکارانم روزی از من پرسید چرا اینقدر دانشجوها به شما سر می‌زنند و با شما صحبت می‌کنند در حالی که این دانشجویان پیش من نمی‌آیند. من در جواب او گفتم حتما رفتارت طوری نبوده که بتواند دانشجویان را جذب کند.

* برای سفر به فرانسه از بورس تحصیلی استفاده کردید؟

در دوران تحصیل همیشه نمرات بالا داشتم و مورد توجه معلمین و اساتید بودم. در زمانی که لیسانس گرفتم از استاد خود برای گرفتن بورس کمک خواستم اما وی به دلیل اینکه من زن بودم با بورس من موافقت نکرد و به من گفت تا الان هم زیادی درس خواندم. پدرم گفت من می‌توانم هزینه تحصیل تو را در فرانسه تقبل کنم و بورس را برای افرادی بگذار که واقعا احتیاج دارند. با هزینه شخصی به فرانسه رفتم و دکترای خود را از دانشگاه سوربن گرفتم و سپس با وجود پیشنهاد کرسی استادی در دانشگاه سوربن به کشورم بازگشتم.

* چه چیزی باعث شد این پیشنهاد را رد کنید؟

من علاقه داشتم به کشورم، ایران، خدمت کنم. وگرنه در همان فرانسه در حالی که هنوز فارغ‌التحصیل نشده بودم، از من دعوت به کار کردند و در جواب استاد فرانسویم که می‌خواست من را استخدام کند گفتم که من باید برگردم به کشورم و فقط برای بهتر خدمت کردن به کشورم برای تحصیل به فرانسه آمدم.
بعد از برگشتن به ایران، خیلی‌ها به من می‌گفتند که حماقت کردی، اما من چون وظیفه خودم می‌دانستم که برگردم، برگشتم و از برگشتنم به ایران پشیمان نیستم زیرا که توانستم دانشجویان خوبی تحویل جامعه بدهم و این مسئله باعث دلخوشی من است.

* سفری هم به آلمان داشتید؟

دولت آلمان بورس مطالعاتی رصد‌خانه فیزیک خورشیدی را به ایران داد که از میان همکاران در دانشگاه تهران من انتخاب شدم و به مدت چند ماه برای فعالیت تحقیقاتی به این کشور سفر کردم.

* چطور شد که به فکر تاسیس رصدخانه خورشیدی افتادید؟

وقتی به ایران برگشتم و در دانشگاه مشغول به کار شدم ، درخواست کردم که رصدخانه خورشیدی راه‌اندازی شود تا دانشجویان بتوانند مطالعات و تحقیقات خود را در این رصدخانه انجام دهند. رصدخانه خورشیدی با نظارت من افتتاح شد.

* به چند زبان خارجی آشنایی دارید؟

مادرم در سویس تحصیل کرده بود. هم مادرم و هم پدرم به زبان فرانسه، فارسی و ارمنی مسلط بودند و بسیاری از مواقع با هم به زبان فرانسه صحبت می‌کردند. من و برادرم هم که از کودکی به زبان ارمنی و فارسی آشنا بودیم برای فهمیدن حرف والدینمان زبان فرانسه هم یاد گرفتیم و آن‌ها را غافلگیر کردیم.به زبان ترکی و انگلیسی نیز آشنایی دارم. زیرا بسیاری از مقالات و مجلات علمی به زبان انگلیسی هستند.

* از حقوق خود راضی بودید؟

من حقوق بسیار کمی دریافت می‌کردم. متاسفانه در ایران، ارزش اساتید را نمی‌دانستند. بعد از فارغ‌التحصیلی یکی از دوستان پدرم که شرکت داشت به من پیشنهاد کار با حقوقی تقریبا 10 برابر داد اما به خاطر علاقه به تحصیل، حرفه خود را رها نکردم. متاسفانه ارزش دانشمند در کشور ما هنوز به جایگاه واقعی خود نرسیده است.

* تا کنون سفری به ارمنستان داشتید؟

متاسفانه تا به حال به ارمنستان سفر نکردم و این آرزوی دوران جوانی من بود. زمان قبل از انقلاب مرزهای ارمنستان بسته بود و اگر کسی به این کشور سفر می‌کرد از کار اخراج می‌شد، نتوانستم سفر کنم و بعد از انقلاب هم دیگر توانایی سفر به این کشور را نداشتم.

*اگر بتوانید به عقب بازگردید، چکار خواهید کرد؟

اگر به زمان قدیم برگردم بازهم همین راه را ادامه می‌دهم و تغییری در زندگی خود نخواهم داد چون به تحصیل و تدریس خیلی علاقه داشتم من افتخار می‌کنم که توانستم در دانشجویانم عشق به فیزیک ایجاد کنم. بسیاری از دانشجویان من هم‌اکنون استاد دانشگاه هستند و در زمینه فیزیک حرف برای گفتن دارند.

* توصیه‌ای به اساتید و دانشجویان دارید؟

اساتید باید به طور مرتب مطالعه داشته باشند و باید اطلاعات خود را مطابق با مطالب روز کنند و دانشجویان هم باید خوب درس بخوانند.
“It doesn’t matter how beautiful your theory is, it doesn’t matter how smart you are or what your name is.
If it doesn’t agree with experiment, it’s wrong.”

Richard Feynman

نمایه کاربر
Professional

عضویت : دوشنبه ۱۳۸۷/۱۰/۱۶ - ۲۲:۱۵


پست: 327

سپاس: 3


تماس:

Re: بانوی ایرانی

پست توسط Professional »

smile124 smile124 smile124

نمایه کاربر
fargol

عضویت : یک‌شنبه ۱۳۸۷/۴/۲ - ۱۱:۳۵


پست: 1846

سپاس: 35

Re: بانوی ایرانی

پست توسط fargol »

تایپیک خیلی خوبی هست. smile072
=================

اسفندگان، جشن بزرگداشت زن و زمین

«ایرانیان باستان از گذشته های دور تحت تاثیر و نفوذ مادر خدایان یا الهه گان بوده اند که آن ها را حمایت می کردند. با دگرگونی نقش زن به عنوان عنصری سودمند در جامعه، گروه خدایان مادینه نیروی برتر شدند و دست به آفرینش و کارهای شگفت آوردند»[1]

تندیس آناهیتا - مشهور به ونوس سراب - موزه ایران باستاناین بانوخدایان دارای تندیسه هایی بوده اند که در جای جای سرزمین ایران یافت شده اند. این پیکره ها ویژگی های زنانه بارزی دارند که نماد باروری، مادری و زایش است.
هنگام پیام آوری اشوزرتشت، یکتاپرستی به معنای واقعی خود مطرح گردید، پس سایر خدایان به مقام پایین تر نزول کرده و بدین ترتیب امشاسپندان و ایزدان با حضور خود مفاهیم انتزاعی برخاسته از این خدایان را در درون خود و در باور مردمان حفظ نمودند. این فاصله گرفتن از خدایان اساطیری به طور کامل نبوده است و آدمی که مجذوب قدرت بی پایان بانوخدایان خود بوده با اقدامی جبرانی بخشی از قدرت زنانه ی آن ها را در قالب های دختر شاه پریان و داستان های روزمره ی خود جای داده و قسمتی دیگر را هم به صورت زن برتر در ادبیات خود زنده کردند. آناهیتا و اشی از جمله ایزدهای ایرانی می باشند که در جای جای نوشته های باستانی جلوه می کنند.
در میان امشاسپندان سه امشاسپند نخستین یعنی وهومن، اشه وهیشته و خشتره وئیریه، نرینه و سه امشاسپند بعد یعنی سپندار آرمئیتی، هئورتات و امرتات از نظر لغوی مادینه اند.
هسته ی اصلی این سه امشاسپند مادینه مهرورزی، عشق بی آلایش، زایندگی، از خودگذشتگی و پروراندن است و نشانگر اهمیت نقش زن و مادر در اندیشه و باور انسان نخستین و ایرانیان باستان است. از همین خواستگاه است که عبارت های زیبا و دل انگیز «زبان مادری»، «مادر طبیعت»، «مام میهن» و «سرزمین مادری» به وجود آورده و فراگیر شده است.

تندیس زن ایلامی - موزه تبریز

همچنین در باورهای ایرانی «نسل بشر و نخستین زن و مرد جهان به نام مشی و مشیانه از ریشه ی دوگانه ی گیاهی به نام مهرگیاه در دل زمین به وجود آمده و آفریده شده اند و در واقع زمین یا سپندارمذ [2]، مادر نسل بشری دانسته می شده است»[3]
سپندارمذ واژه ای مرکب است از سپنته یا سپند به معنی پاک و مقدس و آرمئی تی به معنی فروتنی و بردباری نیک و مقدس، این واژه در پهلوی به گونه ی سپندارمت و در فارسی سپندارمذ، اسفندارمز و اسفند شده است. در شکل معنوی و مینوی اش مظهر بردباری و سازگاری اهورامزدا است و در جهان مادی و خاکی نگهبانی زمین به وی سپرده شده است. این فرشته که با زمین تجسم می یابد، دست یافتنی ترین فرشتگان است و هرکس در زندگی عادی خود همواره با آن در تماس است و به بدیهی ترین صورت ممکن از موهبت های آن بهره مند می شود بنابراین اهمیت فوق العاده ی او برای مردمان ایران باستان که زندگی را بیشتر به چوپانی و برزگری می گذراندند، قابل درک است.»[4]
این فرشته در اندیشه ی ایرانی جایی بس بزرگ دارد، واژه ی «ایر» که در نام ایران دیده می شود، در واژه ی آمیخته ی «ایرتن» فروتنی است. زنان نیز بدان روی که افزایند ی جهان اند و نمایند ی مهر و فروتنی به سپندارمذ مانند می شوند.»[5]
در وندیداد آن جا که سخن از زمین می رود که چگونه می توان آن را شاد کرد، آمده است : « با برانداختن سوراخ های مار و جانوران زیانکار و آبیاری و شخم زدن و برآوردن گل و گیاه و درخت ... چنین زمین هایی مانند زن زیبا و خوش اندامی است که شوی او در بستر او را شادمان می سازد و آن زن برای وی فرزندان برومند می آورد»[6]
به علت اهمیت زمین و زن، روز پنجم هر ماه موسوم است به سپندارمذ، آخرین ماه سال نیز به همین نام است که از ویژگی باروری و زایندگی زمین سرچشمه گرفته است. ایرانیان روز سپندارمذ از ماه اسفند را جشنی به نام اسفندگان می گرفتند. یا به قولی جشن زن می گرفتند. و این است که سخن ابوریحان بیرونی و گواهی او که در هزار سال پیش (زمان ابوریحان) هنوز این جشن برگزار می شده است.
«اسفندارمز فرشته ی موکل بر زمین است و نیز بر زن های عفیف رستگار و شوهردوست و خیرخواه ... در زمان گذشته این ماه بویژه این روز عید زنان بوده است و در این عید مردان به زنان بخشش می نمودند و هنوز این رسم در اصفهان و دیگر شهرهای پهله (شهرهای ناحیه ی مرکز و غرب ایران) باقی مانده است»[7]

در جای دیگر آورده است که در این روز زنان بر تخت پادشاهی می نشستند و فرمان می راندند، همه ی کارها نیز به دست مردان و پسران انجام می گرفت.
این جشن همراه با آداب رسوم و تشریفاتی ویژه برگزار می شد. نخستین جشنی که در این روز برگزار می شد جشن «مردگیران» یا «مژگیران» بوده است این جشن ویژه ی زنان و به مناسبت تجلیل و بزرگداشت از آنان برگزار می شود.
کارکردهای آرمئی تی یا سپندارمذ در فرهنگ و ادبیات ایرانی بسیار فراوان و گسترده است در گات های زرتشت، 18 بار از او یاد شده است و زرتشت بارها او را برای زندگی پاک برای آرام بخشی به کشتزاران چراگاه ها جانوران برای پیدایی یک فرمانروای نیک و برای کمک به دخترش پورچیستا در گزینش شوی خویش به یاری فرا می خواند. در اساطیر ایرانی او بود که پیشنهاد و فرمان ساختن تیر و کمان برای آرش کمان گیر را به منوچهر شاه داد تا گستره و آغوشش را برای فرزندان خود بازتر کند در متون پهلوی [8] او را یاری رسان نویسندگان به عنوان پدیدآورندگان فکر و اندیشه می دانند.
سراسر اوستا به ویژه فروردین یشت و یسنای 38 آکنده از سخنانی در ستایش و گرامیداشت زمین و زن است. با توجه به منابع موجود دانسته می شود که اسفندگان در ایران باستان روز گرامیداشت زمین بارور و همتای انسانی آن یعنی بانوان بوده است. اما منظور از زن در این جشن همسر است و نه جنسیت آن. بیرونی [9] نیز در نقل آیین های جشن از زن به عنوان همسر یاد می کند و جنسیت زن را در نظر ندارد. آیین هایی که امروزه نیز در بسیاری از نقاط دور و نزدیک میهن برگزار می شود همگی در پیوند با روابط عاطفی و مهرآمیز همسران است و ارتباطی با جنسیت زنانه ندارند. این جشن هنوز هم به نام اسفندی در بسیاری از نواحی مرکزی ایران چون اقلید کاشان و محلات برگزار می شود. و زنان در این روز برای خشنودی ایزدبانوی پشتیبان باروری خود، آشی می پزند که به نام همین جشن، «آش اسفندی» نامیده می شود.
ایزدبانوی سپندارمذ، در اندیشه ی جهانیان بسیار اثر گزار بوده است « ستایش زن و عشق هنگامی به ادبیات اروپایی (و اندک اندک به فرهنگ آنان) راه یافت که اروپاییان در جنگ های صلیبی با فرهنگ ایرانی آشنا شدند.[10]
امروزه در جهان جشنی به عنوان ولنتاین [11] در کنار اسفندگان برگزار می شود. این دو جشن به لحاظ زمان بندی و برخی از درون مایه ها به یکدیگر شباهت دارند. ولنتاین از یک جریان عاشقانه در بعد از میلاد سرچشمه گرفته، اما جشن اسفندگان یادگاری بسیار کهن از اسطوره های زایش و باروری است. مقایسه کردن این دو جشن برای نگارنده انجام پذیر نیست. اما تصور می کنم مردمانی با فرهنگ و اندیشه ی غنی و توانا شایسته است جشنی به بزرگی فرهنگشان برای زمین و زن (همسر)، این دو عنصر سودمند برگزار کنند. ایرانیان که سپاسداری را از بایسته های زندگانی شمرده در این راه از هیچ کوششی فروگذار نمی کنند و باید برای سپاسداری از جایگاه زن و مادر هستی آموزش و فرزندان این خاک و بوم و به یاد کوشش های بی وقفه زنان و مادران، این جشن را پاس دارند.

پانوشت ها و بن نوشت ها:

1. شناخت هویت زن ایرانی - شهلا لاهیجی و مهرانگیز کار.
2. «سپندارمذ» به معنی اندیشه و فداکاری است و «سپند» به معنای مقدس یا برکت بخشنده ی صنعت اوست. او پنجمین ِامشاسپندان است و در گاهان از او چون پرورش دهنده ی آفریدگان یاد می شود و مردم از طریق اوست که تقدس می یابند، او دختر هرمزد است.
3. آیین زناشویی زرتشتیان - اردشیر آذرگشسب - کانون زرتشتیان شریف آباد رویه ی 15.
4. پژوهشی در اساطیر ایران - مهرداد بهار. انتشارات آگه رویه ی 322 و 323.
5. حقوق جهان در ایران باستان - فریدون جنیدی - نشر بلخ رویه ی 23 و 24 و 25.
6. وندیداد - ترجمه ی داعی الاسلام - انتشارات دانش 1361. رویه ی 23 و 25.
7. ترجمه ی آثارالباقیه ابوریحان بیرونی - به قلم اکبر داناسرشت تهران 1352 رویه 302.
8. نوشتار پهلوی «سد» در بندهش.
9. همان، رویه ی 304.
10. این آیین در روستاهای پیرامون کاشان همچون نشلج، استرک و نیاسر در نخستین روز اسفند برگزار می شود.
11. چهاردهم فوریه برابر است با روز کشته شدن سنت والنتین، کشیش مقدس در سال 269 م - کنستانتین امپراطور روم برای سربازگیری دستور منع ازدواج را صادر کرده بود. در این بین کشیش والنتین مخفیانه به ازدواج برای جوانان دست می زد که به زندان افتاده و در زندان عاشق دختر زندان بان می شود و در روز مرگ در نامه ای کوتاه و عاشقانه، عشق خود را ابراز می کند.
===
sepandarmazgan.blogfa.com
گر مِی نخوری طعنه مزن مستان را
بنیاد مکن تو حیله و دستان را

تو غرّه بدان مشو که مِی می نخوری
صد لقمه خوری که مِی غلامست آن را

خیام بزرگ

نمایه کاربر
fargol

عضویت : یک‌شنبه ۱۳۸۷/۴/۲ - ۱۱:۳۵


پست: 1846

سپاس: 35

Re: بانوی ایرانی

پست توسط fargol »

استوره و نماد زنانگی در ایران باستان

الهه ی آب, آناهیتا (نماد زنانگی در ایران باستان)

هر آینه, به مانند مهر, آناهیتا نیز بعدها در جایگاه یکی از ایزدان برجسته ی آیین زرتشتی پذیرفته شد و در بخش های پس از گاثاهای اوستا, بیشتر در کنار مهر از او یاد گریده و یشت پنجم اوستا به نام او و ستایش او آغاز می گردد:
«اهورامزدا به سپیتمان زرتشت گفت: ای زرتشت سپیتمان! اردویسور اناهیتا را که در همه جا دامن گسترده و درمان بخشنده و دشمن دیوان و پیرو آیین اهورایی است, ستایش کن!{اوست}که سزاوار است و در جهان خاکی ستوده باشد و او را نیایش کنند.{اوست}پاکی که جان افزاید و گَله و رَمه و دارایی و کشور و گیتی را بیشی و افزونی بخشد.{اوست}که نطفه ی همه ی مردان را پاک کند و زاهدان همه ی زنان را برای زایش, بی آلایش سازد.{اوست} که زایش همه ی زنان را آسان گرداند و به هنگام نیاز, شیر در پستان زنان باردار آورد...هزار رود و هزار دریاچه, هر یک به بزرگی چهل روز راه مرد چابک سوار, دارد... من اهورامزدا به نیروی خویش اناهیتا را پدید آوردم تا خانه و ده و شهر و کشور را بپرورانم و نگهبانی و پاسبانی کنم و کسان را پناه دهم»

پرستش آناهیتا به عنوان بغ دخت و نه ایزدی زرتشتی مدتها در غرب ایران رواج داشت, ولی در زمان اردشیر دوم هخامنشی به دیگر جاهای کشور ایران نیز رخنه کرد جایگاه این الهه در ایران هخامنشی چنان است که داریوش دوم هخامنشی(358-404 پ ز) در سنگ نبشه ی خود از این ایزدبانو در کنار اهورامزا و مهر یاد می کند. برگردان یکی از بخش های این سنگ نبشته ها که در شوش بدست آمده چنین است:
«...این اپدانه(=کاخ) را داریوش, از نیاکان من ساخت. در روزگار اردشیر, پدربزرگم, آتش آن را ویران کرد. من به خواست اهورامزدا و آناهیتا و میترا آن را دیگر باره ساختم. بشود که اهورمزدا و آناهیتا و میترا مرا نگاه دارند و آنچه را من ساخته ام تباه نسازند و از آسیب بر کنار دارند»

بروسوس, مورخ کلدانی سده ی سوم پ ز نیز از این پرسمان یاد می کند که به دستور اردشیر دوم هخامنشی, تندیس انائیتیس(=اناهیتا) در بابل, شوش, همدان, دمشق و سارد برپا داشته شد. این تندیس های کوچک سفالین, سیمین و زرین که تا کنون شمار زیادی از آنها بدست آمده, بیشتر به ریخت سنتی و اساتیری است و با پوشاک و آرایش بومی و در کل چهره ی زن بی کم و کاست و آرزو شده ی مردم هر دیار ساخته شده است. گزارش هایی از بلنیتسکی در دست است که خبر از یافت شدن شمار فراوانی از تندیس های زنانه به عنوان آناهیتا، الهه ی آب و دنیای گیاهی در کاوش های آسیای میانه می دهد. این تندیس ها و نگاره ها کم و بیش, انگاره هایی که در یشت ها از او شده را آشکار می سازند. ناهید در یشت ها زنی است جوان, زیبا, نیرومند, خوش اندام, با بازوان سپید و به ستبری شانه ی اسب, سینه های برآمده, کمربندی تنگ بر میان بسته و با گوهرها ی آراسته و جامه ی پُر چین و ...

پرستش آناهیتا – نه همچون مهر- در بیرون از مرزهای ایران نیز گسترش داشته است. ستایش ایزد آناهیتا راه درازی را گذرانده و با گذر از میانرودان و سوریه به آسیای کوچک و پس آنگاه از راه دریای مدیترانه به روم راه یافت. نام آفرودیت-ونوس با آناهیتا در پیوند بود. ستایش آناهیتا در غرب با ستایش بزرگ مادر همه ی خدایان ممزوج گردید. چهره ی ایزدان با نگاره ی آناهیتا همپیوند شد و اناهیتا چهره ی ویژه ی شرقی خود را همچنان نگه داشت. ولی ناهید پس از اینکه از ایران گذشته و به میان تیره های سامی و آسیای کوچک رسید رنگ و روی برخی از خدایان تیره های بیگانه را به خود گرفت. نگره ی هم ریشه بودن آفرودیت با ناهید آنچنان درست به نظر نمی رسد چرا که آفرودیت الهه ی عشق و شهوت است, در حالی که ناهید با وجود زیبایی از شهوت و لوندی به دور است.

شماری نیز او را هم ریشه با «ایشتار» بابلی می انگارند که باز باید به این دیدگاه با شک نگریست! ایشتار در سروده ای اینچنین انگاشته می شود: «وی از سحر و زیبایی و شهوت لبریز است. ایشتار الهه ی شادی, پوشاک عشق را پوشیده است, لبان او همچون عسل شیرین و دهانش آب حیوان است. اندامش زیبا و چشمانش رخنه گر و بیدار است. او دوست داشتنی و بخشاینده است...» با پذیرش اینکه این انگاره با ناهید همسانی هایی دارد, ولی شکوه و عفت ناهید ِ اوستا بر ایشتار بابلی برتری فراوان دارد.

استرابو بازگو می کند که در ایالت اکیلیسن(Akilisen) ارمنستان, بزرگان قبایل, دختران جوان خود را وقف پرستشگاه ناهید می کرده اند و دختران پس از آنکه مدتی خویش را با همه ی جان و تن وقف پرستشگاه و پذیرایی از نیایشگران آنجا می نموده اند, ازدواج می کرده اند و کسی زناشویی با چنین زنانی را ننگین نمی شمرد.

ناهید -چنانکه گذشت- هم ایزد آب و باران است و هم نمادی از رسایی و کمال زن، فریادرَس و پشتیبان زنان و نیز بخشنده ی فراوانی, کامیابی و پیروزی دولت به شمار می آمد و به همین انگیزه ها, در ویر(ذهن) باورمندانش جایگاهی بس اَرجمند در میان ایرانیان و کشورهای پیرامون ایران داشته و پرستشگاه های ویژه ی فراوانی داشت که از آن میان می توان از نیایشگاه های استخر و تخت سلیمان در زمان اشکانیان و ساسانیان یاد نمود.

می دانیم که نیاکان دودمان ساسانی، نگهبان و دست اَندرکار نیایشگاه ناهید استخر بودند و از همانجا برآمده و به شاهنشاهی ایران رسیدند. آتشکده ی پُرآوازه ی شیز آذربایگان نیز از دیرباز ویژه ی ناهید بوده و زنان ِ بزرگان را برای پرستاری و به پارسا زیستن بدانجا می فرستادند. چنانکه خاتون, زن خاقان ترک{در زمان ساسانی} بدانجا فرستاده شد و همچنین شاخه ی مادینه ی خاندان اشکانی برآنجا فرمانروایی داشتند. موبد بزرگ و نام دار ساسانی یعنی «کَرتیر» نیز در سنگ نبشته ای به زبان پهلوی اشکانی که در نقش رستم وجود دارد، پس از بازشناساندن خود و جایگاهش، خود را سرپرست نیایشگاه آناهیتا می شناساند.

از دیگر برتری های الهه ی ناهید, تاج بخشی به شاهان بود. در نقش رستم و نیز در تاق بستان, ناهید حلقه ی پادشاهی را به نرسی و پیروز, شاهان ساسانی می بخشد. برپایه ی آیین کهن, پادشاهان هخامنشی و اشکانی و ساسانی بیشتر در پرستشگاه ناهیداستخر و چندی پس از آن شیز، تاج گذاری می کردند.

در واقع بیشتر جاهایی همچون قلعه/ پل/ بقعه/ دروازه/ دره/ چشمه و... که واژه هایی چون دختر/ مادر/ خواهر/ بانو/ بی بی/ پیرزن/ ننه و برابرهای ترکی و کردی و لری و گیلکی آنها را در ترکیب نام های خود دارند, به احتمال فراوان با الهه ی ناهید در پیوند هستند.

هرآینه, همچون دیگر موارد, در پیرامون این گونه جاها -که حتی در کوچکترین و دور افتاده ترین روستاها می توان از آنها نشانی یافت- به شُوند نبود آگاهی, افسانه هایی ساخته شده که ارزش دانشیک آنچنان ندارد. نغز است بدانیم که بیشتر این گونه جاها، بر بلندی یا سینه ی کوه, در کنار آب روان و چشمه ی جوشان از دل کوه ساخته شده اند. همین چشمه ها در برخی جاها آنچنان وَرجاوند و ارجمند هستند که مردم برای آنها احترام بسیاری قائل بوده یا پول در آنها ریخته و برداشتن آنها را گناه بشمار می آورند. افسانه هایی که در پیرامون این چشمه ها ساخته شده بیشتر با پریان نیکوکار و دخترکان باکره و پاک و زیبا در پیوند و نشانی کهن از ایزدبانوی بزرگوار ایران زمین, اردویسور اناهیت است
گر مِی نخوری طعنه مزن مستان را
بنیاد مکن تو حیله و دستان را

تو غرّه بدان مشو که مِی می نخوری
صد لقمه خوری که مِی غلامست آن را

خیام بزرگ

نمایه کاربر
zodiac

محل اقامت: Tehran

عضویت : دوشنبه ۱۳۸۷/۴/۲۴ - ۱۳:۱۱


پست: 18



Re: بانوی ایرانی

پست توسط zodiac »

مرسی فرگل جان. مطالب جالبی بود. smile072
«بودن یا نبودن مسئله اینست. آیا شرافتمندانه‌تر است که ضمیر انسان تیر طالع شوم را تحمل کند یا در برابر توفان بلا قد برافرازد و سلاح برگیرد و آن را پایان دهد؟ مردن و خوابیدن و شاید خواب دیدن و دیگر هیچ!»

نمایه کاربر
fargol

عضویت : یک‌شنبه ۱۳۸۷/۴/۲ - ۱۱:۳۵


پست: 1846

سپاس: 35

Re: بانوی ایرانی

پست توسط fargol »

zodiac نوشته شده:مرسی فرگل جان. مطالب جالبی بود. smile072
خواهش می کنم. smile072
گر مِی نخوری طعنه مزن مستان را
بنیاد مکن تو حیله و دستان را

تو غرّه بدان مشو که مِی می نخوری
صد لقمه خوری که مِی غلامست آن را

خیام بزرگ

نمایه کاربر
fargol

عضویت : یک‌شنبه ۱۳۸۷/۴/۲ - ۱۱:۳۵


پست: 1846

سپاس: 35

Re: بانوی ایرانی

پست توسط fargol »

تنی چند از بانوان تاریخ ایران زمین:
دغدویه:
مادر زرتشت که اصلا از شهر ری بود و در آنجا با کوی ها و کرپن ها که مردم را گمراه می کردند و از آنها مرتب فدیه و قربانی می خواستند و دین را وسیله ای برای رسیدن به امیال و خواستهای ناروای خود کرده بودند به مبارزه پرداخت. پدر و مادرش چون جان او را در خطر دیدند او را نزد یکی از نزدیکان خود به آذربایجان فرستادند او در آنجا با پوروشسب ازدواج کرد و ثمره این پیوند همایون، زرتشت پیامبر بزرگ ایرانیان است.

پوروچیستا:
پوروچیستا ششمین و کوچکترین فرزند زرتشت و سومین دختر اوست. معنی پوروچیستا یعنی پردانش. در گفتار زرتشت که برای ما باقی مانده است از او با پوروچیستا بیش از فرزندان دیگرش سخن واندرز مانده است، یکی از مهمترین سخنان زرتشت با پوروچیستا درباره همسری با جاماسب حکیم، وزیر شاه گشتاسب و منجم و ستاره شناس معروف زمان است. زرتشت به دخترش می فرماید: "پوروچیستا، جاماسب خواهان همسری با توست و تو را از من خواستگاری کرده است من او را برای همسری تو مناسب می دانم ولی تو با خرد مقدست مشورت کن ببین آیا او را شایسته همسری خود می دانی یا نه؟" این گفتار زرتشت یک حقیقت مسلم را آشکار می سازد و آن این است که دختر در آئین زرتشت درانتخاب همسر آزاد است و عقیده پدر بر او تحمیل نمی گردد. همچنین قسمتی از اندرزنامه زرتشت به پوروچیستا در موقع گواه گیری او با جاماسب اکنون هنگام گواه گیری دختران و پسران زرتشتی از طرف موبد بازگو می گردد.


رکسان یا رکسانا:
رکسان یا رکسانا یا روشنک دختر داریوش سوم است که بنا به مقتضیات سیاسی و برای انجام حسن رابطه بین یونان و ایران، همسری اسکندر را پذیرفت.

پانته آ:
یکی از زنان فداکار زمان کوروش، او همراه همسرش که فرمانده سپاه کوروش بود به میدان جنگ رفت. همسرش در میدان جنگ کشته شد. به درخواست پانته آ مراسم با شکوهی برای همسرش برپا شد و آرامگاه مجلل و شایسته ای برای او ساختند. پانته آ پس از سخنرانی مهیجی که برای لشکریان کوروش ایراد کرد و آنان را به ادامه رزم و پیروزی تشویق نمود بر بالای آرامگاه همسرش با خنجری که همراه داشت خود را کشت.

موزا:
زن فرهاد چهارم و مادر فرهاد پنجم که در سکه های مکشوفه از زمان اشکانیان تصویر این ملکه مقتدر اشکانیان کنار پسرش فرهاد پنجم بر روی سکه ها منقوش است.

آريا تس:
تاريخ نويسان يونان از اين بانوی ايرانی دوران هخامنشی در جای جای تاريخ به نيکی ياد کرده اند

آرتا:
آرتادخت وزیر خزانه داری در زمان اردوان چهارم اشکانی. به گفته کتاب اشکانيان اثر ياکونوف روسی خاور شناس بزرگ او ماليات ها را سامان بخشيد و در اداره امور مالی خطائی مرتکب نشد و اقتصاد امپراتوری پارتيان را رونق بخشيد

ارشیا:
از زنان با کفایت دوران هخامنشی

آرتمیس:
آرتمیس یا آرتمیز از زنان بنام زمان هخامنشیان که فرماندهی یکی از ناوگانهای خشایارشاه را در جنگ ایران و یونان به عهده داشت در حالی که بسیاری از ناوگانهای دیگر که تحت فرماندهی مردان بود از دشمن شکست خورد، ناوگان تحت فرماندهی ارتمیس بر یونانیان پیروز شد.


پروشات:
یکی از زنان مشهور دوران هخامنشی

ماندان:
ماندان یا ماندانا دختر آژی دهاک آخرین پادشاه ماد که همسر کمبوجیه پدر کوروش شد و از این وصلت کوروش متولد گردید. او در تربیت و نیز انتقال قدرت به کوروش سهم بسیار موثری داشت.

آتوسا:
دختر کوروش و همسر با کفایت کوروش و مادر خشایار شاه . ملکه بيش از 28 کشور آسيائی در زمان امپراتوری داريوش بزرگ. هردودوت پدر تاريخ از وی بنه نام شهبانوی داريوش بزرگ يادکرده است. آتوسا چندين بار در لشکر کشی های داريوش بزرگ ياور روحی و فکری او بوده. چندين نبرد مهم تاريخی به فرمان ملکه آتوسا صورت گرفته است.


شهرناز و آرنواز: خواهران جمشید جم

فرانک:
همسر آبتین و مادر فریدون که در رهاندن و زنده ماندن فریدون از دست دژخیمان ضحاک رنجها برد و در به قدرت رسیدنش نقش اساسی داشت.

سیندخت:
همسر خردمند مهرآب کابلی و مادر رودابه و مادربزرگ رستم که در همسری زال و رودابه و جلب موافقت مهرآب پدر رودابه به این وصلت نقش مهمی داشت و نیز در موقع تولد رستم از مادر، سیندخت یار و مددکار دخترش رودابه بود. کوتاه سخن اینکه سیندخت یکی از خردمندترین چهره های شاهنامه است.

رودابه:
دختر مهرآب کابلی و همسر زال و مادر رستم که به روایت شاهنامه دلباختگی زال به او یکی از زیباترین صحنه های شاهنامه است. رودابه در موقع تولد رستم اولین سزارین را انجام داد. بنابراین، چنین زایمان ها را باید "رستمی" گفت نه سزارین. زیرا سزار قرن ها پس از تولد رستم به دنیا آمده است.

تهمینه:
دختر زیباروی پادشاه سمنگان که شبی همسر رستم بود. ثمره آن تولد سهراب است که داستان زندگی و مرگ دردناکش به دست پدر در شاهنامه فردوسی به تفصیل آمده است. تهمینه برای آنکه تمام وقت خود را صرف پرورش سهراب کند، با وجود جوانی و زیبایی ازدواج نکرد.

گرد آفرید:
دختر زیبا و چابکسوار کژدهم که پدرش در مرز ایران و توران مرزبان بود. هنگامی که به دستور افراسیاب لشکری به سرکردگی سهراب برای جنگ با ایرانیان وارد مرز ایران شد گردآفرید لباس رزم به تن کرد و به جنگ سهراب رفت. مبارزه تن به تن بین سهراب و گردآفرید شروع شد و سهراب نمی دانست که گردآفرید زن است زیرا او در لباس و کلاه رزمی شبیه مردان بود، ناگاه در حین جنگ کلاه از سر گردآفرید بزمین افتاد و موهایش نمایان شد، سهراب آن موقع دانست که طرف مقابل او دختر است، دلباخته و عاشقش شد و از او خواستگاری نمود ولی گردآفرید چون سهراب را ایرانی نمیدانست و از هویت او که پسر رستم بود آگاهی نداشت این همسری را نپذیرفت زیرا نمی خواست همسر یک نفر غیر ایرانی باشد که فرماندهی لشکر دشمن را بر عهده داشت بشود.

فرنگیس:
دختر افراسیاب که با سیاوش ازدواج کرد. کیخسرو پادشاه نامدار ایرانی که از طرف پدر نوه کیکاووس و از طرف مادر نوه افراسیاب بود از این پیوند به دنیا آمد و شرح زندگی و مرگ سیاووش در شاهنامه به تفصیل آمده است و در ادبیات ما جای ویژه ای دارد. کیخسرو و مادرش پس از مدتی از توران به ایران آمدند. کیخسرو به راهنمای یاری رستم پهلوان نامدار ایرانی برای گرفتن انتقام خون سیاووش به جنگ پدربزرگش افراسیاب رفت لشکر توران را شکست داد و افراسیاب و عده زیادی از نامداران توران از جمله اشکبوس را از بین برد. در پایان زندگی چون انسانی مقدس و پاک و منزه بود در چشمه ای از نظر ناپدید شد به همین جهت مردم ایران در آن روزگار و زرتشتیان همیشه او را "سوشیانت" که معنی سودرسان است میدانند و منتظر بازگشت و ظهور او هستند.
گر مِی نخوری طعنه مزن مستان را
بنیاد مکن تو حیله و دستان را

تو غرّه بدان مشو که مِی می نخوری
صد لقمه خوری که مِی غلامست آن را

خیام بزرگ

نمایه کاربر
fargol

عضویت : یک‌شنبه ۱۳۸۷/۴/۲ - ۱۱:۳۵


پست: 1846

سپاس: 35

Re: بانوی ایرانی

پست توسط fargol »

برای خواندن مطالب بیشتر به اینجا بیایید: http://www.facebook.com/fargold


آخرین بالا اندازی (Bump) توسط 4Duniverse در جمعه ۱۳۸۸/۶/۲۰ - ۰۰:۰۷.
گر مِی نخوری طعنه مزن مستان را
بنیاد مکن تو حیله و دستان را

تو غرّه بدان مشو که مِی می نخوری
صد لقمه خوری که مِی غلامست آن را

خیام بزرگ

ارسال پست