منو

آیا “کوانتوم” و “ادراک فرا حسی” با هم ارتباط دارند؟

پژوهش در مکانیک کوانتومی فرایندهایی فیزیکی را آشکار ساخته است که برخی را معتقد کرده آنها دارای شباهتهایی باور نکردی با موارد ادعایی همانند شعور داشتن ذرات، ادراکهای فرا حسی (ESP)، شفا دادن مرموز و … هستند. این حرف های بیهوه ناشی از فقدان تفکر صحیح است، یا تفکر آرزومندانه، یا سو تفاهمی عمدی یا سهوی یا احتمالا مخلوطی از علل ذکر شده که باعث شده چنین نتیجه گیری شود که شاید توضیحی منطقی وجود ندارد و در عوض چنین حالت های فرا طبیعی پدید می آیند.

به گزارش بیگ بنگ، مکانیک کوانتومی نظریه ای فیزیکی برای توضیح رفتار مولکول ها، اتم ها و ذرات زیراتمی است، این نظریه با ریاضیاتی به محکمی نظریاتی که توسط گالیله و نیوتن ارائه شده میباشد که جهان را به دقت تشریح می کند. به همین دلیل است که ما می توانیم پاسخ مغناطیسی الکترون را با دقتی صریح بدست آوریم. همانطور که خواهیم فهمید نظریه کوانتوم توضیحی از طبیعت می دهد که پیش بینی های دقیق و قدرت فوق العاده ای دارد و این نظریه بازه ی وسیعی از پدیده ها از چیپ های سیلیکونی، دستاوردهای الکترونیکی همانند کامپیوتر تا ستارگان و … را در بر می گیرد.

بنابر تفسیری از مکانیک کوانتومی، هر دو ذره ای که در گذشته برهم کنش داشته اند، به گونه ای جدایی ناپذیر با یکدیگر پیوند دارند. بنابراین هر آنچه بر سر یکی بیاید فورا بر دیگری نیز اثر می گذارد و مهم نیست که آنها چقدر از هم دور باشند. بنا بر نظر جان گریبُن، فیزیکدان «ذراتی که زمانی با یکدیگر برهم کنش داشته اند؛ به نوعی اجزای یک سیستم باقی می مانند که نسبت به سایر برهم کنش ها با هم پاسخ می دهند.» از آنجا که بهترین نظریه خاستگاه گیتی، یعنی نظریه بیگ بنگ، می گوید که تمام ماده از یک نقطه در فضایی کوچکتر از قطر پروتون پدید آمده است، هر ذره ای در گیتی شاید به این شیوه ی اسرار آمیز به هر ذره ی دیگری «متصل» باشد.

فیزیکدان دیوید بوهم و بی.جی.هیلی «برهم اتصالی کوانتومی سیستم های دور دست» را که در کتاب جهان هولوگرافیک مایکل تالبوت از آن بعنوان دریای زنده الکترونها یاد کرده بود را بدلیل ناشناخته بودن و بی اطلاعی از نحوه عملکرد اینگونه شرح می دهند: “سیستم کوانتومی چند ذره ای را نمی توان به خوبی بصورت بخش هایی مستقل موجود، دارای روابط دینامیکی ثابت و مشخص بین هر بخش، تحلیل کرد. در عوض بخش ها در ارتباطی بی واسطه دیده می شوند، که در آن روابط دینامیکی آنها به شیوه ای تقلیل ناپذیر به حالت کل سیستم ( و در واقع به سیستم هایی گسترده تر که آنها درون آن اند و در اصل به کل گیتی) بستگی دارد.”

بدین ترتیب به مفهومی جدید از یکپارچگی خدشته ناپذیر ذرات می رسیم که دیدگاه کلاسیکی تحلیل ناپذیری جهان به بخش های موجود جداگانه را رد می کند. ظاهرا چنین دیدگاهی بازتابی از دیدگاهی عرفانی دارد که همه چیز یکی است. اگر واقعا هیچ نوع موجودیت های جداگانه ای وجود نداشته باشد، پذیرفتن برهم کنش لحظه ای بین اشیای به ظاهر دور از هم آسان تر می شود. چنانچه ذرات زیراتمی بتوانند فورا با هم در طول فواصل بسیار زیاد برهم کنش کنند، چرا انسان ها نتوانند؟ البته حتی اگر ذرات زیراتمی در کنشی عجیب درگیر شوند، هیچ دلیلی ندارد که اجسام بزرگتر نیز چنین کنند. آنچه برای اجزا درست است حتما نمی تواند برای کل نیز درست باشد. باور داشتن خلاف این امر، به مفهوم انجام مغالطه ی ترکیب بندی است و حتی چنانچه اجسام بزرگتر مانند انسان، بتوانند فورا بر هم اثر بگذارند، هیچ دلیلی ندارد که اطلاعاتی با معنی بتوانند بین آنها رد و بدل شوند. در واقع به دلیل عدم قطعیت موجود در رویدادهای کوانتومی نمی توان از آنها برای حمل سیگنال های با معنی استفاده کرد.

بنابراین در حال حاضر با توجه سطح دانش ما نمی توان ارتباط ذرات زیر اتمی را با ادراک فرا حسی در ارتباط دانست. شاید در آینده با کشفیات بیشتری که از فرایند ارتباط بین ذرات زیر اتمی و مغز انسان و … بدست می آید، به درک کامل تری از چگونگی عملکرد مکانیک کوانتومی برای توضیح فیزیکی رویدادهای ادراک فرا حسی دست یابیم. اما در نهایت پس از اینکه ماهیت این رفتارها تایید شد و دانشمندان وظیفه ی جدی تشریح آنها را بر عهده گرفتند، مشخص خواهد شد که آنها هیچ قانون فیزیکی را نقض نمی کنند و برای به حساب آوردن آنها نیازی به رد هیچ قانون طبیعی نیست. بلکه تنها ناتوانی ما در توضیح دادن چیزی شاید ناشی از بی توجهی به نیروها یا اصول عمل کننده ی آنها می باشد، پس هنگام رویارویی با چیزی که از آن سر در نمی آوریم، خردمندانه ترین کار یافتن توضیحی طبیعی است.

نویسنده سمیر الله وردی- بیگ بنگ